منتقد سینما:
حوزه علمیه کمپانی فیلمسازی تاسیس کند
خبرگزاری رسا ـ منتقد سینما گفت: سینما از اول توسط حوزههای علمیه مسیحی و یهودی در دنیا درست شده است. حوزههای علمیه ما مسئولیت مهمی دارند و به نظرم تا امروز باید برای خودشان کمپانی فیلمسازی درست میکردند.
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا به نقل از فارس، سعید مستغاثی، کارشناس سینما و رئیس سابق انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران به بررسی سینمای آرمانی و واقعگرا و تاریخچه ورود سینما به کشور پرداخت.
مشروح صحبتهای وی از نظر میگذرد:
واقعیات غیر آرمانی وجود ندارد و تمام پدیدهها آرمانی و ایدئولوژی هستند
بر اساس عرف معمول، به سینمایی آرمانی میگویند که دارای یک ایدئولوژی خاصی است و یک چشمانداز خاص را برای خود ترسیم کرده که پشت آن یک آیین و فکری وجود دارد. این سینما وجود دارد و نگاه غیر ممکنی نیست چراکه اساسا رسانه در غرب با نگاه آرمانی ساخته شده است. سینمای واقعگرا به یک تعبیر با سینمای آرمانگرا ارتباطی دارد و با یک تعبیر دیگر ارتباطی ندارد. به تعبیری سینمای آرمانی، صرف نظر از همه چیز یک چشمانداز دارد و نقاط بالقوه دارد که واقعیت را تشخیص میدهد چراکه واقعیات غیر آرمانی وجود ندارد و تمام پدیدههایی که وجود دارد آرمانی و ایدئولوژی هستند.
اولین سالن سینما در ماه رمضان و توسط ماسونها تاسیس شد
در ایران پدیده سینما خود یک واقعیت آرمانی بوده است و باید دنباله این ماجرا گرفته شود تا ببینیم که در چه شرایطی این سینما تولید شده است و چه کسانی آن را به ایران آوردهاند. پدیده سینما در ایران یکی از معدود هنرهای وارداتی است که در شرایطی وارد ایران شد که در دوران قاجار به بهترین وسیله سنتزدایی و اسلامزدایی تبدیل گردید.
در آن شرایط فراماسونها آمده بودند و در ایران فعالیتهای زیادی کردند و از دانشگاه گرفته تا روزنامه و مجله و تلویزیون را پیگیری میکردند و اتفاقا سینما را هم همین افراد به ایران وارد میکنند و اولین سالن سینما نیز یکی از همین افراد بنا میگذارد و جالب است که در ماه رمضان افتتاح میشود. یعنی سالنهای سینما در ایران توسط حلقههای فراماسونی تاسیس میشوند.
«حاجآقا آکتور سینما» فیلمی دینستیز است
اولین فیلمهای ایران توسط دو جریان در ایران ساخته میشود که از طرف کمپانیهای دیگری حمایت میشود و اولین مدرسه عالی آرتیسیتی سینما بنا نهاده میشود و اولین فیلمی که از این مدرسه بیرون میآید فیلم «حاجآقا آکتور سینما» است که فیلمی دینستیز است.
بعد از انقلاب تصوری از سینمای آرمانی وجود نداشت
انقلاب در ابتدا برای چیزهای مهمتر هم آرمان نداشت، چه برسد به سینما و این طبیعی بود چراکه انقلاب به مرور شکل میگرفت و تکمیل میشد؛ مخصوصا که سینما مساله حیاتی نبود. اما درباره فرهنگ قضیه فرق میکرد و رهبران انقلاب از همان ابتدا روی آن تأکید داشتند. امام از همان اول بر روی فرهنگ موضع دقیقی داشتند و معتقد بودند اگر اقتصاد و سیاست ما از هم بپاشد میتوان آن را درست کرد، اما اگر فرهنگ به هم بریزد نمیشود سر پایش کرد.
کشور درگیر خیلی از مسائل بود از جمله ترورها، کودتاها، جنگ و در این حوزه همه تلاش بر این بود که تنها سینما راه اندازی شود. حتی در اوایل از سینماگران قدیمی نیز استفاده کردند و سینماگران قبل از انقلاب نیز فیلم ساختند و استدلال مسئولان هم این بود که ما سینما را راه انداختیم و تحلیلی از جریان سینما وجود نداشت که مثلا سینمای آرمانی یا غیرآرمانی چیست.
فکر میکردند با حذف صحنههای غیر اخلاقی و محجبه کردن هنرپیشهها کار تمام است!
