۱۵ ارديبهشت ۱۳۹۲ - ۲۰:۲۲
کد خبر: ۱۶۵۱۱۵
به بهانه سال حماسه سیاسی؛

بازخوانی پیام امام خمینی(ره) به حوزویان

خبرگزاری رسا ـ پیام حضرت امام خمینی(ره) به حوزه‌های علمیه در سال 67 از جمله درد دل‌های ایشان است که انسان با مطالعه آن و مشاهده سوز و گداز خدایی امام(ره)، در درونش احساس تازگی روح انقلاب 57 و دهه شصت را پیدا می‌کند.
بازخوانی پیام امام خمینی(ره) به حوزویان

وقتی به ایام بعد از انقلاب و جنگ تحمیلی مراجع می کنیم و تاریخ آن روز ها را واکاوی و مطالعه و آن دوران را با زمان حال می سنجیم، سراسر شباهت می یابیم! دشمن همان دشمن است، بلکه عصبانی تر، ایادی نفوذی او همان قدیمی ها هستند، ولی کمی حرفه ای تر، ما هم همان انقلابیون قدیمی هستیم، البته کمی فراموش کار و کم کار تر!

از جمله مطالبی که می توان با مطالعه آن این فراموشی اندک را از بین برد، مراجعه به سخنان گهر بار و ارزشمند امام بزرگوارمان است.

پیام حضرت امام خمینی(ره) به حوزه های علمیه در سال 67 از جمله درد دل های امام است که انسان با مطالعه آن و مشاهده سوز و گداز خدایی امام(ره)، در درونش احساس تازگی روح انقلاب 57 و دهه شصت را پیدا می کند.

پیام سال 67 امام به حوزویان در تمام برهه های زمانی حساس حال و آینده، مسیر، تکلیف، مشکلات حال و آینده، محور حرکت و هدف را به خوبی برای نه تنها حوزویان، بلکه همه شیعیان ترسیم می کند.

 

لزوم یادآوری پیام امام(ره)

با توجه به نامگذاری امسال از سوی رهبر انقلاب اسلامی به نام حماسه سیاسی و حساسیت این برهه سرنوشت ساز برای تشیع و اسلام، بر آن شدیم تا بار دیگر این پیام را از سمع و نظر طلاب، حوزویان، علما، بزرگان، مراجع و دلسوزان انقلاب بگذرانیم تا با تشخیص صحیح مؤلفه های حماسه، دست در دست هم، انقلاب اسلامی، این امانت شهدا را به پیش بریم و انشاء الله در آینده ای نزدیک آن را به صاحب اصلیش تحویل دهیم.

کلمات گهر بار امام به قدری واضح، دقیق و حساب شده است که خواننده به محض مطالعه این سخنان نورانی، به نور الهی، مرجع ضمیر سخنان را در گذشته، حال و آینده پیدا می کند و با اتصال به روح ملکوتی امام(ره) به حرکت وا داشته می شود. لذاست که این سخنان اصلا احتیاجی به تفسیر و تأویل ندارد.

در نوشتار زیر قسمت هایی از پیام حضرت امام خمینی(ره) به حوزه های علمیه در سال 67 آمده است که ضروری است حوزویان در تمام سختی ها و اتفاقات پیش روی شیعیان جهان، به این نوشتار مراجعه و خود را از تحیر به در آورند.


مقاومت روحانیت در مقابل انحرافات

تردیدى نیست که حوزه‏هاى علمیه و علماى متعهد در طول تاریخ اسلام و تشیع مهمترین پایگاه محکم اسلام در برابر حملات و انحرافات و کجروی ها بوده‏اند.

اگر فقهاى عزیز نبودند، معلوم نبود امروز چه علومى به عنوان علوم قرآن و اسلام و اهل بیت علیهم السلام به خورد توده‏ها داده بودند.

جمع‏آورى و نگهدارى علوم قرآن و اسلام و آثار و احادیث پیامبر بزرگوار و سنت و سیرۀ معصومین علیهم السلام و ثبت و تبویب و تنقیح آنان در شرایطى که امکانات بسیار کم بوده است و سلاطین و ستمگران در محو آثار رسالت همۀ امکانات خود را به کار مى‏گرفتند، کار آسانى نبوده است که بحمداللّه‏ امروز نتیجۀ آن زحمات را در آثار و کتب با برکتى همچون «کتب اربعه» و کتاب هاى دیگر متقدمین و متأخرین از فقه و فلسفه، ریاضیات و نجوم و اصول و  کلام و حدیث و رجال، تفسیر و ادب و عرفان و لغت و تمامى رشته‏هاى متنوع علوم مشاهده مى‏کنیم.

