بازخوانی پیام امام خمینی(ره) به حوزویان
از جمله مطالبی که می توان با مطالعه آن این فراموشی اندک را از بین برد، مراجعه به سخنان گهر بار و ارزشمند امام بزرگوارمان است.
پیام حضرت امام خمینی(ره) به حوزه های علمیه در سال 67 از جمله درد دل های امام است که انسان با مطالعه آن و مشاهده سوز و گداز خدایی امام(ره)، در درونش احساس تازگی روح انقلاب 57 و دهه شصت را پیدا می کند.
پیام سال 67 امام به حوزویان در تمام برهه های زمانی حساس حال و آینده، مسیر، تکلیف، مشکلات حال و آینده، محور حرکت و هدف را به خوبی برای نه تنها حوزویان، بلکه همه شیعیان ترسیم می کند.
لزوم یادآوری پیام امام(ره)
با توجه به نامگذاری امسال از سوی رهبر انقلاب اسلامی به نام حماسه سیاسی و حساسیت این برهه سرنوشت ساز برای تشیع و اسلام، بر آن شدیم تا بار دیگر این پیام را از سمع و نظر طلاب، حوزویان، علما، بزرگان، مراجع و دلسوزان انقلاب بگذرانیم تا با تشخیص صحیح مؤلفه های حماسه، دست در دست هم، انقلاب اسلامی، این امانت شهدا را به پیش بریم و انشاء الله در آینده ای نزدیک آن را به صاحب اصلیش تحویل دهیم.
کلمات گهر بار امام به قدری واضح، دقیق و حساب شده است که خواننده به محض مطالعه این سخنان نورانی، به نور الهی، مرجع ضمیر سخنان را در گذشته، حال و آینده پیدا می کند و با اتصال به روح ملکوتی امام(ره) به حرکت وا داشته می شود. لذاست که این سخنان اصلا احتیاجی به تفسیر و تأویل ندارد.
در نوشتار زیر قسمت هایی از پیام حضرت امام خمینی(ره) به حوزه های علمیه در سال 67 آمده است که ضروری است حوزویان در تمام سختی ها و اتفاقات پیش روی شیعیان جهان، به این نوشتار مراجعه و خود را از تحیر به در آورند.
مقاومت روحانیت در مقابل انحرافات
تردیدى نیست که حوزههاى علمیه و علماى متعهد در طول تاریخ اسلام و تشیع مهمترین پایگاه محکم اسلام در برابر حملات و انحرافات و کجروی ها بودهاند.
اگر فقهاى عزیز نبودند، معلوم نبود امروز چه علومى به عنوان علوم قرآن و اسلام و اهل بیت علیهم السلام به خورد تودهها داده بودند.
جمعآورى و نگهدارى علوم قرآن و اسلام و آثار و احادیث پیامبر بزرگوار و سنت و سیرۀ معصومین علیهم السلام و ثبت و تبویب و تنقیح آنان در شرایطى که امکانات بسیار کم بوده است و سلاطین و ستمگران در محو آثار رسالت همۀ امکانات خود را به کار مىگرفتند، کار آسانى نبوده است که بحمداللّه امروز نتیجۀ آن زحمات را در آثار و کتب با برکتى همچون «کتب اربعه» و کتاب هاى دیگر متقدمین و متأخرین از فقه و فلسفه، ریاضیات و نجوم و اصول و کلام و حدیث و رجال، تفسیر و ادب و عرفان و لغت و تمامى رشتههاى متنوع علوم مشاهده مىکنیم.
