به مناسبت میلاد امام عسکری علیهالسلام؛
پیشوایی امام یازدهم، کوتاهترین دوره امامت
خبرگزاری رسا ـ یکی از یادگارهایی که از امام حسن عسکری علیهالسلام به جای مانده، صلواتی بر چهارده معصوم علیهمالسلام است که جداگانه بر یکایک ایشان انشاء نموده که از مضامین بلندی برخوردار بوده و صفاتی از هر یک از معصومین علیهم السلام را بیان میکند.
مدت امامت امام حسن عسکری علیهالسلام شش سال بود که کمترین دوره امامت را نسبت به سایر ائمه علیهمالسلام داشته است و از این حیث منحصر به فرد است. ایشان به عنوان پدر آخرین وصی و امام غائب، یعنی حضرت مهدی علیهالسلام، نقش مهم و به سزایی را در مدت کوتاه امامتش پیرامون آماده سازی شیعیان برای پذیرش و درک غیبت این امام عزیز داشته است. اصولاً فرهنگ انتظار و مهدویت در سیره امام عسکری علیهالسلام از جلوه خاصی برخوردار بوده است. در بخشی از یادداشت پیش رو، تفصیلا به این مطلب اشاره شده است.
آماده کردن شیعیان برای غیبت
یکی از فعالیتهای مهم امام عسکری علیهالسلام آماده سازی شیعیان برای دوران غیبت بود. روایات و نصوص فراوان و متواتری به آمدن مهدی علیهالسلام بشارت داده است.
همه این نصوص و تبلیغات، به طور کلى اثرى بزرگ و عمیق در رسوخ کردن تفکر «انتظار مهدى علیهالسلام» در نفوس مسلمانان داشت و ایمان آنان به این معنى، با عمق ایمان فرد و وسعت تفکر و اعتقاد مذهبى او در اسلام متناسب بود؛ این مطلب از یک طرف به امام کمک میکرد تا مردم را به ایمان بر غیبت قانع سازد و از طرف دیگر براى مردم ثابت کند که غیبت در مورد فرزندش مهدى علیهالسلام صورت میگیرد.
دشوارترین کارى که امام عسکرى علیهالسلام به عنوان پدر مهدى علیهالسلام متحمّل آن بود و مسئولیت آن را بر عهده داشت، این بود که مردم را قانع سازد که زمان غیبت فرا رسیده و تنفیذ آن امر در شخص فرزندش امام مهدى علیهالسلام صورت گرفته است. این معنى نسبت به فردى عادى، امرى دشوار بود؛ چرا که امکان داشت ایمان آن فرد، ناگهان متزلزل گردد.
فعالیت امام عسکرى علیهالسلام و برنامه ریزى او در تحقق بخشیدن به این هدف، به دو کار مقدماتى نیاز داشت:
1- مخفى کردن مهدى علیهالسلام از چشم مردم و نشان دادن وى، فقط به بعضى از خواص.
2- آنکه به هر ترتیب، فکر غیبت را در اذهان و افکار رسوخ دهد و به مردم بفهماند که این مسئولیت اسلامى را باید تحمل کنند و مردم را به این اندیشه و متفرعات آن عادت دهند.
در این باب مشاهده میکنیم که اعلامیهها و بیانیههاى امام عسکرى علیهالسلام در واقع به دنبال همان احادیث و نصوصى بود که از ناحیه پیامبر اکرم و ائمه علیهمالسلام پس از ایشان متوالیاً در این معنى صادر شده بود.
بیانیههاى امام عسکرى سه شکل داشت:
الف- اعلامیهها یا بیانیههاى کلى و عمومى درباره صفات مهدى علیهالسلام که پس از ظهور و قیامش، دولت جهانى تشکیل میدهد. چنانکه در پاسخ به پرسش یکى از یاران خود راجع به قیام مهدى علیهالسلام چنین فرمود: «وقتى قیام کند، در میان مردم با علم خود داورى خواهد کرد؛ مانند داورى داوود که از بینه و دلیل پرسشى نمىکرد.» کشف الغمه/ج2/ص413
ب- توجیه نقد سیاسى در مورد اوضاع موجود و نزدیک کردن آن به اندیشه وجود مهدى علیهالسلام و ضرورت ایجاد دگرگونیها از سوى او.
