۰۶ شهريور ۱۳۹۳ - ۱۱:۵۳
کد خبر: ۲۱۸۳۰۰
گفت‌وگو با تهیه کننده باسابقه سینما/بخش دوم

هنرمندان با حوزه علمیه تعامل کنند و حوزویان هم طبیب دوار آنها باشند

خبرگزاری رسا - من با یقین، به حوزه امیدوارم و همیشه به بزرگان فرهنگ و هنر کشور تأکید می‌کنم که اگر علمای بزرگوار حوزه هم گام اول را بر نمی‌دارند، شما بردارید و شما به حوزه‌های علمیه بروید و شما آن‌ها را در جریان مسائل قرار دهید؛ شما بگویید مشکلات ما در این عرصه چه چیزهایی است و طلب یاری و تعامل سازنده کنید.
منوچهر محمدي
منوچهر محمدی تعدادی از برجسته‌ترین و مهم‌ترین فیلم‌های تاریخ سینمای ایران را در کارنامه اش دارد؛ فیلم‌هایی که در حوزه دین و تاریخ اسلام و روحانیت و با رویکردی معرفتی و با دغدغه‌ای مذهبی ساخته شده‌اند. آثاری همچون فرشته‌ها با هم می‌آیند، بوسیدن روی ماه، طلا و مس، عصر روز دهم، میم مثل مادر، مارمولک، ارتفاع پست، زیر نور ماه، مسافر ری، بازمانده و... .
در این گفت‌وگو که به مناسبت اکران فیلم جدیدی که محمدی تهیه کننده‌گی‌اش را بر عهده داشته، یعنی «فرشته‌ها با هم می‌آیند» و در آن به زندگی و شخصیت طلاب علوم دینی و دغدغه‌های آن‌ها پرداخته، انجام شده است.
در این نشست، ضمن مروری بر کارنامه ایشان، به نقد و تحلیل موضوع حضور روحانیت در سینمای ایران و آسیب شناسی این جریان و نیز فرصت‌ها و تهدیدهای این مدخل پرداخته‌ایم.
او که تعدادی از بهترین فیلم‌های روحانیت محور سینمای ما از جمله زیر نور ماه و طلا و مس، نتیجه دغدغه و تلاش‌هایش است، در این هم‌سخنی، حرف‌های ناگفته زیادی را با ما در میان گذاشت که از خلال آن‌ها می‌شد به دغدغه عمیق دینی و حساسیت‌های ارجمند و ارزشی‌اش نسبت به دین، آیین، حوزه و روحانیت پی برد.
سرویس اندیشه خبرگزاری رسا بر آن است تا ضمن نقد و تحلیل کارنامه سینمای ایران در حوزه دین و روحانیت، با هم‌نظری بزرگان دین و سینما، به هم افزایی و هم‌پوشانی بهتر سینما و دین یاری رساند و گامی جدی در راه برقراری تعاملی هر چه پویاتر در این حوزه بردارد.
بخش دوم و پایانی این گفت‌وگو را با هم می‌خوانیم.
 