مقبولیت روش علمای سلف تصور نمىکنم براى بررسى عمیق همه جانبۀ علوم اسلامى طریقهاى مناسبتر از شیوۀ علماى سلف یافت شود، تاریخ بیش از هزار سالۀ تحقیق و تتبع علماى راستین اسلام گواه بر ادعاى ما در راه بارور ساختن نهال مقدس اسلام است. از مجاهدات علمى و فرهنگى آنان که بحق از جهاتى افضل از دماء شهیدان است که بگذریم، آنان در هر عصرى از اعصار براى دفاع از مقدسات دینى و میهنى خود مرارت ها و تلخی هایى متحمل شدهاند و همراه با تحمل اسارت ها و تبعیدها، زندان ها و اذیت و آزارها و زخم زبان ها، شهداى گرانقدرى را به پیشگاه مقدس حق تقدیم نمودهاند. بیش از دو هزار و پانصد نفر از طلاب علوم دینیه در سراسر ایران در جنگ تحمیلى شهید شدهاند و این رقم نشان مىدهد که روحانیت براى دفاع از اسلام و کشور اسلامى ایران تا چه حد مهیا بوده است. علماى اصیل اسلام هرگز زیر بار سرمایهداران و پولپرستان و خوانین نرفتهاند و همواره این شرافت را براى خود حفظ کردهاند و این ظلم فاحشى است که کسى بگوید دست روحانیت اصیل طرفدار اسلام ناب محمدى با سرمایهداران در یک کاسه است و خداوند کسانى را که این گونه تبلیغ کرده و یا چنین فکر مىکنند، نمىبخشد. دلیل مخالفت روحانیون با بعضى از مظاهر تمدن مخالفت روحانیون با بعضى از مظاهر تمدن در گذشته، صرفاً به جهت ترس از نفوذ اجانب بوده است. احساس خطر از گسترش فرهنگ اجنبى، خصوصاً فرهنگ مبتذل غرب موجب شده بود که آنان با اختراعات و پدیدهها برخورد احتیاط آمیز کنند. علماى راستین از بس که دروغ و فریب از جهانخواران دیده بودند، به هیچ چیزى اطمینان نمىکردند و ابزارى از قبیل رادیو و تلویزیون در نزدشان مقدمۀ ورود استعمار بود؛ لذا گاهى حکم به منع استفاده از آنها را مىدادند. آیا رادیو و تلویزیون در کشورهایى چون ایران وسایلى نبودند تا فرهنگ غرب را به ارمغان آورند؟ و آیا رژیم گذشته از رادیو و تلویزیون براى بىاعتبار کردن عقاید مذهبى و نادیده گرفتن آداب و رسوم ملى استفاده نمىنمود؟ تعقیب روحانیت توسط استعمار راستى اگر کسى فکر کند که استعمار، روحانیت را با این همه مجد و عظمت و نفوذ تعقیب نکرده و نمىکند، ساده اندیشى نیست؟ هستند افرادى که علیه انقلاب و اسلام ناب محمدى فعالیت دارند، امروز عدهاى با ژست تقدس مآبى چنان تیشه به ریشۀ دین و انقلاب و نظام مىزنند که گویى وظیفهاى غیر از این ندارند. طلاب عزیز لحظهاى از فکر این مارهاى خوش خط و خال کوتاهى نکنند. این ها مروّج اسلام امریکایىاند و دشمن رسول اللّه! آیا در مقابل این افعی ها نباید اتحاد طلاب عزیز حفظ شود؟ اولین و مهمترین حرکت، القاى شعار جدایى دین از سیاست است که متأسفانه این حربه در حوزه و روحانیت تا اندازهاى کارگر شده است؛ تا جایى که دخالت در سیاست دونشأن فقیه و ورود در معرکۀ سیاسیون تهمت وابستگى به اجانب را به همراه مىآورد! یقیناً روحانیون مجاهد از نفوذ بیشتر زخم برداشتهاند. گمان نکنید که تهمت وابستگى و افتراى بىدینى را تنها اغیار به روحانیت زده است، هرگز. بلاهت برخی روحانی نماها در شروع مبارزات اسلامى اگر مىخواستى بگویى شاه خائن است، بلافاصله جواب مىشنیدى که شاه شیعه است. حماقت روحانى در معاشرت با مردم