۰۶ تير ۱۳۹۲ - ۱۹:۰۲
کد خبر: ۱۷۳۷۷۶
به مناسبت سالروز درگذشت آخوند ملاعلی؛

سلمان! کمی حرکت، کمی قدم به پیش

خبرگزاری رسا ـ فرمودند «شما باز به همدان باز می گردید؟» گفتم آری، ولی چندماه دیگر در ماه رمضان، فرمودند «هر وقت به خدمتشان رسیدی، با ابلاغ سلام، از قول اینجانب به محضر ایشان برسان که فلانی ‌گفتند «سلمان! کمی حرکت، کمی قدم به پیش».
آخوند ملا علي

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، مرحوم آخوند ملاعلی بن ابراهیم معصومی همدانی از فقهای نامدار و فرزانه و یکی از فرزانگان فقیه در قرن چهاردهم هجری قمری می‌باشد؛ او همانند هم‌دوره‌های معاصر خویش یکی از تربیت یافتگان مکتب پربار و حوزه متبرک حضرت آیت‌الله حائری و یکی از نخستین فارغ التحصیلان آن حوزه مقدسه به شمار می آید. وی در زهد و تقوی و در تواضع و اخلاص و در ادب و اخلاق آیتی از آیات درخشان و اسوه و قدوه اهل علم و کمال و پیشوای اهل یقین و معرفت به شمار می رفت.

ولادت

وی در سال 1212 ه.ق در یکی از قراء همدان به نام «وفس »در دامنه تپه های زیبا و سرسبز سردرود چشم به جهان گشود و در آن طبیعت صاف و ساده صبغه طبیعت وجلاء و زیبایی و صفای آن را به خود گرفت و از همان اوان ولادت،آثار نبوغ و استعداددر چهره اش نمایان گردید پدرش مرحوم مشهدی ابراهیم معصومی یک کشاورز ساده و معمولی ولی اهل ایمان و تقوی و مذهب بود از این رو او را بعنوان تحصیل علوم شرعی و اخذ تربیت اسلامی پیش یکی از علمای متقی و پرهیزکار محل،مرحوم آخوندملا محمد تقی ثابتی سپرد.

ملاعلی همدانی تحصیلات مقدماتی و مبادی علوم را پیش مؤسس حوزه علمیه قم تلمذ کرد و پس از طی آن مراحل بعنوان تعقیب تحصیلات خویش در اوائل نوجوانی عازم همدان شد و نزد اساتید و علمای بزرگ آنروز همدان، به یادگیری نحو و منطق و معانی و بیان و علم اصول فقه پرداخت و سپس برای تکمیل مراتب علمی و مدارج کلام و فلسفه و علوم متعالیه و ریاضیات و هیئت به حوزه علمیه تهران که در آن زمان جزوغنی ترین مراکز حوزوی به شمار می رفت، رهسپار گردید و در آنجا حدود پنج سال ازمحضر اساتید فن، به ویژه حکیم و عارف هیدجی و مرحوم شیخ عبد النبی نوری به تلمذ پرداخت و تحت تربیت روحی حکیم هیدجی قرار گرفت،طوری که بعدها از این حکیم فراوان یاد می کرد.

پس از ورود حضرت آیت‌الله حائری به قم در سال 1340 ه.ق، همانند بسیاری ازفضلا و مدرسین شهرستانها به قم عزیمت کرد و به تعلم و فرا گرفتن علوم اسلامی پیش آن عارف ربانی و فقیه صمدانی پرداخت و درست 10 سال تمام در عتبه مقدسه قم اعتکاف ورزید تا به مراحل عالیه اجتهاد و فقاهت نائل آمد.

معظم له درست پس از 10 سال کسب فیض و دانش از محضر آن استاد بزرگ، خود یکی از مدرسین سرشناس و یکی از اساتید معتبر و نامور حوزه علمیه قم گردید وحوزه درسی او که شرح لمعه شهیدین را شامل می گشت یکی از حوزه های پرجمعیت آنروز گردید و جمع گرم و پرجاذبه ای را به خود اختصاص داد یکی از تذکره نویسان آن روز مرحوم سید ریحان الله یزدی در کتاب «آئینه دانشوران »که در سال 1353 به رشته تحریر در آورده است، از جلسات تدریس آیة الله آخوند این گونه یاد می کند:

«جلسه درسی آخوند ملا علی معصومی همدانی، قبل از آن که من به حوزه علمیه قم بیایم،مجلس درسی آخوند ملا علی همدانی رونقی بسزا داشته است،ولی متاسفانه در همین نزدیکی ها معزی الیه به همدان مراجعت فرموده بودند و من به فیض یابی آن موفق نشدم.»