 

 

مقبولیت روش علمای سلف

تصور نمى‏کنم براى بررسى عمیق همه جانبۀ علوم اسلامى طریقه‏اى مناسب‌تر از شیوۀ علماى سلف یافت شود، تاریخ بیش از هزار سالۀ تحقیق و تتبع علماى راستین اسلام گواه بر ادعاى ما در راه بارور ساختن نهال مقدس اسلام است.

از مجاهدات علمى و فرهنگى آنان که بحق از جهاتى افضل از دماء شهیدان است که بگذریم، آنان در هر عصرى از اعصار براى دفاع از مقدسات دینى و میهنى خود مرارت ها و تلخی هایى متحمل شده‏اند و همراه با تحمل اسارت ها و تبعیدها، زندان ها و اذیت و آزارها و زخم زبان ها، شهداى گرانقدرى را به پیشگاه مقدس حق تقدیم نموده‏اند.

بیش از دو هزار و پانصد نفر از طلاب علوم دینیه در سراسر ایران در جنگ تحمیلى شهید شده‏اند و این رقم نشان مى‏دهد که روحانیت براى دفاع از اسلام و کشور اسلامى ایران تا چه حد مهیا بوده است.
امروز نیز همچون گذشته شکارچیان استعمار در سرتاسر جهان از مصر و پاکستان و افغانستان و لبنان و عراق و حجاز و ایران و اراضى اشغالى به سراغ شیردلان روحانیت مخالف شرق و غرب و متکى به اصول اسلام ناب محمدى صلى اللّه ‏علیه و آله و سلم رفته‏اند و از این پس نیز جهان اسلام هر از چند گاه شاهد انفجار خشم جهانخواران علیه یک روحانى پاکباخته است.

علماى اصیل اسلام هرگز زیر بار سرمایه‏داران و پول‏پرستان و خوانین نرفته‏اند و همواره این شرافت را براى خود حفظ کرده‏اند و این ظلم فاحشى است که کسى بگوید دست روحانیت اصیل طرفدار اسلام ناب محمدى با سرمایه‏داران در یک کاسه است و خداوند کسانى را که این گونه تبلیغ کرده و یا چنین فکر مى‏کنند، نمى‏بخشد.

 

دلیل مخالفت روحانیون با بعضى از مظاهر تمدن

مخالفت روحانیون با بعضى از مظاهر تمدن در گذشته، صرفاً به جهت ترس از نفوذ اجانب بوده است. احساس خطر از گسترش فرهنگ اجنبى، خصوصاً فرهنگ مبتذل غرب موجب شده بود که آنان با اختراعات و پدیده‏ها برخورد احتیاط‏ آمیز کنند.

علماى راستین از بس که دروغ و فریب از جهانخواران دیده بودند، به هیچ چیزى اطمینان نمى‏کردند و ابزارى از قبیل رادیو و تلویزیون در نزدشان مقدمۀ ورود استعمار بود؛ لذا گاهى حکم به منع استفاده از آنها را مى‏دادند.

آیا رادیو و تلویزیون در کشورهایى چون ایران وسایلى نبودند تا فرهنگ غرب را به ارمغان آورند؟ و آیا رژیم گذشته از رادیو و تلویزیون براى بى‏اعتبار کردن عقاید مذهبى و نادیده گرفتن آداب و رسوم ملى استفاده نمى‏نمود؟

 

تعقیب روحانیت توسط استعمار

راستى اگر کسى فکر کند که استعمار، روحانیت را با این همه مجد و عظمت و نفوذ تعقیب نکرده و نمى‏کند، ساده‏ اندیشى نیست؟
ولى خداوند همواره حافظ و نگهبان این مشعل مقدس بوده است و ان‏شاءاللّه‏ از این پس نیز خواهد بود؛ به شرط آنکه حیله و مکر و فریب جهانخواران را بشناسیم.

هستند افرادى که علیه انقلاب و اسلام ناب محمدى فعالیت دارند، امروز عده‏اى با ژست تقدس مآبى چنان تیشه به ریشۀ دین و انقلاب و نظام مى‏زنند که گویى وظیفه‏اى غیر از این ندارند.