رسا - جناب محمدی اجازه دهید یکی از نقدهای جدی و مهمی را که درباره بخشی از فیلم‌هایی که درباره روحانیت طی این سال‌ها ساخته شده مطرح شده و گاه به آثار شما هم منطبق است، مطرح کنیم؛ چرا در برخی فیلم‌ها تلاش می‌شود روحانیت، از تصویر روحانیت تراز انقلاب اسلامی، مثلا روحانیت سیاسی با کارکردهای امروزیش، فاصله بگیرد و او را به شمایلی از روحانیت کلیسایی که یک دین فردی را در یک موقعیت فردی ارائه می‌دهد، محدود کند؟ یک اخلاق جامعه گریز محدود که همیشه هم فاصله جدی، میان طلبه آرمانی شما با طلبه‌ای که نیاز جامعه امروز است وجود دارد. چرا می‌خواهید طلبه را از متن جامعه به سمت اخلاق فردی بکشید؟ چرا طلبه انقلابی در فیلم‌های شما دیده نمی‌شود؟ وجه سیاسی و انقلابی طلبه در آثار شما کجاست؟ حضور جدی اجتماعی‌اش کجاست؟
من اگر بخواهم شخصا پاسخ این سوال شما را بگویم، باید ابتدا این مقدمه را عرض کنم که «من عرف نفسه فقد عرف ربه؛ هر کس خودش را بشناسد خدایش را می‌شناسد.» در یک مفهوم عام‍‌تر من می‌خواهم بگویم که وقتی ما قرآن می‌خوانیم، به آیاتی برمی خوریم که به نظر کمی عجیب می‌آید. آیه‌ای هست که می‌گوید به شتر نگاه کنید و در او تأمل نمایید. از این آیات، بسیار داریم که ما را توجه می‌دهد به ظواهری که در دنیا وجود دارد و ما از کنارش خیلی عادی رد می‌شویم. چرا این توجه داده شده است؟ من مفسر قرآن نیستم و قصد تفسیر ندارم؛ اما به عنوان کسی که قرآن را می‌خوانم، به نظرم می‌آید که معنای این آیه این است که این شتر که خدا خلق کرده، برای سفر و باربری و خوراک ما، این یک خلقتی دارد که اگر در آن دقت کنی، خیلی چیزها دستت می‌آید. از ستارگان تا شب و روز و خورشید و...؛ از این نمونه‌ها در قرآن زیاد است. این نکته هست که ما باید به نگاه متفاوتی برسیم؛ نگاهی که می‌شود به وسیله آن، به حقایق بالاتری رسید.
این معنا متأسفانه به دلیل اینکه بشر ذاتا جوری آفریده شده که دچار غفلت می‌شود، مورد بی‌توجهی قرار می‌گیرد. اما بعضی وقت‌ها، یک چیزی او را متوجه این امور می‌کند و به تعبیر دیگر، چشم‌ها را باید شست و جور دیگری نگاه کرد.
این تکرار که خاصیت دنیاست، در یک جاهایی باید تلنگرهایی، بدیعش کند. حوادث، بلایا و آن چیزی که در مفاهیم دینی ما به عنوان «امتحانات» از آن یاد می‌شود و هر چه به مقام قرب نزدیک می‌شویم این امتحانات شدیدتر می‌شود، در همین موضوع می‌گنجد.
و این را در پیامبران و اهل بیت خودمان هم می‌بینیم. این نکته که در مقاتل ذکر شده که هر چه به ظهر عاشورا نزدیک‌تر می‌شد، چهره حضرت اباعبدالله(ع) برافروخته‌تر می‌شد، از همین امور است. این در صورتی است که در مداحی‌ها، تشنگی را خیلی برجسته می‌کنند. به نظر من این بشاشیتی که در چهره امام(ع) می‌بینیم، عین ترجمه «فزت و رب الکعبه» است و این شعر حافظ که «چند روزی قفسی ساخته‌اند از بدنم»... .
ما یا نباید حرف بزنیم و چیزی نگوییم - چون نمی‌توانیم نقطه ایده آل را بگوییم و به این ایده آل رسیدن خیلی سخت است، پس نباید حرکتی بکنیم- یا نه؛ اگر اندکی می‌توانیم بگوییم، همان را درست بگوییم. شما قبول دارید همین چند کاری که ما در خصوص روحانیت در سینما کردیم، چقدر با سوء تفاهم و سوء برداشت و دیدگاه‌های متفاوت که برخی از آن‌ها هم منصفانه است، همراه شد. اما شما قبول کنید ما اگر مراد کنیم به قصه‌ای با این خصوصیت که به ذهن حقیر نرسیده مثلا طلبه‌ای با خصوصیات سیاسی و... نزدیک شویم، آن وقت باورپذیری‌اش سخت می‌شود. چرا که من اول باید خودم موضوع را فهم و باور کنم و به مصداق داستانیش برسم و بعد ان را در یک فیلم سینمایی انعکاس دهم.
شما برای من بگویید در قم برای طلبه‌ای این اتفاق افتاده و من آن را باور کنم که می‌شود آن را تبدیل کرد به قصه و قصه را جوری نوشت که باور پذیر باشد؛ آن وقت می‌توانم به آن بپردازم. به واقع این که می‌گویید که چرا طلبه‌ای با کنش سیاسی نشان نمی‌دهید، پاسخش این است که همین مقدارش را که ما پرداخته‌ایم، ببینید این همه سوء تفاهم ایجاد می‌کند؛ آن وقت اگر به آنجا برسیم چه اتفاقی می‌افتد؟!
ما افکار مختلفی در کشور داریم؛ من اگر بخواهم به یک زاویه آن بپردازم، آن وقت می‌پرسند پس آن زاویه دیگر چه شد؟ و ما روحانی از آن زاویه را هم داشته‌ایم و... . ممکن است بگویند این روحانی که شما ساختید، نماینده روحانیت مبارز است یا نماینده روحانیون مبارز است و...؛ خیلی بیش از فیلم مامولک ایجاد حاشیه می‌کند. بپذیرید که امر بسیار دشواری است. حالا شما فرض کنید به شخصیت یک روحانیتی بپردازید که در مصدر امری هم هست و مسئولیتی دارد؛ هر چه هم قسم بخورید که من مقصودم فلان نماینده مجلس نبوده، باز چالش برانگیز می‌شود.
 
رسا - خیلی از روحانیونی که در انقلاب داریم، دارای مسئولیتی نبودند، ولی کنش سیاسی داشتند.
من که مخالفتی با این معنا ندارم.
 
رسا - اما جایشان در فیلم‌های شما خالی است.
صد در صد.
 