برای نمونه، ابوهاشم جعفری از حضرت نقل میکند که وقتى قائم علیهالسلام خروج کند، به ویران کردن منابر و جایگاههاى خصوصى در مساجد(مقصوره) فرمان خواهد داد... به خاطر اینکه اینها بدعتی بوده که هیچ پیامبر و حجتی آن را بنا نکرده است. مناقب آل ابیطالب/ج4/ص437
این جایگاهها به منظور امنیت و محافظت خلیفه از تعدى و براى افزودن هیبت او در دل دیگران بنا شده است.
ج- اعلامیههاى کلى براى پایگاهها و اصحابش که در آن، ابعاد اندیشه غیبت براى آنان و ضرورت آمادگى و عمل به آن از ناحیه روانى و اجتماعى توضیح داده شده بود تا غیبت امام علیهالسلام و جدائى او را از آنان بپذیرند.
از جمله، امام علیهالسلام به "ابن بابویه" نامهاى نوشت و در آن فرمود: «...بر تو باد به بردبارى و انتظار فرج. پیامبر صلوات الله علیه و آله فرمود: برترین عمل امت من انتظار فرج است و شیعه ما پیوسته در اندوه است تا فرزندم ظهور کند.
پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله مژده داده است که او زمین را از قسط و عدل پر میسازد، همانطور که از جور و ستم پر شده است. اى شیخ من(بزرگمرد)! شکیبا باش! اى ابو الحسن على! همه شیعیان مرا به شکیبائى فرمان ده که زمین از آن خدا است و آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد به ارث میگذارد و پایان فرخنده، برای پرهیزکاران است.» همان/ص426
3- امام عسکرى علیهالسلام موضعى دیگر نیز برگزید که وقتى فرزندش از چشم مردم دور شود، وضع را براى قبول غیبت آماده کرده باشد. در آنوقت فقط به خواص اصحاب رو میکرد و وظیفه تبلیغ تعلیمات و فرمانهاى خود را به واسطه چند تن از خاصان خود اجرا میکرد و این امر را با مکاتبه و توقیع، انجام میداد و به این ترتیب، براى آنچه که فرزندش، مهدى علیهالسلام در غیبت صغراى خود بایستى عمل میکرد، ایجاد آمادگى مىنمود؛ حال آنکه بایستى از مردم پنهان مىماند و به وسیله تعلیمات خود با آنان رابطه برقرار میکرد.
اگر این مسأله بدون مقدمه و آمادگى قبلى برقرار مىماند، براى مردم امرى شگفت آور و حیرت بخش و غافلگیر کننده بود. از این جهت بود که امام عسکرى علیهالسلام این اسلوب را عمل کرد و آن، برنامهاى ویژه براى آماده کردن ذهنیات امت و آگاه شدنشان بود تا آن روش را بپذیرند و بدون حیرت و شگفتى و بدون همراه داشتن عواقب ناخوشایند و ناپسند، آن را حفظ کنند.
این روش، به گونهاى بسیط و ساده در دوره امام هادى علیهالسلام آغاز شد که او به واسطه جور و ظلم حکام، از انظار پنهان شد و از راه توقعیات و نامهها براى پیروان خود پیام مىفرستاد و با آنان تماس میگرفت تا شیعیان، به تدریج به این معنى عادت کنند و این روش با فهم و درک مردم بیشتر سازش داشت. همان/بخش امام هادی علیهالسلام
دوستان و طرفداران او عادت کردند که به وسیله مکاتبه و مراسله با او تماس گیرند و از او پرسش کنند. اثبات الوصیه/بخش دوم/دوره امام عسکری علیهالسلام
یادگاری ارزشمند
یکی از یادگارهایی که از امام حسن عسکری علیهالسلام بر جای مانده، صلواتی بر چهارده معصوم علیهمالسلام میباشد که جداگانه بر یکایک ایشان انشاء نموده و از مضامین بلندی برخوردار میباشد. صفاتی نیز از هر یک از معصومین علیهم السلام را بیان میکند.