فیلمسازان قبل از انقلاب فیلمهایی درباره انقلاب و یا برخی مسائل مذهبی میساختند. علیرضا داوودنژاد فیلم «قدغن» میسازد، مسعود کیمیایی «خط قرمز» میسازد و این بدین معنی است که همین که ما با انقلاب هستیم و ضدشاه میسازیم خوب است. کسی به سینمای آرمانی و اینکه آیا سینمای اسلامی میتواند وجود داشته باشد یا نه فکر نمیکرد. فکر میکردند سینما، سینما است و همین که بازیگران بد را از این سینما بیرون کردهایم کافی است و حالا با آدمهای جدید فیلمهای جدید میسازیم و فقط صحنههای غیراخلاقی را حذف میکنیم و حجاب را بر سر زنان میگذاریم. جالب اینجاست که در حال حاضر هم معیارها همین است که زن بیحجاب نباشد و رابطه غیراخلاقی نباشد و هرگز به فکر و تفکر اهمیت نمیدهند. متأسفانه مسئولان سینمایی آن زمان با همان تفکر غلطی که داشتند روی سینمای موج روشنفکری سرمایهگذاری کردند و سینمای ما همان سمت و سو را گرفت و ادامه پیدا کرد.
حرفی که شهید آوینی برای بار اول مطرح کرد
در این میان جریانهای انقلابی نیز بیکار نماندند و مهمترین جریان، جریانی بود که سیدمرتضی آوینی وسط آن قرار گرفت و به طور علنی جلوی این دستگاه ایستادگی کرد؛ جریانهایی که ماهنامههای سینمایی و جشنواره فیلم فجر از آن حمایت میکردند. جریانی که سیدمرتضی آوینی جلوی آن ایستاد جریانی بود که معتقد بود این سینما، سینمایی نیست که انقلاب میخواهد و این مطلب را برای اولین بار آوینی در سال 68 بیان کرد.
جشنواره نهم، جشنواره پردهدری بود
جشنواره نهم، جشنواره پردهدری بود، فیلمهای «نوبت عاشقی»، «شبهای زایندهرود» و... این فیلمها درست در سالهایی ساخته شد که بچهها در جبههها بودند و آنها به دنبال این بودند که در اوج جنگ، فیلمهایی فارغ از جنگ بسازند و به خورد مردم بدهند، آن هم در غیاب بچههای انقلابی که خود به جنگ رفته بودند و با این فعالیت این افراد سینمایی تشکیل دادند که در غیاب بچههای انقلابی تشکیل شد.
گفتند جنگ تمام شده دیگر شعار ندهید
سینماگران انقلابی مثل حاتمیکیا و ملاقلیپور و افراد دیگر در جبهه بودند، فیلمهای جنگی نیز ساخته میشد اما کم بود، فیلمهای جنگی آرام آرام تحتتأثیر شبه روشنفکری استحاله پیدا کرد.
بعد از جنگ یواش یواش گفتند جنگ تمام شده و سینما جای شعار دادن نیست و جای ایدئولوژی نیست و فیلم ضد جنگ ساختند. آنها میگفتند نگاه به جنگ، نگاه حکومتی است، نگاهی که ایدئولوژی دارد و سینما نباید اینگونه باشد. متأسفانه بعضی از فیلمسازان جنگی ما وارد این تفکر شدند و فیلم ضدجنگی ساختند. آنها میخواستند از جنگ و دفاع مقدس تقدسزدایی کنند و این تفکر، تفکر ماسونی است و بسیار خوب و ریز کار کردند.
شهید آوینی برای اولین بار بعد از جنگ سینمای آرمانی را مطرح کرد
سینمای آرمانی را برای اولین بار بعد از جنگ سیدمرتضی آوینی مطرح میکند و ماهیت سینما را میشکافد و ماهیت سینمایی جدید را ارائه میدهد و میگوید سینما بالفطره بدین شکل است و این خاصیتها را دارد و پیام غرب را منتقل میکند اما ما باید به این سینما لگام بزنیم و آن را در خدمت خود دربیاوریم و این اقدام با وجود فیلمهایی اینچنین اتفاق نخواهد افتاد. این تفکر مرتضی آوینی کم کم وارد فضای سینمایی ما میشود، به طوری که هر تفکر و هر نظری که در سینمای دینی و آرمانی میخواهد مطرح شود، متوسل به مرتضی آوینی میشود. تا اینجا اگر اتفاقی نیفتاده، میتوان بخشید اما از این به بعد دیگر نمیتوان چشمپوشی کرد.
