۲۴ تير ۱۳۹۳ - ۱۵:۴۰
کد خبر: ۲۱۳۲۸۵
نگاهی به فیلم سینمایی ردکارپت؛

توهین به ایران و ایرانی در لباس طنز و کمدی!

خبرگزاری رسا - «ردکارپت» فیلم دریوزگی است، به معنای واقعی کلمه. در برابر آنچه توهم غربش می‌نامیم و سلطه‌ای که به مدد رسانه‌های مدرن و خاصه سینمای معاصر به یک هژمونی فراگیر و گفتمان مسلط و سیطره آمیز برای غرب در برابر سایر کشورها و ملل درآمده است.
ردکارپت
یکی از فیلم‌هایی که هم اکنون بر روی پرده سینماهای کشور است، فیلمی است با عنوان «ردکارپت» به کارگردانی رضا عطاران. بازیگر و –اخیرا- کارگردانی که در کارنامه فیلم‌ها و فیلمسازی‌اش می‌توان نمونه‌های متنوعی از فیلم‌های سینمایی و سریال‌های تلویزیونی را دید که در آن‌ها با ظاهری از رنگ و لعاب طنز، فکاهه، هجو، جوک، کمدی، سرگرمی، خنده و... و چیزهای دیگری از این دست، که معلوم هم نیست تا چه میزان به اصالت آن‌ها پیابند بوده باشد، باطنی از ابتذال و اباحه گری را می‌توان رصد کرد.
 
وقتی بیماری مسری لودگی و ابتذال به سیما هم می‌رسد! 
 
این مسئله حتی به سریال‌های ماه رمضان هم سرایت کرد و در همین سال‌های اخیر شاهد بودیم که ایشان در سریال شبکه سه برای ماه رمضان، چه تابوشکنی‌هایی را در مرز عصبیت و بددهنی و فحاشی و بی‌حرمتی به بزگترها و لودگی و... زیر پا گذاشت. افتخاری که به نظر می‌رسد در طی سال‌های اخیر نصیب بسیاری از فیلمسازان و سریال سازان وطنی شده باشد!
 
فیلم «ردکارپت» اما تازه‌ترین ورسیون و نمونه‌ای قابل توجه و حجیم از این روند و جریان است. حجیم به این دلیل، که در طی آن و در طول فیلم، تماما شاهد به سخره گرفته شدن فرهنگ ایران و ایرانی و نمادیابی نوعی دریوزگی در برابر غرب و مظاهر پر رنگ و لعابش از جمله سینما و جشنواره‌هایش هستیم.
 
وقتی «کن» قبله آمال می‌شود! 
 
در این فیلم جشنواره کن به نوعی، تبدیل به قبله آمال و نماد قله موفقیت‌های یک هنرمند ایرانی تصویر می‌شود و در این تصویر گری، جای هرگونه شخصیت و منش و رفتاری که به نوعی از عزت نفس و غرور ایرانی و هویت ملی و دیگر عناصر بومی خالی است مگر اینکه بناباشد دستاویزی شود برای تمسخر و استهزای آن در برابر بت غرب و سینمایش و البته کن!
 
واگویه ای از «دریوزگی» مطلوب فیلمساز وطنی! 
 
«ردکارپت» فیلم دریوزگی است، به معنای واقعی کلمه. در برابر آنچه توهم غربش می‌نامیم و سلطه‌ای که به مدد رسانه‌های مدرن و خاصه سینمای معاصر، به یک هژمونی فراگیر و گفتمان مسلط و سیطره آمیز برای غرب در برابر سایر کشورها و ملل درآمده است.
 
وقتی یک «عشق سینما» راهی دیار مقدس کن می‌شود! 
 
حکایت فیلم «ردکارپت» از این قرار است که یک عاشق سینما برای ملاقات با یکی از کارگردان‌های معروف جهان، خود را در ایام برگزاری جشنواره کن به آنجا می‌رساند...!
همان طور که خلاصه داستان نه چندان گویای فیلم می‌گوید که «شما که غریبه نیستی، من 38 سال از خدا عمر گرفتم، 13 سال تئاتر کار کردم، هنوز وضعیتم اینه، هیچی به هیچی، بالاخره باید کاری می‌کردم دیگه...».
 