طلاب عزیز لحظه‏اى از فکر این مارهاى خوش خط و خال کوتاهى نکنند. این ها مروّج اسلام امریکایى‏اند و دشمن رسول اللّه‏! آیا در مقابل این افعی ها نباید اتحاد طلاب عزیز حفظ شود؟
استکبار وقتى که از نابودى مطلق روحانیت و حوزه‏ها مأیوس شد، دو راه براى ضربه زدن انتخاب نمود؛ یکى راه ارعاب و زور و دیگرى راه خدعه و نفوذ در قرن معاصر. وقتى حربۀ ارعاب و تهدید چندان کارگر نشد، راه هاى نفوذ تقویت گردید.

اولین و مهمترین حرکت، القاى شعار جدایى دین از سیاست است که متأسفانه این حربه در حوزه و روحانیت تا اندازه‏اى کارگر شده است؛ تا جایى که دخالت در سیاست دون‏شأن فقیه و ورود در معرکۀ سیاسیون تهمت وابستگى به اجانب را به همراه مى‏آورد! یقیناً روحانیون مجاهد از نفوذ بیشتر زخم برداشته‏اند. گمان نکنید که تهمت وابستگى و افتراى بى‏دینى را تنها اغیار به روحانیت زده است، هرگز.

 

بلاهت برخی روحانی نماها

در شروع مبارزات اسلامى اگر مى‏خواستى بگویى شاه خائن است، بلافاصله جواب مى‏شنیدى که شاه شیعه است.

حماقت روحانى در معاشرت با مردم فضیلت شد. به زعم بعض افراد، روحانیت زمانى قابل احترام و تکریم بود که حماقت از سراپاى وجودش ببارد و الاّ عالم سیّاس و روحانى کاردان و زیرک، کاسه‏اى زیر نیم کاسه داشت و این از مسائل رایج حوزه‏ها بود که هر کس کج راه مى‏رفت متدین تر بود.

یاد گرفتن زبان خارجى، کفر و فلسفه و عرفان، گناه و شرک بشمار مى‏رفت، در مدرسۀ فیضیه فرزند خردسالم، مرحوم مصطفى از کوزه‏اى آب نوشید، کوزه را آب کشیدند؛ چرا که من فلسفه مى‏گفتم!

تردیدى ندارم اگر همین روند ادامه مى‏یافت، وضع روحانیت و حوزه‏ها، وضع کلیساهاى قرون وسطى مى‏شد که خداوند بر مسلمین و روحانیت منت نهاد و کیان و مجد واقعى حوزه‏ها را حفظ نمود.

 

توصیه پدرانه به طلاب جوان

البته هنوز حوزه‏ها به هر دو تفکر آمیخته‏اند و باید مراقب بود که تفکر جدایى دین از سیاست از لایه‏هاى تفکر اهل جمود به طلاب جوان سرایت نکند و یکى از مسائلى که باید براى طلاب جوان ترسیم شود، همین قضیه است که چگونه در دوران وانفساى نفوذ مقدسین نافهم و ساده‏لوحان بیسواد، عده‏اى کمر همت بسته‏اند و براى نجات اسلام و حوزه و روحانیت از جان و آبرو سرمایه گذاشته‏اند.

ولى طلاب جوان باید بدانند که پروندۀ تفکر این گروه همچنان باز است و شیوۀ مقدس‏مآبى و دین فروشى عوض شده است. شکست خوردگان دیروز، سیاست بازان امروز شده‏اند، آنها که به خود اجازۀ ورود در امور سیاست را نمى‏دادند، پشتیبان کسانى شدند که تا براندازى نظام و کودتا جلو رفته بودند.

دیروز مقدس نماهاى بی شعور مى‏گفتند دین از سیاست جداست و مبارزۀ با شاه حرام است، امروز مى‏گویند مسؤلین نظام کمونیست شده‏اند! تا دیروز مشروب‏فروشى و فساد و فحشا و فسق و حکومت ظالمان براى ظهور امام زمان ارواحنا فداه را مفید و راه گشا مى‏دانستند، امروز از این که در گوشه‏اى خلاف شرعى که هرگز خواست مسئولین نیست رخ مى‏دهد، فریاد «وا اسلاما» سر مى‏دهند.

