رادیویی که از عراقیها به غنیمت گرفتیم

حجت الاسلام محمود پورهنگ، آزاده سرافراز انقلاب اسلامی در گفتوگو با خبرنگار خبرگزاری رسا، با اشاره به دوران سخت اسارت در عراق گفت: در مدت 81 ماهی که در اسارت عراقی ها بودم، فقط صبر و استقامت به داد ما رسید و اگر صبر نداشتیم، تحمل این اسارت برای ما غیر ممکن بود.
وی ادامه داد: صبر اسرای ایرانی در عراق بر اساس اعتقادات دینی بود و ما آموزه های اسلامی و قرآنی آموختیم که باید صبر کنیم و این صبر قرآنی سبب شد که دوران اسارت به شیرینی تمام شود و اگر دوباره به همان دوران برگردم، بر اساس قرآن صبر و شکیبایی را اساس کار خود قرار خواهم داد.
حجت الاسلام پورهنگ در رابطه با ارتباط اسرای ایرانی با قشر روحانیت ابراز داشت: همه دار و ندار بچه ها در اردوگاه روحانیت بود و خط خود را از روحانیت میگرفتند و میتوان گفت که رهبری بچه ها در اردوگاهها بر دوش روحانیت مبارز بود.
وی خاطر نشان کرد: خودم چند بار با حجت الاسلام ابوترابی دیدار داشتم و مطالب زیادی از ایشان یاد گرفتم و حتی بچههای ایرانی برای دیدار با ایشان وقت میگذاشتند و پرسشهای اعتقادی و سیاسی خود را از وی دریافت میکردند، در واقع روحانیت انگیزه زیادی به اسرای ایرانی میداد که صبر و تحمل بیشتری داشته باشند.
این آزاده قهرمان با اشاره به نفوذیهای موجود در بین اسرا، یادآور شد: در بین بچههای ایرانی افرادی بودند که بخاطر ضعف اعتقاد و مسائل مادی، به عنوان جاسوس اقدام به ایجاد مشکل برای ما میکردند، البته این افراد را شناسایی میکردیم و گاهی با غلظت با آنها برخورد داشتیم؛ همه آنها در بازگشت به ایران توبه کردند و مورد عفو همه واقع شدند.
این جانباز انقلاب اسلامی در ادامه خاطرات دوران اسارت را زیاد دانست و اظهار داشت: همه اسارت برای ما خاطره است و اگر بخواهم خاطره اسارت را بیان کنم، یک کتاب مفصل میشود، اما در دوران اسارت یک رادیو را از عراقیها بهدست آوردیم که بسیار برای ما و اردوگاه ما مهم بود و اطلاعات جدید را از آن به دست میآوردیم.
وی افزود: بچههای اردوگاه موصل چهار، به این رادیو، سفره حضرت ابوالفضل(ع) میگفتند که ما خبرهای داغ کشور و جهان را از آن به دست آوردیم و برای ما و اردوگاه ما خیلی مهم بود، البته بچه ها خیلی دقیق از این سفره استفاده میکردند که لو نرود و تا آخر اسارت این رادیو را داشتیم و آن را به ایران آوردیم.
ما در اردوگاه موصل چهار بودیم و بچهها ایرانی با تدبیر خاصی این رادیو را از طبقه دوم اردوگاه و در حین غفلت سربازان بعثی برداشتند و آن را در اردوگاه مخفی کردند که کسی از آن بویی نبرد.
گاهی که شرایط مناسب بود ما این رادیو را از مخفیگاهش بیرون میآوردیم و خبرهای داغ سیاسی مربوط به جنگ و کشور را به دست میآوردیم و برای این اردگاه این رادیو بسیار مهم و اساسی بود و نقش مهمی در اطمینان قلبی بچه های اردوگاه داشت.
گاهی نیز از رادیو استفاده فرهنگی میکردیم و خبرهای فرهنگی و احکام را از آن روی کاغذ یا پلاستیک می نوشتیم و برای بچه ها بیانمی کردیم که البته این توسط روحانیون انجام میشد.
برای اینکه قصه رادیو لو نرود ما اسم این رادیو را سفره حضرت ابوالفضل(ع) گذاشتیم و یادم میآید که سهشنبهها برای ان دعای عظم البلاء میخواندیم تا از دستمان نرود.
این رادیو برای ما خیلی با ارزش بود و به ما روحیه زیادی میداد و تا آخرین روز در اردوگاه آن را داشتیم و یادم هست که بچه ها آن را برای یادگاری به ایران آوردند./978/ت301/ی