۲۴ ارديبهشت ۱۳۹۳ - ۱۲:۰۴
کد خبر: ۲۰۵۸۳۴
نگاهی به فیلم سینمایی «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو»؛

وقتی طلبه خوش قریحه با فیلمش، منتقد جامعه رو به گذار می‏شود!

خبرگزاری رسا ـ فیلم سینمایی «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» پس از فیلم «در میان ابرها» و «زندگی خصوصی آقا و خانم میم» سومین ساخته سینمایی روح الله حجازی در مقام کارگردان است.
زندگي مشترک آقاي محمودي و بانو
روح الله حجازی دانش آموخته حوزه است و البته یکی از فیلمسازان خوش قریحه جوان که با آثارش سیر صعودی را پله پله طی کرده و پس از ساخت چندین اثر تلویزیونی و سینمایی، اینک توانسته یکی از مهم‏ترین فیلم‏های سینمایی در سال اخیر را کارگردانی کند که حرف‏های مهمی برای گفتن دارد؛ چه از جهت سینمایی و چه به جهت مفهومی و محتوایی.
 
فیلمی درباره جامعه امروز ایران و سبک زندگی مردمان طبقه سنتی و مدرنش. فیلمی درباره مصایب و معضلات و ابهام‏ها و غبارهای چنین زندگی متضادی در محیطی ملهم از همه تضادهای سنت و مدرنیته.
 
داستان این فیلم بازگشتی به حضور مهمانان آقای محمودی و بانو و تأثیر این حضور در زندگی مشترک آنها دارد. فیلم «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» را می‌توان از جمله آثاری دانست که در آنها دغدغه‏های فرهنگی و اجتماعی فیلمساز در حوزه سبک زندگی و روند تجدد و عبور از سنت به سوی مدرنیسم و مدرنیته- با همه تسامح و چالش‏های مفروضی که در این اصطلاحات وجود دارد- با یک ساختار دقیق و مبتنی بر همین رویکردهای مضمومی و محتوایی به طور توأمان پیوند خورده است.
 
حکایت زندگی دو زوج؛ یکی با نشانه‏های وامداری، رهانت به سنت خانواده، روابط زناشویی ملهم از آن، دغدغه‏ها، محذورات، فطریات، غرایز، نجابت، اخلاقیات و عرفیاتش و دیگری با همه نشانه‏ها و رویکردهای نوآمد و به روز و امروزیش که در «اباحه» و تردید و لغزندگی و تجدد ناشی از آنها، پدیدار می‏شود.
 
یک زوج قدیمی و یک زوج جدید؛ زوجی میانسال و زوجی جوان. زوجی آرام و پردغدغه و آرزومند و نگران و زوج لاقید و رها و عصیانگر و مشکوک و هزار و یک چیز دیگر که چه در رابطه و چه در فردیت این دو سوی قصه، می‏توان به این آدم‌ها- شخصیت‌ها- نام نهاد.
 
فیلم حکایت جنگاوری و منازعه و مقابله گذشته و امروز، فطرت و میل، عرف و فردیت، دیروز و امروز، فردا و پس فردا و خلاصه همه آن چیزهایی است که از دل این جامعه در حال گذر- گذار؟- از سنت به مدرنیته – مدرنیته‏ای که آحاد مردمان این سامان، در حال تجربه کردن ابتر و غبارآلود آن است- نیست؟!
 
در عین حال در اینجا با یک فیلم پرمایه و دقیق به لحاظ فیلمنامه روبرو هستیم. میزانسن به جا، بازی‏های روان و درخور، کارگردانی حساب شده و البته قصه‏ای که در تلاقی با مضمون سترگ و سخت و ممتنع فیلم، پیش می‏رود.
 
اگر در خاطرمان باشد، شبه این مضمون را با رنگ و لعاب‌هایی از اباحه‌گری و خیانت و جنسیت و فروپاشی فرهنگی، آن هم در رکن رکین جامعه، یعنی خانواده در طی چند سال اخیر خاصه در جشنواره دو سه سال پیش شاهد بودیم.
 
جشنواره‌ای که ویترین سینماییش اشباع شده بود از فیلم‏هایی با تم خیانت! تردیدی نیست که آن نحوه سینما، نه در پی اصلاح که برآیندی از فرآیند فروپاشی ذهن فیلمساز و واگویه‏ای از سینمای خیانت است نه خود مقوله خیانت که حال سینماگر بخواهد در جامه مصلح و هیئت ترمیم، به کمک طرح مسئله، در پی درمان برآید.
 
«زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» گر چه از این جنس نیست، ولی طبیعی است که تداعی‌گر همان فضا باشد؛ بی‏آنکه بخواهد در ماهیت و ذاتش به آن مسیر بلغزد و در آن چاه بیافتد.
 
فیلم حجازی، نسخه‌ای آبرومند از یک طرح مسئله است. فیلم «مسئله» دارد و این خود عین اصلاح و اولین گام برای طی طریق به شیوه‏ای شرافتمندانه و با فرآیندی سالم و صادق است.
 