 

 

 

تحجر ولایی نماها

«ولایتى»هاى دیروز که در سکوت و تحجر خود آبروى اسلام و مسلمین را ریخته‏اند و در عمل پشت پیامبر و اهل بیت عصمت و طهارت را شکسته‏اند و عنوان ولایت برایشان جز تکسب و تعیش نبوده است؛ امروز خود را بانى و وارث ولایت نموده و حسرت ولایت دوران شاه را مى‏خورند.

فریاد تحریم نبرد با دشمنان خدا و به سخره گرفتن فرهنگ شهادت و شهیدان و اظهار طعن‌ها و کنایه‏ها نسبت به مشروعیت نظام کار کیست؟ کار عوام یا خواص؟ خواص از چه گروهى؟ از به ظاهر معممین یا غیر آن؟ بگذریم که حرف بسیار است. همۀ اینها نتیجۀ نفوذ بیگانگان در جایگاه و در فرهنگ حوزه‏هاست و برخورد واقعى هم با این خطرات بسیار مشکل و پیچیده است.
از یک طرف وظیفۀ تبیین حقایق و واقعیات و اجراى حق و عدالت در حد توان و از طرف دیگر مراقبت از نیفتادن سوژه‏اى به دست دشمنان کار آسانى نیست.
با اینکه در کشور ما در اجراى عدالت بین روحانى و غیر آن امتیازى نیست، ولى وقتى با متخلفى از روحانیت خوش سابقه یا بدسابقه برخورد شرعى و قانونى و جدى مى‏شود، فوراً باندها فریاد مى‏زنند که چه نشسته‏اید، جمهورى اسلامى مى‏خواهد آبروى روحانیت را ببرد، اگر احیاناً کسى مستحق عفو بوده و بخشیده شود، تبلیغ مى‏کنند که نظام به روحانیت امتیاز بیجا مى‏دهد.

مردم عزیز ایران باید مواظب باشند که دشمنان از برخورد قاطع نظام با متخلفین از به اصطلاح روحانیون سوء استفاده نکنند و با موج‏آفرینى و تبلیغات اذهان را نسبت به روحانیون متعهد بدبین ننمایند و این را دلیل عدالت نظام بدانند که امتیازى براى هیچ‏کس قائل نیست و خدا مى‏داند که شخصاً براى خود ذره‏اى مصونیت و حق و امتیاز قائل نیستم، اگر تخلفى از من هم سر زند مهیاى مؤاخذه‏ام.

 

 

 

لزوم وحدت بین روحانیت

ولى چاره چیست باید فکرى کرد، اولین وظیفۀ شرعى و الهى آن است که اتحاد و یکپارچگى طلاب و روحانیت انقلابى حفظ شود وگرنه شب تاریک در پیش است و بیم موج و گردابى چنین هایل.
امروز هیچ دلیل شرعى و عقلى وجود ندارد که اختلاف سلیقه‏ها و برداشت‌ها و حتى ضعف مدیریت‌ها دلیل به هم خوردن الفت و وحدت طلاب و علماى متعهد گردد.

ممکن است هر کس در فضاى ذهن و ایده‏هاى خود نسبت به عملکردها و مدیریت ها و سلیقه‏هاى دیگران و مسؤلین انتقادى داشته باشد، ولى لحن و تعابیر نباید افکار جامعه و آیندگان را از مسیر شناخت دشمنان واقعى و ابرقدرت ها که همۀ مشکلات و نارسایی‌ها از آنان سرچشمه گرفته است، به طرف مسائل فرعى منحرف کند و خداى ناکرده همۀ ضعف‌ها و مشکلات به حساب مدیریت و مسؤلین گذاشته شود و از آن تفسیر انحصار طلبى گردد که این عمل کاملاً غیر منصفانه است و اعتبار مسؤلین نظام را از بین مى‏برد و زمینه را براى ورود بى‏تفاوت‌ها و بى‏دردها به صحنۀ انقلاب آماده ‌مى‏کند.
من امروز بر این عقیده‏ام که مقتدرترین افراد در مصاف با آن همه توطئه‏ها و خصومت‌ها و جنگ‏افروزی هایى که در جهان علیه انقلاب اسلامى است، معلوم نبود موفقیت بیشترى از افراد موجود به دست مى‏آوردند.

