۰۲ آبان ۱۳۹۱ - ۰۹:۴۴
کد خبر: ۱۴۴۰۷۱
فقیه آگاه(2)؛

تعهدی که آیت الله مکارم به مرحوم آیت الله گلپایگانی داد

خبرگزاری رسا ـ حضرت آیت الله مکارم شیرازی گفت: اواخر عمر شریف حضرت آیت الله گلپایگانی خدمت ایشان رسیدم که به بنده گفتند: کاری کنید که استقلال حوزه محفوظ بماند، بعد دیدم اشک‌هایشان جاری شد. من خدمت ایشان عرض کردم بنده به سهم خودم که یک نفر هستم تا زنده‌ام تلاش می‌کنم تا ان‌شاء الله آنچه در حفظ حوزه مد نظر شما است رعایت کنم.
حضرت آيت الله سيد محمد رضا گلپايگاني حضرت آيت الله سيد محمد رضا گلپايگاني

به گزارش خبرگزاری رسا، مجله پیام قرآن در شماره چهارم خود که پاییز 73 منتشر شده در گفت‌وگویی با حضرت آیت الله مکارم شیرازی به تبیین ابعاد مختلف زندگی حضرت آیت الله سیدمحمدرضا گلپایگانی پرداخته است. آنچه در پی می‌آید بازنشر این مصاحبه در آستانه برگزاری کنگره فقیه آگاه است.

 

چگونگی آشنایی خودتان را با فقیه اهل بیت عصمت و طهارت حضرت آیت الله گلپابگانی قدس سره بیان کنید.
در رابطه با آشنایی خودم با حضرت آیت الله گلپایگانی قدس سره باید بگویم که وقتی من در سال 1324 شمسی برای ادامه تحصیل حوزوی وارد قم شدم، درباره قداست و تقوا و علم ایشان چیرهای زیادی شنیده بودم و این سبب شد که من ایشان را زیارت کنم و به ایشان علاقه‌مند شوم. بطوری به ایشان علاقه پیدا کردم که شبها پیاده از مدرسه حجتیه که محل سکونت ما بود به مسجد حسین آباد بازار قم به نماز جماعت ایشان می‌رفتم و نماز جماعت ایشان را به خیلی از نمازهای دیگر ترجیح می‌دادم و این به خاطر آن آرامشی بود که در نماز ایشان احساس می‌کردم. بعدها که ایشان درس خارج حج را در منزل خودشان شروع کردند من هم در درسشان شرکت می‌کردم و حتی مقداری از بحث ایشان را نوشتم.

فراموش نمی‌کنم که روزی ایشان کسی را دنبال من فرستادند. من خدمتشان رفتم. این در زمانی بود که حضرت آیت الله بروجردی بر حوزه و جهان اسلام ریاست داشتند و مورد قبول همه بودند. ایشان به من فرمودند که در کتابهای درسی دانش آموران نظریات داروین را مطرح می‌کنند و این در افکار آنها تاثیر گذاشته است؛ شما چیزی در این باره بنویسید تا ما اقدام به چاپ آن کنیم. من از اینکه ایشان در آن زمان به فکر این مسائل بودند خیلی لذت بردم و نوشته‌ای تهیه کردم و به ایشان دادم. ایشان اطمینان خاطری که حکایت از نفوذشان در قشرهای فرهنگی داشت وعده دادند که نسبت به چاپ آن اقدام کنند. این شاید اولین بار است که من این داستان را نقل می‌کنم و منتشر می‌شود. این گونه مسائل سبب می‌شد که روز به روز علاقه‌ام به ایشان بشتر شود و همواره حتی شبهای آخر عمرشان از محضرشان استفاده کنم.

 

از تفکر علمی و ویژگی‌هایی که ایشان در زمینه بحث و تحقیق پیرامون مسائل فقهی داشتند مطالبی بیان کنید.
من در این زمینه به چهار نکته اشاره می‌کنم: اول اینکه ایشان به طور سطحی با مسائل برخورد نمی‌کردند؛ مسائل را به دقت مو شکافی می‌کردند و در آنها دقت نظر داشتند. از حواشی ایشان بر «عروة الوثقی» این دقت نظر کاملا روشن می‌شود. دوم اینکه ایشان در مقام فتوا استقلال فکری داشتند. اصولا فقیه باید تفکر مستقل داشته باشد و روی ریشه‌ها و دلایل اصلی بیندیشد. ایشان با وجود اینکه رأی خودشان را با رأی مشهور هماهنگ می‌ساختند ولی در مواردی که دلیل کافی وجود نداشت استقلال فکری خودشان را از دست نمی‌دادند و فتوای مورد نظرشان را ابراز می‌کردند که نمونه‌هایی از این قبیل در حواشی ایشان به چشم می‌خورد. سوم اینکه به مسائل و ابواب مختلف فقهی احاطه کامل داشتند و همین احاطه سبب می‌شد که به مسائل فقهی خوب پاسخ بدهند. علاوه بر این احاطه، ایشان از حضور ذهن هم برخوردار بودند. چهارم اینکه ایشان در مسائل فقهی سلیقه خوب و سالمی داشتند و این هم یکی دیگر از ویژگی‌های فکری ایشان بود که به درسهایشان نورانیت و عمق و جاذبه می‌داد.

