در نشستی علمی بررسی شد؛
امکان و ظرفیت رویکرد به مردمسالاری در فلسفه مشاء
خبرگزاری رسا ـ نشست علمی واکاوی امکان و ظرفیت رویکرد به مردمسالاری در فلسفه مشاء ظهر امروز از سوی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگزار شد.
در این نشست اساتیدی همچون دکتر مرتضی یوسفی راد عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و حجتالاسلام مهدی امیدی عضو هیأت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) به تشریح مطالبی درباره امکان و ظرفیت رویکرد به مردمسالاری در فلسفه مشاء پرداختند.
در ابتدای جلسه دکتر مرتضی یوسفیراد با بیان اینکه در عصر حاضر مفاهیم و مسائل خاصی برای زندگی سیاسی جوامع تولید شده است، گفت: مسأله مردمسالاری از اساسیترین این مفاهیم و مسائل است به طوری که در ساختار قدرت سیاسی بسیاری از حکومتها به مثابه یک مبنای تئوریک مطرح شده است.
وی افزود: از همین رو جامعه ما ناگزیر است یا مفاهیم تولید شده خاصه مسأله مردمسالاری، در همان هنجارها و انگارههای فکری که چنین مسأله در آنها تولید شده تن در دهد و آن را پذیرا باشد یا با توجه به سنت فلسفی خود و با اعتقاد به توانمندی آن نسبت به مسأله مردمسالاری، آن را به تولید وا دارد.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی با اشاره به این که فلسفه مشاء در توجیه و تبیین عالم هستی و تدبیر و مدیریت عالم ارادی انسانی و حیات سیاسی از جمله سنتهای توانمند فلسفی، اظهار داشت: در مسأله تدبیر و مدیریت زندگی سیاسی توجه اساسی به حضور فکری و تدبیری مردم کرده و متون باقیمانده از فلاسفه مشاء مؤید چنین ادعایی است.
وی ادامه داد: بنابراین بنیانهای نظری و معرفتی فلسفه مشاء مولد ظرفیتی است که میتواند مسأله مردمسالاری را در هنجارها و انگارههای نظری و ارزشی خود بازتولید نماید و آنگاه پایه و اساس نظم سیاسی و الگوی حکومتی قرار گیرد که از یک سو بر عقل و وحی استوار است(آنگونه که در حکمت عملی و مدنی فلاسفه مشاء آمده است) و از سوی دیگر حکومتی مردمگر و سازگار با مردمسالاری باشد در عین حال که لازم نیاید نظام سیاسی مبتنی بر آن ملتزم به رویکردهای اومانیستی، سکولاریستی و فردگرایی از مردمسالاری گردد.
مفهوم فلسفه مشاء و مردمسالاری
فلسفه مشاء
یوسفی راد با بیان اینکه فلسفه مشاء یک دستگاه فکری و معرفتی منظم و منسجم در تبیین و تفسیر کل موجودات عالم هستی است که هم به نحو ثبوتی و فهم حقیقت هستی و هم به نحو اثباتی و تبیین آن از روش برهانی استفاده میکند، خاطرنشان کرد: در این دستگاه، نبی با اتصال قوای معرفتیاش به عقل فعال، واسطه دریافت فیوضات و کمالات عالم بالا و معارف حقیقی و دریافت شریعت است تا انسان از طریق تحصیل آنها استعدادهای کمالی خود را تا مرز «سعادت ابدی» فعلیت بخشد.
مردمسالاری(دموکراسی)
وی تصریح کرد: دموکراسی در لغت از دو جزء «demos» و «kratos» یا «kratia» اخذ شده و در ادبیات سیاسی به معنای حاکمیت مردم در سرنوشت سیاسی خود کاربرد یافته است. جزء اول به معنای مردم و جزء دوم به معنای حاکمیت و قدرت و حکومت و فرمانروایی کردن آمده است.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی با اشاره به اینکه دموکراسی و جوهره آن بر اساس تحقق ارزشها و سازوکارهایی که فرهنگ جوامع میطلبند، ظرفیت ارائه در مدل های مختلف را مییابد، افزود: اگر چه مشترک آنها تحت عنوان اصول یا جوهره دموکراسی قابل ارائه میباشد؛ نظیر اینکه لیبرالیسم به عنوان یک ایدئولوژی و برخوردار از نظام سیاسی خاص، دموکراسی را از طریق حاکمیت ارزشهای لیبرالی نظیر اومانیسم، سکلولاریسم، احترام به مالکیت خصوصی، بازار آزاد سرمایهداری پی میگیرد و مردمسالاری در درون و بر بنیان آنها ظهور مییابد.