 

 

 

آثار و برکات دفاع مقدس

ما در جنگ به مردم جهان و خصوصاً مردم منطقه نشان دادیم که علیه تمامى قدرت ها و ابرقدرت ها سالیان سال مى‏توان مبارزه کرد، جنگ ما کمک به افغانستان را به دنبال داشت، جنگ ما فتح فلسطین را به دنبال خواهد داشت، جنگ ما موجب شد که تمامى سردمداران نظام هاى فاسد در مقابل اسلام احساس ذلت کنند. جنگ ما بیدارى پاکستان و هندوستان را به دنبال داشت، تنها در جنگ بود که صنایع نظامى ما از رشد آن چنانى برخوردار شد و از همۀ اینها مهمتر استمرار روح اسلام انقلابى در پرتو جنگ تحقق یافت.
همۀ این ها از برکت خون هاى پاک شهداى عزیز هشت سال نبرد بود، همۀ این ها از تلاش مادران و پدران و مردم عزیز ایران در ده سال مبارزه با امریکا و غرب و شوروى و شرق نشأت گرفت. جنگ ما جنگ حق و باطل بود و تمام شدنى نیست، جنگ ما جنگ فقر و غنا بود، جنگ ما جنگ ایمان و رذالت بود و این جنگ از آدم تا ختم زندگى وجود دارد.

چه کوته‏نظرند آنهایى که خیال مى‏کنند چون ما در جبهه به آرمان نهایى نرسیده‏ایم، پس شهادت و رشادت و ایثار و از خودگذشتگى و صلابت بی‌فایده است؛ در حالى که صداى اسلام خواهى آفریقا از جنگ هشت سالۀ ماست، علاقه به اسلام‏شناسى مردم در امریکا و اروپا و آسیا و افریقا یعنى در کل جهان از جنگ هشت سالۀ ماست.
نباید براى رضایت چند لیبرال خود فروخته در اظهار نظرها و ابراز عقیده‏ها به گونه‏اى غلط عمل کنیم که حزب اللّه‏ عزیز احساس کند جمهورى اسلامى دارد از مواضع اصولى‏اش عدول مى‏کند. تحلیل این مطلب که جمهورى اسلامى ایران چیزى به دست نیاورده و یا ناموفق بوده است، آیا جز به سستى نظام و سلب اعتماد مردم منجر نمى‏شود؟
تأخیر در رسیدن به همۀ اهداف دلیل نمى‏شود که ما از اصول خود عدول کنیم، همۀ ما مأمور به اداى تکلیف و وظیفه‏ایم نه مأمور به نتیجه.

ما شعار سرنگونى رژیم شاه را در عمل نظاره کرده‏ایم، ما شعار آزادى و استقلال را به عمل خود زینت بخشیده‏ایم، ما شعار «مرگ بر امریکا» را در عمل جوانان پرشور و قهرمان و مسلمان در تسخیر لانۀ فساد و جاسوسى امریکا تماشا کرده‏ایم، ما همۀ شعارهایمان را با عمل محک زده‏ایم. البته معترفیم که در مسیر عمل، موانع زیادى به وجود آمده است که مجبور شده‏ایم روش‌ها و تاکتیک‌ها را عوض نماییم، ما چرا خودمان و ملت و مسؤلین کشورمان را دست کم بگیریم و همۀ عقل و تدبیر امور را در تفکر دیگران خلاصه کنیم؟

 

هشداری تاریخی

من به طلاب عزیز هشدار مى‏دهم که علاوه بر این که باید مواظب القائات روحانى نماها و مقدس‏مآب ها باشند، از تجربۀ تلخ روى کار آمدن انقلابى نماها و به ظاهر عقلاى قوم که هرگز با اصول و اهداف روحانیت آشتى نکرده‏اند، عبرت بگیرند که مبادا گذشتۀ تفکر و خیانت آنان فراموش و دلسوزی هاى بی مورد و ساده‏اندیشی ها سبب مراجعت آنان به پست‌هاى کلیدى و سرنوشت‏ساز نظام شود.
من امروز بعد از ده سال از پیروزى انقلاب اسلامى همچون گذشته
اعتراف مى‏کنم که بعض تصمیمات اول انقلاب در سپردن پست ها و امور مهمۀ کشور به گروهى که عقیدۀ خالص و واقعى به اسلام ناب محمدى نداشته‏اند، اشتباهى بوده است که تلخى آثار آن به راحتى از میان نمى‏رود، گرچه در آن موقع هم من شخصاً مایل به روى کار آمدن آنان نبودم، ولى با صلاحدید و تأیید دوستان قبول نمودم و الآن هم سخت معتقدم که آنان به چیزى کمتر از انحراف انقلاب از تمامى اصولش و هر حرکت به سوى امریکاى جهانخوار قناعت نمى‏کنند، در حالى که در کارهاى دیگر نیز جز حرف و ادعا هنرى ندارند، امروز هیچ تأسفى نمى‏خوریم که آنان در کنار ما نیستند چرا که از اول هم نبوده‏اند.

