۲۵ مهر ۱۳۹۱ - ۱۷:۳۹
کد خبر: ۱۴۲۹۶۳

دلایل مشورت دادن امیرمؤمنان به خلفا

خبرگزاری رسا ـ محمد انصاری کارشناس وهابی شبکه وصال حق گفت: اگر حضرت علی(ع) نسبت به عمر سوء نیتی داشت و او را غاصب حق خود می دانست، چرا دلسوزانه و صمیمانه به او در اداره کشور کمک می کرد.
امير المومنين

به گزارش سرویس مانیتورینگ خبرگزاری رسا، محمد انصاری کارشناس وهابی شبکه وصال حق در نشستی در برنامه«آن روی سکه» گفت: حضرت علی(ع) بهترین مشاور و خیرخواه خلفا و حکیمی برای مسائل پیچیده بود و اگر حضرت علی(ع) نسبت به خلفاسوء نیتی داشت همواره منتظر فرصتی برای اعاده حق خود می‌بود اما ایشان صمیمانه خیرخواهی خلفا را می کرد.

در پاسخ به این ادعا باید گفت: در بین وظایف و شؤونات امام و پیشوای منصوب و برگزیده از جانب خداوند، حفظ شریعت ونگهبانی از حوزه دین از مهمترین وظایف اوست که اگر احساس کند اصل و اساس دین در خطر است باید به هر صورت ممکن از آن جلوگیری کند.

البته این مسؤولیت با در نظر گرفتن شرایط زمانی ومکانی متفاوت است و باید متناسب با آن شرایط تصمیم نهایی را بگیرد، که گاهی اوقات این مهم با تحمل وبردباری و صبر کردن در برابر مصائب و سکوت در برابر حقوق غصب شده به دست می آید و گاهی هم نیازمند رویارویی و دخالت مستقیم و برخورد قاطع خواهد بود.

در این رابطه ابن حجر هیثمی در«صواعق محرقه ج 2 ، ص 441» به نقل از رسول خدا(ص) می‌نویسد‌: «فی کل خلف من أمتی عدول من أهل بیتی ینفون عن هذا الدین تحریف الضالین وانتحال المبطلین وتأویل الجاهلین ألا وإن أئمتکم وفدکم إلى الله عز وجل فانظروا من توفدون؛

در هر قرنی افراد عادلی از اهل بیت من در بین امتم خواهند بود که تحریف گمراهان ونسبت‌های ناروا وباطل و تاویل‌های نادانان را از دین پاک ودور می کنند، آگاه باشید! پیشوایان شما فرستادگان شما نزد خداوند می باشند، پس بنگرید که چه کسانی را می فرستید»

امیر مؤمنان(ع) اگر چه از منصب خلافت و جانشینی به حق رسول خدا (ص) بازماند و در واقع حق مسلم ایشان را غصب کردند، ولی این موضوع دلیل نمی‌شود که دیگر به وظایف خود عمل نکند، زیرا گاهی تدبیر‌ها و تصمیم‌گیری‌های غلط خلفا سبب می‌شد، اساس اسلام به خطر بیفتد،‌ در این موارد امام وظیفه داشت که اجازه ندهد شریعت اسلامی قربانی ندانم کاری‌ها شود.

مثلاً در قضیه جنگ نهاوند، پادشاه ایرانیان لشکر عظیمی را برای نابودی اسلام فراهم کرده بود و اگر تدبیر امیرمؤمنان(ع) نبود، نه تنها لشکر عمر که به طور قطع تمام مسلمانان و اسلام از بین می‌رفت.

در چنین موقعیتی امیرمؤمنان(ع) وظیفه دارد که نظام اسلامی و دین نوپا را حفظ کند، چون وظیفه او همانند هر فرد مسلمان دیگر، حفظ دین است، به همین جهت سیوطی در«جامع الاحادیث ج 12 ص 54» از قول امیر المومنین می نویسد: «بَایَعَ النَّاسُ لأبِی بَکْرٍ وَأَنَا وَاللَّهِ أَوْلى بِالأَمْرِ مِنْهُ، وَأَحَقُّ بِهِ مِنْهُ، فَسَمِعْتُ وَأَطَعْتُ مَخَافَةَ أَنْ یَرْجِعَ النَّاسُ کُفَّارَاً یَضْرِبُ بَعْضُهُمْ رِقَابَ بَعْضٍ بِالسَّیْفِ، ثُمَّ بَایَعَ النَّاسُ عُمَرَ وَأَنَا وَاللَّهِ أَوْلى بِالأَمْرِ مِنْهُ وَأَحَقُّ بِهِ مِنْهُ، فَسَمِعْتُ وَأَطَعْتُ مَخَافَةَ أَنْ یَرْجِعَ النَّاسُ کُفَّارَاً یَضْرِبُ بَعْضُهُمْ رِقَابَ بَعْضٍ بِالسَّیْفِ؛ مردم با ابوبکر بیعت کردند در حالی که به خدا سوگند من از او سزاوارتر وشایسته‌تر بودم، ولی از ترس بازگشت و گرایش مردم به دوران کفر وجاهلّیت وکشیده شدن شمشیرها برای زدن گردن یکدیگر، سکوت کردم وشنیدم ومخالفت نکردم، سپس با عمر بیعت کردم در حالی که از او سزاوارتر وشایسته‌تر بودم، ولی باز هم شنیدم وکوتاه آمدم تا به کفر وبرادرکشی باز نگردند.

