۰۲ مهر ۱۳۹۳ - ۱۶:۲۲
کد خبر: ۲۲۲۴۰۶
تأملاتی در موضوع علوم انسانی اسلامی/بخش اول

رویکردها و رهیافت‌های علوم انسانی اسلامی از منظر رهبر معظم انقلاب

خبرگزاری رسا ـ حقیقت امر این است که موضوع علوم انسانی اسلامی طی دو دهه اخیر، مشخصا از سوی عالی‌ترین ارکان نظام اسلامی، یعنی رهبریت دینی و زعامت فکری جامعه ولی فقیه مطرح گردیده است و این خود نشان از اهمیت و حساسیت این موضوع دارد. اما به راستی مبنا و اساس طرح این موضوع در این سطح چیست؟
علوم انساني
به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا طی سال‌های اخیر یکی از کلیدواژه‌های مطرح در فضای اندیشگی ایران چه در مراکز دانشگاهی و چه در مجامع حوزوی، موضوع علوم انسانی اسلامی بوده است و یا به عبارت دیگر می‌توان گفت، «اسلامی شدن علوم انسانی» همان چیزی است که به عنوان یک رویکرد در این مجامع مورد بحث قرار گرفته است. این موضوع از منظر سلبی و ایجابی و از دریچه امکان و امتناع، محل جدال‌های علمی و بحث‌های متنوع و پراکنده‌ای طی این دوران بوده است.
 
جایگاه علوم انسانی در مصاف با پسوند اسلامی
اینکه علوم انسانی چه ربط و نسبتی با اسلام دارند و آیا این پسوند اسلامی یک امر ذاتی است یا توصیفی الحاقی؟ آیا بناست در باب مفهوم علوم انسانی اسلامی از دریچه امکان ورود کنیم یا الزام، اضطرار و... مبانی این روند اسلامی سازی علوم انسانی چیست و در کجا؟ در متن دین یا اقتضائات معاصر؟ خاستگاه‌های علوم انسانی اسلامی در دوران معاصر چیست؟ آیا طرح این بحث، جنبه علمی و فرهنگی دارد و یا آبشخورش، سیاست است؟
تأکید و تصریح بر ضرورت احیا علوم انسانی اسلامی
این‌ها مجموعه نکات و سوالاتی است که در متن و پیرامون موضوع علوم انسانی اسلامی مطرح است. اما حقیقت امر این است که موضوع علوم انسانی اسلامی طی دو دهه اخیر، مشخصا از سوی عالی‌ترین ارکان نظام اسلامی، یعنی رهبریت دینی و زعامت فکری جامعه ولی فقیه مطرح گردیده است و این خود نشان از اهمیت و حساسیت این موضوع دارد. اما به راستی مبنا و اساس طرح این موضوع در این سطح چیست؟
«حقیقتاً ما نیازمند آن هستیم که یک تحوّل بنیادین در علوم انسانی در کشور به ‌وجود بیاید. این به معنای این نیست که ما از کار فکری و علمی و تحقیقیِ دیگران خودمان را بی‌نیاز بدانیم؛ نه، برخی از علوم انسانی ساخته و پرداخته غربی‌ها است؛ در این زمینه کار کردند، فکر کردند، مطالعه کردند، از آن مطالعات باید استفاده کرد. حرف این است که مبنای علوم انسانی غربی، مبنای غیرالهی است، مبنای مادّی است، مبنای غیر توحیدی است؛ این با مبانی اسلامی سازگار نیست، با مبانی دینی سازگار نیست.»
 
چه زمانی علم انسانی برای انسان مفید خواهد بود
علوم انسانی آن‌وقتی صحیح و مفید و تربیت‌کننده صحیح انسان خواهد بود و به فرد و جامعه نفع خواهد رساند که بر اساس تفکّر الهی و جهان‌بینی الهی باشد؛ این امروز در دانش‌های علوم انسانی در وضع کنونی وجود ندارد؛ روی این بایستی کار کرد، فکر کرد. اینجاست که مبنای این عزیمت و دلیل اصلی این توجه و تنبه مشخص می‌گردد. «غیر الهی بودن آنچه به عنوان علوم انسانی اسلامی در جهان علم و فضاهای علمی امروز مطرح می‌شود» که غالبا هم دستاوردهای غرب در حوزه فکر و اندیشه است و مبتنی بر نگاه‌های مادی گرایانه و اومانیستی.
 