انقلاب به هیچ گروهى بدهکارى ندارد و ما هنوز هم چوب اعتمادهاى فراوان خود را به گروه ها و لیبرال ها مى‏خوریم. آغوش کشور و انقلاب همیشه براى پذیرفتن همۀ کسانى که قصد خدمت و آهنگ مراجعت داشته و دارند گشوده است؛ ولى نه به قیمت طلبکارى آنان از همۀ اصول، که چرا مرگ بر امریکا گفتید، چرا جنگ کردید، چرا نسبت به منافقین و ضدانقلابیون حکم خدا را جارى مى‏کنید؟ چرا شعار نه شرقى و نه غربى داده‏اید؟ چرا لانۀ جاسوسى را اشغال کرده‏ایم و صدها چراى دیگر.

نکتۀ مهم در این رابطه اینکه نباید تحت تأثیر ترحم‌هاى بی‌جا و بی‌مورد نسبت به دشمنان خدا و مخالفین و متخلفین نظام، به گونه‏اى تبلیغ کنیم که احکام خدا و حدود الهى زیر سؤال بروند.

من بعض از این موارد را نه تنها به سود کشور نمى‏دانم که معتقدم دشمنان از آن بهره مى‏برند، من به آنهایى که دستشان به رادیو ـ تلویزیون و مطبوعات مى‏رسد و چه بسا حرف‏هاى دیگران را مى‏زنند، صریحاً اعلام مى‏کنم: تا من هستم نخواهم گذاشت حکومت به دست لیبرال‌ها بیفتد، تا من هستم نخواهم گذاشت منافقین اسلام این مردم بى‏پناه را از بین ببرند، تا من هستم از اصول نه شرقى و نه غربى عدول نخواهم کرد، تا من هستم دست ایادى امریکا و شوروى را در تمام زمینه‏ها کوتاه مى‏کنم.

ولی به آنان که ناآگاهانه مردم شریف و عزیز ما را متهم به رویگردانى از اصول و انقلاب و روحانیت مى‏کنند، سفارش و نصیحت مى‏کنم که در گفتار و کلمات و نوشته‏ها با دقت و مطالعه عمل کنند و برداشت ها و تصورات نابجاى خود را به حساب انقلاب و مردم نگذارند.

 

 

 

آفت روحانیت بی‌تفاوت

اگر طلاب و مدرسین حوزۀ علمیه با یکدیگر هماهنگ نباشند، نمى‏توان پیش‏بینى نمود که موفقیت از آن کیست و اگر بر فرض محال حاکمیت فکرى از آن روحانى‏نماها و متحجرین گردد، روحانیت انقلابى جواب خدا و مردم را چه مى‏دهد.
آیا آنها که در توفان پانزده سال مبارزه قبل از انقلاب و ده سال حوادث کمرشکن بعد از انقلاب، نه غصۀ مبارزه و نه غم جنگ و اداره کشور را خورده‏اند و نه از شهادت عزیزان متأثر شده‏اند و با خیالى راحت و آسوده به درس و مباحثه سرگرم بوده‏اند، مى‏توانند در آینده پشتوانۀ انقلاب اسلامى باشند؟ راستى شکست هر جناحى از علما و طلاب انقلابى و روحانیون و روحانیت مبارز و جامعۀ مدرسین، پیروزى چه جناحى و چه جریانى را تضمین مى‏کند؟ جناحى که پیروز شود یقیناً روحانیت نیست و اگر آن جناح الزاماً به روحانیت رو آورد، راستى به سراغ کدام قشر و تفکر از روحانیت مى‏رود؟ خلاصه اختلاف به هر شکلى کوبنده است.

