به مناسبت میلاد سبط اکبر؛
در محضر کریم اهل بیت علیهم السلام
خبرگزاری رسا - کریم اهل بیت، سید جوانان اهل بهشت، امام حسن علیهالسلام، جزء پنج تن آل عبا و بیشک، یکی از مصادیق آیه تطهیر میباشد. افتخار آیه مباهله هم نصیب ایشان است که "ابنائنا" این امام همام را شامل میشود.
حضرت امام حسن مجتبی علیهالسلام، بنابر مشهور در شب سه شنبه، نیمه ماه مبارک رمضان، در سال دوم یا سوم هجرت متولد شده است. اسم شریف آن حضرت در تورات شَبّر است؛ زیرا که شَبَّر در لغت عبرى، حسن است و نام پسر بزرگ هارون نیز شبّر بود.
کنیه آن حضرت ابومحمّد است و القاب آن بزرگوار سیّد، سبط، امین، حجت، برّ، نقىّ، زکىّ، زاهد و مجتبى وارد شده است.
ایشان جزء پنج تن آل عبا است و به همراه برادر بزرگوارش امام حسین علیهالسلام، دو گل رسول خدا صلی الله علیه و آله(ریحانتَیِ النبیّ) و سید جوانان اهل بهشت میباشد. وی، در بین شیعیان به کریم اهل بیت علیهم السلام مشهور است.
ایشان بدون شک یکی از مصادیق آیه تطهیر است که خداوند رجس و پلیدی را از آنان دور ساخته است. افتخار آیه مباهله هم نصیب ایشان است که "ابنائنا"، این امام همام را شامل میشود.
در فضیلت این امام معصوم و سایر ائمه علیهمالسلام هر چه قلمفرسایی شود، قطرهای در برابر دریایی بیکران است. به امید اینکه بیش از پیش، معرفتمان به این ذوات مقدسه بیشتر و افزونتر گردد.
رسول خدا و امام مجتبی علیهماالسلام
شیخ مفید علیهالرحمة در ارشاد از احمد بن حنبل نقل میکند که او از امام صادق علیهالسلام نقل کرده: امام حسن علیه السلام شبیهترین مردم به رسول خدا صلی الله علیه و آله در خلق، رفتار و سیادت بود و این معنى را گروهى نقل کردهاند که از آن جمله انس بن مالک است که گفت: هیچ کس شبیهتر به پیغمبر خدا صلی الله علیه و آله از حسن بن على علیهما السلام نبود. الارشاد/مفید/کنگره شیخ مفید/ج2/ص5
صاحب کشف الغمّه، روایت کرده است که روزى رسول خدا صلى اللّه علیه و آله و سلّم حضرت امام حسن علیهالسلام را بر دوش خود سوار کرد و فرمود: هر که مرا دوست دارد باید که این را دوست بدارد. کشف الغمه/اربلی/ج1/ص566
نقل شده هنگامى که حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله و سلّم در سجده بود، حضرت امام حسن علیهالسلام مىآمد و بر پشت و گردن ایشان سوار مىشد و حضرت او را با مدارا از دوش خود مىگرفت.
مردم بعد از نماز عرض کردند: یا رسول اللّه! شما نسبت به این کودک طورى مهربانى مىکنید که با احدى چنین نمىکنید؟! حضرت فرمود: این کودک ریحانه من است و همانا این پسر من، سیّد و بزرگوار است و امید مىرود که حق تعالى به برکت او بین دو گروه از مسلمانان اصلاح کند. همان/ص565
مکارم اخلاقی
ابن شهر آشوب از حضرت صادق علیهالسلام روایت کرده است که جناب امام حسن علیهالسلام بیست و پنج مرتبه پیاده به حجّ رفت. وی دو مرتبه و به روایتى سه مرتبه، مالش را با خدا قسمت کرد که نصف آن را خود برداشت و نصف دیگر را به فقراء داد! مناقب آل ابی طالب/ابن شهر آشوب/ نشر علامه/قم ج4/ص14
