۱۸ مهر ۱۳۹۱ - ۲۰:۵۰
کد خبر: ۱۴۱۹۳۴

خلفا و غصب خلافت

خبرگزاری رسا ـ محمد انصاری کارشناس شبکه وهابی وصال حق در برنامه«آن روی سکه» مدعی شد سکوت امام علی (ع) پس از سقیفه نشانه رضایت او بوده است.در غیر این صورت علی با داشتن یاران فراوان قیام می کرد.
امام علي

 به گزارش سرویس مانیتورینگ خبرگزاری رسا، محمد انصاری کارشناس شبکه وهابی وصال حق در برنامه«آن روی سکه» مدعی شد آیا بعد از وفات رسول اکرم(ص) شجاعت امیرمؤمنان(ع) تمام شد چرا ایشان با اینکه فردی شجاع و دلیر بود و دوستان زیادی داشت با خلفا جنگ نکرد و حق خودش را از خلفا نگرفت.

وی در ادامه افزود در منابع شیعه و سنی ما مدرکی دال بر کمی یاران امیرمؤمنان(ع) نداریم. وی در حالی این ادعا را می کند که در کتاب«صحیح مسلم ص788 حدیث 1759» و در«صحیح بخاری ص749 حدیث 4241» آمده است که مردم از علی(ع) دوری کردند و او را تنها گذاشتند.

همچنین طبری در«جلد3 ص 202 تاریخ طبری» بی توجهی مردم به امیرمؤمنان را به صراحت نوشته است.

جالب اینجاست که ابن قتیبه دینوری در کتاب«الامامه و السیاسه صفحه 12» می گوید حضرت علی(ع) از انصار طلب یاری کرده ولی هیچ یک حاضر به یاری ایشان در پس گرفتن حق خویش از ابابکر نشدند.

حال سؤال اینجا است که اگر مولای ما حضرت علی(ع) آن شیر غالب خدا تنها چهل یار وفادار داشتند اجازه می دادند چنین انحراف عظیمی در اسلام پیدا شود؟ و چونان کجی در این عالم احداث شود که تا امروز و تا ظهر عدل محض منتظر(س) این انحراف و کجی ادامه داشته باشد؟ اگر آن شیر خدا بر گرفتن حق خویش و همچنین حق همسرشان یاری یافته، و یا امری از جانب خدا و رسول (ص) رسیده بود آیا اجازه می دادند کسانی که از لحاظ منقبت، سبقت و خویشاوندی و حتی از حیث قبیله و عشیره در پست ترین مکان ممکن بودند حق او را غصب کنند؟

اگر واقعاً وهابیت معتقدند که حضرت علی(ع) یاران زیادی داشتند پس منظور این است که افراد زیادتری از بیعت با خلیفه اول سرپیچی کردند که ما نام آنها را نمی دانیم و این برای وهابیت برای نقض خلافت خلیفه اول کفایت می کند.

در این زمینه در کتاب«احتجاج طبرسی جلد1 ص413» علت نجنگیدن امیرمؤمنان(ع) و نگرفتن حق خویش از خلفا را علاوه بر کمی یاران به نقل از خود حضرت این گونه بیان می کند: به خدا سوگند که منع از گرفتن حق خویش نه از روی ترس بود و نه کراهت از مرگ، آن نبود جز وفا به عهدی که با رسول خدا داشتم زیرا آن حضرت مرا خبر داده بود که: (ان الامةستغدربک و تنقض عهدی و انک بمنزلة هارون من موسی).

این امّت نسبت به تو جفا و مکر روا می‌دارند و پیمان و وصیّت مرا درباره تو نقض می ‌کنند و این را بدان که تو نزد من به منزله ‌هارون نسبت به موسی هستی.

پس من عرض کردم ای رسول خدا در آن زمان وظیفه من چیست؟

فرمودند: اگر یار و یاوری یافتی با آنان مبارزه کن و حق خود را بگیر، در غیر این صورت سکوت کرده و خون خود را حفظ کن تا آن زمانی که مظلومانه به من ملحق شوی.

همچنین در«بحار الانوار 29/228» روایت دیگری از حضرت ابی عبدالله جعفر بن محمد الصادق(ع) می ‌خوانیم که وقتی از ایشان سؤال شد که: مگر امام علی(ع) انسان قوی و قدرتمندی نبوده که درباره امر خدا نیز محکم و به عمل کردن آن مقیّد باشد؟ حضرت فرمودند: بلی، سؤال کننده ادامه داد: پس چه چیز مانع شد که ایشان از حق خویش گذشته و غاصبین را دفع نکنند؟ حضرت ابی عبدالله الصادق(ع) فرمودند: آیه‌ای در کتاب خدا علی(ع) را از این کار منع می‌کرد.

عرض کرد: کدام آیه؟

فرمودند:آیه 25 سوره مبارکه فتح،«لوتزیلوا لعذّبنا الذین کفروا منهم عذابا الیماً»

اگر مؤمنین و کافرین (در نسل) از هم جدا می‌شدند ما کافرین ایشان را عذابی دردناک می‌کردیم.

همانا خداوند عزوجل امانت‌هائی مؤمن را در پشت کافرین و منافقین قرار داده و علی(ع) چنین نبود که پدران کافر و منافق را بکشد زیرا می ‌خواست که آن ودایع و امانت ‌ها خارج گردند.

در این حدیث اشاره به دلیل سومی شده و آن وجودِ انسان ‌ها و اولادهای صالح در اصلاب و پشت ‌های افرادی منافق و چه بسا کافر است و حضرت علی(ع) با نکشتن پدران کافر امکان به دنیا آمدن فرزندان پاک و صالح را از بین نمی ‌برد. واین سنّتِ همیشگی مولا علی(ع) بوده همان‌طور که کسی به حضرت مولا(ع) عرض کرد ما در جنگ ‌ها هر کس را که ببینیم می ‌کشیم ولی شما گویا افرادی را برای چشیدن طعم ذوالفقار انتخاب می ‌کنید و عده ‌ای را نمی ‌کشید؟ حضرت اسدالله علی مرتضی(ع) فرمودند: آری چنین است من در نسل ‌های آینده او می-نگرم پس اگر در نسل او هیچ مؤمنی نباشد او را کشته و الّا برای دنیا آمدن آن فرزند مؤمن این پدر و یا جد را باقی می ‌گذارم./9161/ت302/ن

ارسال نظرات