رسا - اشاره حضرت عالی به این بود که یا بار دراماتیک در این گونه کارها موجود نیست یا ترکش‌های سیاسی دارد.
این مطلبی که شما می‌فرمایید، صحیح است؛ ولی باید با دقت و به شکل استانداردی با آن روبرو شد. مثلا من نمونه‌هایی از همین جنس فیلم‌هایی که موضوع و مضمونش مد نظر شماست، دیده‌ام که البته به دلیل ضعف در ساختار و داستان و عدم باورپذیری، چیز موفقی از آب در نیامده بود.
البته بخشی از آن بستگی به توانایی فیلمساز دارد؛ اما گاهی با این رویکرد، حاصلی که در می‌آید، یک کار شعاری می‌شود که تأثیر خودش را هم از دست داده است.
یقین بدانید که اصلا با تجویز در سینما و سفارش دادن، نمی‌شود به چیز ارزشمندی رسید. اما ما باید سعی کنیم که پاره‌ای از این حجاب‌ها را برداریم؛ مثلا این مضامین که روحانیون مثل سایر مردم هستند و در معیشت اقتصادی شان گیر می‌کنند، قرض دارند، مشکلات پیدا می‌کنند و چیزهایی از این دست، باورپذیری را بالا می‌برد. اینکه این حجاب‌ها را برداریم، به سهم خودمان کاری انجام دادیم. اما من دوست دارم اگر خودم توفیق پیدا کنم و به قصه‌اش دست پیدا کنم، چنین فیلمی را هم بسازم که مد نظر شماست. چیزی که بشود ساخت و البته مدیرانی که در رأس کار هستند هم باید پشت سر شما بایستند و دفاع کنند؛ نه اینکه شما را در معرکه تنها بگذارند.
من معتقدم شاید بیش از آن که روی سخنتان با من باشد، بهتر است که با برخی از بزرگان حوزه باشد که آن‌ها بسترهایی که می‌شود در آن کار کرد را خواستار شوند؛ البته توصیه حرفه‌ای من این است که برای این کار، به اولین قصه‌ای که می‌نویسیم اکتفا نکنیم؛ ده جور قصه بنویسیم، ده بار هزینه کنیم تا شاید از آن یک اثر فاخر و قابل توجه بیرون بیاید.
اما من سؤالم این است که متولی این امر است؟ من با انگیزه شخصی تا اینجا آمدم؛ اما توصیه برادرانه‌ام این است که بزرگان حوزه به این معنا توجه کنند؛ آن‌ها اگر خودشان تلاش نکنند به این که تصویری از خودشان ارائه دهند، تصویری از آن‌ها به جهان درست خواهد شد.
همان طور که ما کاهلی کردیم در تصویری که می‌توانستیم از اسلام ناب محمدی(ص) به جهان ارائه کنیم و الآن اسلام تکفیری در ذهن بسیاری از جهانیان است و این تصویر خیلی تلخی است. این روزها که با گروه‌هایی مثل داعش برخورد می‌کنیم که سازمان یافته غرب هستند؛ واجب است که ما از این سو بتوانیم شخصیت‌هایی معرفی کنیم. اما چه کسی باید حمایت کند؟ آیا فیلم ساز را باید رها کرد؟
لزوما هم بحثی که من مطرح می‌کنم بحث مادی نیست؛ این پشت گرمی و اینکه همان طور که شما فرزندتان را دستش را می‌گیرید تا راه رفتن بیاموزد، این اتفاق درباره فیلمساز دغدغه‌مند این حوزه هم بیفتد و لسانی وجود داشته باشد که این حرف‌ها را بتواند ترجمه کند. نمی‌شود یک سویه نشست و محکوم کرد. این ساده‌ترین کار است؛ این که گروهی بنشینند و برای این که خیال خودشان را راحت کنند بگویند وارد این حوزه نشوید.
من به شخصه این ضرورت را احساس می‌کنم و فکر می‌کنم دیر هم شده و واجب است که به همین نکاتی که شما می‌گویید بپردازیم؛ اما وقتی می‌رسم به اینجا که می‌بینم پاره‌ای از مدیران فرهنگی کشور هم در این خصوص دست و دلشان می‌لرزد، دیگر چه توقعی می‌توان از من داشت؟
من اخیرا در مصاحبه‌هایم یک بحثی را به عنوان عمق استراتژی فرهنگی جمهوری اسلامی مطرح کرده‌ام. واقعا این عمق کجاست؟ ما این عمق را تا کجا می‌خواهیم تعریف کنیم؟ اگر ما احساس کنیم با این تصویری که غرب از اسلام می‌سازد مسئله داریم، آن وقت صدها سوژه از دل این موضوع در می‌آید.
 
رسا - این کاراکتر روحانی که در فیلم‌های شما هست، بیشتر اخلاق فردی دارد که البته معتقدم این اخلاق خیلی هم مهم است؛ اما یک نکته‌ای هست و آن اینکه این شخصیت روحانی و این شمایل اجتماعی، یک سری زمینه‌ها دارد که اتفاقا خیلی مهم است. مگر می‌شود واکنش مردم ما به روحانی مهم نباشد؟ این یک نشانه است که روحانی را سوار ماشین نمی‌کنند یا خیلی چیزهای دیگر. این‌ها همه جایگاهش معلوم است. اما یک نکته‌ای من را اذیت می‌کرد، به ویژه در برخی فیلم‌ها مثل فیلم «سیب و سلما»؛ آن قدر این فیلم من را اذیت کرد که در جلسه نشست با لحن تندی با کارگردان صحبت کردم که چرا فکر می‌کنید طلبه یعنی یک آدم عقب مانده؟
در بخش قابل توجهی از فیلم‌های ما یا به علت ضعف شناخت از طلبه یا به خاطر این که طرف برایش مهم نیست که برود تحقیق کند، طلبه یک موجود عقب افتاده که تازه فهمیده زندگی چیست، تازه فهمیده ازدواج چیست، معرفی می‌شود. در حالی که طلبه امروز که در تراز انقلاب اسلامی است، یعنی کسی که دارد جامعه را اداره می‌کند. در فیلم‌های شما هم کماکان داریم طلبه‌ای را می‌بینیم که در حجره می‌نشیند و تخم مرغ می‌خورد؛ اما منصفانه‌اش این است که ما در کنار این طلبه، طلبه دیگری هم داریم؛ طلبه‌هایی خوش‌فکر و امروزی؛ حتی در حوزه‌هایی که مربوط به حوزه طلبگی هم نمی‌شود؛ مثل نقد سینمای ایران و جهان. چرا طلبه‌ای که نشان می‌دهیم باید سرو کارش با دار قالی و حجره و تخم مرغ و بحث‌های ابتدایی باشد؟ چرا نباید طلبه‌ای را نشان دهیم که مدرن است و فرزند زمانه خودش است؟ چرا این طلبه جایش خالی است و دیده نمی‌شود؟
فکر می‌کنم در سؤال قبلی به این موضوع جواب دادم. گفتم من با فرمایش شما موافقم. ما جای این طلبه‌ها را هم خالی داریم؛ طلبه‌ای که مسئولیت دارد و در اجتماع فعال است؛ طلبه‌ای که امام جماعت است یا در یک منصب اداری یا حتی نظامی مشغول به کار است. من بحثم این است که چه کسی متصدی این امر است؟ شما جوری می‌گویید که انگار ما باید پاسخگو باشیم.
 