در حقیقت امیرمؤمنان(ع)‌ بین ارتداد مردم و بازگشت به رسوم جاهلی و میان صبر و شکیبایی در برابر ظلم‌ها و همکاری با خلفا، یکی را باید انتخاب می‌کرد که طبق دستور رسول خدا(ص)، گذشتن از حق غصب شده خود و همکاری با خلفا را ترجیح داد تا اصل و اساس اسلام به خطر نیفتد، ولذا در روایتی که در«بحارالأنوار، ج28، ص393» آمده است، می‌فرماید: «إِنَّ هَؤُلَاءِ خَیَّرُونَّا أَنْ یَظْلِمُونِی حَقِّیوَ أُبَایِعَهُمْ فَارْتَدَّالنَّاسُ حَتَّى بَلَغَتِ‏ الرِّدَّهُ أَحَداً فَاخْتَرْتُ أَنْ أُظْلَمَ حَقِّی وَ إِنْ فَعَلُوا مَا فَعَلُوا؛ این قوم تصمیم گرفتند تا حقم را غصب کنند وبا آنان بیعت کنم، گروهی سرپیچی کرده و از دین دور شدند، پس ظلم بر حق خویش را برگزیدم اگر چه آنان هر چه خواستند انجام دادند.

همچنین دخالت‌های قضایی امیر مؤمنان(ع) در زمان خلفا مواردی بود که عدم آگاهی خلفا به پیش‌پا افتاده‌ترین احکام اسلامی سبب می‌شد که حقی از بیچاره‌ای ضایع و به مظلومی از مسلمانان ظلم شود، در حقیقت آن‌ها پناهی جز امیرمؤمنان(ع) نداشتند و اگر امام دخالت و از حق آنان دفاع نمی‌کردند، به یقین راهی برای استیفای حقوق‌شان نمی یافتند.

آن حضرت در خطبه شقشقیه، یکی از دلایل قبول حکومت را بعد از کشته شدن عثمان، عهد و پیمانی می‌داند که خداوند از علما برای دفع ظلم از بیچارگان گرفته است: «أَمَا وَالَّذِی فَلَقَ الْحَبَّةَ وَبَرَأَ النَّسَمَةَ لَوْلَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَقِیَامُ الْحُجَّهِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَمَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَنْ لَا یُقَارُّوا عَلَى کِظَّةِ ظَالِمٍ وَلَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَیْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا وَلَسَقَیْتُ آخِرَهَا بِکَأْسِ أَوَّلِهَا وَلَأَلْفَیْتُمْ دُنْیَاکُمْ هَذِهِ أَزْهَدَ عِنْدِی مِنْ عَفْطَهِ عَنْزٍ؛ سوگند به خدایى که دانه را شکافت و جان را آفرید، اگر حضور فراوان بیعت کنندگان نبود و یاران حجّت را بر من تمام نمى‏کردند، و اگر خداوند از علماء عهد و پیمان نگرفته بود که در برابر شکم پارگى ستمگران، و گرسنگى مظلومان، سکوت نکنند، مهار شتر خلافت را بر کوهان آن انداخته، رهایش مى‏ساختم، و آخر خلافت را به کاسه اوّل آن سیراب مى‏کردم، آنگاه مى‏دیدید که دنیاى شما نزد من از آب بینى بزغاله‏اى بى ارزش‏تر است‏»

در جایی دیگر ابن عبد البر با سند صحیح در«الاستیعاب فی معرفه الأصحاب،ج 3، ص 1103» می‌نویسد: «یحیى بن سعید عن سعید بن المسیب قال کان عمر یتعوذ بالله من معضله لیس لها أبو الحسن وقال فى المجنونه التى أمر برجمها وفى التى وضعت لسته أشهر فأراد عمر رجمها فقال له على إن الله تعالى یقول وحمله وفصاله ثلاثون شهرا الحدیث وقال له إن الله رفع القلم عن المجنون الحدیث فکان عمر یقول لولا على لهلک عمر؛ عمر بارها به خدا پناه می برد از این که مشکلی علمی برایش پیش آید وعلی(ع) نباشد، یکی از این موارد زن دیوانه ای بود که دستور رجم وی را صادر کرده بود و یکی هم زنی که شش ماهه وضع حمل کرده بود وعمر می‌خواست بر وی حدّ جاری کند، علی(ع) فرمود: خداوند فرموده است«دوران بارداری و شیردهی سی ماه است» ونیز فرمود«خدای سبحان از مجنون تکلیف را بر داشته است» در چنین مواردی بود که عمر می گفت«اگر علی نبود عمر هلاک می شد»

مواردی از این قبیل به روشنی اثبات می کند که حضور امیرمؤمنان(ع) نقش تمام کننده‌ در احیای احکام الهی داشته و از طرفی پشتوانه‌ای محکم بر احقاق حقوق ستمدیدگان وجلوگیری از ظلم وستمگری داشته است.