و همین صداقت هم به داد فیلم می‏رسد و در عین ورود به یکی از لغزنده‏ترین مضامین- عصیان، اباحه، فروپاشی بنیان زناشویی، شک، منازعه و...- نه از جاده اصلاحگرانه‏اش خارج می‏شود و نه به وادی دوپهلو‏گویی و تبلیغ منفی اباحه‏گری منتهی می‏شود.
 
برخلاف مجموعه فیلم‏های انبوهی که به نام طرح مسئله و اصلاح‏گری اجتماعی و مقابله با انحرافات و ذکر دردها و شعارهایی از این دست، عملا تبدیل به عمله همین مضامین و مبلغ و مروج همین مفاهیم، در تصویرِ از تصور برآمده فیلمسازشان می‏شوند!
 
مثل فیلمی که مدعی است می‏خواهد خانواده‏ها را نسبت به عواقب ولنگاری انذار دهد، ولی خود با صورتی مبشرانه، تصویری دلپسند از عصیان و لاقیدی فراهم می‏آورد و تدارکی بایسته و شایسته در جهت ترویج و تهییج این روند پدید می‏آورد!
 
سینمای مزور ریاکار نهان روشی که فضای منتشر و مستتر در لایه‏های مختلفش مطلقا بو و طعم خیانت پروری دارد، ولی مدعی خانواده‏گرایی و سالم‏سازی روابط و انذار از قباحت خیانت و پیشرویی در ادای دین به رکن رکین جامعه یعنی خانواده است! تردیدی نیست که «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» نه از این جنس است و اثری مستقل با دغدغه‏ای ارجمند و فکر شده است.
 
سیستمی یکپارچه که برآیندِ فرآیند مضمون و ساخت و ساختار است و نمی‏توان این درهم تنیدگی هنرمندانه را بازشکافت؛ جایی که فرم و محتوا، پیوندی توأمان فراهم کرده‏اند و مخاطب را به ضیافت تصویری لذت‏بخش از تجربه یک دنیای نو دعوت نموده‏اند.
 
«زندگی مشترک آقای محمودی و بانو » بی‌شک بهترین و کامل‌ترین و حتی سالم‌ترین و امیدوارکننده‌ترین اثر سید روح الله حجازی است. فیلمی که با شخصیت‏پردازی درست، روایت عمیق و جدی، قصه درست و درمان، بازی‏های درخشان و میزانس حساب شده‏اش، دنیایی گر چه تلخ و مردد و لغزان از وضعیت امروزین خانوادهای سنتی و مدرن در ایران را نمایش می‏دهد، اما با طعم لزج و گس سینمایی برایمان فراهم آورده و در تدارکی از قصه و فرم و بازی و کارگردانی و فیملنامه، لطافتی را به این طرح مسئله بخشیده که تلخی مضمونش را به شیرینی روایتش، مبدل و متمایل کرده است. کاری که به وقوع پیوستنش در سینمای ایران با این مناسبت‏های نرم‏افزاری و سخت‏افزاری و در این دوران کسادی ایده و فیلمنامه و سوژه و... چندان راحت نیست.
 
اما اگر بنا باشد با نگاهی دقیق‏تر به شخصیت‏های این فیلم بپردازیم و آن‏ را را از منظر ویژگی‏ها و روحیات و رویکردها و سبک زندگی‏شان تحلیل کنیم، باید گفت در فیلم سینمایی «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» با پنج شخصیت محوری روبرو هستیم.
 
اینها در واقع تیپ‏هایی هستند که رفته رفته در طول فیلم تبدیل به شخصیت می‏شوند و قصه را علاوه بر درام، بر محور و در منظومه این آدم‏ها، پیش می‏برند. مرد سنتی با روحیات شناخته شده و عادات و سوابق و زمینه‏هایی که از او سراغ داریم. زن سنتی با محذوریت‏‌ها و نجابت و از خودگذشتگی و رفتار آرام و صبورانه‌اش.
 
مرد امروزی با روحیه کج‏دار و مریز و تردیدی که در وجهی دوپهلو و در موقعیت‏های مختلف از خود بروز می‏دهد و گاه به سوی سنت‏ها و عادات دیرین کشش نشان می‏دهد و گاه به اباحه می‏زند و زن امروزی که نمادی از عصیان‌گری و لاقیدی آزادی خواهانه‏ای است که او را در مرکزیت فیلم به منصه ظهور و بروز می‏رساند و بالاخره دختر نورسته و نواموز خانواده سنتی که از عقبه سنتی‏اش رهایی می‏طلبد و به سوی آرمانی آزادی خواهانه می‏گراید، در اینجا همراه و همراز او نماد اباحه‏گر امروزی که همان زن متجد باشد، می‏شود.
 
 اینها مجموعه شخصیت‏های فیلم «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» هستند که هر یک وجهی از منشور این فیلم را تشکیل داده و با حضور پازلی خویش، درام را به پیش می‏‏برند.
 