در غرب هم اینطور نبوده هر فیلمساز غربی بخواهد حرف خود را بزند
مسئولین اجرایی قرار نیست مسئولین فکری باشند. و اینکه سیاست چگونه باید باشد احتیاج به سیاستگذاری دارد. در بعضی از مواقع نیز فیلمساز، فیلمساز است و احتیاج به این دارد که خط فکری به او داده شود. مثل این است که در غرب کمپانیهای فیلمسازی برای آرمانهای گروهی ساخته میشد و در همان جهت حرکت میکند و این شکل نبوده است که هر فیلمسازی بخواهد حرف خودش را بزند. رسانه از درون همین کمپانیها بیرون آمده است.
رسانه در غرب کاملاً براساس سیاستهای آنان است/ در ایران سینما و خیلی از رسانهها ساخته شدند تا اسلامزدایی کنند
مثل حوزه علمیه ما که ماهنامه دارد، روزنامه دارد و کانال تلویزیونی هم باید داشته باشد و باید فیلمسازی هم انجام دهد، رسانه در غرب کاملاً براساس سیاستهای آنان است اما در ایران سینما و خیلی از رسانهها ساخته شدند و پیشرفت کردند تا اسلامزدایی کنند. اعم از روزنامهها، دانشگاهها، رادیو و تلویزیون و این مورد درست برخلاف مأموریت رسانههای غرب که آرمانها و هویتشان را بسط و گسترش میدهند، است.
متفکران غربی میگویند سینما در ایران فرهنگ و ایدئولوژی آمریکایی را بسط داد
به قول متفکران غربی کاری که سینمای ایران در طول صد سال انجام داد این بود که فرهنگ و ایدئولوژی آمریکایی را بسط بدهد. فرهنگ رسانههای غربی از درون مراکز فرهنگی آنان بیرون آمده است، اما در ایران برعکس بوده و چون آمده است تا آن فرهنگ و هویت و ریشه را بزند، از همان اول یک نوع گپ تاریخی بین مراکز علمی و دینی اتفاق افتاده است.
ائمه جمعه باید فیلم خوب را تبلیغ کنند
تا زمان وقوع انقلاب حدود 70 الی 80 سال تا توانستند ریشه دین را زدهاند، حرام اعلام کردن تلویزیون در آن سالها نیز دلیلی بر همین مطلب بود. تلویزیون آمده بود تا بنیاد اخلاق و بنیاد دین را بزند. آن زمان امام دغدغه این مطلب را داشتند و امروزه نیز تنها مرجعی که به تلویزیون و سینما بسیار اهمیت میدهد و برنامهها را نگاه میکند مقام معظم رهبری هستند؛ در حالی که به حق است که اگر ائمه جمعه فیلم ضداسلامی را محکوم میکنند فیلم ارزشی را نیز تبلیغ کنند، بالاخره این سینما به حمایت هم احتیاج دارد و فقط به نقد نیاز ندارد. آیا در نمازجمعهای این اتفاق افتاده است که از فیلمی حمایت شود؟ نه نشده است، اما مقام معظم رهبری به همه چیز توجه میکنند و برای آن وقت میگذارند، پس این مطلب نشاندهنده این است که سینما و تلویزیون مهم است و خود ایشان میگویند در این سینما من یک تماشاگر حرفهای هستم.
فیلمساز مسلمان ما هم نمیتواند درباره برخی اتفاقات فیلم بسازد/ مشکل فقط از سینما نیست
ما فقط نمیتوانیم مسئولان سینما را مقصر بدانیم. به طور مثال تصور کنید که فیلمسازی میخواهد فیلمی درباره تاریخ مشروطه بسازد، به سراغ کتابهای تاریخ میرود و میبیند و اکثر افرادی که درباره تاریخ مشروطیت کتاب تالیف کردهاند، ماسونی هستند و پس این وسط باز هم یک بازگشت به ماسونی اتفاق میافتد، حتی اکر فیلمساز ما بسیار متدین و حزباللهی باشد. پس متوجه میشویم که این وسط فقط مقصر سینما نیست.