فضیلت شد. به زعم بعض افراد، روحانیت زمانى قابل احترام و تکریم بود که حماقت از سراپاى وجودش ببارد و الاّ عالم سیّاس و روحانى کاردان و زیرک، کاسهاى زیر نیم کاسه داشت و این از مسائل رایج حوزهها بود که هر کس کج راه مىرفت متدین تر بود. یاد گرفتن زبان خارجى، کفر و فلسفه و عرفان، گناه و شرک بشمار مىرفت، در مدرسۀ فیضیه فرزند خردسالم، مرحوم مصطفى از کوزهاى آب نوشید، کوزه را آب کشیدند؛ چرا که من فلسفه مىگفتم! تردیدى ندارم اگر همین روند ادامه مىیافت، وضع روحانیت و حوزهها، وضع کلیساهاى قرون وسطى مىشد که خداوند بر مسلمین و روحانیت منت نهاد و کیان و مجد واقعى حوزهها را حفظ نمود. توصیه پدرانه به طلاب جوان البته هنوز حوزهها به هر دو تفکر آمیختهاند و باید مراقب بود که تفکر جدایى دین از سیاست از لایههاى تفکر اهل جمود به طلاب جوان سرایت نکند و یکى از مسائلى که باید براى طلاب جوان ترسیم شود، همین قضیه است که چگونه در دوران وانفساى نفوذ مقدسین نافهم و سادهلوحان بیسواد، عدهاى کمر همت بستهاند و براى نجات اسلام و حوزه و روحانیت از جان و آبرو سرمایه گذاشتهاند. ولى طلاب جوان باید بدانند که پروندۀ تفکر این گروه همچنان باز است و شیوۀ مقدسمآبى و دین فروشى عوض شده است. شکست خوردگان دیروز، سیاست بازان امروز شدهاند، آنها که به خود اجازۀ ورود در امور سیاست را نمىدادند، پشتیبان کسانى شدند که تا براندازى نظام و کودتا جلو رفته بودند. دیروز مقدس نماهاى بی شعور مىگفتند دین از سیاست جداست و مبارزۀ با شاه حرام است، امروز مىگویند مسؤلین نظام کمونیست شدهاند! تا دیروز مشروبفروشى و فساد و فحشا و فسق و حکومت ظالمان براى ظهور امام زمان ارواحنا فداه را مفید و راه گشا مىدانستند، امروز از این که در گوشهاى خلاف شرعى که هرگز خواست مسئولین نیست رخ مىدهد، فریاد «وا اسلاما» سر مىدهند. تحجر ولایی نماها «ولایتى»هاى دیروز که در سکوت و تحجر خود آبروى اسلام و مسلمین را ریختهاند و در عمل پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت را شکستهاند و عنوان ولایت برایشان جز تکسب و تعیش نبوده است؛ امروز خود را بانى و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه را مىخورند. فریاد تحریم نبرد با دشمنان خدا و به سخره گرفتن فرهنگ شهادت و شهیدان و اظهار طعنها و کنایهها نسبت به مشروعیت نظام کار کیست؟ کار عوام یا خواص؟ خواص از چه گروهى؟ از به ظاهر معممین یا غیر آن؟ بگذریم که حرف بسیار است. همۀ اینها نتیجۀ نفوذ بیگانگان در جایگاه و در فرهنگ حوزههاست و برخورد واقعى هم با این خطرات بسیار مشکل و پیچیده است. مردم عزیز ایران باید مواظب باشند که دشمنان از برخورد قاطع نظام با متخلفین از به اصطلاح روحانیون سوء استفاده نکنند و با موجآفرینى و تبلیغات اذهان را نسبت به روحانیون متعهد بدبین ننمایند و این را دلیل عدالت نظام بدانند که امتیازى براى هیچکس قائل نیست و خدا مىداند که شخصاً براى خود ذرهاى مصونیت و حق و امتیاز قائل نیستم، اگر تخلفى از من هم سر زند مهیاى مؤاخذهام. لزوم وحدت بین روحانیت ولى چاره چیست باید فکرى کرد، اولین وظیفۀ شرعى و الهى آن است که اتحاد و یکپارچگى طلاب و روحانیت