۰۹ مهر ۱۳۹۱ - ۱۸:۵۵
کد خبر: ۱۴۰۶۹۰

تفکر جهادی از دیدگاه استاد رحیم پور ازغدی

خبرگزاری رسا ــ عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی تاکید کرد: ‌انسانِ مجاهد مأیوس نمی شود. مغرور نمی شود، طلبکار نمی شود. شعارش خدمت به خلق برای خداست، نه خدمت به خلق برای خلق. طلب از خلق ندارد و انتظار تشکر ندارد.
حسن رحيم پور ازغدي
 
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا به نقل از رسالت، در کنار تضادهایی که توسعه لیبرال سرمایه داری مدل غرب با مدل پیشرفت اسلامی ایران دارد، شباهت های زیادی هم با یکدیگر دارند. این طور نیست که در همه وجوه متضاد هم باشند. مثلاً در «محاسبه» و «عقلانیت ابزاری» و «تجربه» و «نظم» به لحاظ نظری با هم موافقیم. البته ما اول کار هستیم و در عمل باید خیلی کارها انجام دهیم. تفاوت هایی هم داریم. از جمله، «نگاه به انسان» و «انگیزه برای کار و توسعه» است. بنده این دو مفهوم را با استناد به منابع مقایسه می کنم.
 
پرسش هایی با موضوع زیر درباره تفکر جهادی وجود دارد که بنیان های «مدل پیشرفت اسلامی ایرانی» هستند: «نگاه به تفکر اسلامی - توحیدیِ توسعه و پیشرفت» و «نگاه به اخلاق و عدالت در جامعه» و «نگاه به کار» و «نگاه به ثروت» و «نگاه به فقر» و «نگاه به عقل و تدبیر در جامعه سازی».
 
در مدل اول، یعنی توسعه پیشرفت غربی، فرهنگ حاکم، دنیا گرایی و خودمحوری و لذت پرستی است. این ایدوئولوژی اقتصاد سرمایه داری است که موتور آن خودخواهی و فردگرایی و سودمحوری و فایده پرستی است. خود آنها می گویند اینها، موتور پیشرفت و منبع تولید ثروت در جامعه و تاریخ بوده است. در مدل دوم، یعنی فرهنگ اسلامی ایرانی پیشرفت، فرهنگ حاکم، فرهنگ دیگری است که توسعه را شکلی دیگر طراحی می کند؛ فرهنگی که در مواردی مانند «ابزار» و «نظم» و «کار» و «اجرای کار» مشابه مدل اول است. در این مدل، فرهنگ حاکم، فرهنگ ابراهیمی است. فرهنگ فداکاری و انفاق و ایثار و قربانی دادن و قربانی کردن خود برای خداست، در حالی که در فرهنگ توسعه لیبرال سرمایه داری، خلق را برای خود قربانی می کنند. محور پیشرفت به مدل اسلامی انقلابی، خداپرستی است نه دنیا پرستی. در آن توسعه، ایثار و انفاق و اردوهای جهادی، کار احمق هاست. می گویند به جای این کارها به زندگی خودتان برسید؛ اما در فرهنگ ابراهیمی «قربانی کردن خود، به اختیار خود برای خدا» عین عقلانیت است.
 
خصوصیات انسان مجاهد:
انسانِ مجاهد مأیوس نمی شود. مغرور نمی شود. طلبکار نمی شود. شعارش خدمت به خلق برای خداست، نه خدمت به خلق برای خلق. طلب از خلق ندارد و انتظار تشکر ندارد. مثل انبیاء (ع) است که به خلق خدمت می کردند و خلق، آب دهان به صورتشان می انداختند، اما آنها باز هم خسته نمی شدند. مردد نمی شدند. پشیمان نمی شدند. چون خدمت به خلق می کردند نه برای خلق، که برای خدا. و این آموزه بزرگ انبیاء (ع) است برای بشری که می خواهد رشد کند.
 
حضور در مناطق محروم، سرکشی به بیمارستان های محروم داخل شهر، عیادت از مریض هایی که عیادت کننده ندارند و کسی به آنها نمی رسد، رفتن به یتیمخانه ها و دست کشیدن بر سر یتیمان و محبت کردن به آنها، توجه به گداخانه ها اگر وجود دارند، رسیدگی به «ابناء السبیل» (در راه مانده ها)، سر زدن به خانواده های زندانی هایی که سر یک موضوع ساده مثل تصادف گرفتار زندان شده اند، سرکشی به خانواده های بی سرپرست، سرکشی دیوانه خانه ها، به کسانی که بیماری های فوق العاده سختی دارند که هیچ کس به آنها سر نمی زند، کمک به سالمندان و حضور در خانه سالمندان . این کاری است که انبیاء (ع) می کردند. این کاری است که امیرالمؤمنین (ع) می کرد. این کاری است که پیامبر اکرم و اولیای خدا علیهم السلام می کردند. انسان وقتی قدر نعمت ها را بیشتر می داند که واقعیت های جامعه را بیشتر بفهمد. شما دانشجویان، چند سال دیگر دکتر یا مهندس می شوید، ولی از اینها مهمتر این است که آدم بشوید. ما در حوزه و دانشگاه، ملا زیاد داریم، ولی آدم کم داریم. در این اردوهای جهادی آدم می شوید. قدر آن را بدانید. حضرت امیر (ع) می فرمایند: «یا ایها الناس طوبا لمن خالت اهل ذلت و المسکنه - ای مردم! خوش به حال کسانی که با خاکساران و بینوایان رفت و آمد می کنند.» یعنی از دید حضرت، توفیقی از این بالاتر نیست که وقت مردم با فقرا و محرومین سپری شود و روز و شب بین آنها زندگی کنند. «اهل ذل» یعنی کسانی که در جامعه جزء افراد ذلیلند، و «المسکنه» یعنی کسانی که مسکینند.
  