راوی این مطلب که این صلوات را نیز مینوشته، میگوید: وقتی صلوات بر امام هادی علیهالسلام تمام شد و نوبت به خود حضرت رسید، امام سکوت کرد. در این مورد به او عرض کردم.[که بقیه را بفرمایید]
حضرت فرمود: اگر این مطلب از دین نبود که خداوند امر کرده آن را به اهلش برسانیم، هر آینه دوست داشتم که ساکت بمانم؛ ولی چون در مقام دین است، بنویس... . در ادامه حضرت صلوات بر خودش و امام عصر علیهالسلام را ذکر کرد.
متن کامل این صلوات در مصباح المتهجد شیخ طوسی آمده و شیخ عباس قمی نیز این صلوات شریف را در مفاتیح الجنان، تحت عنوان صلوات بر حجج طاهره آورده است.
فرازی از صلوات بر امام عسکری علیهالسلام
اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدِ الْبَرِّ التَّقِیِّ الصَّادِقِ الْوَفِیَّ النُّورِ الْمُضِیءِ خَازِنِ عِلْمِکَ وَ الْمُذَکِّرِ بِتَوْحِیدِکَ وَ وَلِیِّ أَمْرِکَ وَ خَلَفِ أَئِمَّةِ الدِّینِ الْهُدَاةِ الرَّاشِدِینَ وَ الْحُجَّةِ عَلَى أَهْلِ الدُّنْیَا...
مناقبی از امام علیهالسلام
- ابو هاشم جعفرى مىگوید: وقتى که امام على النقى علیه السّلام به شهادت رسید، امام حسن عسکرى علیه السّلام به غسل و تجهیز او مشغول شد. در این میان، خادمان از فرصت استفاده کرده، مقدارى از اشیاء، از قبیل لباس، درهم و غیره را برداشتند. هنگامى که حضرت از غسل و کفن و دفن پدرش فارغ شد، در جایى نشست و خادمان را طلبید و به آنها فرمود: اگر در جواب آنچه که مىپرسم راستگو باشید، شما را تنبیه نمىکنم. اما اگر انکار کنید، جاى تمام چیزهایى را که بردهاید، نشان مىدهم و شما را تنبیه مىکنم.
آنگاه فرمود: تو اى فلانى! فلان چیز را بردهاى؛ همین گونه است؟
گفت: آرى، یا ابن رسول اللَّه! فرمود: پس آن را برگردان.
بعد رو به دیگرى کرد و همان رفتار را با او نمود. تا اینکه همه اشیاء را برگرداندند. بحارالانوار/ ج50/ص259
- ابو هاشم مىگوید: روزى امام حسن عسکرى علیه السّلام سوار شد و به سوى صحرا رفت. من نیز با او سوار شدم. او جلو مىرفت و من نیز پشت سر بودم. ناگهان قرضهایم به ذهنم رسید و درباره آن به فکر افتادم که وقتش رسیده، اکنون چگونه باید آن را بپردازم.
آنگاه امام علیه السّلام متوجه من شد و فرمود: اى ابو هاشم! خدا قرضت را ادا مىکند. سپس از زین اسب به طرفى خم شد و با تازیانهاش خطّى در زمین کشید و فرمود: پیاده شو، بردار و کتمان کن!
پیاده شدم، دیدم شمش طلاست. برداشتم و در کفشم گذاشتم و به راه افتادیم. دوباره به فکر افتادم که آیا با این مقدار، تمام قرضم را مىتوانم بپردازم و اگر به اندازه قرضم نشد، باید به طلبکار بگویم تا به همین مقدار راضى شود؛ بعد در فکر خرج پوشاک و غذاى زمستان افتادم که چگونه آن را تهیه نمایم. باز هم امام علیه السّلام متوجه من شد و دوباره به طرف زمین توجه نمود و مانند دفعه اوّل، خطى در آن کشید و فرمود: پیاده شو و بردار و به کسى نگو.