علامه مجلسی رحمة الله علیه از برادر علامه حلّی نقل میکند که شخصى خدمت جناب امام حسن علیه السّلام آمد و عرض کرد: یابن امیرالمؤمنین! تو را قسم مىدهم به حق آن خداوندى که نعمت بسیار به شما کرامت فرموده که به فریاد من برسى و مرا از دست دشمن نجات دهى؛ برای اینکه من دشمنی ستمکار دارم که حرمت پیران را نگاه نمىدارد و به کودکان رحم نمیکند. حضرت در آن حال تکیه داده بود؛ وقتی این را شنید، برخاست و نشست و فرمود: بگو که دشمن تو کیست تا از او دادخواهى نمایم؟ گفت: دشمن من فقر و پریشانى است! حضرت مقداری سر به زیر افکند، سپس سر برداشت و خادم خویش را طلب کرد و فرمود: آنچه مال نزد تو موجود است حاضر کن؛ او پنج هزار درهم آورد. فرمود: اینها را به این مرد بده؛ پس آن مرد را قسم داد و فرمود که هرگاه این دشمن بر تو رو کرد و ستم نمود، شکایت او را نزد من بیاور تا من آن را دفع کنم. بحارالانوار/ دار احیاء تراث عربی/بیروت/ ج43/ص350
علاّمه مجلسى رحمه اللّه از بعض کتب معتبره نقل کرده که از شخصی به نام "نجیح" روایت شده که گفت: دیدم جناب امام حسن علیهالسلام را که طعام میل مىفرمود و سگى در پیش روى او بود و هر زمانى که آن جناب لقمهاى براى خود بر مىداشت، مثل آنرا نیز براى آن سگ مىانداخت؛ من گفتم: یابن رسول اللّه! آیا اذن مىدهى که این سگ را از نزد طعام شما دور کنم؟ فرمود: بگذار باشد؛ زیرا من از خداوند عزّوجل حیا مىکنم که صاحب روحى در روى من نظر کند و من چیز بخورم و به او نخورانم! بحارالانوار/ /ج43/ص352
معجزات حضرت
بخشی از معجزات و کرامات امام مجتبی علیهالسلام به این شرح است:
1- امام صادق علیهالسلام فرمود: حسن بن على علیهماالسلام در یکى از سفرهاى عمرهاش همراه مردى از اولاد زبیر بود که به امامتش معتقد بود. در یکى از چشمهها [که طبیعتاً خشک بوده]، زیر درخت خرماى خشکى که از تشنگى خشک شده بود، پیاده شدند؛ در زیر آن درخت فرشى براى امام حسن علیهالسلام و در برابرش فرشى براى زبیرى انداختند؛ زیر درخت خرماى دیگرى، زبیرى سر بالا کرد و گفت: اگر این درخت، خرماى تازه داشت از آن میخوردیم! امام حسن علیهالسلام فرمود: خرما میل دارى؟ زبیرى گفت: آرى.
حضرت دست به سوى آسمان برداشت و دعا کرد؛ پس درخت سبز شد و به حال خود برگشت و برگ و خرما آورد.
ساربانى که حیوان از او کرایه کرده بودند، گفت: به خدا این جادو است! امام حسن علیهالسلام فرمود: واى بر تو! جادو نیست، بلکه دعاى پسر پیغمبر، مستجاب است؛ پس به سوى درخت بالا رفتند و هر چه خرما داشت چیدند و آنها را کفایت کرد. کافی/انتشارات اسلامیه/ج1/ص462
2- در مجلسی، جوانى از بنىامیّه به امام حسن علیهالسلام و پدر بزرگوارش جسارت کرد و ناسزا گفت. حضرت فرمود: خدایا! نعمتت را از او بگیر و او را به صورت زنى در بیاور که از او عبرت بگیرند؛ در این لحظه آن جوان متوجه شد که مانند زنان است، خداوند عورتش را به عورت زنان تبدیل کرده و ریشش از بین رفته. امام فرمود: دور شو اى زن! تو را چه به مجلس مردان! بعد از آن، امام لحظهاى سکوت فرمود، سپس لباسش را تکان داد و قصد عزیمت کرد.
این جریان جوان اموى بین مردم شایع شد. همسرش نزد امام حسن علیهالسلام آمد و تضرع و زارى کرد. حضرت، به حال او دلسوزى کرد، سپس دعا کرد و خداوند آن جوان را به حالت سابق برگرداند. اثبات الهداة/شیخ حر عاملی/چاپ اعلمی/بیروت/ج4/ص21
3- محمّد بن اسحاق روایت مىکند: ابوسفیان جهت تجدید پیمان با پیامبر صلوات الله علیه و آله، به مدینه آمد و حضرت او را نپذیرفت. سپس پیش على علیهالسلام آمد و گفت: آیا ممکن است پسر عمویت براى من امان بدهد؟
على علیه السّلام فرمود: پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله تصمیمى گرفته که هرگز برگشتى در آن نیست. امام حسن علیهالسلام در آن موقع، چهارده ماه بیشتر نداشت. به زبان فصیح گفت: «اى پسر صخر! شهادتین را بگو تا اینکه من تو را نزد جدّم رسول خدا شفاعت کنم»!