وقتی پایه دروس ما سکولاریستی و اومانیستی است همین میشود که هست
متاسفانه فضای فرهنگی جامعه ما اینگونه است و این مشکلات فقط در سینما وجود ندارد، وقتی علوم انسانی ما هنوز علوم انسانی غربی است مانع ایجاد میشود. آدمهای رسانه نتیجه همین دانشگاهها و همین علوم انسانی غربی هستند. همین علوم انسانی، همین جامعهشناسی و همین تاریخ را خوانده است و به اینجا رسیده است و هیچ کسی علوم انسانی اسلامی نخوانده است و همه با همان نگاه سکولاریستی و اومانیستی روی کار آمدهاند و کار میکنند و به این آدم همیشه همین دروس داده شده است و به قول حضرت آقا آیا ما چیزی به او دادهایم که حالا از او چیزی میخواهیم؟
باید دو طرف را بررسی کرد و به طور مثال نمیتوان گفت فقط مقصر آقای شمقدری است البته یک جاهایی بوده و هست، چون میتوانسته یک سری از کارها را بکند و نکرده ولی ماجرا ریشهایتر است و به همه چیز بازگردانده میشود.
اتفاقات خوبی در حوزه علمیه درباره سینما افتاده است
با این حال ما موسسهها و اندیشکدههای زیادی داریم که فعال هستند، مانند موسسه مطالعات سیاسی، موسسه تاریخ معاصر، مرکز اسناد انقلاب اسلامی، موسسه دکتر روحانی، دکتر سلیمی، بسیار زیاد هستند و حوزههای علمیه نیز به تازگی در حال انجام کارهای خوبی در این زمینه هستند چون اهمیت موضوع را درک کردهاند.
در حال حاضر آقای جوادی آملی به طور علنی درباره سینما صحبت میکنند که تاثیر آن هم بسیار زیاد بوده است و متوجه شدهام که دوستان طلبه کلاس فیلمنامهنویسی دارند، کلاس سینما دارند و در حال کار در این زمینه هستند. ضمن اینکه وزارت ارشاد نیز در این باره زحماتی کشیده است.
آقای شمقدری میگوید من به خانه سینما باج ندادم اما به بدتر از خانه سینما باج داده
مشکل این است که دوستان ارشاد رک و پوست کنده جلو نیامدهاند و گاهی این باعث میشود حوزه به آنها اعتماد نکند. مثلا خواستند به قول خودشان همه را جذب کنند و به خیلیها این وسط باج دادند. به طور مثال آقای شمقدری میگوید من به خانه سینما باج ندادم اما به بدتر از خانه سینما باج داده و اینها باعث بیاعتمادی میشود. وقتی شما به فیلمی مجوز ساخت و اکران دهید که ارزشهای دینی را زیر را سوال میبرد معلوم است که دیگر آن حوزه دینی به شما اعتماد نخواهد کرد.
حوزه علمیه باید کمپانی فیلمسازی تاسیس کند
حوزههای علمیه مسئولیت مهمی دارند و به نظرم تا امروز باید برای خودشان کمپانی فیلمسازی درست میکردند. این اتفاق تنها راهکار عملی است که باید بیافتد. ممکن است سینماداران ما این موضوع را تحمل نکنند و اگر شما حرفی از حوزه علمیه و سینما بزنید بگویند مگر میشود سینما حوزه علمیهای شود؟ و این مطلب احتیاج به یک آگاهیبخشی دقیق دارد.
نیازی هم نیست که سینماگرانی که امروز وجود دارند همه آنها در سینمای جدید حضور پیدا کنند، چون آنها هم از ابتدا که سینماگر نبودهاند ضمن اینکه هنوز هم خیلیهایشان سینماگر نیستند و با پولهای رانت و بیتالمال سرپا ماندهاند.
حزباللهیترین فرد هم وارد این سینما شود آلودگی پیدا میکند
کلیت این سینما احتیاج به بازسازی دارد و شما نیروهای جوان را میبینید که میتوانند جایگزین شوند، به طور مثال همین جوانهایی که در جشنواره عمار بودند فیلمهایشان بسیار خوب بود و آنها میتوانند وارد سینما شوند. لازم نیست همهاش با همین 10 بازیکن وارد میدان شویم، اینها دیگر پیر شدهاند و باید تعویض شوند و هر جایی احتیاج به تنفس دارد و سینما هم احتیاج به نفسی نو دارد. این هوای آلوده، این فضا باید عوض شود، باید تازه شود. این هوای آلوده هر کسی که وارد این فضا شود را آلوده میکند. متقیترین فرد، حزبالهیترین فرد هم که باشد، مریض میشو،د چون هوا آلوده است. این فضای آلوده سینمای ایران احتیاج به تازه شدن فکری دارد تا این قضیه فهمانده شود که بله اتفاقا حوزههای علمیه باید فیلم بسازند.
