نگاهی به فیلم سینمایی «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو»؛
وقتی طلبه خوش قریحه با فیلمش، منتقد جامعه رو به گذار میشود!
خبرگزاری رسا ـ فیلم سینمایی «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» پس از فیلم «در میان ابرها» و «زندگی خصوصی آقا و خانم میم» سومین ساخته سینمایی روح الله حجازی در مقام کارگردان است.

روح الله حجازی دانش آموخته حوزه است و البته یکی از فیلمسازان خوش قریحه جوان که با آثارش سیر صعودی را پله پله طی کرده و پس از ساخت چندین اثر تلویزیونی و سینمایی، اینک توانسته یکی از مهمترین فیلمهای سینمایی در سال اخیر را کارگردانی کند که حرفهای مهمی برای گفتن دارد؛ چه از جهت سینمایی و چه به جهت مفهومی و محتوایی.
فیلمی درباره جامعه امروز ایران و سبک زندگی مردمان طبقه سنتی و مدرنش. فیلمی درباره مصایب و معضلات و ابهامها و غبارهای چنین زندگی متضادی در محیطی ملهم از همه تضادهای سنت و مدرنیته.
داستان این فیلم بازگشتی به حضور مهمانان آقای محمودی و بانو و تأثیر این حضور در زندگی مشترک آنها دارد. فیلم «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» را میتوان از جمله آثاری دانست که در آنها دغدغههای فرهنگی و اجتماعی فیلمساز در حوزه سبک زندگی و روند تجدد و عبور از سنت به سوی مدرنیسم و مدرنیته- با همه تسامح و چالشهای مفروضی که در این اصطلاحات وجود دارد- با یک ساختار دقیق و مبتنی بر همین رویکردهای مضمومی و محتوایی به طور توأمان پیوند خورده است.
حکایت زندگی دو زوج؛ یکی با نشانههای وامداری، رهانت به سنت خانواده، روابط زناشویی ملهم از آن، دغدغهها، محذورات، فطریات، غرایز، نجابت، اخلاقیات و عرفیاتش و دیگری با همه نشانهها و رویکردهای نوآمد و به روز و امروزیش که در «اباحه» و تردید و لغزندگی و تجدد ناشی از آنها، پدیدار میشود.
یک زوج قدیمی و یک زوج جدید؛ زوجی میانسال و زوجی جوان. زوجی آرام و پردغدغه و آرزومند و نگران و زوج لاقید و رها و عصیانگر و مشکوک و هزار و یک چیز دیگر که چه در رابطه و چه در فردیت این دو سوی قصه، میتوان به این آدمها- شخصیتها- نام نهاد.
فیلم حکایت جنگاوری و منازعه و مقابله گذشته و امروز، فطرت و میل، عرف و فردیت، دیروز و امروز، فردا و پس فردا و خلاصه همه آن چیزهایی است که از دل این جامعه در حال گذر- گذار؟- از سنت به مدرنیته – مدرنیتهای که آحاد مردمان این سامان، در حال تجربه کردن ابتر و غبارآلود آن است- نیست؟!
در عین حال در اینجا با یک فیلم پرمایه و دقیق به لحاظ فیلمنامه روبرو هستیم. میزانسن به جا، بازیهای روان و درخور، کارگردانی حساب شده و البته قصهای که در تلاقی با مضمون سترگ و سخت و ممتنع فیلم، پیش میرود.
اگر در خاطرمان باشد، شبه این مضمون را با رنگ و لعابهایی از اباحهگری و خیانت و جنسیت و فروپاشی فرهنگی، آن هم در رکن رکین جامعه، یعنی خانواده در طی چند سال اخیر خاصه در جشنواره دو سه سال پیش شاهد بودیم.
جشنوارهای که ویترین سینماییش اشباع شده بود از فیلمهایی با تم خیانت! تردیدی نیست که آن نحوه سینما، نه در پی اصلاح که برآیندی از فرآیند فروپاشی ذهن فیلمساز و واگویهای از سینمای خیانت است نه خود مقوله خیانت که حال سینماگر بخواهد در جامه مصلح و هیئت ترمیم، به کمک طرح مسئله، در پی درمان برآید.
«زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» گر چه از این جنس نیست، ولی طبیعی است که تداعیگر همان فضا باشد؛ بیآنکه بخواهد در ماهیت و ذاتش به آن مسیر بلغزد و در آن چاه بیافتد.
فیلم حجازی، نسخهای آبرومند از یک طرح مسئله است. فیلم «مسئله» دارد و این خود عین اصلاح و اولین گام برای طی طریق به شیوهای شرافتمندانه و با فرآیندی سالم و صادق است.