ابو سفیان متحیر شد. آنگاه حضرت على علیهالسلام فرمود: «حمد خدایى را که در ذریّه محمّد صلی الله علیه و آله، نظیر یحیى بن زکریا، قرار داده است». امام حسن علیهالسلام در این هنگام راه مىرفت. الخرایج و الجرایح/قطب راوندی/ج1/ص236
4- امام صادق علیهالسلام از پدران بزرگوارش علیهمالسلام روایت مىکند که: امام حسن علیهالسلام با پاى پیاده از مدینه به طرف مکّه حرکت میکرد. در راه پاهاى حضرت ورم کرد. به حضرت گفتند اگر سوار شوى، ورم پایت خوب مىشود. فرمود: هرگز [سوار نخواهم شد]، ولى اگر به منزلى رسیدیم، مرد سیاهى نزد ما مىآید که روغنى همراه دارد و آن روغن، براى این ورم خوب است. آن را از او بخرید و(در قیمت آن) چانه نزنید.
یکى از دوستان حضرت گفت: در مسیر راه ما، منزلى نیست که کسى در آن این دوا را بفروشد.
حضرت فرمود: چرا هست! وقتى مسافتی را طی کردند، آن مرد سیاه پیدا شد. امام به غلامش فرمود: نزد آن برو و از او آن روغن را به قیمتش بخر. مرد سیاه به غلام امام گفت: روغن را براى چه کسى مىخواهى؟ غلام گفت: براى حسن بن على بن ابى طالب علیهالسلام. مرد گفت: مرا نزد او ببر.
خدمت حضرت رسیدند. آن مرد گفت: اى فرزند رسول خدا! من از دوستداران شما هستم براى این دارو پولى نمىگیرم؛ ولى از شما تقاضا دارم برایم دعا بفرمایید تا خداوند پسرى سالم و بىعیب به من عطا کند که شما اهل بیت پیغمبر را دوست داشته باشد؛ چون وقتى که از خانه خارج شدم، هنگام زایمان همسرم نزدیک بود.
حضرت فرمود: به سوى خانهات مراجعت نما که خداوند متعال به تو پسرى سالم و بىعیب عطا نموده و از شیعیان ما است. کافی/ج1/ص463
بیاناتی از امام علیهالسلام
الف) پاسخهایی از امام علیهالسلام در کتاب تحفالعقول نقل شده که در جاهای مختلف، از ایشان پرسیده شده است و بخشی از آنها به این شرح است:
در معنای زهد: راغب بودن به پرهیزگارى و دل کندن از دنیا.
معنای حلم: فرو خوردن خشم و تسلط بر نفس.
سداد(راستى و درستى) چیست؟ جلوی بدى را با نیکى گرفتن.
شرف چیست؟ خوشرفتارى با خویشان و تحمل جریمه ایشان.
بزرگوارى چیست؟ پرداخت غرامت و گذشت از جرم.
مروّت(جوانمردى) چیست؟ نگهدارى دین، عزیز داشتن نفس، نرمخوئى، احسان دائم، اداى حقوق و دوستى با مردم.
کَرَم چیست؟ بخشش پیش از درخواست و غذا دادن در قحطى.
فرومایگى چیست؟ خردهبینى و مضایقه در چیزهاى بىارزش.
سخاوت چیست؟ بخشش در رفاه و تنگدستى.
بخل چیست؟ آنچه دارى را شرف و آنچه دادى را تلف پندارى.
برادرى چیست؟ مساعدت در سختى و گشایش.
ترس چیست؟ دلیرى با دوست و عقبنشینى از دشمن.
بىنیازى چیست؟ رضایتمندى به قسمت، گرچه اندک باشد.
نیازمندى چیست؟ آزمندى و شیفتگى نفس به هر چیز.
بخشندگى چیست؟ بذل به قدر توانائى.
ذلت چیست؟ دلهره به هنگام راستگوئى.
حماقت چیست؟ در افتادن با فرمانروا و آن که بر آزار تو تواناست.
والایی چیست؟ انجام زیبائیها و ترک زشتیها.