این گفتار صریح از یک نویسنده بی نظر و بی غرض آن روز نشان می دهد که این جلسات درسی بسیار پرآوازه و مشهور و زبانزد بوده است،به حدی که پس از سپری شدن این مدت طولانی،گرمی و حلاوت آن در اذهان و افکار باقی مانده است و همواره با تاسف و تحسر از آن جلسات یاد می شده است.

تقرب پیش استاد

او به علت داشتن استعداد بارز و سعی و تلاش فراوان،اراده محکم،حافظه قوی و اخلاق حسنه و رفتار نیک اسلامی،یکی از شاگردان مورد توجه و عنایت استادبوده اند. و یکی از نزدیکان استاد نقل می نمودند که آن مرحوم هر وقت نیاز به کشف معنای لغت یا مراجعه به آدرس و سند روایتی را داشتند می فرمودند: «از کتابخانه سیاریا متحرک(مقصود آخوند ملا علی)استفاده شود.»

در سال 1350 ه.ق،وقتی مردم همدان از محضر مؤسس حوزه علمیه قم تقاضامی نمایند که آخوند ملا علی را هت سرپرستی حوزه علمیه همدان به آن شهربرگردانند،مرحوم آیة الله حائری با توجه به نیاز مبرم منطقه غرب کشور، پیشنهاد آنان رابا سختی می پذیرد و به آنان می فرماید:من مجتهد عادلی را برای سرپرستی شما مردم همدان فرستادم.»

با این که در آن ایام در شهر همدان شخصیتهای بزرگ علمی و فقهی و اجتماعی همچون مرحوم آیة الله حاج میرزا محمد جولائی و حاج شیخ علی دامغانی و مرحوم سید نصر الله بنی صدر زندگی می کردند، ولی در اثر حسن خلق و تدبیر و علم وافر مرحوم آخوند معصومی، زعامت امور دینی مردم بصورت طبیعی به عهده ایشان قرارگرفت و او مشارالیه با لبنان گردید، معظم له برای فعالیت علمی خویش مدرسه مخروبه آخوند ملا حسین را تجدید بنا کرد و خود در آن مدرسه مشغول تدریس طلاب گردیدو جمعی از شیفتگان معارف اهل بیت(ع)را دور خود گرد آورد.

ویژگیهای اخلاقی

محاسن اخلاقی و ویژگیهای کمالی ایشان فوق العاده فراوان بود و به جهت همین خصوصیات بود که در اندک مدت هم محبوب خاص و عام گردید، به حدی که اقلیت‌های مذهبی شهر نیز او را از صمیم قلب دوست می داشتند و با او در مسائل انسانی تشریک مساعی می کردند.


مقامات معنوی

او زاهد واقعی به تمام معنی کلمه بود و این زهد و بی اعتنائی به مال و جاه را ازمکتب انسان ساز استادش مرحوم حضرت آیت‌الله حائری فرا گرفته بود او هرگز خود را اسیر دنیا نکرد و همواره سعی داشت زندگی بسیار متعارف و معمولی را داشته باشد و از حداقل معیشت برخوردار باشد و از تجمل و اعتبارات ظاهری گریزان بود در این باره بی مناسبت نخواهد بود که داستان واقعی زیر را از زندگی آن عالم ربانی آورده باشیم.

عبای وصله دار

در مدرسه آخوند همدانی بودم، یک مرتبه چشمم به عبای پاره و شکافته شده استاد بزرگوارم حضرت آیت‌الله آخوند همدانی افتاد که قسمت شانه چپ آن خیلی شکافدار بود. چند روز بود که این عبا را در دوش ایشان می دیدم؛ وقتی ایشان عازم منزل بودند، دم در مدرسه دور از اغیار جسارتی نمودم و عرض کردم شانه عبای شما را چند روزی است که پاره می بینم،اگر اجازه می فرمائید حقیر از قم عبای تابستانی نو و خوبی برایتان تهیه نمایم؟ آه عمیقی کشید و رو به سمت حقیر فرمود «آقای عقیقی! همین عبای کذایی هم خیلی زیاد است، مگر ما می خواهیم چه بکنیم؟».