رسا - شما اشاره کردید به طلبه مجلسی و نظامی و مسئول. در حالی که من توجهی به این موضوع ندارم؛ بحث من بدنه طلبه‌های عادی است که من هر روز با آن‌ها سر و کار دارم.
طلبه امروزی که با کامپیوتر سرو کار دارد، اهل تحقیق و مطالعه است، در حوزه‌های مختلف ورود کرده، حتی با سینما سر و کار دارد... .
 
رسا - یک طلبه‌ای که افق جهانی دارد؛ همان طلبه سنتی مدرسه فیضیه. طلبه‌هایی که در موردشان صحبت می‌کنم، اتفاقا کاملا طلبه‌های سنتی هستند؛ همان طلبه سنتی که می‌پذیرد معمم شود با همه مصائبی که معمم بودن دارد؛ آدم باید خیلی مغرض یا جاهل باشد که این‌ها را نفی کند. با نفی کردن حقیقت‌های جامعه که چیزی عوض نمی‌شود... .
شما عنایت کنید؛ من می‌گویم که قاعدتا باید پاسخ این پرسش را بزرگان در حوزه علمیه و نهادهایی که مربوط به این قضیه هستند بدهند که یک نیازی داریم به این عنوان و این نیاز باید توسط کسانی برآورده شود و باید یک ایجاد انگیزه‌ای بشود و مقدم بر این‌ها باید یک ارتباطی برقرار بشود. آیا به نظر شما زمینه این ارتباط وجود دارد؟ در این فیلم‌هایی که در این زمینه ساخته شده، این سوال نباید مطرح شود که نه تنها بحث طلبه، بلکه من مسئله بزرگ‌تری مثل بحث دین در همه شئونات آن که یکی از جلوه‌های ان ممکن است بحث روحانیت باشد، مطرح باشد که به علت قرابت و نزدیکی که با طلبگی دارد، باب ورود مناسبی است برای این بحث. اما به شما بگویم اگر این موضوع را بسپاریم به مدیران فرهنگی‌مان، آن‌ها می‌گویند دردسر برای خودمان درست نکنیم! چه کسی باید این زمینه ارتباطی را فراهم کند و این بستر را به وجود بیاورد تا این بده و بستان ایجاد شود؟ در این صورت طبعا پاره‌ای از همکاران من علاقه‌مند می‌شوند که به این حوزه‌ها ورود پیدا کنند. مثلا زندگی علامه طباطبایی، زندگی قابل توجهی است؛ چه کسی طلب کرده که چنین کاری ساخته شود؟
 
رسا - در واقع گره اصلی را، گره مدیریتی می‌دانید؟
گره خلأ یک استراتژی فرهنگی می‌دانم؛ به نظرم یک خلاء استراتژی فرهنگی داریم.
 
رسا - که وظیفه مدیران و نخبگان فرهنگی ماست.
هم حوزه علمیه و هم مدیران فرهنگی در بدنه اجرایی.
 