طبق نقل سمعانی در«تفسیر قرآن،ج 1، ص236» مشابه این قضیه در زمان عثمان نیز اتفاق افتاده بود که اگر امیرمؤمنان(ع) دخالت نمی‌کرد، زنی مؤمنه به همراه فرزندی که در شکم داشت، قربانی جهل خلیفه به احکام اسلامی می‌شد، «أن امرأه أتت بولد لسته أشهر من وقت النکاح، فجاء زوجها إلى عثمان فی ذلک، فهم عثمان برجمها، فقال علی(ع): لا سبیل لک علیها، لأن الله تعالى یقول«وحمله وفصاله ثلاثون شهرا» وقال«والوالدات یرضعن أولادهن حولین کاملین» فإذا ذهب الفصال حولین، بقی للحمل ستة أشهر، فترکها عثمان؛ زنی شش ماهه فرزندش را به دنیا آورد، همسرش نزد عثمان رفت وداستان را برای خلیفه تعریف کرد، عثمان تصمیم به اجرای حدّ گرفت، علی(ع) فرمود: حق نداری حد جاری کنی، زیرا خداوند می‌فرماید«زمان بارداری و شیردهی سی ماه است» ونیز فرمود«مادران باید فرزندانشان را دو سال کامل شیر دهند» وچون دوران شیرخوارگی که دو سال است کم شود برای حمل شش ماه می‌ماند،‌ عثمان پس از شنیدن سخنان امیرمومنان(ع) آن زن را رها کرد»

استفاده از دانش فقهی و آگاهی از احکام دین، امیرمؤمنان(ع) را وادار می‌کند که در مواردی از این قبیل سکوت نکند و از اجرای حد باطل جلوگیری کند، چرا که او وظیفه خویش را می داند تا در برابر حقوق افراد و حفظ آبرو وشخصیت اجتماعی آنان بی‌تفاوت نماند،

همان‌گونه که در خطبه 27 نهج البلاغه آمده است،ایشان در قضیه بیرون آوردن خلخال از پای یک زن یهودی فریاد برمی‌آورد و می‌فرماید: اگر مردی غیرتمند از شنیدن این حادثه تلخ بمیرد، جای ملامت ندارد.

«وَ لَقَدْ بَلَغَنِی أَنَّ الرَّجُلَ مِنْهُمْ کَانَ یَدْخُلُ عَلَى الْمَرْأَهِ الْمُسْلِمَهِ وَ الْأُخْرَى الْمُعَاهِدَهِ فَیَنْتَزِعُ حِجْلَهَا وَ قُلْبَهَا وَ قَلَائِدَهَا وَ رِعَاثَهَا مَا تَمْتَنِعُ مِنْهُ إِلَّا بِالِاسْتِرْجَاعِ وَ الِاسْتِرْحَامِ ثُمَّ انْصَرَفُوا وَافِرِینَ مَا نَالَ رَجُلًا مِنْهُمْ کَلْمٌ وَ لَا أُرِیقَ لَهُمْ دَمٌ فَلَوْ أَنَّ امْرَأً مُسْلِماً مَاتَ مِنْ بَعْدِ هَذَا أَسَفاً مَا کَانَ بِهِ مَلُوماً بَلْ کَانَ بِهِ عِنْدِی جَدِیراً؛ به من خبر رسیده که مردى از لشکر شام به خانه زنى مسلمان و زنى غیرمسلمان که در پناه حکومت اسلام بوده وارد شده، و خلخال و دستبند و گردن‌بند و گوشواره‏هاى آنها را به غارت برده، در حالى‌که هیچ وسیله‏اى براى دفاع، جز گریه و التماس کردن، نداشته‏اند! لشکریان شام با غنیمت فراوان رفتند، بدون این که حتّى یک نفر آنان، زخمى بردارد، و یا قطره خونى از او ریخته شود، اگر براى این حادثه تلخ، مسلمانى از روى تأسّف بمیرد، ملامت نخواهد شدو از نظر من سزاوار است.

پس برای شخصیتی همانند امیرمؤمنان علی(ع) بسیار سخت و ناگوار است که شاهد سنگسار شدن زن مسلمانی باشد که با تهمت زنا، حیثیت وآبروی وی را زیر سؤال برده و پایه‌های محکم اعتقادی مردم را با اجرای غلط دستورات خداوند متزلزل می‌کنند، بنابراین وظیفه خویش می‌داند که از حریم اجرای حدود الهی به درستی حفاظت و از تجاوز به حریم حقوقی مردم جلوگیری کند./9161/ت302/ن

ارسال نظرات