سینما از اول توسط حوزههای علمیه در دنیا بوجود آمده است
سینما از اول توسط حوزههای علمیه در دنیا درست شده است. حالا این حوزه علمیه مسلمانان نیست، حوزه علمیه مسیحی و یهودی است. حوزه علمیه اوانجلیکی از اول توسط این افراد تاسیس شده و هنوز هم توسط این افراد گردانده میشود و سینماها و فیلمها توسط دروس این فرقه جلو میرود و براساس دروس خودشان که اومانیست، سکولاریسم و اباحهگری است، اداره میشود.
سینمای غیر ایدئولوژیک نداریم
اهالی سینمای ایران باید این موضوع را متوجه شوند که به طور مثال فیلم «بر باد رفته» چه فیلمی بوده است؟ یک فیلم ملودرام است ولی باید برای افراد باز شود که در این فیلم چه چیزی به شما داده میشود؟ آدمهای فیلم نژادپرست هستند. این فیلم ایدئولوژیک نیست؟ یکی از محورهای ایدئولوژی صهیونیست همین نژادپرستی است، این نکته قابل توجه نیست؟ این موارد باید آگاهیبخشی شود. سینما اساسا ایدئولوژیک است و نمیتوانید سینمای غیر ایدئولوژیک داشته باشید و اگر بخواهید از ایدئولوژی اسلام کنار بروید باید از ایدئولوژی آنان پیروی کنید و ناگزیر باید این کار را انجام دهید.
سینمای بدون تفکر وجود ندارد
همان قدر که اسلام را ناکارآمد نشان دهید، به طور غیر مستقیم دارید از آنها حمایت میکنید. تکلیفمان را باید روشن کنیم، یا مسلمان هستیم یا نیستیم. اگر مسلمان هستیم اگر آزادیخواه هستیم که باید بدانیم چه کاری انجام دهیم، باید مشخص شود که تکلیفمان چیست. باید برای سینماگران ما مشخص شود که سینمای بدون تفکر وجود ندارد، نبوده و نیست. برای اثبات این مطلب میتوان فیلم به فیلم و ملودارمترین فیلمها را هم بررسی کرد و متوجه شد که پشت هر کدام تفکر وجود دارد.
ممیزی در غرب/ حق ندارید به اسرائیل نزدیک شوید
در جشنواره کن یکی از افراد خودشان یک شوخی کرد و گفت اسرائیل موی دماغ است و به راحتی به بیرون پرتش کردند و این یعنی با اصولشان شوخی ندارند. اگر آنجا سر تا پای رئیس جمهور فرانسه را به گند بکشی هیچکس با تو کاری ندارد اما حق ندارید به اسرائیل نزدیک شوید.
خط قرمزی که هالیوود به آن نزدیک نشده است
غرب امروز فرزند همان جنگهای صلیبی است، برای همین است که وقتی بوش میخواهد جنگ را شروع کند میگوید ما در آستانه جنگ صلیبی جدیدی هستیم و این ادبیات سران امروز غرب است. اتحادیه اروپا اتحادیه صلیبی است، غرب یک غرب صلیبی صهیونیستی است و تابوهای غرب تفکر صهیونیستی صلیبی است و این خط قرمز آنها است. یکی از وبلاگهای آمریکایی نوشته بود در این مملکت به همه فحش بده، از بوش و غیره گرفته تا پایین ولی نگویید بالای چشم صهیونیست ابرو است؛ چون دمار از روزگارتان درمیآورد و این یعنی خط قرمز و خط قرمزی که سینمای هالیوود به آن نزدیک نشده است.
برای کمپانیهای فیلمسازی سیاستگذاری میشود
و همه اینها ممیزیهای نهادینه شده است، یعنی فیلمنامه به دست کارگزاران کمپانیها میرسد و بر اساس سیاستهایی که هر ساله برای آن کمپانی تعیین میشود فیلمنامه را تایید میکنند. مثل اینکه بعد از 11 سپتامبر همه فیلمها سمت و سوی تروریستی برمیگیرد و این همان سیاستگذاریها، برای کمپانیهای فیلمسازی است.
سینمای ما باید سینمایی باشد که شهید آوینی آن را پایهگذاری کرد
سینمای ما باید سینمایی باشد که شهید آوینی آن را پایهگذاری کرد. اگر میخواهیم سینما داشته باشیم باید آرمانی باشد، چون رسانه آرمانی است. خود غربیها نیز گفتهاند که رسانه یعنی پیام و پیام هیچگاه خنثی نبوده است، کدام انسان؟ کدام بشر؟ «چی» و «کجا» باید مشخص شود؟ اگر این تفکر به جامعه سینما القا شود و هوای آلوده آن تازه شود، خیلی از مسائل حل میشود. البته اول از همه مسئولان فرهنگی ما باید تازه شوند.