و همین صداقت هم به داد فیلم میرسد و در عین ورود به یکی از لغزندهترین مضامین- عصیان، اباحه، فروپاشی بنیان زناشویی، شک، منازعه و...- نه از جاده اصلاحگرانهاش خارج میشود و نه به وادی دوپهلوگویی و تبلیغ منفی اباحهگری منتهی میشود.
برخلاف مجموعه فیلمهای انبوهی که به نام طرح مسئله و اصلاحگری اجتماعی و مقابله با انحرافات و ذکر دردها و شعارهایی از این دست، عملا تبدیل به عمله همین مضامین و مبلغ و مروج همین مفاهیم، در تصویرِ از تصور برآمده فیلمسازشان میشوند!
مثل فیلمی که مدعی است میخواهد خانوادهها را نسبت به عواقب ولنگاری انذار دهد، ولی خود با صورتی مبشرانه، تصویری دلپسند از عصیان و لاقیدی فراهم میآورد و تدارکی بایسته و شایسته در جهت ترویج و تهییج این روند پدید میآورد!
سینمای مزور ریاکار نهان روشی که فضای منتشر و مستتر در لایههای مختلفش مطلقا بو و طعم خیانت پروری دارد، ولی مدعی خانوادهگرایی و سالمسازی روابط و انذار از قباحت خیانت و پیشرویی در ادای دین به رکن رکین جامعه یعنی خانواده است! تردیدی نیست که «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» نه از این جنس است و اثری مستقل با دغدغهای ارجمند و فکر شده است.
سیستمی یکپارچه که برآیندِ فرآیند مضمون و ساخت و ساختار است و نمیتوان این درهم تنیدگی هنرمندانه را بازشکافت؛ جایی که فرم و محتوا، پیوندی توأمان فراهم کردهاند و مخاطب را به ضیافت تصویری لذتبخش از تجربه یک دنیای نو دعوت نمودهاند.
«زندگی مشترک آقای محمودی و بانو » بیشک بهترین و کاملترین و حتی سالمترین و امیدوارکنندهترین اثر سید روح الله حجازی است. فیلمی که با شخصیتپردازی درست، روایت عمیق و جدی، قصه درست و درمان، بازیهای درخشان و میزانس حساب شدهاش، دنیایی گر چه تلخ و مردد و لغزان از وضعیت امروزین خانوادهای سنتی و مدرن در ایران را نمایش میدهد، اما با طعم لزج و گس سینمایی برایمان فراهم آورده و در تدارکی از قصه و فرم و بازی و کارگردانی و فیملنامه، لطافتی را به این طرح مسئله بخشیده که تلخی مضمونش را به شیرینی روایتش، مبدل و متمایل کرده است. کاری که به وقوع پیوستنش در سینمای ایران با این مناسبتهای نرمافزاری و سختافزاری و در این دوران کسادی ایده و فیلمنامه و سوژه و... چندان راحت نیست.
اما اگر بنا باشد با نگاهی دقیقتر به شخصیتهای این فیلم بپردازیم و آن را را از منظر ویژگیها و روحیات و رویکردها و سبک زندگیشان تحلیل کنیم، باید گفت در فیلم سینمایی «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» با پنج شخصیت محوری روبرو هستیم.
اینها در واقع تیپهایی هستند که رفته رفته در طول فیلم تبدیل به شخصیت میشوند و قصه را علاوه بر درام، بر محور و در منظومه این آدمها، پیش میبرند. مرد سنتی با روحیات شناخته شده و عادات و سوابق و زمینههایی که از او سراغ داریم. زن سنتی با محذوریتها و نجابت و از خودگذشتگی و رفتار آرام و صبورانهاش.
مرد امروزی با روحیه کجدار و مریز و تردیدی که در وجهی دوپهلو و در موقعیتهای مختلف از خود بروز میدهد و گاه به سوی سنتها و عادات دیرین کشش نشان میدهد و گاه به اباحه میزند و زن امروزی که نمادی از عصیانگری و لاقیدی آزادی خواهانهای است که او را در مرکزیت فیلم به منصه ظهور و بروز میرساند و بالاخره دختر نورسته و نواموز خانواده سنتی که از عقبه سنتیاش رهایی میطلبد و به سوی آرمانی آزادی خواهانه میگراید، در اینجا همراه و همراز او نماد اباحهگر امروزی که همان زن متجد باشد، میشود.
اینها مجموعه شخصیتهای فیلم «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» هستند که هر یک وجهی از منشور این فیلم را تشکیل داده و با حضور پازلی خویش، درام را به پیش میبرند.