انقلابى حفظ شود وگرنه شب تاریک در پیش است و بیم موج و گردابى چنین هایل. ممکن است هر کس در فضاى ذهن و ایدههاى خود نسبت به عملکردها و مدیریت ها و سلیقههاى دیگران و مسؤلین انتقادى داشته باشد، ولى لحن و تعابیر نباید افکار جامعه و آیندگان را از مسیر شناخت دشمنان واقعى و ابرقدرت ها که همۀ مشکلات و نارساییها از آنان سرچشمه گرفته است، به طرف مسائل فرعى منحرف کند و خداى ناکرده همۀ ضعفها و مشکلات به حساب مدیریت و مسؤلین گذاشته شود و از آن تفسیر انحصار طلبى گردد که این عمل کاملاً غیر منصفانه است و اعتبار مسؤلین نظام را از بین مىبرد و زمینه را براى ورود بىتفاوتها و بىدردها به صحنۀ انقلاب آماده مىکند. آثار و برکات دفاع مقدس ما در جنگ به مردم جهان و خصوصاً مردم منطقه نشان دادیم که علیه تمامى قدرت ها و ابرقدرت ها سالیان سال مىتوان مبارزه کرد، جنگ ما کمک به افغانستان را به دنبال داشت، جنگ ما فتح فلسطین را به دنبال خواهد داشت، جنگ ما موجب شد که تمامى سردمداران نظام هاى فاسد در مقابل اسلام احساس ذلت کنند. جنگ ما بیدارى پاکستان و هندوستان را به دنبال داشت، تنها در جنگ بود که صنایع نظامى ما از رشد آن چنانى برخوردار شد و از همۀ اینها مهمتر استمرار روح اسلام انقلابى در پرتو جنگ تحقق یافت. چه کوتهنظرند آنهایى که خیال مىکنند چون ما در جبهه به آرمان نهایى نرسیدهایم، پس شهادت و رشادت و ایثار و از خودگذشتگى و صلابت بیفایده است؛ در حالى که صداى اسلام خواهى آفریقا از جنگ هشت سالۀ ماست، علاقه به اسلامشناسى مردم در امریکا و اروپا و آسیا و افریقا یعنى در کل جهان از جنگ هشت سالۀ ماست. ما شعار سرنگونى رژیم شاه را در عمل نظاره کردهایم، ما شعار آزادى و استقلال را به عمل خود زینت بخشیدهایم، ما شعار «مرگ بر امریکا» را در عمل جوانان پرشور و قهرمان و مسلمان در تسخیر لانۀ فساد و جاسوسى امریکا تماشا کردهایم، ما همۀ شعارهایمان را با عمل محک زدهایم. البته معترفیم که در مسیر عمل، موانع زیادى به وجود آمده است که مجبور شدهایم روشها و تاکتیکها را عوض نماییم، ما چرا خودمان و ملت و مسؤلین کشورمان را دست کم بگیریم و همۀ عقل و تدبیر امور را در تفکر دیگران خلاصه کنیم؟ هشداری تاریخی من به طلاب عزیز هشدار مىدهم که علاوه بر این که باید مواظب القائات روحانى نماها و مقدسمآب ها باشند، از تجربۀ تلخ روى کار آمدن انقلابى نماها و به ظاهر عقلاى قوم که هرگز با اصول و اهداف روحانیت آشتى نکردهاند، عبرت بگیرند که مبادا گذشتۀ تفکر و خیانت آنان فراموش و دلسوزی هاى بی مورد و سادهاندیشی ها سبب مراجعت آنان به پستهاى کلیدى و سرنوشتساز نظام شود. انقلاب به هیچ گروهى بدهکارى ندارد و ما هنوز هم چوب اعتمادهاى فراوان خود را به گروه ها و لیبرال ها مىخوریم. آغوش کشور و انقلاب همیشه براى پذیرفتن همۀ کسانى که قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشوده است؛ ولى نه به قیمت طلبکارى آنان از همۀ اصول، که چرا مرگ بر امریکا گفتید، چرا جنگ کردید، چرا نسبت به منافقین و ضدانقلابیون حکم خدا را جارى مىکنید؟ چرا شعار نه شرقى و نه غربى دادهاید؟ چرا لانۀ جاسوسى را اشغال کردهایم و صدها چراى دیگر. نکتۀ مهم در این رابطه اینکه نباید تحت تأثیر ترحمهاى بیجا و بیمورد نسبت به دشمنان خدا و مخالفین و متخلفین نظام، به گونهاى تبلیغ کنیم که احکام خدا و حدود الهى زیر سؤال بروند. من بعض از این موارد را نه تنها به سود کشور نمىدانم که معتقدم دشمنان از آن بهره مىبرند، من به آنهایى که دستشان به رادیو ـ تلویزیون و مطبوعات مىرسد و چه بسا حرفهاى دیگران را مىزنند، صریحاً اعلام مىکنم: تا من هستم نخواهم گذاشت حکومت به دست لیبرالها بیفتد، تا من هستم نخواهم گذاشت منافقین اسلام این مردم بىپناه را از بین ببرند، تا من هستم از اصول نه شرقى و نه غربى عدول نخواهم کرد، تا من هستم دست ایادى امریکا و شوروى را در تمام زمینهها کوتاه مىکنم. ولی به آنان که ناآگاهانه مردم شریف و عزیز ما را متهم به رویگردانى از اصول و انقلاب و روحانیت مىکنند، سفارش و نصیحت مىکنم که در گفتار و کلمات و نوشتهها با دقت و مطالعه عمل کنند و برداشت ها و تصورات نابجاى خود را به حساب انقلاب و مردم نگذارند. آفت روحانیت بیتفاوت اگر طلاب و مدرسین حوزۀ علمیه با یکدیگر هماهنگ نباشند، نمىتوان پیشبینى نمود که موفقیت از آن کیست و اگر بر فرض محال حاکمیت فکرى از آن روحانىنماها و متحجرین گردد، روحانیت انقلابى جواب خدا و مردم را چه مىدهد. وقتى نیروهاى مؤمن به انقلاب حتى به اسم فقه سنتى و فقه پویا به مرز جبههبندى برسند، آغاز باز شدن راه استفادۀ دشمنان خواهد بود. جبهه بندى نهایتاً معارضه پیش مىآورد. هر جناح براى حذف و طرد طرف مقابل خود واژه و شعارى انتخاب مىکند، یکى متهم به طرفدارى از سرمایهدارى و دیگرى متهم به التقاطى مىشود که من براى حفظ اعتدال جناحها همیشه تذکرات تلخ و شیرینى دادهام؛ چرا که همه را فرزندان و عزیزان خود مىدانم. البته هیچگاه نگران مباحثات تند طلبگى در فروع و اصول فقه نبودهام، ولى نگران تقابل و تعارض جناحهاى مؤمن به انقلابم که مبادا منتهى به تقویت جناح رفاه طلب بىدرد و نقبزن گردد. توصیهای به جامعه مدرسین جامعۀ مدرسین باید طلاب عزیز انقلابى و زحمت کشیده و کتک خورده و جبهه رفته را از خود بدانند. حتماً با آنان جلسه بگذارند و از طرحها و نظریات آنان استقبال نمایند و طلاب انقلابى هم مدرسین عزیز طرفدار انقلاب را محترم بشمارند و با دیدۀ احترام به آنان بنگرند و در مقابل طیف بىعرضه و فرصتطلب و نقزن ید واحده باشند و خود را براى ایثار و شهادت در راه هدایت مردم آمادهتر کنند. حال جامعه و مردم، طالب حقیقت باشند، مثل زمان ما که حقاً مردم بیشتر از آنچه که ما فکر مىکنیم وفادار به روحانیت بوده و خواهند بود، یا نباشند مثل زمان معصومین علیهم السلام کسى مدعى آن نیست که مردم و پابرهنهها مشکلى ندارند و همۀ امکانات در اختیار مردم است. مسلّم آثار ده سال محاصره و جنگ و انقلاب در همه جا ظاهر مىشود و کمبودها و نیازها رخ مىنماید، ولى من با یقین شهادت مىدهم که اگر افرادى غیر از روحانیت جلودار حرکت انقلاب و تصمیمات بودند، امروز جز ننگ و ذلت و عار در برابر امریکا و جهانخواران و جز عدول از همۀ معتقدات اسلامى و انقلابى چیزى برایمان نمانده بود. کیفیت دروس در حوزه اما در مورد دروس تحصیل و تحقیق حوزهها، اینجانب