۰۶ مهر ۱۳۹۱ - ۱۲:۳۶
کد خبر: ۱۴۰۳۷۰

رابطه تخریب قبور و سنت پیامبر

خبرگزاری رسا ـ شبکه وهابی نور در برنامه حقیقت های پنهان تاریخ، گذاشتن سنگ بر روی قبور ائمه را خلاف سنت رسول الله (ص) معرفی کرد.
رابطه تخریب قبور و سنت پیامبر

به گزارش سرویس مانیتورینگ خبرگزاری رسا، محمد رضا آبکار مجری برنامه حقیقت‌های پنهان تاریخ شبکه نور گفت: شیعیان بر روی قبور ائمه و بزرگان سنگ قبر می‌گذارند در حالی که حضرت علی (ع) در زمان پیامبر (ص) به دستور آن حضرت سنگ قبرها را خراب می‌کرد.

یکی از مسائلی که برخی از اهل سنت بدان استناد کرده و آن را دلیلی بر وجوب خراب کردن سنگ قبر می‌دانند روایتی است که تنها در برخی از کتب اهل سنت ذکر شده که در آن حضرت علی (ع) سنگ‌های قبور را به دستور پیامبر (ص) خراب کرده است.

 اصل روایتی که آنان استدلال کرده‌اند به دو گونه ذکر شده است:روایت اول در صحیح مسلم «ج2 ص666، رقم 969، باب الامر به تسویه القبر»  سنن ابی داود  «ج3،ص215 رقم3218 باب فی تسویه القبر»  آمده است ....ابو هیاج اسدی می‌گوید: امیرمؤمنان (ع) به من فرمودند: آیا تو را به همان کاری که رسول خدا (ص) من را به آن مأمور فرمودند نفرستم؟ هیچ تصویری را باقی نگذار مگر آنکه آن را پوشانده باشی و هیچ قبری را باقی نگذار مگر آنکه آن را هموار کرده باشی.

 با توجه به تهذیب التهذیب «ج 11 ص110،» تهذیب الکمال« ج30، ص471»  سیر اعلام النبلاء «ج9، ص155 » این روایت اشکال سندی دارد بدین معنا که در سلسله سند این روایت کسانی هستند که متخصصین بحث رجال، از اهل سنت، آنان را تضعیف کرده‌اند: مانند وکیع بن جراح رواسی که گفته‌اند وی غلط‌های بسیار داشت و در پانصد حدیث اشتباه کرده بود. همچنین در سیر اعلام النبلاء« ج9،ص154»  میزان الاعتدال فی نقد الرجال «ج7، ص127 » نقل کرده‌اند که وی به سلف جسارت کرده، شراب می‌خورد و به باطل فتوا می‌داد.

 با توجه به تهذیب التهذیب« ج4 ص101 شماره199» یکی دیگر از اشخاصی که در سند این روایت است سفیان ثوری است که در رابطه با وی نقل شده که او را از راویان ضعیف تدلیس می‌کرد« نام وی را از سند حذف می‌کرد و سند را به صورتی بیان کرد که مورد قبول خودشان باشد.

با توجه به تهذیب التهذیب «ج2ص156رقم323»  تقریب التهذیب «ص150رقم1084 » شخص دیگری که در این روایت ذکر شده است حبیب ابن ابی ثابت است که وی نیز مدلس بود.

 شخص دیگر ابووائل است که تنها راوی این روایت نیز می‌باشد در موردش نقل شده که وی همان شفیق بن سلمه است که از دشمنان امیرمؤمنان بوده و جزء نواصب به شمار می‌رود.ابن ابی الحدید در شرح نهج البلاغه «ج4 ص99 فصل فی ذکر المنحرفین عن علی»  در مورد او می‌گوید: او عثمانی بود و به علی (ع) جسارت می‌کرد و می‌گفت علی (ع) سبب بروز فاجعه شده است.

همچنین در سیر أعلام النبلاء«ج4ص166؛» المعارف «ص255»  آمده وی مسؤول بیت المال ابن زیاد بود و شراب می‌خورد.

این روایت جدا از اشکال سندی اشکال دلالی نیز دارد که از این قرار است: با توجه به حاشیه السندی علی النسائی « ج4ص88»  این روات شاذ است یعنی مضمون این روایت را تنها ابوالهیاج (حیان بن حصین) نقل کرده و جالب اینجاست که وی در کتاب‌های روایی غیر از این یک روایت، روایت دیگری ندارد.

از ظاهر سخنان ابی الهیاج چنین به نظر می‌آید که ماجرای صاف کردن قبور در زمان خلافت امیرمؤمنان بوده است؛ که اگر چنین باشد، دو حالت برای این روایت متصور است: این قبور مربوط به کفار بوده که در زمان خلافت امیرمؤمنان و گسترش کشور اسلامی، مسلمانان به آنجا رسیده بودند؛ در این صورت ربطی به قبور مسلمانان ندارد.

یا این قبور مربوط به مسلمانان بوده که این فرض طعنه به خلفای گذشته به حساب می‌آید. زیرا باید گفت که خلفای قبل دستور به چنین کاری نداده و مسلمانان تا زمان امیرمؤمنان بر روی قبور خویش ساختمان می‌ساختند؛ که این طعنه با اعتقادات اهل سنت سازگاری ندارد.

در نتیجه این روایت هم از لحاظ سندی هم از لحاظ دلالی باطل است.

همچنین در مسند احمد بن حنبل  «ج1 ص87 » آمده :  حکیم ابو محمد هذلی نقل می‌کند که علی (ع) فرمود یک روز رسول الله (ص) در تشییع جنازه‌ای شرکت کرد، در آنجا فرمود آیا در میان شما کسی هست که بتان و مجسمه‌هایی که در شهر مدینه وجود دارد نابود کند، و مقبره‌ها را با زمین هموار سازد؟ از آن میان علی (ع) گفت: یا رسول الله من حاضرم! فرمود: پس بشتاب! علی (ع) پس از انجام مأموریت، نزد رسول الله (ص) بازگشت و گزارش کارش را ارایه کرد و گفت: یا رسول الله هر بتی دیدم منهدم ساختم و همه قبرهای مرتفع را هموار کردم و تمام مجسمه‌ها را نابود کردم. آنگاه رسول خدا فرمود: هر کس دوباره این بتان و مجسمه‌ها و قبور را مرمت و بازسازی کند، به احکامی که از جانب خدا بر من نازل شده کفر ورزیده است.

با توجه به مسند احمد «ج1، ص87، ش657»  غایه المرام «ج1ص112،ش144»  این روایت از لحاظ سند اشکال دارد و خود اهل سنت نیز آن را تضعیف کرده‌اند. همچنین این روایت مانند روایت قبل از لحاظ دلالی هم اشکال دارد و همان اشکالات بر این روایت وارد است. پس این روایت هم به درد نمی‌خورد و باطل است.

 نتیجه کلی این‌که این روایات را خود اهل سنت هم صحیحی نمی‌دانند لذا حتی برای استدلال خودشان هم کارایی ندارد چه برسد به شیعیان که اصلاً آن را ذکر نکرده و قبول ندارند. /9161/ت302/ن

ارسال نظرات