رسا - آیا قبول دارید که بخشی از این موضوع هم به هنرمندان بر می‍گردد؟
من که اول صحبت عرض کردم که در همکاران من هم این مسئله وجود دارد که می‌گویند این حوزه دردسر دارد. می‌گویند ما قصه‌ای راجع به یک زن و مردی می‌نویسیم به هیچ جا هم بر نمی‌خورد؛ خب چرا باید برویم سراغ چنین موقعیت‌های حساس و خطرناک؟ اخیرا دیدید که واقعا سینمای ما تهی شده از اینکه شغل آدم‌هایی که در فیلم هستند چیست؟ طبقه اجتماعی و تعلقاتشان چیست؟ مبنای فلسفه رفتارشان چیست؟
آدم‌هایی هستند که انگار ریشه ندارند و بخش زیادی از عدم تأثیر گذاری کارهایی که تولید می‌شود، همین است که ما در این زمینه درست کار نمی‌کنیم؛ با برنامه کار نمی‌کنیم. اگر ما به اقتضائات زمان‌مان و حوادثی که اتفاق می‌افتد فکر کنیم، مثل بحث جنگ که چون حوزه کار مشخص بود و ما یک دشمن بیرونی داشتیم که باید نشان داده می‌شد، کار خوب پیش می‌رفت. در این خصوص، کار خوب انجام گرفته است. بعد یک بحث دیگر هم کربلا و اینکه آرزوی ایرانی‌ها رفتن به کربلا بود به شمار می‌رفت. تمام این پشتوانه آمد در خدمت فرهنگ جنگ و آن شور و حماسه به وجود آمد. ما به اقتضای شرایط زمانمان اگر احساس می‌کنیم که یکی از ارکانی که در جامعه ما دارد دچار لطمه می‌شود بحث اخلاق است، به عنوان یک مطالبه‌گر باید پا به میدان بگذاریم؛ همه ما؛ از من فیلمساز تا حوزه علمیه. آقا بیایید درباره این موضوع، کار درست و اصولی انجام دهید و توسط اهلش هم انجام دهید. وقتی این استراتژی وجود ندارد، هنرمند هم ترجیح می‌دهد دنبال کاری برود که کمتر چالش برانگیز است.
این مطالبه‌گری بوده یا نه؟ به گمانم آن چیزی که به عنوان مسئله اجتماعی دارد منتقل می‌شود به جامعه فرهنگی، این است که به این حوزه ورود پیدا نکنید؛ چرا که وادی سخت و دشواری است.
یکی از اخباری که من را ناراحت کرد، گزارشی بود که روی سایت‌ها و خبرگزاری‌ها آمد که مرکز پژوهش‌های مجلس، راجع به انحرافات جنسی و اخلاقی در آموزش و پرورش و جوانان کشور عنوان کرد. ظاهرا گزارشی است در 82 صفحه و من دلم نیامد گزارش را بخوانم؛ تیترهایش را فقط خواندم. اینکه اعدادی مثل این گفته شود که مثلا 29 درصد دختران و پسران ما در حوزه راهنمایی، تجربه جنسی با جنس مخالف را دارند یا درصدی تجربه همجنس گرایی دارند و...!
 
رسا - بله، گزارش را دیدم. درصدها خیلی وحشتناک بود!
خیلی تلخ است. دیشب که این گزارش را دیدم به قدری نگران شدم که خانواده نگران من شدند. کجا و چرا این اتفاق افتاده است؟ چه چیزی باعث این شده است؟ آیا نباید نگران این باشیم؟ اگر یک فیلم سازی از روی تعهد و علاقه‌اش بخواهد روی این موضوع کار کند، سیستم رسمی کشور با او چگونه برخورد خواهد کرد؟ این آماری که مطرح شده، یک زنگ خطری است که به صدا در آمده که کسانی باید حساس شوند و مطالبه کنند که ما نسبت به این وضعیت جوانان چه باید انجام بدهیم؟ نمی‌خواهم بگویم جهان عاری از این مسائل خواهد شد، ولی چه کنیم که درصدش پایین بیاید؟
 
رسا - یک نکته‌ای که اینجا مطرح می‌شود، این است که وقتی موضوعی در فیلمی مطرح می‌شود که دغدغه خیلی‌ها باشد و شاید هم...
سال 87 یا 88 اولین کسی که در برنامه «هفت» ابراز نگرانی کرد از فیلم‌هایی که راجع به خیانت در خانواده‌هاست، من بودم. من در هیچ کدام از فیلم‌هایم موضوع خیانت نیست. به من سناریو پیشنهاد شده و حتی برخی از آن‌ها که ساخته شده، فروش‌های فوق العاده‌ای پیدا کرده. اما من حول این موضوع حرکت نمی‌کنم و علاقه‌ای برای ورود به این موضوع ندارم.
شما مجموعه کارهای من را نگاه کنید؛ در آن‌ها خانواده یک فاکتور جدی بوده است و خیانت اصلا و ابدا نبوده. چون معتقدم تبلیغ فحشا، خودش منکر است. فکر می‌کنید چه برخوردی با من شد؟ همان دوستانی که جزء مسئولین کشوری بودند، بنده را به یک جریان سیاسی منتسب کردند و در سایت‌هایشان به من توهین کردند. از آن سو چه اتفاقی افتاد؟ دستگاه‌هایی مثل حوزه هنری و امثالهم آمدند یک برخورد نفیی کردند؛ یعنی گفتند آن چند فیلم را اجازه پخش نمی‌دهیم. حرف من تذکری بود به مسئولین که این حجم و اندازه از فیلم‌های درباره خیانت، نگران کننده است. وقتی ما نیازمندیم فضای خانواده را ترویج کنیم و روی امر خانواده و فضای دوستی تأکید کنیم، روی سبک زندگی مسلمانی کنکاش کنیم، چرا باید به خیانت بپردازیم؟ که این با اتهامات سیاسی وحشتناکی مصادف شد.
 