وقتى نیروهاى مؤمن به انقلاب حتى به اسم فقه سنتى و فقه پویا به مرز جبهه‏بندى برسند، آغاز باز شدن راه استفادۀ دشمنان خواهد بود. جبهه بندى نهایتاً معارضه پیش مى‏آورد. هر جناح براى حذف و طرد طرف مقابل خود واژه و شعارى انتخاب مى‏کند، یکى متهم به طرفدارى از سرمایه‏دارى و دیگرى متهم به التقاطى مى‏شود که من براى حفظ اعتدال جناح‌ها همیشه تذکرات تلخ و شیرینى داده‏ام؛ چرا که همه را فرزندان و عزیزان خود مى‏دانم. البته هیچ‏گاه نگران مباحثات تند طلبگى در فروع و اصول فقه نبوده‏ام، ولى نگران تقابل و تعارض جناح‌هاى مؤمن به انقلابم که مبادا منتهى به تقویت جناح رفاه طلب بى‏درد و نق‏بزن گردد.
نتیجه مى‏گیرم که اگر روحانیون طرفدار اسلام ناب و انقلاب دیر بجنبند ابرقدرت‌ها و نوکرانشان مسائل را به نفع خود خاتمه مى‏دهند.

 

 

 

توصیه‌ای به جامعه مدرسین

جامعۀ مدرسین باید طلاب عزیز انقلابى و زحمت کشیده و کتک خورده و جبهه رفته را از خود بدانند. حتماً با آنان جلسه بگذارند و از طرح‌ها و نظریات آنان استقبال نمایند و طلاب انقلابى هم مدرسین عزیز طرفدار انقلاب را محترم بشمارند و با دیدۀ احترام به آنان بنگرند و در مقابل طیف بى‏عرضه و فرصت‏طلب و نق‏زن ید واحده باشند و خود را براى ایثار و شهادت در راه هدایت مردم آماده‏تر کنند. حال جامعه و مردم، طالب حقیقت باشند، مثل زمان ما که حقاً مردم بیشتر از آنچه که ما فکر مى‏کنیم وفادار به روحانیت بوده و خواهند بود، یا نباشند مثل زمان معصومین علیهم السلام کسى مدعى آن نیست که مردم و پابرهنه‏ها مشکلى ندارند و همۀ امکانات در اختیار مردم است. مسلّم آثار ده سال محاصره و جنگ و انقلاب در همه جا ظاهر مى‏شود و کمبودها و نیازها رخ مى‏نماید، ولى من با یقین شهادت مى‏دهم که اگر افرادى غیر از روحانیت جلودار حرکت انقلاب و تصمیمات بودند، امروز جز ننگ و ذلت و عار در برابر امریکا و جهانخواران و جز عدول از همۀ معتقدات اسلامى و انقلابى چیزى برایمان نمانده بود.
لازم به یادآورى است که
ذکر شمه‏اى از وقایع انقلاب و روحانیت به معناى آن نیست که طلاب و روحانیون عزیز در فرداى این نوشته حرکت تند و انقلابى بنمایند؛ بلکه هدف، علم و آگاهى به نکته‏هاست که در انتخاب مسیر با بصیرت حرکت کنند و خطرها و گذرها و کمینگاه‌ها را بهتر بشناسند.

 

 

 

کیفیت دروس در حوزه

اما در مورد دروس تحصیل و تحقیق حوزه‏ها، اینجانب معتقد به فقه سنتى و اجتهاد جواهرى هستم و تخلف از آن را جایز نمى‏دانم؛ اجتهاد به همان سبک صحیح است، ولى این بدان معنا نیست که فقه اسلام پویا نیست.

مجتهد باید به مسائل زمان خود احاطه داشته باشد، براى مردم و جوانان و حتى عوام هم قابل قبول نیست که مرجع و مجتهدش بگوید من در مسائل سیاسى اظهارنظر نمى‏کنم. آشنایى به روش برخورد با حیله‏ها و تزویرهاى فرهنگ حاکم بر جهان، داشتن بصیرت و دید اقتصادى، اطلاع از کیفیت برخورد با اقتصاد حاکم بر جهان، شناخت سیاست ها و حتى سیاسیون و فرمول‌هاى دیکته شدۀ آنان و درک موقعیت و نقاط قوّت و ضعف دو قطب سرمایه‏دارى و کمونیزم که در حقیقت استراتژى حکومت بر جهان را ترسیم مى‏کنند، از ویژگی‌هاى یک مجتهد جامع است.