معتقد به فقه سنتى و اجتهاد جواهرى هستم و تخلف از آن را جایز نمىدانم؛ اجتهاد به همان سبک صحیح است، ولى این بدان معنا نیست که فقه اسلام پویا نیست. مجتهد باید به مسائل زمان خود احاطه داشته باشد، براى مردم و جوانان و حتى عوام هم قابل قبول نیست که مرجع و مجتهدش بگوید من در مسائل سیاسى اظهارنظر نمىکنم. آشنایى به روش برخورد با حیلهها و تزویرهاى فرهنگ حاکم بر جهان، داشتن بصیرت و دید اقتصادى، اطلاع از کیفیت برخورد با اقتصاد حاکم بر جهان، شناخت سیاست ها و حتى سیاسیون و فرمولهاى دیکته شدۀ آنان و درک موقعیت و نقاط قوّت و ضعف دو قطب سرمایهدارى و کمونیزم که در حقیقت استراتژى حکومت بر جهان را ترسیم مىکنند، از ویژگیهاى یک مجتهد جامع است. یک مجتهد باید زیرکى و هوش و فراست هدایت یک جامعۀ بزرگ اسلامى و حتى غیر اسلامى را داشته باشد و علاوه بر خلوص و تقوا و زهدى که در خور شأن مجتهد است، واقعاً مدیر و مدبر باشد. حکومت در نظر مجتهد واقعى فلسفۀ عملى تمامى فقه در تمامى زوایاى زندگى بشریت است. حکومت نشان دهندۀ جنبۀ عملى فقه در برخورد با تمامى معضلات اجتماعى و سیاسى و نظامى و فرهنگى است. فقه، تئورى واقعى و کامل اداره انسان از گهواره تا گور است. راستى به چه علت است که در پى اعلام حکم شرعى و اسلامى مورد اتفاق همۀ علما در مورد یک مزدور بیگانه این قدر جهانخواران بر افروخته شدند و سران کفر و بازار مشترک و امثال آنان به تکاپو و تلاش مذبوحانه افتادهاند؟ غیر از این نیست که سران استکبار از قدرت برخورد عملى مسلمانان در شناخت و مبارزه با توطئههاى شوم آنان به هراس افتادهاند و اسلام امروز مسلمانان را یک مکتب بالنده و متحرک و پرحماسه مىدانند و از اینکه فضاى شرارت آنان محدود شده است و مزد بگیران آنان چون گذشته با اطمینان نمىتوانند علیه مقدسات قلم فرسایى کنند مضطرب شدهاند. اسلام خواهی ایرانیان عامل دشمنی مستکبران من قبلاً نیز گفتهام همۀ توطئههاى جهانخواران علیه ما از جنگ تحمیلى گرفته تا حصر اقتصادى و غیره براى این بوده است که ما نگوییم اسلام جوابگوى جامعه است و حتماً در مسائل و اقدامات خود از آنان مجوز بگیریم. ما نباید غفلت بکنیم، واقعاً باید به سمتى حرکت نماییم که انشاء اللّه تمام رگههاى وابستگى کشورمان از چنین دنیاى متوحشى قطع شود. اگر طلبهاى منصب امامت جمعه و ارشاد مردم یا قضاوت در امور مسلمین را خالى ببیند و قدرت اداره هم در او باشد و فقط به بهانۀ درس و بحث مسئولیت نپذیرد و یا دلش را فقط به هواى اجتهاد و درس خوش کند، در پیشگاه خداوند بزرگ یقیناً مؤاخذه مىشود و هرگز عذر او موجه نیست، ما اگر امروز به نظام خدمت نکنیم و استقبال بىسابقۀ مردم از روحانیت را نادیده بگیریم، هرگز فرصت و شرایط بهتر از این را نخواهیم داشت. /929/703/ر
امروز نیز همچون گذشته شکارچیان استعمار در سرتاسر جهان از مصر و پاکستان و افغانستان و لبنان و عراق و حجاز و ایران و اراضى اشغالى به سراغ شیردلان روحانیت مخالف شرق و غرب و متکى به اصول اسلام ناب محمدى صلى اللّه علیه و آله و سلم رفتهاند و از این پس نیز جهان اسلام هر از چند گاه شاهد انفجار خشم جهانخواران علیه یک روحانى پاکباخته است.