رسا - یعنی شما می‌گویید نگاه ایجابی داشته باشیم؟
دقیقا؛ همین بحث حجاب و عفافی که در جامعه ما مطرح است، متأسفانه ببینید به کجا دارد ختم می‌شود. دارد به نیروی انتظامی ختم می‌شود. دو سه بار سردار احمدی مقدم با زبان‌های مختلف گفته است که ما آخرین حلقه این زنجیر باید باشیم.
پس ما اول یک برخورد ایجابی باید داشته باشیم. در فضای قبل از انقلاب دخترهای دانشگاه، تمایلشان برای اینکه از چادر استفاده کنند، روز به روز بیشتر می‌شد. در حالی که حراست شرایط سختی برای این طور بچه‌ها ایجاد می‌کرد. ولی بچه‌ها مصرتر می‌شدند برای داشتن حجاب؛ با این که فضا باز بود. من می‌خواهم بگویم یک جاذبه قوی وجود داشت که سبب این گرایش می‌شد. وقتی این موقعیت به شکل دیگری تغییر پیدا می‌کند، ما هم بیانمان و شکل مطرح کردنمان دچار دگرگونی می‌شود و اگر بخواهیم به همان شیوه عمل کنیم، از قافله عقب خواهیم ماند.
من معتقدم هر چه اشکال ایجابی این قضیه فراتر برود، بهتر است. من به عنوان یک شهروند از عملکرد شورای انقلاب فرهنگی گله‌مندم؛ این شورا جز اسنادی که در چند صفحه منتشر شده و به دستگاه‌ها داده شده، چه کار دیگری کرده است؟ چطور می‌شود سینما که قدرت هنجار سازی دارد، قدرت ایجاد رفتارهای جمعی دارد، ما از این قدرت غافلیم؟ و چرا دائما سعی می‌کنیم وزنه‌هایی به دست و پایش ببندیم که حرکاتش کندتر شود؟
اگر این زاویه دید را تغییر دهیم، به نتایج بهتری می‌رسیم. مثل یک طلبه‌ای که ممکن است در اولین منبرش نتواند حق مطلب خوب ادا کند، ولی حتما منبرهای بعدی تسلطش بیشتر است. این قلت مواد سمعی و بصری باعث می‌شود که توجه‌ها به سمت چند فیلمی که ساخته می‌شود جلب شود و بنده هم باید جواب عالم و آدم را بدهم. منی که اقرار می‌کنم در این کارها نکات ابهام هم وجود داشته است، ولی عاجزانه می‌خواهم که آقایان از آن سمت کاری کنند و مطالباتی را به میدان بیاورند و این مطالبات پیگیری شود؛ نه این که بیفتد در دعواهای سیاسی؛ بلکه به عنوان یک مطالبه فرهنگی عنوان شود. ما اگر حصن حصین دور فرهنگ ایجاد کنیم و نگذاریم دچار سیاسی بازی شود، حتما این اتفاق می‌افتد. یعنی هر نفس سلامتی به فکر تولید یک اثر فرهنگی فاخر می‌افتد.
 
رسا - آیا شما به حوزه امیدوار هستید که بتواند به عنوان یکی از قطب‌های مؤثر در این فضا، به کمک سینما و فضای ایجابی که کشور به آن نیاز دارد بیاید؟
یقینا و من مکررا در جلساتی که با بزرگان فرهنگی کشور داشتم، به این نکته تأکید کردم که اگر آن‌ها گام اول را برنمی دارند، شما بردارید و شما به حوزه‌های علمیه بروید و شما آن‌ها را در جریان مسائل قرار دهید؛ شما بگویید مشکلات ما در این عرصه چه چیزهایی است.
حدود بیست سال پیش که ماهواره‌ها تازه داشتند می‌آمدند، یکی از مسئولین فرهنگی کشور چند دیش فراهم کرده بود و تعدادی از مقامات فرهنگی کشور را دعوت کرده بود و وضعیت را برای آن‌ها روشن کرده بود و آقایان کاملا حیرت کرده بودند که مگر می‌شود با این روند مقابله کرد؟ بعضی از آقایان نگران شده بودند؛ یکی از آقایان نماینده مجلس گفته بود آن قدر هم قضیه جدی نیست! کافی است وزارت آموزش و پرورش یک بخش نامه تنظیم کند که بچه‌ها به جای اینکه شبی دو صفحه مشق بنویسند، 15 صفحه مشق بنویسند! شما چه اسمی روی این برخورد می‌گذارید؟ من معتقدم این دو سویه باید باشد؛ هم از آن سو مطالبه ایجاد شود، هم از این سو. آقایان باب گفت‌وگو و کار را نبندند. ما متأسفانه کاری کردیم که ارتفاع آرمانی مدیران فرهنگی ما تا سطح میزشان است؛ یعنی تا احساس می‌کنند این کار، میزشان را دچار مشکل می‌کند، سمتش نمی‌روند! البته حرفش را می‌زنند!
البته این تنها محدود به حوزه سینما نیست. حتی در حوزه اقتصاد هم که مقام رهبری اصل 144 قانون اساسی را مطرح کردند و از سال‌ها پیش مطالبه کردند، مگر چه اتفاقی افتاد؟ چرا هنوز 85 درصد اقتصاد ما دولتی است؟ یک بدنه سنگین بروکراتیک در آن پایین، هی این را می‌پیچاند!
من یادم هست در یک موردی یکی از رؤسای جمهور فرمودند که باید کمیته‌ای تشکیل شود و ایشان گفتند یعنی قرار است آن کار انجام نشود؟ اینکه مدام کار گروه درست کنیم کار درست نمی‌شود. بنده در سفری به مالزی که اجلاس سران غیر متهعد ها بود برای شرکت در یک جشنواره‌ای که گذاشته بودند به اسم جشنواره غیر متعهدها که از کشورهای غیر متعهد فیلم بیاید و از ایران به توصیه وزارت ارشاد و امور خارجه زیر نور ماه رفته بود، حضور یافتم. این جشنواره ده روز بود. در این ده روز، نه سفارت و نه رایزن فرهنگی، هیچ کدام سراغی از ما نگرفتند تا شبی که مراسم اختتامیه بود و در آن مراسم پادشاه و همسرش آمده بودند که ایشان جوایز را اهدا کند که خانم پادشاه هم خیلی محجبه بودند؛ زیر نور ماه برنده جایزه اول شد و ساعت 11 شب مسئولین سفارت خانه ما خبردار شده بودند و انوقت آمدند تا با ما عکس یادگاری بگیرند!
 وقتی پرهیز می‌کنند از اینکه با ما به عنوان سفرای فرهنگی که در آنجا حضور پیدا می‌کنیم، تعامل داشته باشند، چه می‌توان گفت؟
در مالزی از من خواسته شد سخنرانی ارائه کنم و من موضوعی که انتخاب کردم تفاوت فیلم‌های ایرانی با دیگر فیلم‌های جهان بود. در آنجا یک اصل را بیان کردم و آن این بود که در ایران به دلیل یک سری اصول فرهنگی که در جامعه وجود دارد ما فیلم‌هایی تولید می‌کنیم که پدر بزرگ و مادر بزرگ و پدر و مادر و بچه و نوه با هم می‌توانند بروند در سالن و فیلم را ببیننند و این تفاوت دارد با جنس فیلم سازی که در کشورهای دیگر اتفاق می‌افتد و محدودیت سنی دارد.
و این مقاله با استقبال و تشویق بسیار زیادی رو به رو شد. پیداست در کشورهای دیگر هم این مسئله هست. چرا ما تلاش نکردیم همین مقدار فیلم خوبی که ساخته شده به کشورهای هم جوار صادر کنیم؟ چرا وقتی در یک دوره‌ای که زبان فارسی، زبان غالب دیوان سالاری شبه قاره هند بوده یعنی از هند تا عثمانی، زبان فارسی گسترش داشته است، حالا چه اتفاقی می‌افتد که دیگر حضور نداریم؟ این‌ها سؤالاتی است که باید پاسخ بدهیم.
 