راوى مىگوید: پیاده شدم و دیدم شمش نقرهاى است آن را برداشتم و در کفش دیگرم گذاشتم. کمى راه رفتن را ادامه دادیم، سپس برگشتیم. امام علیه السّلام به منزل خود رفت و من هم به خانه خودم آمدم. نشستم و قرضهاى خود را حساب کردم و بعد طلا را وزن نمودم که به اندازه همان قرضم بود، نه کم و نه زیاد.
سپس آذوقه مورد نیاز زمستان را حساب کردم که چه چیزهایى را باید تهیه کنم که نه اسراف باشد و نه به سختى افتادن؛ نقره هم به همان اندازه بود. رفتم و قرضم را پرداختم و آنچه نیاز داشتم خریدم، نه کم آمد، نه زیاد! الخرایج و الجرایح/ج1/ص421
- ابو سلیمان، از محمودى نقل مىکند که گفت: نامهاى به امام عسکرى علیه السّلام نوشتم و از او تقاضا نمودم تا دعا کند که خداوند متعال براى من فرزندى مرحمت کند.
امام علیه السّلام در جواب مرقوم فرمودند: «خداوند به تو فرزندى روزى مىکند و در باره او تو را صبر دهد!» سپس پسرى براى من متولد شد؛ اما بعد از مدتى از دنیا رفت. کشف الغمه/ج2/ص428
- ابو القاسم هروى مىگوید: نامهاى به امام حسن عسکرى علیه السّلام نوشتم و خبر دادم که دوستان شما [در امر امامت] اختلاف دارند و از او خواستم تا دلیلى را ارائه دهد.
حضرت در پاسخ چنین مرقوم فرمود: خداوند متعال عاقل را مخاطب قرار مىدهد و هیچ کس نمىتواند به اندازه خاتم پیامبران و سیّد مرسلین صلّى اللَّه علیه و آله دلیل بیاورد و برهان اقامه کند. با این وصف، او را [نعوذ باللَّه] ساحر، کاهن و دروغگو قلمداد نمودند! هر کس طالب هدایت باشد، هدایت مىشود؛ لکن اکثر مردم با دلایل و معجزات، آرام مىگیرند. در این مورد، اگر خداوند به ما اجازه دهد، سخن مىگوییم و اگر مانع شود، ساکت مىشویم.
اگر خداوند دوست داشت که حقّ ما ظاهر نشود، پیامبران را براى بشارت و بیم دادن ارسال نمىفرمود تا زمانی در حال ضعف و قدرت، حق را اعلان نمایند و زمانی سخنرانی نمایند تا اینکه خداوند کارش را به انجام رساند و حکمش را نافذ گرداند.
مردم چند گونهاند:
الف- برخى از مردم آگاه هستند و در راه نجات و رستگارى، قدم برمىدارند، به حق متمسک مىشوند، وابسته به شاخهای اصیل هستند، شک و تردیدى به خود راه نمىدهند و پناهگاهى جز ما نمىشناسند.
ب- برخى دیگر، حق را از اهلش نمىگیرند و مانند کسى هستند که تلاطم دریا او را به این سو و آن سو مىبرد و هر وقت موج آرام گیرد، او نیز آرام مىشود.
ج- عدهاى دیگر، کسانى هستند که شیطان بر آنها غلبه کرده و کار آنها رد کردن اهل حقّ است و به خاطر حسادتورزی، به وسیله باطل، حقیقت را دفع مىکنند؛ پس کسانی که به چپ و راست میروند را رها کن. ما مانند چوپان هستیم که هر وقت بخواهد، گوسفندانش را با اندک تلاشی جمع میکند.