ولى خداوند همواره حافظ و نگهبان این مشعل مقدس بوده است و انشاءاللّه از این پس نیز خواهد بود؛ به شرط آنکه حیله و مکر و فریب جهانخواران را بشناسیم.
استکبار وقتى که از نابودى مطلق روحانیت و حوزهها مأیوس شد، دو راه براى ضربه زدن انتخاب نمود؛ یکى راه ارعاب و زور و دیگرى راه خدعه و نفوذ در قرن معاصر. وقتى حربۀ ارعاب و تهدید چندان کارگر نشد، راه هاى نفوذ تقویت گردید.
از یک طرف وظیفۀ تبیین حقایق و واقعیات و اجراى حق و عدالت در حد توان و از طرف دیگر مراقبت از نیفتادن سوژهاى به دست دشمنان کار آسانى نیست.
با اینکه در کشور ما در اجراى عدالت بین روحانى و غیر آن امتیازى نیست، ولى وقتى با متخلفى از روحانیت خوش سابقه یا بدسابقه برخورد شرعى و قانونى و جدى مىشود، فوراً باندها فریاد مىزنند که چه نشستهاید، جمهورى اسلامى مىخواهد آبروى روحانیت را ببرد، اگر احیاناً کسى مستحق عفو بوده و بخشیده شود، تبلیغ مىکنند که نظام به روحانیت امتیاز بیجا مىدهد.
امروز هیچ دلیل شرعى و عقلى وجود ندارد که اختلاف سلیقهها و برداشتها و حتى ضعف مدیریتها دلیل به هم خوردن الفت و وحدت طلاب و علماى متعهد گردد.
من امروز بر این عقیدهام که مقتدرترین افراد در مصاف با آن همه توطئهها و خصومتها و جنگافروزی هایى که در جهان علیه انقلاب اسلامى است، معلوم نبود موفقیت بیشترى از افراد موجود به دست مىآوردند.
همۀ این ها از برکت خون هاى پاک شهداى عزیز هشت سال نبرد بود، همۀ این ها از تلاش مادران و پدران و مردم عزیز ایران در ده سال مبارزه با امریکا و غرب و شوروى و شرق نشأت گرفت. جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمام شدنى نیست، جنگ ما جنگ فقر و غنا بود، جنگ ما جنگ ایمان و رذالت بود و این جنگ از آدم تا ختم زندگى وجود دارد.
نباید براى رضایت چند لیبرال خود فروخته در اظهار نظرها و ابراز عقیدهها به گونهاى غلط عمل کنیم که حزب اللّه عزیز احساس کند جمهورى اسلامى دارد از مواضع اصولىاش عدول مىکند. تحلیل این مطلب که جمهورى اسلامى ایران چیزى به دست نیاورده و یا ناموفق بوده است، آیا جز به سستى نظام و سلب اعتماد مردم منجر نمىشود؟ تأخیر در رسیدن به همۀ اهداف دلیل نمىشود که ما از اصول خود عدول کنیم، همۀ ما مأمور به اداى تکلیف و وظیفهایم نه مأمور به نتیجه.