چارچوب نظری
وی گفت: فلاسفه مشاء در تبیین عالم هستی، آن را به دو مورد «عالم آسمانی با ویژگیهای خاص خود» و «عالم زمینی با ویژگی های خاص خود» تقسیم می کنند. از ویژگیهای عالم زمینی و از جمله عالم انسانی و به ویژه زندگی سیاسی آمیختگی آنها با خیرو شر، ضعف و نقصان وجودی، قوه و استعداد، تکثر تا حد تضاد و برخورداری از حرکت استکمالی میباشند.
یوسفیراد ادامه داد: بنابراین در زندگی مدنی و سیاسی باید شرور، کاستیها و نقصها و استعدادهای پدیدهها و امور سیاسی که از ویژگی های فوق برخوردارند، با حرکت استکمالی که از طریق خردورزی و عقل تدبیری و سیاسی حکومت صورت میگیرد، به فعلیت همراه با خیر و کمال تبدیل گردند.
مبانی
وی با بیان اینکه در فلسفه مشاء موجودات عالم هستی از حیث کمالی و مرتبه وجودی دارای چهار نوع تقسیم موجودات ناقص، موجودات مستکفی، موجودات کامل و موجودات فوق تمام هستند، بیان داشت: موجودات ناقص، موجوداتی هستند که در رفع نقائص و در نیل به کمال خود نیازمند بهرهگیری از موجودات دیگر میباشند.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی خاطرنشان کرد: همه موجودات عالم زمینی از موجودات ناقص محسوب میشوند و در کمال خود نیازمند تعامل با دیگر موجودات هستند و عالم انسانی و زندگی سیاسی از آن مستثنی نمیباشد
وی با اشاره به اینکه موجود مستکفی اگرچه از دسته موجودات ناقص محسوب میشود ولی استعدادها و کمالات خود را از طریق استعدادهای درونی خود کامل میکند و نیازمند موجودات بیرون از وجود خود نیست، یادآور شد: در دستگاه مستکفی مشاء موجود مستکفی بر نبی مکرم اسلام و امامان معصوم تطبیق میکند.
یوسفیراد ابراز داشت: بنابراین امروز زمانی است که بنا بر اعتقادات کلامی، موجود مستکفی«نبی مکرم اسلام(ص) و امام معصوم(ع)» برای ریاست و بر نظم و نظام سیاسی در میان مردم بالفعل وجود ندارد و فرد غیر او نظیر دیگر افراد مدنی از موجودات ناقص محسوب شده و باید برای تکمیل ظرفیت کمالی خود به دیگران رجوع نماید هر چند در کمالات از دیگران جلوتر باشد.
وی با بیان اینکه در فلسفه مشاء ویژگی اساسی مردم خردورزی آنها است و از حیث توانایی در درک و فهم به مراتب مس، نقره و طلا تقسیم نمیشوند، افزود: همه مردم بالطبع مدنی و تدبیرگرا هستند و همه، مراتبی از تدبیر مدنی و سیاسی را برخوردار می باشند هر چند بعضی از قوه تدبیری بیشتر و بعضی کمتر برخوردارند اما در هر صورت همه در فعلیت بخشیدن به استعدادهای کمالی خود ناگزیرند به همراه همنوعان خود به تدبیر زندگی مدنی و سیاسی خود بر میایند و کمال خود را از طریق مدنیت و حضور در زندگی سیاسی و در درون یک نظم سیاسی مطلوب به فعلیت برسانند.
عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی ادامه داد: از آنجا که حکومت و حاکم و ریاست آن در عصر غیرمعصوم از موجودات ناقص محسوب میشوند، خود به تنهایی از حیث وجودی قابل برای دریافت کمالات و سعادات خود و مردم نمیباشد و باید هم برای ریاست حکیمانه و مدبرانه خود از آراء و بینشها و تجارب سیاسی دیگران استفاده نماید و هم موظف است جهت فعلیتیافتن استعدادهای کمالی مردم که یکی از آنها مدنیت و تدبیرگری طبعی آنهاست، بسته به توانمندیها، آنها را در مراتب مختلف ریاست و تدبیر نظام سیاسی بکار گیرد و این همان حضور مردم و مشارکت سیاسی آنهاست که مؤلفههای اساسی مردمسالاری است.
ظرفیت فلسفه مشاء در مردمسالاری
در ادامه این نشست حجتالاسلام مهدی امیدی، عضو هیأت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) نیز به بیان مسائلی درباره امکان و ظرفیت رویکرد به مردمسالاری در فلسفه مشاء پرداخت و گفت: درباره ظرفیت فلسفه سیاسی اسلامی جهت پاسخگویی به مسائل نوین سیاسی، پرسشهای زیادی مطرح است که برخی از این پرسش ها ناظر به توانمندی و ظرفیت دستگاه خاص فلسفی همچون دستگاه فلسفی مشاء است.