 

روش ایشان در استنباط احکام فقهی چگونه بود؟
ما دو نوع فقه داریم: یکی فقه سنتی جواهری است که امام (قدس سره الشریف) بر آن تکیه می‌کردند و دیگر نوعی تفکر التقاطی که مسائل فقهی با مسائل خارج از فقه بطور ناهماهنگ با هم تلفیق می شوند و سلیقه‌های شخصی، جانشین استدلالهای علمی می‌شود. ایشان درست بر اساس همان فقه سنتی خالص حرکت می‌کردند و هرگز سلیقه‌های شخصی و تفکرات التقاطی در ایشان تاثیر نمی‌گذاشت. وقتی انسان درس و فتوای ایشان را می‌دید، خود را در محیط فقه صاحب جواهر می‌یافت و تصور می‌کرد که ایشان با همان شیوه که از سلف صالح به ما رسیده است فتوا می‌دهند.

 

از آنجا که حضرت آیت الله گلپایگانی از بدو تأسیس حوزه در قم حضور داشتند و به مسائل مربوط به حوزه کاملا آشنا بودند، لطفا دیدگاه‌های ایشان را در مورد حوزه و جایگاه آن و نیز رسالت و استقلال حوزه بیان کنید.
مرحوم آیت الله گلپایگانی اهمیت زیادی به حوزه می‌دادند و به تمام معنا دلسوز حوزه بودند. من داستانی را از شب‌های آخر عمرشان دارم و آن این است که با عده‌ای از دوستان در شورای عالی حوزه، خدمتشان رسیدیم و گزارشی از کارهای حوزه را به ایشان دادیم. ایشان هم با کمال دقت گوش می‌دادند. پس از آن که گزارش ما تمام شد، رهنمود‌هایی دادند و ما از محضرشان بیرون آمدیم. من دیدم آقا زاده ایشان مرا صدا ‌زندند و گفتند: آقا با شما کاری دارند. برگشتم و خدمتشان آمدم، ایشان فرمودند: کاری کنید که استقلال حوزه محفوظ بماند و من دلم می‌خواهد استقلال حوزه باقی و برقرار باشد. بعد دیدم اشکهایشان جاری شد. احساس کردم که برای حوزه دلسوزی می‌کنند و مثل کسی که احساس می‌کند روز‌های آخر عمرش رسیده و باغی را به ثمر نشانده و نهال‌های زیادی غرس کرده و می‌خواهد برود و از آنجا نگران است که مبادا مشکلی برای آن پیش بیاید، در اندیشه حفظ حوزه هستند. من هم خدمت ایشان عرض کردم که بنده به سهم خودم که یک نفر هستم تا زنده‌ام تلاش و کوشش می‌کنم که ان‌شاء الله آنچه را که نظر حضرتعالی است در حفظ حوزه رعایت کنم.

 

اگر ممکن است بعضی از ویژگی‌های اخلاقی ایشان را بیان کنید.
ایشان ویژگی‌های اخلاقی بسیاری داشتند که من به چند نمونه از آنها اشاره می‌کنم:
1.نسبت به اهل‌بیت (علیهم السلام ) علاقه فوق العاده‌ای داشتند و این بر هیچ کس پوشیده نبود. در هر دو بعد تولی و تبری محکم بودند و توسلاتی داشتند و اگربه گوشه‌ای از مکتب اهل‌بیت(ع) ضربه‌ای می‌خورد خیلی پریشان و ناراحت می‌شدند و واقعا به تمام معنا مدافع مکتب اهل بیت(ع) بودند. من این را با تمام وجودم از ایشان احساس کردم.

2.نسبت به طلاب دلسوز بودند و طلاب را فرزندان خود می‌دانستند؛ اگر خطایی از آنها سر می‌زد اغماض می‌کردند؛ مشکلات آنها را تا آنجا که امکان داشت حل می‌کردند و اگر رهنمودی می‌خواستند آنها را راهنمایی می‌کردند. نشانه این دلسوزی و حل مشکلات، مدارس متعددی است که ایشان برای طلاب ساختند مخصوصا آن مدرسه بزرگ با آن مدرس‌های زیاد که طلاب موقع درس و مباحثه سرگردان نباشند. همچنین کتابخانه و بیمارستانی که به این منظور تأسیس کردند.

3.از تحمل و بردباری زیادی برخوردار بودند. در طول عمرشان ناراحتی‌های فراوانی برای ایشان به وجود آمد ولی همه را با سعه صدر تحمل کردند و ما می‌دانیم یکی از شرایط مدیریت و ریاست، داشتن سعه صدر است و این خصلت در ایشان وجود داشت. من فراموش نمی‌کنم که یک وقتی ایشان دچار بیماری بسیار شدیدی شدند بطوری که از شدت درد به خود می‌پیچیدند. به ملاقات ایشان رفتم، دیدم با آن حالت باز هم از مردم استقبال و درد را تحمل می‌کردند. در دوران انقلاب، موضعی که ایشان در دفاع از انقلاب داشتند و حمایتی که از امام راحل قدس سره کردند و خط مستقیمی که ادامه دادند همه نشانگر سعه صدرشان در برخورد با مسائل گوناگون بود.

4.طبعی لطیف و زیبا داشتند. گاهی بعضی از مسائل که پیش می‌آمد، ایشان با یک طنز بسیار ظریف و زیبا، جواب را از همان طریق می‌دادند و طبع لطیف خودشان را ابراز می‌داشتند.

5.در حد بسیار بالایی تقوا داشتند. تقوای ایشان، انسان را به یاد تقوای بزرگان سلف می‌انداخت. حاضر نبودند بخاطر چیزی از اسلام و دین صرف‌نظر کنند. وقتی بر سر دو راهی قرار می‌گرفتند همه چیز را در مقابل حفظ دین و اسلام نادیده می‌گرفتند و می‌گفتند: هرچه بادا باد! من باید تقوا و دین اسلام را حفظ کنم. رضوان خدا بر او باد که هم حیاتش مایه برکت اسلام بود و هم ممات و تاریخ پر برکتش مایه برکت برای اسلام و جامعه مسلمین است./971/ت202/ع

ارسال نظرات