بیعقلی و سفاهت چیست؟ پیروى فرومایگان و همراهی گمراهان. تحفالعقول/جامعه مدرسین/ص225
ب) از حضرت امام حسن مجتبى علیه السّلام رسیده که فرمود:
کسى که دنیا را دوست دارد، خوف آخرت از دل او مىرود و کسى که زیاد براى دنیا حرص بزند، غیر از دورى از دنیا بهره نمىبرد و سبب مىشود که بسیار مورد بغض و عداوت خدا قرار گیرد.
آن کس که با جدّیت براى دنیا حرص مىورزد و آن کسی که با قناعت و زهد، اوقات طى مىکند، هر دو رزق مقرّر خود را کاملاً دریافت خواهند کرد و چیزى از رزق زاهد قانع کم نخواهد شد و آن حریص در اثر فعّالیت بسیار و گفتار شر، خود را مستحق آتش خواهد کرد.
تمام خیر در این است که زندگى دنیا را به منزله یک ساعت فرض کنى و در آن یک ساعت صبر کنى تا در آخرت، سبب راحتى طولانى تو شود و آخرت و سعادت بسیار در آن عالم نصیب تو گردد.
مردم در طلب کردن دو دستهاند: یک دسته دنیا را طلب مىکنند تا وقتى که به آن رسیدند سبب هلاک آنها مىگردد. یک دسته، طالب آخرتند که وقتى آن را درک کردند، سبب نجات و رستگارى آنها فراهم مىگردد.
بدان اى مرد که اگر به آخرت دست یافتى و آن را به دست آوردى، آنچه از دنیا، از تو فوت شود و آنچه از شدائد دنیا به تو برسد، ضررى متوجّه تو نشده و اگر از مقامات و درجات آخرت محروم شدى، آنچه از منافع دنیا به تو برسد، براى تو فایده نخواهد داشت. ارشاد القلوب دیلمی/انتشارات الشریف الرضی/ج1/ص24
ج) عَنْ عَمْرِو بْنِ أَبِی الْمِقْدَامِ عَنْ أَبِیهِ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِیٍّ علیعالسلام أَنَّهُ قَالَ مَنْ أَحَبَّنَا بِقَلْبِهِ وَ نَصَرَنَا بِیَدِهِ وَ لِسَانِهِ فَهُوَ مَعَنَا فِی الْغُرْفَةِ الَّتِی نَحْنُ فِیهَا وَ مَنْ أَحَبَّنَا بِقَلْبِهِ وَ نَصَرَنَا بِلِسَانِهِ فَهُوَ دُونَ ذَلِکَ بِدَرَجَةٍ وَ مَنْ أَحَبَّنَا بِقَلْبِهِ وَ کَفَّ بِیَدِهِ وَ لِسَانِهِ فَهُوَ فِی الْجَنَّة؛ عمرو بن ابى المقدام از پدرش از امام حسن مجتبى علیهالسلام روایت کرده که فرمود: هر کس که ما را در دل دوست بدارد و با دست و زبانش یارى دهد، روز قیامت در جایگاهى که ما هستیم با ما خواهد بود و هر آن کس که ما را در دل دوست دارد و با زبانش یارى دهد، یک درجه پائینتر از اوست. هر کسی که ما را در دل دوست بدارد، ولى دست و زبان خود را از یارى ما باز دارد، نیز در بهشت خواهد بود. امالی مفید/انتشارات کنگره شیخ مفید/ص33
پاسخهای امام علیهالسلام به سؤالات پادشاه روم
پادشاه روم سؤالاتی از معاویه پرسیده بود؛ معاویه هم شخصی را فرستاد کوفه تا از امیرالمؤمنین علیهالسلام آن سؤالات را بپرسد. علی علیهالسلام، حسنین علیهماالسلام و محمد [ظاهرا محمد حنفیه] را احضار کرد و به مرد شامی فرمود: این دو(حسنین علیهماالسلام)، فرزندان رسول خدا صلی الله علیه و آله هستند و این(محمد)، فرزند من؛ از هر کدام که میخواهی مسائلت را بپرس. مرد شامی هم امام حسن علیهالسلام را انتخاب کرد و از ایشان پرسید:
فاصله بین حقّ و باطل، زمین و آسمان و بین مشرق و مغرب چقدر است؟
لکّه بىرنگ در ماه چیست؟
قوس قزح و کهکشان چیست؟
نخستین چیزى که بر روى زمین روان شد(پخش شد) کدام است؟ و اوّل چیزى که بر روى آن به حرکت درآمد چه بود؟
[نام] چشمهاى که ارواح مؤمنین و مشرکین بدان پناه میگیرند چیست؟
مؤنّث چیست؟
آن ده چیز که هر کدام از دیگرى سختترند، چیست؟
امام حسن علیهالسلام فرمود: اى برادر شامى، فاصله بین حقّ و باطل به اندازه چهار انگشت مىباشد، آنچه با دو دیدهات مشاهده کردى، همان حقّ است و آنچه با دو گوش خود مىشنوى، بسیارش باطل است.