در آیه نهم از سوره حشر، در باره انسان های برگزیده که مورد عنایت خداوند هستند می فرماید: «و یؤثرون علی انفسهم ولو کَان بهم خصاصه» آنها کسانی اند که ایثار می کنند، از چیزهایی که واقعاً حق خودشان است می گذرند، از چیزهایی که حقِ مشروع و نیازهای طبیعی شان است، از راحتی و خواب و خوراک خویش می گذرند. «ولَو کَان بهم خصاصه» با اینکه اینها مخصوص خودشان است و اگر خودشان استفاده کنند، همه می پذیرند.«و من یوق شحّ نفسه فاولئک هم المفلحون» آن کسی که بتواند در دنیا نفس خودش را کنترل کند و قدرت ایثار و گذشت پیدا کند، رستگار می شود.
 
پیامبر اکرم (ص) فرمودند که «مهربانترین شما کسانی اند که به فکر خودشان نباشند، خودشان ساده و راحت زندگی می کنند و بیشتر به فکر دیگرانند.» و این رابطه ای است میان مهربانی و زهد. سخت گرفتن بر خود، ساده گرفتن بر دیگران. شخصی از امیر مؤمنان (ع) پرسید: از نظر شما یک انسان دینی و مؤمن چگونه آدمی است؟ حضرت فرمودند: خودش از دست خودش در عذاب است. یعنی بر خودش سخت می گیرد، اما مردم از دست او در آسایشند و همیشه در حال خدمت است.
 
شهید چمران روز قبل از شهادت، با بدن خودش این گونه صحبت می کند: «ای پا! می دانم که از تو چه قدر کار کشیدم، ولی کمی دیگر صبر کن تا به تو آرامش مطلق بدهم. ای دست ها می دانم با شما چه کارها کردم و لحظه ای به شما فرصت استراحت ندادم. ای چشم ها من نگذاشتم شب ها بخوابید...» همین طور با اعضای بدنش صحبت می کند که من به شما سخت گرفتم، برای اینکه دنیا فرصت جهاد و تلاش است. جای خوابیدن نیست. بعدها آن قدر در قبر می خوابیم تا بپوسیم. در این پنجاه یا شصت سال که زندگی می کنیم، نباید خوابید.
 
حضرت امیر علیه السلام می فرمایند: مؤمن کسی است که نفس خودش را رها نمی گذارد که هر کاری انجام دهد. خودش را مهار می کند و در مشت می گیرد و دائم در حال کنترل است. از دست خودش در رنج است. اما خلق از دست او در آسایشند. نفس خودش را به زحمت می اندازد برای آخرتش. از خواب و خوراک، کم می کند و به تلاشش می افزاید، به تلاش علمی و عملی اش. برای خدا به خلق خدمت می کند. فرمود: الدنیا دار العمل والآخرة دار الحساب علی العمل. امروز روزِ عمل است و حسابی در کار نیست. این حساب کشی های دنیا، حساب کشی نیست. کسانی هستند که در انقلاب و جنگ چه قدر فداکاری کردند، ولی اثری از آنها نمی بینی. در زاویه ها پنهانند و کسی آنها را نمی شناسد. دنیا به این معنا، خرتوخر است. یعنی کسی نباید فکر کند همه در دنیا به پاداش کارهایی که کردند یا نکردند، می رسند. فقط خدا می داند که حقیقتاً چه کسی فداکاری کرده است. در جنگ معمولاً سی یا چهل نفر را می شناسیم و فکر می کنیم که همه آدم های جنگ همین ها بوده اند؛ در حالی که چند هزار برابر این آدم هایی هستند که هیچ کسی آنها را نمی شناسند. حتی در محله وخانواده خود هم ناشناخته اند. حساب و کتاب اصلی در آخرت است.
 
در دنیا، سیاست و اقتصاد و در دانشگاه این طور است که یک لحظه انسان ها با شما هستند، لحظه بعد بر شما. یک بار عزیز می شوی، بار دیگر ذلیل. در همین دوران خودمان، چه قدر عزت و ذلت افراد را دیدیم. کسی نباید دل به این چیزها ببندد. یک روز مورد احترام قرار می گیری و روز دیگر مورد فحش و ناسزا! از همین جاست که نباید با هیچ کس معامله کرد، حتی با بهترین انسان ها؛ چون حداقلش این است که اشتباه می کنند. انسان است و خطا می کند. ولی خداوند نه خطا می کند نه خیانت؛ «هو الوفی». خدا می بیند که انسان چه می کند. آدم جهادی را می شناسد و قدر زحماتش را می داند. و فرمود هر کاری انجام دهید ثبت می شود. هر کاری کنید برای رشد خودتان انجام می دهید. نه بدهکار هستید و نه طلبکار. فرمودند: «کن فی الناس و لا تکن معهم - در بین مردم جامعه باش و خدمت کن، اما قلبت با مردم نباشد.» تو ممکن است به کسی خدمت کنی ولی او به تو خیانت کند. اینها ارزش های بالایی است./971/پ202/ج
ارسال نظرات