کار برخی سینماگران ما بزرگنمایی مسایل کوچک و سانسور مسایل اصلی است
یک زمانی یک اتاقی وجود دارد که همه مشکلی دارد، کثیف است، چراغهایش سوخته است، وسایلش خراب شده است، و شما این مشکلات را به تصویر میکشید. این کار درست است، چون شما واقعیت را میگویید و یک زمانی اینگونه نیست، اتاق تمیز است، چراغهایش سالم است، همه جا تمیز است و فقط یک گوشه از اتاق آشغال ریخته است و شما زوم میکنید روی همین یک مقدار و 10 فیلم میسازید و میگویید این اتاق کثیف است و اینجاست که شما سانسور کردهاید، من نمیگویم آن جا را نشان ندهید، میگویم همه جا را نشان دهید آن آشغال را هم نشان دهید.
فیلم انتقادی با فیلمی که به دنبال بزرگنمایی برخی مسایل است تفاوت دارد
مگر اینگونه فیلمها ساخته نشده است؟ همین فیلم «قلادههای طلا» بزرگترین مسئول امنیتی کشور را زیر سوال میبرد، مگر نکرده است؟ همین فیلمهای «روزهای زندگی» و ... اما بحث این است که همه چیز را ببیند، نه فقط یک مشکل را. سینمای دفاع مقدس ما نیز چنین فیلمهای انتقادی داشت، مانند فیلم «پرواز در شب»، «دیدهبان» و ... اینها فیلمهای انتقادی هستند، شما نکات منفی را میبینید؟ در فیلم «مهاجر»، در آخر فیلم همه کشته میشوند ولی آیا آخر کشته شدن است و یا پرواز مهاجر و پلاکهایی که مثل ناقوس صدا میکند؟
آقایانی که آنقدر اسکار اسکار میکنند مضامین فیلمهای اسکاری را ببینند
این آقایانی که آنقدر اسکار اسکار میکنند، ببینند که در 9 فیلم اسکاری یکی از آنها درباره خیانت زن به شوهری است که بازیگر مرد آن متولی یک سری زمینهای اجدادی است و دخترانش میخواهند پیش او بیایند و آخر فیلم همه دور هم جمع هستند و او پای زمینهای اجدادیاش میایستند و حاضر نمیشود آن را بفروشد. در هر 9 فیلم اسکار امسال، جریان «میراث پدران» بارز است و همه به نوعی میراث پدران را عنوان میکنند و این یعنی سینمای ایدئولوژیک.
در سال 56 گفتند که سینما ورشکست شده است
متولیان سینما در سال 56 گفتند که سینما ورشکست شده است. تولید در آن زمان 2 تا 3 فیلم بود و بعد از آن سینمای ایران روی خاکستر آن سینما بنا شد و خیلی از افرادی که فیلم میساختند دیگر نبودند و آدمهای جدید وارد سینما شدند و فیلم ساختند و سینماگر شدند، از روزنامهنگاران تا افراد دیگر...، وقتی سینما ورشکست شد آیا سینما تمام شد؟ اینطور نبود آدمهای جدید آمدند و سینما را احیا کردند.
سینمای ما با یک عده جوان خوشذوق و هنرمند احیا میشود
در حال حاضر هم همین است، سینما به یک عده جوان خوشذوق و هنرمند احتیاج دارد تا سینما را احیا کنند، همین جشنواره عمار عده زیادی از این افراد را دارد اما اصل این است که سینمای ما باید تازه شود. این هوای آلوده هر کسی را که وارد آن شود را آلوده میکند، پس باید این سینما تغییر کند و آرمانی جدید به آن افزوده شود.
فکر بومی برای ایجاد سینمای متعلق خودمان به مراکز فکری و آکادمیک احتیاج دارد
سینمای آرمانی ما ضعیف است و اگر بخواهیم سینمای آرمانی و ایدئولوژیکی خودمان را داشته باشیم، باید فکر و ایده بومی داشته باشیم. فکر بومی به مراکز فکری و آکادمیک احتیاج دارد و این چیزی است که مرتضی آوینی آن را شروع کرد و در غرب از اول وجود داشته است./916/د102/ع
ارسال نظرات