فاصله بین آسمان و زمین به اندازه دعاى ستمدیده و بلند نگریستن(طول نگاه و مدّ بصر) است. پس هر کس جز این گفت او را تکذیب کن.
فاصله بین مشرق و مغرب یک روز پیوسته از حرکت خورشید -از طلوع تا غروب- است، هر کس غیر از آن گوید او را انکار کن.
امّا کهکشان، همان شکافهاى آسمان است که جایگاه سرازیر شدن آب سیلآسا در طوفان نوح علیهالسلام بودهاند.
امّا «قوس و قزح»(رنگین کمان)؛ پس نگو: «قزح» که آن شیطان است؛ ولى آن، قوس خدا است و موجب در امان بودن از غرق شدن است.
امّا آن لکّه بىرنگى که در ماه است؛ بىشکّ نور ماه همانند نور خورشید بود، امّا خداوند آن را محو و تاریک ساخت و در قرآن فرموده: «فَمَحَوْنا آیَةَ اللَّیْلِ وَ جَعَلْنا آیَةَ النَّهارِ مُبْصِرَةً؛ پس نشانه شب را زدودیم [تاریکى آن را به تابش خورشید محو کردیم] و نشانه روز را روشن گردانیدیم». اسراء/12
و امّا نخستین چیزى که بر سطح زمین روان شد، وادى ظلمت بود.
اوّل چیزى که بر روى زمین به جنبش درآمد، درخت خرما بود.
آن چشمهاى که ارواح مؤمنین در آن پناه میگیرند، نامش «سلمى» است و آن چشمهای که ارواح مشرکین به آن پناه میجویند، «برهوت» است.
و امّا "مؤنّث" انسانى است که جنسیت او نامعلوم است [مرد است یا زن] و تا هنگام بلوغ در انتظار میماند، پس اگر زن باشد، سینههایش نمایان میشود و چنانچه مرد باشد، ریشش درمیآید و در غیر این صورت به او گفته شود که به دیوار بول کند؛ پس اگر به دیوار اصابت کرد، او مرد است و اگر به عقب ریخت -همچون بول کردن شتر- او زن است.
و امّا آن ده چیزى که هر کدام از دیگرى سختتر است: سختترین چیزى که خداوند آفرید سنگ بود؛ سختتر از آن، آهن؛ سختتر از آهن، آتش است؛ سختتر از آتش، آب؛ از آن سختتر، ابر؛ سختتر از ابر، باد؛ از باد سختتر، فرشته؛ سختتر از فرشته، فرشته مرگ و از فرشته مرگ سختتر، خود مرگ و سختتر از مرگ، فرمان خدا است.
فرد شامى [پس از شنیدن این پاسخها] گفت: به یقین گواهى مىدهم که تو فرزند رسول خدائى و اینکه «على علیهالسلام» وصى «محمّد صلی الله علیه و آله» است. سپس این جوابها را نوشت و براى معاویه برد، او نیز آن را براى پادشاه روم ارسال کرد. هنگامى که آن نامه به دست پادشاه روم رسید، گفت: من فکر مىکنم که این جوابها از معاویه نباشد و آن جز از معدن و سرچشمه نبوّت نیست. تحف العقول/جامعه مدرسین/ص229
در نقل دیگری، پادشاه روم نامهاى براى معاویه نوشت و سه مسأله را از وى جویا شد:
1- مکانى که به مقدار وسط آسمان باشد کدام است؟
2- اولین قطره خونى که بر روى زمین ریخته شد چه خونى بود؟
3- چه مکانى بود که فقط یک مرتبه آفتاب به آن تابید؟
معاویه از جواب این مسائل عاجز بود و به حضرت امام حسن مجتبى علیه السّلام متوسل شد. امام علیه السّلام فرمود:
1- پشت بام کعبه.
2- خون حضرت حواء.
3- زمین دریائى که براى موسى علیهالسلام شکافته شد. مناقب آل ابی طالب/ج4/ص12
و الحمدلله رب العالمین
/999/702ب/ر
ارسال نظرات