رسا - یکی از وظیفه‌های اصلی رسانه‌ها هم پیگیری همین مسائل است.
بله واقعا.
بحث دیگری که مطرح می‌شود بحث افزایش جمعیت است که توسط مقام معظم رهبری مطرح شده است که این نگرانی جدی است و تازه بیست سال دیگر صدایش در می‌آید. ما باید کشورهای اروپایی مثل سوئد را که برنامه‌های تشویقی دارند برای پدر و مادرهایی که بچه دارند را ملاک قرار دهیم؟ ما باید کار فرهنگی کنیم. وقتی تکلیف فرهنگ معلوم نیست، قانون گذار هم تکلیف خودش را نمی‌داند. من خواستم فیلمی بسازم که بگویم اگر یک دفعه خدا سه بچه هم به ما عطا کرد، اتفاقی نمی‌افتد و می‌توانیم باز زندگی شادی داشته باشیم.
اگر من در این ایده و سوزه می‌رفتم سراغ دانشجو، باور پذیر نبود ولی وقتی سراغ طلبه‌ای می‌رویم که باور دینی دارد و در 15 سالگی ازدواج کرده، این باور پذیر است و این طلبه اتفاقا زندگی ساده‌ای دارد. در جامعه وقتی صحبت از بچه می‌شود، بلافاصله صحبت از هزینه‌هایش می‌شود. در شرایط اقتصادی جامعه ما، وضعیت این است ولی من می‌خواهم بگویم عنصر توکل کجاست؟ این توکل را در حوزه دین می‌شود پیدا کرد. اگر طلبه‌ای را که شما می‌گویید که مسئول عقیدتی- سیاسی جایی است دیگر این قصه باور پذیر می‌شد؟ چون می‌گفتید این فلان قدر حقوق می‌گیرد! علت اینکه ما این ساختار را دنبال کردیم اتفاقا به این دلیل بود که می‌خواستیم از جایی که توقع می‌رود شروع کنیم.
من این را در خارج از کشور زیاد دیدم؛ اخیرا در ایران هم نمونه‌هایی می‌بینم. در خارج از کشور، بچه که می‌بینند انگار یک پدیده خاصی دیده‌اند و به شدت به آن محبت می‌کنند؛ آدم کاملا این عطش را احساس می‌کند؛ چون این‌ها در فطرت بشر هست؛ و امری که برای ازدواج شده است برای ازدیاد نسل است و صرفا غریزه جنسی نیست و این صراحت آیات و روایات ماست. حالا با توجه به این واقعیت‌ها، من طلبه فیلم را چه طلبه‌ای باید می‌گذاشتم؟ اگر طلبه‌ای که تمکن مالی زیادی داشت می‌گذاشتم باور پذیر نبود دیگر.
 
رسا - با توجه که بار دین و انقلاب روی دوش همین طلبه‌هاست...
البته روی دوش همه ماست...
 