وی افزود: مردمسالاری یکی از موضوعات و مسائل سیاسی است که درصدد هستیم ظرفیت فلسفه مشاء را در قبال آن مورد واکاوی قرار دهیم و پرسش اساسی تحقیق این است که آیا فلسفه مشاء میتواند به مثابه مبنایی برای ایده مردمسالاری قرار گیرد و آیا این فلسفه به لحاظ مبادی، مبانی و اصول تفکر با مردمسالاری قرابت دارد و کدام مفهوم از مردمسالاری و با کدام اصول و ارکان، قرابت بیشتری با فلسفه مشاء دارد؟
عضو هیأت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) با بیان اینکه پاسخ به پرسشهای فوق و بررسی امکان و تحلیل ظرفیت فلسفه مشاء در ترسیم مردمسالاری منوط به تبین ماهیت فلسفه مشاء و مفهوم مردمسالاری است، اظهار داشت: «فلسفه» در نگرش مشائ علم به واقع و نفسالامر احوال موجودات به قدر طاعت بشری است و غایت آن تحول شخصیت انسان به عالِمی عقلی مشابه عالم عینی(کیانی) است.
وی ادامه داد: «صیرورة الانسان عالما عقلیا مضاهیا للعالم العینی»، چنین انسانی همان انسان کامل یا فیلسوف کامل یا امام است که به خوبی تطابق جهان عقلی و عینی در وی صورت گرفته است و از این انسان کامل تعبیر به «کون جامع» میشود.
حجتالاسلام با اشاره به این که فلسفه همچنین، علم به حقایق اشیا است و اشیا همان اسماء عینیاند که در زبان وحی، آدم(ع) معلم به جمیع آنها است، «و علم الاسماء کلها»، لو کل شیء أحصیناه فی إمام مبین»، خاطرنشان کرد: پس غرض اصلی فلسفه پرورش انسان حکیم یا انسان کامل است و باید دید این غرض تا چه حد در نظام مردمسالار قابل تحقق است؟
وی در ادمه به مفهوم مشاء در فلسفه مشاء اشاره کرد و گفت: این مفهوم مشیر به دستگاه فلسفی خاصی است که در مقام گردآوری از رهیافت عقلی و در مقام داوری از روش برهانی در استنتاج بهره میگیرد.
عضو هیأت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) با بیان اینکه تقسیم فلسفه اسلامی به فلسفه مشاء و اشراق، ریشه در تفکیک مکتب ارسطو از مکتب افلاطون دارد، تصریح کرد: در حقیقت پیروان ارسطو عموما مشاء و پیروان افلاطون اشراقی نامیده میشوند. از این رو ارسطو(384ـ322 ق. م) را میتوان بنیانگذار مکتب مشائین نامید.
وی بیان داشت: اقوال مختلفی در وجه تسمیه مشاء مطرح شده است که برخی وجه این نامگذاری را عادت ویژه ارسطو در راه رفتن و قدمزدن هنگام تدریس فلسفه ذکر کردهاند و برخی دیگر علت آن را در ماهیت تفکر یافتهاند و معتقدند که چون حقیقت فکر همان حرکت به سوی مقدمات و از مقدمات به سوی نتایج است، اندیشه این فیلسوفان پیوسته در مشی و حرکت بوده و فلسفه آنان به فلسفه مشائ مشهور شده است.
حجتالاسلام امیدی ادامه داد: همچنین از نظر فلسفه مشاء آدمی میتواند تنها از راه تفکر و استدلال بر مبنای منطق صوری به حقیقت عالم دست پیدا کرده و نسبت به آنها معرفت مطابق با واقع بیابد، در میان فیلسوفان اسلامی کندی، فارابی، ابنسینا، خواجه نصیرالدین طوسی و ابن رشد اندلسی از بزرگان فلسفه مشائی شمرده میشوند.
وی با اشاره به اینکه در باب مفهوم مردمسلاری میتوان سه نوع صورتبندی مفهومی در نظر گرفت، افزود: یکی از این صورتها مفهوم لابشرط از مردمسالاری است که با هر شرط و مبنایی قابل جمع است، مفهوم دوم، مفهوم به شرط شیء از مردمسالاری مثل گنجاندن شرط و مبنای پلورالیسم و نسبیت در مردمسالاری یا شرط دینمحوری و اخلاقمداری در آن است و سومین مفهوم، مفهوم به شرط لای از مردمسالاری مثل لحاظ شرط عدم ابتناء بر دین رسمی در مردمسالاری یا لحاظ عدم ابتناء آن بر مبانی مادی و سکولار است.