همه این وجوه و نماهای منشوری، برای به ظهور رسیدن درام، لازم و مکمل همدیگرند. اساسا، حضور تجدد و امروزیگری، آینهای میشود تا سنتیها به یک نوع بازاندیشی و آسیبشناسی در خود برسند و خللها و ایرادهای روحی و رفتاری خویش را در آینه آن دو میهمان، بیشتر و بهتر ببینند و متقابلا، زن سنتی باعث میشود تا تجدید خاطرههایی نوستالوژیک برای مرد امروزی فراهم آید و از این رهاورد، تلنگرهایی به روحیه و تعصب و غیرت و فهمش از آنچه در اطراف او و برای زنش در حال گذر است، واقف آید.
این وجه آینهگونی، همان نکته ثقل مرکزی و کشش جذاب و پیوند روایی فیلم «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» است که باعث میشود یک همپوشانی خواسته و ناخواسته در طول فیلم برای همه شخصیتهای داستان پدید آید.
این همپوشانی علاوه بر کارکردهای داستانی و ساختاری و اینکه به پرداخت بهتر روایت فیلم یاری میرساند و میزانسن درخور و متناسبی را برای فیلمنامه پدید میآورد، اما کارکرد اصلیش نرمافزارانه است و اینکه باعث میشود این شخصیتهای متداخل، در طول داستان، به یک نوع آسیبشناسی همزمان در دو نوع از سبک زندگی دیروزی و امروزی و سنتی و مدرن و فطری و متجددانه، دست یافته و هر یک بازتاب و اشارهای بر ویژگیهای شخصیت مقابل شود.
زوج جوان همزمان با وحشت و تردیدی که از عصیان و اباحهگری خویش دارند و به پرخاش و شک و بیاعتمادی نسبت به هم میرسند و در این میانه دست و پا میزنند، همزمان به شخصیتهای سنتی داستان یادآور میشوند که زندگیشان در عین سکونت و متانت جاری و ساری در آن، از چه خلأها و کمبودهایی رنج میبرد؛
از فقدان ارتباط جامع و مانع با فرزندشان گرفته تا سردی و ناگیرایی و نارسایی روابط زناشویی خودشان و این همان نتیجه و محصول نرم افزارانهای است که در طول روایت «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» به عنوان «مسئله» اصلی فیلم به نظرگاهی برای سنجش آسیب شناسانه دو نوع از زندگی که اتفاقا هر دو هم در مرحله گذار از سنت به مدرنیته معنا و تجلی مییابند، مطرح میشود.
یکی از نقاط مثبت و نکات اصلی در مجموعه ارزشهای سینمایی فیلم «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» همین ساخت و پرداخت درست، متناسب، بارز و جذاب «شخصیت» هاست که باعث میشود به یکی از معدود فیلمهای سینمای ایران در طول سالهای اخیر منجر شود که تصور و تصویر درستی از مقوله «شخصیت پردازی» به مخاطب عرضه میکند.
ناگفته نماند بازی ارزشمند و به اندازه و حرفهایِ هنگامه قاضیانی و ترانه علیدوستی و در رتبه بعد، حمید فرخ نژاد و پیمان قاسم خانی کمک قابل توجهی به این شخصیتپردازی قابل قبول کرده است که امتدادی است بر استمرار کارگردانی خوب روح الله حجازی که با مایه یک فیلمنامه دقیق و کارشده و حرفهای به معنای درست و واقعی کلمه، به دست آمده است.
ناگفته نماند، «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» علاوه بر این پنج شخصیت زنده، یک شخصیت تشخص یافته هم دارد که به نوعی برای رخ نمودن ویژگیهای این پنج نفر بستری و زمینهای برای حرکت درام و شکلگیری تلاقی آدمها و روحیات و سلایق و ذهنیتهایشان میشود؛ شخصیت «خانه» قدیمیِ سنتی که بناست به دست مهندس جوان و متجدد، ویران شود تا به آبادی برسد!
این آرامش قبل از طوفان و آتش زیر خاکستر در تمام مدت فیلم زیر لایههایی از تردید و شک و نگرانی و سؤال و غبار و ابهام، مستتر است تا ذره ذره رخ نماید و «گذر» از «گذار» را تداعی کند یا نکند! فیلم «زندگی مشترک آقای محمودی و بانو» اثری مهم و قابل توجه و تأمل به لحاظ مفهوم و مضمون و اجراست و خاصه اینکه چنین مضمونی وقتی از منظر کسی که خود دانش آموخته و پرورش یافته حوزه علوم اسلامی است، وجهی خاصتر پیدا میکند و برای مخاطب جذابتر مینماید. روح الله حجازی کارگردانی است که میتوان به او امید بست و در انتظار آثار بعدی او ماند.
/979/703/ر
ارسال نظرات