وی افزود «شما می دانید من درآمد شخصی ندارم. آنچه به دستم می رسد وجوه شرعی و بیت المال است که مال طلاب و اهل علم است و حقیر احتیاط می کنم که در مصارف شخصی خودم خرج کنم آن منزل مسکونی و زندگی را هم که می بینید مال همسرم می باشد و مربوط به حقیر نیست و از بیت المال تهیه نشده است از اینرو اکتفا به این نوع لباس راحت تر و سالم ترمی باشد فردا حساب و کتابی در کار است و نمی توان سهم امام(ع)را هر طور که میل کشید خرج کرد».

مرحوم آخوند معصومی بسیار صمیمی و خون گرم بود هر طلبه ای می توانست بدون ملاحظه و رادعی خواسته خود را با او در میان نهد نسبت به واردین از علماء وطلاب که تابستانها به همدان می آمدند،توجه خاصی داشت و در تامین آسایش آنان درحد توان تلاش و اقدام می فرمود. به خود حقیر چنین فرموده بود «من حق استادی و تدریس خودم را حلال نمی کنم، اگر روزی شنیده باشم که وارد همدان شده ای و به مسافرخانه یا این طرف و آن طرف رفته ای، هر وقت و در هر ساعت وارد شهر شدی،درب منزل من به روی شما باز است مبادا جز خانه یا مدرسه جای دیگری بروید.»

او هرگز از بیان فضیلت دیگران اباء و امتناع نداشت. هر وقت از قم وارد محضر ایشان می شدیم، از حال یکایک مراجع عالیقدر تقلید وقت جویا می شدند و عنوان مباحث درسی آنان را می پرسیدند و موقع خداحافظی سلام و ادعیه خود را به یکایک آنان بر زبان می آوردند و در غیاب آنان، فضایل و مکارم اخلاقی آنان را که در دوره جوانی و همدرسی با آنها انس گرفته بود به طلاب بیان می کردند به این ترتیب آنان رانسبت به علما و مراجع موجود،خوش بین می ساختند. در یکی از این مسافرتها، سلامی به حضرت امام(ره) داشتند و ایشان نیز پاسخی مرحمت فرمودند که محض یادآوری با عنوان تبادل رمز بین دو هم رزم در اینجا می آورم.

تبادل رمز بین دو همرزم

در یکی از همین سفرهای تبلیغی وقتی از همدان باز می گشتم،حضرت آیة الله آخوند مطابق سلیقه همیشگی و اخلاقی خود فرمودند «وقتی به قم رسیدی، از قول اینجانب به همه آقایان علماء و مراجع بزرگوار، فردا بفرد سلام می رسانید و هنگامی‌که با حاج آقا روح الله خمینی دیدار داشتی، جمله ای هم به شوخی از قول اینجانب به ایشان برسان و آن جمله این است بگو که ملا علی گفت: ابوذر! کمی آرام و قدری یواش‌تر!» همین و بس.

از همدان برگشتم، سرما و برف شدید زمستانی آن را پشت سر نهادم، به حوزه علمیه قم رسیدم. هوای قم نیز سرد بود، ولی بازار اعلامیه ها و تلگرافها و سخنرانیها گرم و گرمتر و شدت این گرما در حول و حوش کانون انقلاب و حرکت و موتور فعالیتها و جوششهای انقلابی داغتر و آتشبارتر از هر جای دیگر کشور بود.

حاج آقا روح الله خمینی در مسجد اعظم، طرف صبح درس فقه می فرمودند. ظاهرا بحث بیع و معاطاة و مکاسب بود. جلسه مملو از شیفتگان معارف اسلامی، شاید بیشتر از هزار نفر در درس می نشستند. پس از یک ساعت تدریس، سپس قرائت حمد و سوره به روح حضرت آیت‌الله بروجردی که قبرش در راهرو مسجد اعظم قرار دارد، نعلین خود را می پوشیدند و نوعا پیاده و تنها راه می افتادند و گاهی هم سوار تاکسی.دم درب مسجد در کنار مقبره حضرت آیت‌الله بروجردی،خواستم پیام آیت‌الله همدانی را رسانده باشم.