همه این وجوه و نماهای منشوری، برای به ظهور رسیدن درام، لازم و مکمل همدیگرند. اساسا، حضور تجدد و امروزی‏گری، آینه‏ای می‌شود تا سنتی‏ها به یک نوع بازاندیشی و آسیب‏شناسی در خود برسند و خلل‏ها و ایرادهای روحی و رفتاری خویش را در آینه آن‏ دو میهمان، بیشتر و بهتر ببینند و متقابلا، زن سنتی باعث می‏شود تا تجدید خاطره‏هایی نوستالوژیک برای مرد امروزی فراهم آید و از این رهاورد، تلنگرهایی به روحیه و تعصب و غیرت و فهمش از آنچه در اطراف او و برای زنش در حال گذر است، واقف آید.
 
این وجه آینه‏گونی، همان نکته ثقل مرکزی و کشش جذاب و پیوند روایی فیلم «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» است که باعث می‏شود یک همپوشانی خواسته و ناخواسته در طول فیلم برای همه شخصیت‏های داستان پدید آید.
 
این همپوشانی علاوه بر کارکردهای داستانی و ساختاری و اینکه به پرداخت بهتر روایت فیلم یاری می‏رساند و میزانسن درخور و متناسبی را برای فیلمنامه پدید می‏آورد، اما کارکرد اصلیش نرم‏افزارانه است و اینکه باعث میشود این شخصیت‏های متداخل، در طول داستان، به یک نوع آسیبشناسی همزمان در دو نوع از سبک زندگی دیروزی و امروزی و سنتی و مدرن و فطری و متجددانه، دست یافته و هر یک بازتاب و اشارهای بر ویژگی‏های شخصیت مقابل شود.
 
زوج جوان همزمان با وحشت و تردیدی که از عصیان و اباحه‏گری خویش دارند و به پرخاش و شک و بی‏اعتمادی نسبت به هم می‏رسند و در این میانه دست و پا می‏زنند، همزمان به شخصیت‏های سنتی داستان یادآور می‏شوند که زندگی‏شان در عین سکونت و متانت جاری و ساری در آن، از چه خلأها و کمبودهایی رنج می‌برد؛
 
از فقدان ارتباط جامع و مانع با فرزندشان گرفته تا سردی و ناگیرایی و نارسایی روابط زناشویی خودشان و این همان نتیجه و محصول نرم افزارانه‏ای است که در طول روایت «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» به عنوان «مسئله» اصلی فیلم به نظرگاهی برای سنجش آسیب شناسانه دو نوع از زندگی که اتفاقا هر دو هم در مرحله گذار از سنت به مدرنیته معنا و تجلی می‏یابند، مطرح می‏شود.
 
یکی از نقاط مثبت و نکات اصلی در مجموعه ارزش‏های سینمایی فیلم «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» همین ساخت و پرداخت درست، متناسب، بارز و جذاب «شخصیت» هاست که باعث می‏شود به یکی از معدود فیلم‏های سینمای ایران در طول سال‏های اخیر منجر شود که تصور و تصویر درستی از مقوله «شخصیت پردازی» به مخاطب عرضه می‏کند.
 
ناگفته نماند بازی ارزشمند و به اندازه و حرفه‏ایِ هنگامه قاضیانی و ترانه علیدوستی و در رتبه بعد، حمید فرخ نژاد و پیمان قاسم خانی کمک قابل توجهی به این شخصیت‏پردازی قابل قبول کرده است که امتدادی است بر استمرار کارگردانی خوب روح الله حجازی که با مایه یک فیلمنامه دقیق و کارشده و حرفه‏ای به معنای درست و واقعی کلمه، به دست آمده است.
 
ناگفته نماند، «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» علاوه بر این پنج شخصیت زنده، یک شخصیت تشخص یافته هم دارد که به نوعی برای رخ نمودن ویژگی‏های این پنج نفر بستری و زمینه‏ای برای حرکت درام و شکل‏گیری تلاقی آدمها و روحیات و سلایق و ذهنیت‌هایشان می‏شود؛ شخصیت «خانه» قدیمیِ سنتی که بناست به دست مهندس جوان و متجدد، ویران شود تا به آبادی برسد!
 
این آرامش قبل از طوفان و آتش زیر خاکستر در تمام مدت فیلم زیر لایه‏هایی از تردید و شک و نگرانی و سؤال و غبار و ابهام، مستتر است تا ذره ذره رخ نماید و «گذر» از «گذار» را تداعی کند یا نکند! فیلم «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» اثری مهم و قابل توجه و تأمل به لحاظ مفهوم و مضمون و اجراست و خاصه اینکه چنین مضمونی وقتی از منظر کسی که خود دانش آموخته و پرورش یافته حوزه علوم اسلامی است، وجهی خاص‏تر پیدا می‏کند و برای مخاطب جذاب‏تر می‏نماید. روح الله حجازی کارگردانی است که می‏توان به او امید بست و در انتظار آثار بعدی او ماند.
 
/979/703/ر
 
 
 
 
ارسال نظرات