تأملاتی در خصوص تلاش دولت برای اکران فیلمهای حامی فتنه؛
«عصبانی نیستم» نشانهای از عصبانیت مدیران فرهنگ و هنر!
خبرگزاری رسا ـ سوال این است که چرا مدیران فرهنگی دولت این قدر بر روی اکران چنین فیلمی اصرار دارند و آن را حیثیتی میدانند؟ آیا اکران این فیلم تلافی اتفاق معناداری است که در رأی عدم اعتماد نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی به وزیر علوم رخ داد؟ آیا وزیر ارشاد دولت بنا دارد در برابر منتقدان ارزشیاش، این بار با اکران این فیلم مسئلهدار، دهن کجی دیگری را به نمایش بگذارد؟
به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، یکی از فیلمهای بر جای مانده از جشنواره اخیر فیلم فجر، که در آن زمان هم حاشیههای بسیاری به همراه داشت، فیلم سینمایی «عصبانی نیستم» ساخته رضا درمیشیان است که به نوعی میتوان گفت جزء حلقه فیلمهای حامی فتنه و از نمونههای اخیر سینمای ایران در حزوه سیاه نمایی و ترویج و تبلیغ نوعی فضای تاریک و زننده از جامعه ایرانی و حکومت حاکم بر آن است. این فیلم به همراه سایر امثال و اقرانش که «قصهها»ی رخشان بنی اعتماد هم از آن دسته است، در بیان تصویری و روایت سینمایی خویش تلاش میکنند تا فتنه سال 88 را به نوعی تطهیر نموده و آن را زاییده حرکت و نهضتی عدالت طلبانه از سوی قشر زحمتکش و فرو دست جامعه بر ضد فساد و تبعیض حاکم بر کشور بنامند و بدانند!
«عصبانی نیستم» از همان زمان ساخت و بعد نمایش غافلگیرکنندهاش در جشنواره، حرف و حدیثهای زیادی را به همراه داشت. فیلم تلاش میکند با ارائه تصویری جعلی و تقلبی از جامعه امروز ایران و در عین حال ممزوج کردن واقعیتهای انکارناشدنی با روایتی سیاسی، یک نوع التقاط سینمایی را برای به دست دادن نتیجهای خاص برای مخاطب خویش، تدارک ببیند. حقیقت این است که آدرس دادن غلطی مثل آسیب شناسی اجتماعی در این نوع فیلمها، تنها یک افه ردگمکنانه است و آنچه ماهیت فیلم را تشکیل میدهد، همان رویکرد سیاست زدهای است که بر آن سایه افکنده و رهیافت اصلی فیلم هم از همانجا نشأت میگیرد.
فیلم «عصبانی نیستم» از جامعه ایران تصویر چرک و خشن و ناامیدکننده و تاریکی ارائه میدهد و در حین ارائه این تصویر، همه تلاش خود را بر علیه یک نوع جریان انقلابی و عزم ارزشی نیروهای فکری این جریان به رخ میکشاند تا ماحصل ظهور و بروز حاکمیت ارزشی جامعه را نه رسیدن به افقهای روشنی از پیشرفت و ترقی و تعالی، بلکه فرو غلتیدن در سیاه چال نابودی و تباهی و افسردگی، تصویر و معنا کند. فیلم حکایت عاشقانهای است سیاست زده، میان دو شخصیت جوان که به قصد ازدواج، در هیاهوی سیاه این جامعه انقلابی(!) هر چه پیش میروند و تقلا میکنند، تنها به در بسته میخورند.
در واقع این درام سیاه عاشقانه، بستری میشود برای تدارک دیدن یک روایت سیاسی گروهکی که زیر سوال بردن نظام اسلامی و حاکمیت آن که قطعا در ولایت فقیه ظهور و بروز اتم خویش را یافته، از دستاوردهایش به شمار میآید! جا به جای فیلم میتوان رد این سیاه نمایی را دید؛ مسیری که نه در آسیب شناسی اجتماعی و حتی بالاتر از آن، به اجرا رساندن سینمایی فریضه امر به معروف و نهی از منکر، بلکه در زیر سوال بردن ماهیت یک حکومت و حاکمیت اسلامی، تعریف میشود و به ظهور میرسد. فیلم، پر از نشانههای روشن فتنهگری اهالی فتنه سال 88 هم هست. روند حرکت سیال درام در مسیری که از احمدی نژاد و مرتضوی، به عنوان نمادها و شاخصهایی برای گمراهی این شیوه حکومتداری، رفرنس میدهد و با زوم کردن روی شماره تلفنهای فروش کلیه بر روی در و دیوار چرک تهران، به نتیجه گیری روشنگرانه اجتماعیش نایل میآید!
چنین رویکردی در فیلمی که ادعای اجتماعی بودن دارد و آن را در بستری از ملودرام عاشقانه با حضور دو جوان عاشق پیشه روایت میکند، جای بسی تعجب است. تعجب از اینکه کارگردان محترم، ظاهرا حاضر شده است عشق و شور و مستی و شعور مخاطب و خیلی چیزهایی دیگر را هم به پای مطامع سیاسی فیلمش قربانی کند و همه چیز را در نرد سیاسی کاریش، به جناح مطبوع و متبوع خویش ببازد! حتی سینما را! سینمایی که در این سالها چونان گوشت قربانی، گاه و بیگاه، به مذبح مطامع سیاسی این و آن جناح رفت و البته دود این هنرفروشیها هم به چشم مردم و هنرمندان!
زمزمههای توقیف این فیلم از همان موقع بالا گرفته بود و کمابیش ادامه داشت تا اینکه اخیرا مجوز نمایش این اثر سیاسی کار و سیاه نما، توسط وزارت فرهنگ و ارشاد دولت تدبیر و امید و اعتدال صادر شد! سوالی که اینجا مطرح میشود این است که چرا مدیران فرهنگی دولت این قدر بر روی اکران چنین فیلمی اصرار دارند و آن را حیثیتی میدانند؟ آیا اکران این فیلم تلافی اتفاق معناداری است که در رأی عدم اعتماد نمایندگان مردم در مجلس شورای اسلامی به وزیر علوم رخ داد؟ آیا وزیر ارشاد دولت بنا دارد در برابر منتقدان ارزشیاش، این بار با اکران این فیلم مسئلهدار، دهن کجی دیگری را به نمایش بگذارد؟ آیا سینما و سینماگران، فارغ از گرایشهای سیاسی و هنریشان و فیلمهای آنها فارغ از مضامین و رویکردهایشان، این بار به عنوان قربانی دیگری در پای مطامع سیاسی این و آن، انتخاب شده و به صحنه آورده شدهاند؟
بیتردید اکران فیلمی همچون «عصبانی نیستم» از سوی وزارت ارشاد تدبیرگران و اعتدالیون، حاوی پیام مهمی نه فقط برای منتقدان این جریان سیاسی، بلکه برای همه ارکان فضای فرهنگی و هنری کشور و البته مردم مسلمان و انقلابی ایران و به خصوص طیف ارزشی جامعه است. پیامی که از دل آن، نه بوی صلاح و فلاح میآید و نه ریتم آرامش و امید و اعتدال! پیامی که هر چه باشد، این را حتما در بر دارد که «عصبانی نیستم» تبدیل به نماد و علامتی برای اعلام عصبانیت مدیران فرهنگی وزارت ارشاد نسبت به منتقدانشان شده است و حیف که این بار هم دیواری کوتاهتر از سینما و ابزاری مظلومتر از هنر، برای این سوء استفاده نیافتهاند!
سعید رضایی منش
/1327/704/ر
ارسال نظرات