یک مجتهد باید زیرکى و هوش و فراست هدایت یک جامعۀ بزرگ اسلامى و حتى غیر اسلامى را داشته باشد و علاوه بر خلوص و تقوا و زهدى که در خور شأن مجتهد است، واقعاً مدیر و مدبر باشد. حکومت در نظر مجتهد واقعى فلسفۀ عملى تمامى فقه در تمامى زوایاى زندگى بشریت است. حکومت نشان دهندۀ جنبۀ عملى فقه در برخورد با تمامى معضلات اجتماعى و سیاسى و نظامى و فرهنگى است. فقه، تئورى واقعى و کامل اداره انسان از گهواره تا گور است.
هدف اساسى این است که ما چگونه مى‏خواهیم اصول محکم فقه را در عمل فرد و جامعه پیاده کنیم و بتوانیم براى معضلات جواب داشته باشیم و همۀ ترس استکبار از همین مسئله است که فقه و اجتهاد جنبۀ عینى و عملى پیدا کند و قدرت برخورد در مسلمانان به وجود آورد.

راستى به چه علت است که در پى اعلام حکم شرعى و اسلامى مورد اتفاق همۀ علما در مورد یک مزدور بیگانه این قدر جهانخواران بر افروخته شدند و سران کفر و بازار مشترک و امثال آنان به تکاپو و تلاش مذبوحانه افتاده‏اند؟ غیر از این نیست که سران استکبار از قدرت برخورد عملى مسلمانان در شناخت و مبارزه با توطئه‏هاى شوم آنان به هراس افتاده‏اند و اسلام امروز مسلمانان را یک مکتب بالنده و متحرک و پرحماسه مى‏دانند و از اینکه فضاى شرارت آنان محدود شده است و مزد بگیران آنان چون گذشته با اطمینان نمى‏توانند علیه مقدسات قلم فرسایى کنند مضطرب شده‏اند.

 

 

 

اسلام خواهی ایرانیان عامل دشمنی مستکبران

من قبلاً نیز گفته‏ام همۀ توطئه‏هاى جهانخواران علیه ما از جنگ تحمیلى گرفته تا حصر اقتصادى و غیره براى این بوده است که ما نگوییم اسلام جوابگوى جامعه است و حتماً در مسائل و اقدامات خود از آنان مجوز بگیریم. ما نباید غفلت بکنیم، واقعاً باید به سمتى حرکت نماییم که ان‏شاء اللّه ‏تمام رگه‏هاى وابستگى کشورمان از چنین دنیاى متوحشى قطع شود.
حوزه‏ها و روحانیت باید نبض تفکر و نیاز آیندۀ جامعه را همیشه در دست خود داشته باشند و همواره چند قدم جلوتر از حوادث، مهیاى عکس العمل مناسب باشند. چه بسا شیوه‏هاى رایج ادارۀ امور مردم در سال‌هاى آینده تغییر کند و جوامع بشرى براى حل مشکلات خود به مسائل جدید اسلام نیاز پیدا کند، علماى بزرگوار اسلام از هم‏اکنون باید براى این موضوع فکرى کنند.
نکتۀ آخرى که توجه به آن لازم است، اینکه روحانیون و علما و طلاب باید کارهاى قضایى و اجرایى را براى خود یک امر مقدس و یک ارزش الهى بدانند و براى خود شخصیت و امتیازى قائل بشوند که در حوزه ننشسته‏اند؛ بلکه براى اجراى حکم خدا راحتى حوزه را رها کرده و مشغول به کارهاى حکومت اسلامى شده‏اند.

اگر طلبه‏اى منصب امامت جمعه و ارشاد مردم یا قضاوت در امور مسلمین را خالى ببیند و قدرت اداره هم در او باشد و فقط به بهانۀ درس و بحث مسئولیت نپذیرد و یا دلش را فقط به هواى اجتهاد و درس خوش کند، در پیشگاه خداوند بزرگ یقیناً مؤاخذه مى‏شود و هرگز عذر او موجه نیست، ما اگر امروز به نظام خدمت نکنیم و استقبال بى‏سابقۀ مردم از روحانیت را نادیده بگیریم، هرگز فرصت و شرایط بهتر از این را نخواهیم داشت.

/929/703/ر

 

 

 

اگر ما نام این همه زحمت و مرارت را جهاد فى‏سبیل اللّه‏ نگذاریم، چه باید بگذاریم؟

ارسال نظرات