چون تا دم درب، مراجعات و رفع اشکالات درسی و توضیحات لازم فقهی ادامه داشت. ایشان پس از رفع اشکالات، با طمانینه و آرامش به طرف درب حرکت می کردند و مشغول قرائت حمد و سوره می شدند. سپس راه می افتادند. هنگام قرائت حمد وسوره بود. جلو رفتم و سلام عرض کرده و گفتم «من از همدان می آیم، حضرت آیت‌الله آخوند ملا علی، سلام شفاهی به حضرت عالی داشتند و به اینجانب ماموریت دادند که پیام کوتاه او را نیز شخصا به محضر حضرت عالی برسانم».

فرمودند: چه پیامی؟

گفتم: فرمودند وقتی خدمت آقا رسیدی سلام مرا برسان و به ایشان بگو که ملا علی گفت «ابوذر کمی آرام!» ایشان پرسیدند: آقای آخوند حالشان خوب بود؟ عرض کردم الحمد لله. فرمودند «شما باز به همدان باز می گردید؟» گفتم آری، ولی چندماه دیگر در ماه رمضان، فرمودند «هر وقت به خدمتشان رسیدی، با ابلاغ سلام، از قول اینجانب به محضر ایشان برسان که فلانی ‌گفتند «سلمان! کمی حرکت، کمی قدم به پیش!» همین و بس.

این دو جمله پر معنا و پرمحتوا، از دو شخصیت روحانی و بزرگوار آن روز، به صورت رمزی تبادل پیدا کرد، هنگام بازگشت به همدان، متن پیام را به محضر آیت‌الله الله آخوند رساندم. ایشان تبسم کردند و بس و چیزی نفرمودند.

وفات

سرانجام این عالم بزرگ و مرجع عالیقدر منطقه غرب کشور، پس از یک بیماری شدید که جهت مداوا به انگلستان برده شد، در هفدهم شعبان 1398 دیده از جهان فرو بست. پیکر پاکش برای دفن به همدان انتقال و در قبرستان عمومی شهر مدفون شد؛ در مسیر راه به همدان با استقبال و احترام فوق العاده مردم رو به رو شد و در همدان تشییع فوق العاده و باشکوهی از جنازه ایشان به عمل آمد و دوستداران انقلاب اسلامی، به برکت این پیکر شریف، تظاهرات وسیعی را بر ضد رژیم طاغوت راه انداختند.

بر سنگ مزار آخوند ملاعلی همدانی، حضرت آیت‌الله مرعشی نجفی اینگونه نوشتند «هذا مغرب شمس العلم و الحکمة و التقوی، رجل الرجال و الدرایة،بطل الحدیث و الروایة، طود الفضل و جوهر الفقه، فقه الاصول و اصل الفروع، الحبر الجلیل و البحاثة النقاد النبیل، بانی المدرسه الدینیة ببلدة همدان و القائم باحیاء حوزتها العلمیة وتاسیس مکتبتها المنیفة و المربی فی حجر تربیته جماعة من الاعاظم و الاعلام.»

«ذوقی» شاعر معاصر و خوش ذوق همدان، در رثاء و تاریخ وفات این فقیه نامدار سروده است: در دامن الوند که شهر همدان است ز آیات خدا«آیتی »امر عیان است «آخوند» لقب، نام «علی »، مظهر تقوی در علم و یقین،چشم و چراغ همگان است (3)

گویند پیش از وفات، برخی از علاقمندان از او خواسته بودند که اجازه دهندمقبره خاصی جهت وی تدارک ببینند.آن مرحوم ضمن رد این پیشنهاد فرموده بودند: می خواهم باران رحمت الهی،همراه قبر دیگر مؤمنان،مستقیم بر قبرم ببارد و مانع ورادعی نداشته باشد.

از این رو قبر او در جوار دیگر قبور مؤمنین در قبرستان عمومی شهر و دردروازه قرار دارد و حقیر موفق به زیارت و استرحام آن شده است.

پی نوشتها:
1- مجله نور علم شماره 46 سال دهم دوره چهارم صفحه 69.
2- زیر بنای تمدن و علوم اسلامی،چاپ سوم،1356 ه.ش،دفتر نشر نوید اسلام،ص 193- 191.
3- منابع و مآخذ: یکصد سال مبارزه روحانیت،ج 3- زیر بنای تمدن و علوم اسلامی،تالیف نگارنده- تاریخ مفصل همدان، تالیف استاد صابری./979/ت302/ی

ارسال نظرات