 فیلمی مهم برای بازشناخت هویت استحاله شده شبه هنرمندان غربگرا
 
آری؛ این تم یک خطی، کل ایده تصویری و روایت سینمایی ردکارپت است. رد کارپت اما بی‌تردید فیلم مهمی است. آن هم از جهات مختلف و البته از این جهت که در وضعیت کنونی سینمای ایران، می‌تواند به مثابه آینه‌ای تمام نما از هویت بخشی از اقشار جامعه در برابر آنچه جامعه جهانی و نظم نوین آن و با نمایه‌ای از غرب و هویت انسان امروزین می‌شناسیم باشد.
 
دست انداختن اسپیلبرگ، جیم جارموش و دیگران در روندی ایرانیزه شده به لحظات عرفایت و عادات؛ با درهم تنیدگی حس حقارت و آرزو که معجونی از لحظات نسبتا مفرح را با ایده تضاد، تناقض، هجو و هزل به تبانی بر علیه یک ملت فرهیخته فرا می‌خواند. بی‌تردید آن حس حقارتی که در این فیلم به جهت ایرانی بودن و دریوزه شدن برای رسیدن به «ساحت مقدس» تعدادی از کارگردان‌های «برجسته» دنیا به تصویر در می‌آید قابل کتمان و انکار نیست.
 
 بازتولید ایده‌ای دمدمه و کهنه با رنگ و لعابی نو
 
البته ایده رضا عطاران در این فیلم چندان نو نیست و می‌توان نمونه‌های پیشین‌اش را در مقیاس و لوکیشن‌های دیگری البته با همان تم و رویکرد و محتوا و هجوهای موقعیتی در «صمد» های قبل از انقلاب هم دید. همان نشانه‌های مفهومی و مضمونی با این تفاوت که جای تهران با کن عوض شده و آدم‌های شهریش با کارگردان‌های بزرگ سینما.
 
 نه طنز و نه کمدی؛ تنها هجو و لودگی!
 
«ردکارپت» مبتنی بر مولفه‌هایی است که از دلش، نه تنها طنزی فاخر و کمدی‌ای اصیل در نمی‌آید؛ بلکه معجونی از استحاله و دریوزگی و بی‌هویتی را به مخاطب عرضه می‌دارد. مولفه‌هایی که در تاریخ تاریک سینمای پیش از انقلاب در نمونه‌های انبوهی از فیلم‌های سینمایی ایران، نمود و نماد داشت و بی‌آنکه بتواند با مردم رابطه‌ای برقرار کند- چرا که حرف دلشان را نمی‌زد و از آن‌ها بیگانه بود- در یک بیهودگی منتشر و مستتر در باطن این و آن آثار ظهور می‌کرد.
 
از تحقیر روحیه ایرانی تا قبله سازی از جشنواره غربی! 
 
«ردکارپت» به دلیل تحقیر روحیه ایرانی، بت سازی از یک جشنواره به ظاهر هنری و به باطن سیاست زده مثل کن، تمسخر و هجو نمادها و تیپ‌های ایرانی و البته زیر پا گذاشتن عنصر هویت بخش عزت و غرور ملی و اصالت بومی، به بهانه طنز و تسخر، فیلم غیرقابل توجیه و قبولی است که تنها به کار مدعیان سیاسی کار و هنرفروش می‌خورد تا با فتح مقطعی گیشه با این تابوشکنی‌های مهوع، حظی ببرند و دردی از دل دنیایی خویش دوا کنند.
 
و بالاخره اینکه... 
 
فقط می‌ماند این سینما و مخاطب بخت برگشته‌اش که باید توهم مالیخولیایی آقای رضا عطاران را از فتح «ردکارپت» خیالیش، تحمل کند و به ریش خویش بخندد! چه حکایت تلخی!
 
محمد رضا محقق
 
1327/704/ر
ارسال نظرات