رسا - شکی نیست؛ از موضع طیف طلبه گفتم که بار هدایت جامعه بر بدنه حوزه است و همین طلبه‌های کوچه و بازار که اتفاقا تریبونی هم ندارند، بار اصلی را بر دوش دارند.
ما باید روی مفهوم دین در زندگی کار کنیم؛ دینی که به دردمان بخورد؛ مثلا در روایات ما روی کظم غیظ چقدر تأکید شده؟ الان آماری که نیروی انتظامی از دعواهای خیابانی می‌دهد این برای این است که تربیت بر اساس کظم غیظ صورت نگرفته است. کظم غیظ، یک فهمی می‌خواهد. این که تو به یک رشد و بلوغی برسی که اگر کسی هم به شما توهینی کرد بهت بر نخورد و برآشفته نشوی. حالا این کظم غیظ در حوزه خانواده نمی‌تواند باشد؟ چرا. ما دنیایی از موضو عات داریم که از آن‌ها غفلت کرده‌ایم. باید دین را بیاوریم در جامعه و آن را نمود بدهیم. واقع مسئله ما چیست؟ ما در روایاتمان داریم که این اظهار علاقه به همسر را پنهان نکن و ابراز کن و این ریشه بسیاری از جدایی‌هاست. من در فیلمم روی این نکات به ظاهر کوچک اما بسیار مهم و حساس و سرنوشت ساز تأکید کرده‌ام.
من یادم هست چون «زیر نور ماه» اولین فیلم در این زمینه بود، یک نشریه‌ای جلسه‌ای را ترتیب دادند که من و آقای میر کریمی بودیم با تعدادی زیادی از دانشجویان؛ این‌ها اولین بار بود که این صحنه را در فیلم می‌دیدند و باور نمی‌کردند در زندگی طلبه‌ها ممکن است چنین چیزهایی وجود داشته باشد. آن صحنه‌ای که فرش‌ها را می‌برند بشورند و با هم شوخی می‌کنند و...؛ این‌ها می‌گفتند مگر می‌شود این‌ها با هم شوخی هم بکنند؟ یعنی تصوری درست شده که این تصور غلط است. اول شما این تصور را باید پاک کنید و بعد تصحیح کنید که این‌ها هم مثل ما هستند. همان چیزی که ما در مورد پیامبرمان داریم؛ همان چیزی که مسیحیت به خاطر بی‌توجهی به آن دچار این سرنوشت وخیم شد، اما اسلام نگذاشت که روحانیت ما به این سمت کشیده شود؛ با مفهوم زیبای أنا بشر مثلکم، آن هم درباره پیامبر؛ اینکه من هم بشری هستم مثل شما. در حالی که مسیحیت چه کرد؟ با تقدسی که برای مسیح درست کرد، به این مصیبت دچار شد که مسیح ازدواج نکرد؛ پس ازدواج جزء اعمال رذیله است و کشیش‌ها نباید ازدواج کنند. حالا با این آسیب مواجهند که کشیش‌ها دچار فساد اخلاقی شده‌اند. ما اگر عین این روش را در پیش بگیریم، موفق نمی‌شویم. صفت ممیزه‌ای که ما برای امیرالمؤمنین(ع) قائلیم، یعنی ابوتراب و این عدم تکلف، با همین رویکرد زیباست. آیا سعی کردیم این عدم تکلف را نشان دهیم؟
یک جایی باید بیاید تعاریف از دین را و مر دین را بیان کند و مر دین، هیچ وقت ایجاد نگرانی نمی‌کند. این‌ها گفته نشده و ضرورت دارد که بازگو شود و برای سینما هم باید روی این مفاهیم، کار مطالعاتی شود و به دست اهل فرهنگ برسد و به مدیران فرهنگی هم جسارت امتحان بدهند.
من دلم می‌سوزد که این فرمایش امیرالمؤمنین(ع) که می‌فرماید که حاکم خوب آن کسی است که رعیت بدون لکنت در مقابل او حرف بزنند، این قدر مهجور می‌ماند. شما این را با اعلامیه جهانی حقوق بشر مقایسه کنید. ما باید جوری این را بگوییم که منجر به هنجار و فرهنگ شود و بعد عمل بیرونی آن را هم ببینیم.
من سؤالم این است وقتی که من در نهج البلاغه می‌خوانم که امیرالمؤمنین(ع) در آن شرایطی که نه اینترنت بوده، نه موبایل بوده و نه امثالهم، خبر می‌رسد که استاندارش در یک مهمانی سفره فلان شکل پهن کرده، ایشان نامه می‌نویسد و تذکر می‌دهد؛ آن فرد مسئول، عمل نمی‌کند؛ بار دوم می‌فرماید اگر شما ترک نکنید، من شما را برکنار می‌کنم. بعد ما می‌بینیم جلو چشم مردم اتفاقاتی می‌افتد و کسی هم پاسخگو نیست. در حقیقت این وظیفه رسانه‌هاست که این موضوع را دنبال کنند و البته وظیفه همه ما مردم و مسئولین.
در چین یک اتفاقی افتاده که مبارزه اقتصادی را شروع کردند و این نگاه باعث شده است که اگر مفسده‌های اقتصادی هم در آنجا پیش بیاید، یک سری مقامات عالی رتبه‌شان را اعدام می‌کنند و اثربخشی‌اش را هم شاهدند؛ ولی ما می‌ترسیم این فساد اقتصادی که از بیت المال شده است را ببینیم. اگر این لایه از دین را مطرح کنیم، به نظرتان مردم عاشق دین نمی‌شوند؟ حتما می‌شوند.
 
رسا - آن هم عاشق همه دین و نه تنها بخشی از دین.
احسنت!
 
رسا جناب محمدی! سپاسگزار از وقتی که در اختیار خبرگزاری رسا قرار دادید. امیدواریم باز هم شاهد آثار فاخر و ارزشمند و دغدغه‌مند شما در حوزه روحانیت و دیگر مقولات جدی و مهم جامعه‌مان باشیم.
من هم از شما ممنونم و از هم‌صحبتی با شما استفاده کردم و لذت بردم.
830/401/ر
ارسال نظرات