عضو هیأت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) ابراز داشت: تصور برخی بر ان است که مردمسالاری مفهومی لابشرط است که بر اساس سازو کارهای فرهنگی جوامع تعریف شده و تعین می یابد؛ به عبارت دیگر مردمسالاری همچون «جنس» منطقی است و فرهنگ هر جامعه «فصل» ممیز آن است.
وی گفت: این تعبیر اگر چه وجه تعین مردمسالاری را واضح می سازد اما توضیح نمیدهد که چرا این مفهوم لابشرط به این اندازه برای حکومتها جاذبه دارد؟ و هیچ حکومتی حاضر نیست خود را دموکراتیک نداند؟ چرا برخی از فرهنگها و جوامع اقتضایی برای مردمسالاری ندارند؟ ممکن است پاسخ دهند که مردمسالاری لابشرط از حیث مبانی است اما اصول مشترکی دارد که برای همه حکومتها آن اصول جاذبه دارند.
تأملی در فلسفه سیاسی مشاء از سه حیث مبادی، مبانی و مسائل
مبادی
حجتالاسلام امیدی با بیان اینکه فلسفه سیاسی مشاء از حیث مبادی درباره سه مقوله مفاهیم، تبیین اغراض و اهداف نظام سیاسی و اتخاذ روش بحث میکند، بیان داشت: در بحث مفاهیم این فلسفه به مفهوم فلسفه، مشاء و مردمسالاری پرداخته است.
مبانی
وی افزود: فلسفه سیاسی مشاء از حیث مبانی نیز به دو مقوله مبانی انسانشناختی و اینکه انسان اضطرارا به تشکیل حکومت وجامعه سیاسی نیازمند است، اشاره کرده و قائل بر این است که نیاز اضطراری انسان تشکیل حکومت و جامعه سیاسی ضروریتر از نیاز او به وجود مو بر ابرو و انحنای پا در آدمی است و به عبارت دیگر اگر عنایت تکوینی حق تعالی و علم او، مقتضی تحقق چنین ویژگی هایی در ادمی است، عنایت تشریعیاش برای تشکیل حکومت ضروریتر و علمش در این زمینه نافذتر است، پس انسان در شکلدهی حکومت نیازمند عنایت تشریعی خداوند است.
مسائل
عضو هیأت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) با اشاره به اینکه فلسفه سیاسی مشاء از حیث مسائل نیز مباحثی را مورد توجه قرار داده است، خاطرنشان کرد: «ضرورت پیامبر و امام، یا فقیه تابع سنت پیامبر جهت مدیریت سیاسی جامعه»، «معرفی و حفظ آرایی که برای مدینه فاضله ضروری است»، «سلسله مراتب مدیریت سیاسی»، «ترتیب انواع ریاسات و سیاسات(از نظر ابنسینا)»، «تحلیل صفات لازم برای مدیریت سیاسی» و لبیان نوع رفتار نخبگان با رییس» از این مباحث است.
وی گفت: در محقق ساختن حکومت باید شرایط جامعه سیاسی جهت دستیابی به کمالات عمومی فراهم گردد. مشارکت، معامله، قانون و عدالت و به تبع قانونگذار و عدالتگستر لازمه وجود و بقای انسان است و مدیریت سیاسی جامعه باید بتواند جمع مردم را مخاطب سازد و آنان را به پیروی از خود ملزم نماید.
حجتالاسلام امیدی با بیان اینکه پیامبر با دو ویژگی انسانی و فرا انسانی به اذن و امر و وحی الهی و نزول فرشته وحی بر او، قانونگذار جامعه میگردد، بیان داشت: او باید معین کند که حق اصدار امر و نهی متعلق به خداست و پاداش و مجازات اخروی به ید قدرت اوست.
وی در بخش پایانی سخنان خود با اشاره به عناصر و مؤلفههایی که میتوان از آن به مقوله مردمسالاری توجه کرد، افزود: «مسأله اردیبودن دستیابی به سعادت و ابزاری بودن حکومت در مقایسه با آن»، «مسأله ضرورت تعاون و مشارکت در اجتماعات مدنی به ویژه در جامعه فاضله» و «تأثیر تحول آراء مردم در تحول نظام اجتماعی و مدینه» برخی از این مؤلفهها هستند.
«ضرورت اقناء افکار عمومی مردم در امور کلی و جزیی نظام»، «تأکید بر عنصر مشورت در اموری که منافع عموم مردم تأمین میشود» و «تأکید بر ضرورت وجود کسانی که بتوانند عیوب رؤسا را برای اصلاحشان به آنان از روی عقلانیت و محبت یادآوری کنند» از دیگر عناصر و مؤلفههایی است که میتوان از آن به مقوله مردمسالاری توجه کرد./907/502/ع
ارسال نظرات