من امروز بعد از ده سال از پیروزى انقلاب اسلامى همچون گذشته اعتراف مىکنم که بعض تصمیمات اول انقلاب در سپردن پست ها و امور مهمۀ کشور به گروهى که عقیدۀ خالص و واقعى به اسلام ناب محمدى نداشتهاند، اشتباهى بوده است که تلخى آثار آن به راحتى از میان نمىرود، گرچه در آن موقع هم من شخصاً مایل به روى کار آمدن آنان نبودم، ولى با صلاحدید و تأیید دوستان قبول نمودم و الآن هم سخت معتقدم که آنان به چیزى کمتر از انحراف انقلاب از تمامى اصولش و هر حرکت به سوى امریکاى جهانخوار قناعت نمىکنند، در حالى که در کارهاى دیگر نیز جز حرف و ادعا هنرى ندارند، امروز هیچ تأسفى نمىخوریم که آنان در کنار ما نیستند چرا که از اول هم نبودهاند.
آیا آنها که در توفان پانزده سال مبارزه قبل از انقلاب و ده سال حوادث کمرشکن بعد از انقلاب، نه غصۀ مبارزه و نه غم جنگ و اداره کشور را خوردهاند و نه از شهادت عزیزان متأثر شدهاند و با خیالى راحت و آسوده به درس و مباحثه سرگرم بودهاند، مىتوانند در آینده پشتوانۀ انقلاب اسلامى باشند؟ راستى شکست هر جناحى از علما و طلاب انقلابى و روحانیون و روحانیت مبارز و جامعۀ مدرسین، پیروزى چه جناحى و چه جریانى را تضمین مىکند؟ جناحى که پیروز شود یقیناً روحانیت نیست و اگر آن جناح الزاماً به روحانیت رو آورد، راستى به سراغ کدام قشر و تفکر از روحانیت مىرود؟ خلاصه اختلاف به هر شکلى کوبنده است.
نتیجه مىگیرم که اگر روحانیون طرفدار اسلام ناب و انقلاب دیر بجنبند ابرقدرتها و نوکرانشان مسائل را به نفع خود خاتمه مىدهند.
لازم به یادآورى است که ذکر شمهاى از وقایع انقلاب و روحانیت به معناى آن نیست که طلاب و روحانیون عزیز در فرداى این نوشته حرکت تند و انقلابى بنمایند؛ بلکه هدف، علم و آگاهى به نکتههاست که در انتخاب مسیر با بصیرت حرکت کنند و خطرها و گذرها و کمینگاهها را بهتر بشناسند.
هدف اساسى این است که ما چگونه مىخواهیم اصول محکم فقه را در عمل فرد و جامعه پیاده کنیم و بتوانیم براى معضلات جواب داشته باشیم و همۀ ترس استکبار از همین مسئله است که فقه و اجتهاد جنبۀ عینى و عملى پیدا کند و قدرت برخورد در مسلمانان به وجود آورد.
حوزهها و روحانیت باید نبض تفکر و نیاز آیندۀ جامعه را همیشه در دست خود داشته باشند و همواره چند قدم جلوتر از حوادث، مهیاى عکس العمل مناسب باشند. چه بسا شیوههاى رایج ادارۀ امور مردم در سالهاى آینده تغییر کند و جوامع بشرى براى حل مشکلات خود به مسائل جدید اسلام نیاز پیدا کند، علماى بزرگوار اسلام از هماکنون باید براى این موضوع فکرى کنند.
نکتۀ آخرى که توجه به آن لازم است، اینکه روحانیون و علما و طلاب باید کارهاى قضایى و اجرایى را براى خود یک امر مقدس و یک ارزش الهى بدانند و براى خود شخصیت و امتیازى قائل بشوند که در حوزه ننشستهاند؛ بلکه براى اجراى حکم خدا راحتى حوزه را رها کرده و مشغول به کارهاى حکومت اسلامى شدهاند.
اگر ما نام این همه زحمت و مرارت را جهاد فىسبیل اللّه نگذاریم، چه باید بگذاریم؟