دانشی از جنس نصوص الهی و نبوی
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا به نقل از فرهیختگان، نخستین قاعده حاکم بر تولید فکر اجتماعی شیعه، حقانیت و برتری نصوص دینی است که این قاعده با قبول به سیادت و برتری خداوند، پیامبر و امامان بر همگان شکل میگیرد.براین اساس عقل انسانی در یافتن راه نجات و سعادت وابسته به نقل و نشانههای سمعی است. از این رو نصوص قرانی و سپس نصوص پیامبر و در نهایت نصوص امامان دربردارنده حقایقی درباره زندگی و سعادت دنیوی بوده و عقل انسان وابسته به این امر است. اصل برتری نصوص در آیه اطاعت مورد تاکید قرار گرفته است.
«یا ایها الذین آمنوا اطیعوالله و اطیعوا الرسول واولی الامر منکم فان تنازعتم فی شیء فردوه الی الله والرسول ان کنتم تومنون بالله والیوم الآخر ذلک خیرٌ واحسن تأویلا» ( قرآن کریم، سوره نساء، آیه ۵۹)
از دیدگاه شیعه مراد از اولیالامر در این آیه امامان معصوم هستند. تنها امامان برگزیده شیعه دارای عصمت بودهاند. علامه طباطبایی در اینباره مینویسد: «در آیه رسول و اولیالامر را جمع کرده و برای هر دو با هم یک اطاعت خواسته، برای رسول که امر به معصیت خدا محال است، اگر در اولیالامر محال نبود، چارهای نبود جز آنکه قید آن را ذکر نماید و (چون قید ذکر نشده) پس آیه مطلق است و لازمهاش آن است که در اولی الامر هم عصمت قائل شویم.» (محمد حسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القران، ج ۸، ص ۲۴۲)
در نگاه شیعه اهمیت استنباطات و هر گونه اجتهادی که در برابر نص باشد، باطل است. در نتیجه شریعت دستاورد اراده آگاهانه خداوند بوده که توسط پیامبر و امامان مورد تبیین قرار گرفته اما تفکر و استنباط فرآورده امت و زاییده شرایط متحول و متغیر اجتماعی به حساب میآید. به همین علت به وسیله تغییر و تحول، دیدگاههای جدیدی جایگزین دیدگاههای گذشته میشود. بر این اساس نصوص دینی دایره این استنباط را چنان به درستی تنگ میکنند که هر گونه خروج از دایره نص به اقدامات نامعتبر ختم شده و در نتیجه به انحرافات اجتماعی منجر میشود.
دستگاه علمی اجتهاد تعریف خاصی از نص دینی شکل داده که بر اساس آن، نصوص معتبر را از غیرمعتبر تفکیک میکند. بر همین اساس نصوص قرآنی به دلیل قطعی بودن در صدورشان و انتساب به منبع وحیانی دارای جایگاهی برتر نسبت به سایر نصوص هستند. در عین حال نصوص قرآنی را نمیتوان تنها منبع استنباط تلقی کرد.
در مرتبه پس از قرآن، سنت قرار دارد. سنت در دستگاه اجتهاد به معنای مطلق گفتار یا فعل یا تقریر و امضای معصوم که استناد آن دارای سندی اطمینانآور و مورد وثوق باشد، تعریف میشود. در واقع مفهوم سنت نزد شیعه توسعه یافته و در کنار پیامبر(ص) اقوال، افعال و تقریرات امامان نیز قرار داده شده است. محمدرضا مظفر در اینباره مینویسد: «تنها فقیهان امامیه چون نزد ایشان ثابت شده است که معصومین اهل بیت گفتارشان دارای اعتباری هموزن گفتار پیامبر است و پیروی از آن واجب است، مفهوم سنت را بهگونهای گسترش دادهاند که شامل گفتار یا فعل یا امضای هر یک از معصومان شود. بنابراین احکامی که توسط ایشان بیان میشود از نوع روایت و حکایت سنت نبوده و نیز بیانگر اجتهادات شخصی و استنباط آنان از منابع شریعت نیست، بلکه خود ایشان منبع شریعت بوده، بنابراین گفتار ایشان نفس سنت است نه بیانگر سنت.» (محمدرضا المظفر، اصول الفقه، ج ۳، ص ۵۱)
به طور کلی میتوان چهار وجه برای ارتباط نصوص قرآنی و نصوص سنت تصور کرد:
۱- توافق کامل سنت با کتاب، ۲ - سنت بیانگر و یا مفسر کتاب است، ۳- سنت بیانگر حکمی است که قرآن هیچگونه موضع سلبی یا ایجابی درباره آن اتخاذ نکرده است، ۴) مفاد سنت با مفاد کتاب متفاوت است که برای این قسم نیز دو حالت قابل تصور است؛ الف- میتوان بین آنها جمع کرد و ب- جمع بین آنها امکانناپذیر است. در این صورت اگر سنت به طور قطعی به اثبات رسیده باشد از باب نسخ حکم آن بر قرآن مقدم و در غیر این صورت به دلیل تعارض آن با کتاب کنار نهاده میشود. (محمد بحرالعلوم، الاجتهاد اصوله و احکامه، پیشین، ص ۷۱)
اعتقاد به برتری نصوص دینی سبب شده بخش مهمی از قواعد اصولی به مباحث الفاظ و مفاهیم و نیز مباحث مربوط به چگونگی ارتباط میان نصوص، یعنی بحث عام و خاص، مطلق و مقید و تعارض نصوص و... اختصاص یابد. بر این اساس اجتهاد فقیه در صورتی قابل اطمینان است که بر معرفت کامل نحو و بلاغت عربی استوار باشد. به همین خاطر است که میبینیم همه نوشتهها در باب اصول فقه با مقدمه زبانی و مباحث الفاظ آغاز میشود. (محمد ارکون، الفکرالاسلامی قرائه علمیه، ترجمه هاشم صالح، ص ۱۷۲)
مباحث الفاظ موجود در اصولالفقه قواعد دلالت را شکل میدهند و در کنار دیگر قواعد مربوطه مانند قواعد مربوط به تخصیص، تقیید، مفاهیم و... معانی و حقایق مکنون در نصوص را آشکار میکنند. به بیان دیگر نصوص دینی بهرغم برتری و جایگاه رفیعشان معنای خود را در چارچوب دستگاه اجتهاد بازمینمایانند. حقانیت مکنون در نصوص دینی طی فرآیند اجتهاد به تفسیر فقیهان نسبت داده میشود. به این ترتیب استنباطات فقیهانه نیز ارزش حقیقت انگاشتن را مییابند. در واقع اجتهاد بسان پلی است که مجتهد را به تماس با کلام خداوند میرساند و به آنان این اقتدار را میدهد که قانون الهی را کشف کنند.
علی اوصیایی/916/د102/ع