اما آنچه از اختلاف دوستان ما گفتى، بعد از اینکه پدرم به من وصیت کرد و من بزرگترین فرزندان او هستم، دیگر شک و شبههاى باقى نخواهد ماند و هر کس در مسند حکم، بنشیند و حال مردم را بهتر رعایت کند، او اولى به این کار است. و تو هم اسرار ما را فاش نکن و دنبال ریاست نرو که این دو کار، مایه هلاکت هستند... . الخرایج/ج1/ص449
- از ابو هاشم جعفرى روایت شده که گفت: محمّد بن صالح ارمنى از امام عسکرى علیه السّلام راجع به تفسیر آیه شریفه: «یَمْحُوا اللَّهُ ما یَشاءُ وَ یُثْبِتُ وَ عِنْدَهُ أُمُّ الْکِتابِ» سؤال کرد؟
حضرت فرمود: آیا خدا غیر از آنچه که بوده محو میکند و غیر از آنچه که نبوده اثبات مینماید؟
محمد بن صالح میگوید با خود گفتم: این عقیده بر خلاف عقیده هشام است که میگوید: خدا موقعى به شیء، علم پیدا میکند که آن شىء موجود شود.
ناگاه دیدم امام عسکرى علیهالسلام با غضب از گوشه چشم به من نظرى کرد و فرمود: خداى تعالى قبل از اینکه شیء، موجود شود به آن علم دارد، خدا خالق بود قبل از اینکه مخلوقى باشد، خدا پرورنده بود قبل از اینکه پرورشدادهشدهاى در کار باشد، خدا قادر بود قبل از آنکه چیز مقدورى در کارى باشد.
من(ابوهاشم) گفتم: شهادت میدهم که تو ولى و حجّت و قائم به عدل خدا هستى و بر طریقه امیرالمؤمنین على علیه السّلام هستى. اثبات الوصیه/مسعودی/ص249
توصیههایی از حضرت
امام حسن عسگرى علیه السّلام به شیعیانش فرمود: شما را سفارش مىکنم به رعایت تقواى الهى، پیشه کردن پارسایى در دین خود، کوشش بسیار براى خدا، راستگویى، امانتداری به کسى که چیزى به شما سپرده، خواه نیکوکار باشد و خواه بدکار؛ انجام سجدههاى طولانى و خوش همسایگى که محمّد صلّى اللَّه علیه و آله بدین روش آمده؛ [باز هم سفارش مىکنم به اینکه] در میان قبیله و عشیرههایشان(مردم) نماز گزارید، در تشییع جنازههایشان حضور یابید، از بیمارانشان عیادت نمایید و حقوقشان را بپردازید؛ زیرا هر یک از شما که در دینش پارسا و در گفتارش راستگو باشد و امانت مردم را بپردازد و با آنان خوش اخلاقى نماید، در این صورت میگویند: این یک شیعه است! من از شنیدن این جمله شادمان مىشوم.
از خدا پروا نمایید و زینت [و مایه سرافرازى ما] باشید نه مایه زشتى؛ هر مودّتی را به سوى ما بکشانید و هر زشتى را از ما دور نمایید؛ زیرا هر خوبى که در حقّ ما گفتهاید، شایستگى آن را داریم و هر بدى که درباره ما بر زبان آید، چنان نیستم.
ما را در کتاب خدا حقّى است و با رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله خویشاوندى است و خداوند ما را پاک شمرده و هیچ کس غیر از ما نمىتواند ادّعاى چنین مقامى را نماید، مگر اینکه دروغ پرداز باشد. بسیار یاد خدا و یاد مرگ نمایید و بسیار به تلاوت قرآن پردازید و صلوات بر پیامبر صلّى اللَّه علیه و آله فرستید؛ زیرا صلوات بر رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله ده حسنه دارد. آنچه را به شما سفارش کردم در حفظ آن بکوشید، شما را به خدا مىسپارم و به شما درود مىگویم. تحف العقول/ص487
و الحمدلله رب العالمین
/999/703/ر
ارسال نظرات