شاهدی نقض بر این حقیقت که فایده‌ای بر علوم انسانی صرف مترتب است
مشخص است که از دل فکر غربی و اندیشه مادی و رهیافت‌های منتج از آن، چه جامعه‌ای با چه فضا و جریانی پدید می‌آید. همان روندی که امروزه در غرب شاهدیم که سیر نزولی انسانیت و فروغلتیدن در مرداب سرمایه داری و رفاه طلبی و دوری از معنویت و دین، از نشانه‌های روشن آن است. در واقع اهمیت علوم انسانی از آن جهت است که نسبت و ربط و تأثیر مستقیمی با نوع زندگی و جریان هدایتگر حاکم بر آن دارد و سمت و سوی حیات فردی و جمعی آحاد جامعه را مشخص می‌سازد.
این علوم در شاخه‌های مختلف از علوم سیاسی گرفته تا فلسفه و از اقتصاد گرفته تا ادبیات و از روانشناسی گرفته تا الهیات، موثرترین نقش را در شکل گیری شالوده ذهنی آحاد جامعه و نیز قوام گیری طیف نخبگانی و بالتبع، نوع مسیری که جامعه به مدد حضور و ظهور این طیف، می‌پذیرد و در آن حرکت می‌کند بر عهده دارد. اینجاست که اهمیت مضاعف ورود یافتن به این حوزه و حرکت به سمت مسیر اسلامی شدن این علوم، جلوه بیشتر و بهتری می‌یابد.
ضروزت استمرار و متانت و خردورزی در اسلامی کردن علوم انسانی
حرکتی که می‌بایستی در منظومه‌ای از متانت و خرد و فهم و سعه صدر و با اتقان و انسجام شکل گیرد و از هرگونه شتابزدگی و یکسونگری و انفعال و چیزهایی دیگری از این دست که معمولا چنین روندهایی را به انحراف و استحاله می‌کشاند به دور و برحذر باشد، نکته‌ای است که در اشارات رهبر فرزانه انقلاب هم مورد توجه قرار گرفته است؛ «البتّه این کار، کار شتاب‌آلودی نیست - کار بلندمدّتی است، کار مهمّی است - منتها دوستانی هم که مشغول این کار هستند، لازم است سرعت متناسب را به این کار بدهند؛ یعنی ضمن اینکه نباید در این کار شتاب‌زدگی کرد؛ عقب‌ماندگی هم در این کار مطلوب نیست و مورد قبول نیست؛ بایستی کار بشود.»
 
تولید علم؛ بن مایه و زمینه اصلی اسلامی کردن علوم انسانی
در حقیقت می‌توان گفت بن مایه و زمینه اصلی بحث در حوزه علوم انسانی اسلامی، همان مسئله خطیر و مهم و سرنوشت ساز تولید علم است و تولید علم همان نکته‌ای است که سال‌ها پیش مورد عنایت رهبری انقلاب قرار گرفته و ایشان با اصرار فراوان و تأکید بسیار، بر احیای جریان آن در فضای علمی کشور و راه اندازی کرسی‌های آزاداندیشی در مراجع و مراکز حوزوی و دانشگاهی به منظور رسیدن به افقی که تولید علم برای جریان فکری و علمی کشور فراهم می‌سازد، توجه و تنبه دادند.
«من یک روزی مسئله» تولید علم را مطرح کردم، بعد دیدم بعضی جاها نشسته‌اند روی کلمه «تولید علم» دارند خدشه می‌کنند - حالا یک مناقشه لفظی - که علم قابل تولید نیست! امروز این به صورت یک گفتمان قطعی در آمده... بایستی کار کرد و کار کنید، فکر کنید؛ حتماً تأثیر دارد. «...من علوم پایه را خیلی مهم می‌دانم. من یک وقتی گفتم علوم پایه در مقایسه با علوم کاربردی که ما داریم، مثل یک ذخیره بانکی است در مقابل پولی که شما توی جیبتان می‌گذارید. شما برای خودتان یک مقدار ذخائر بانکی دارید که پشتوانه کار شما، مایه امید شما، منشأ درآمدهای شما آن است. البته یک مقدار هم پول توی جیبتان می‌گذارید و خرج می‌کنید. این علوم کاربردی‌ای که امروز وجود دارد، این‌ها همه‌اش همین پول‌هائی است که ما داریم خرج می‌کنیم. یک ملت مجبور است مهندسی داشته باشد، شهرسازی داشته باشد، صنایع داشته باشد، پزشکی داشته باشد، سلامت و درمان داشته باشد؛ این‌ها پول‌هائی است که روزانه داریم خرج می‌کنیم؛ اما مایه و ریشه اصلی این علوم، علوم پایه است
علوم انسانی؛ روحی برای کالبد سایر علوم و دانش‌ها
علوم انسانی روح دانش است. حقیقتاً همه دانش‌ها، همه تحرکات برتر در یک جامعه، مثل یک کالبد است که روح آن، علوم انسانی است. اما به راستی چرا علوم انسانی، این مایه دارای ارزش و مورد توجه رهبر انقلاب است؟ این همان نکته‌ای است که در ابتدای متن نیز بدان اشاره کردیم؛ اهمین مضاعف علوم پایه یا همان علوم انسانی، به خاطر جهت دهی و هدایت‌گری است که در جامعه و برای آحاد مردم و نخبگان آن ایفا می‌کند.
علوم انسانی است که فکر را می‌سازد و ورز می‌دهد؛ علوم انسانی است که بر مبنای آن حرکت تکاملی مادی و معنوی جامعه وشکل و شویه و مسیر و سمت و سویش، مشخص و مبین می‌گردد؛ بر اساس همین علوم است که به نوعی می‌توان گفت حیات مادی و معنوی اجتماع انسانی شکل می‌گیرد. «علوم انسانی جهت می‌دهد، مشخص می‌کند که ما کدام طرف داریم می‌رویم؛ دانش ما دنبال چیست؟ وقتی علوم انسانی منحرف شد و بر پایه‌های غلط و جهان‌بینی‌های غلط استوار شد، نتیجه این می‌شود که همه‌ تحرکات جامعه به سمت یک گرایش انحرافی پیش می‌رود.»
 
وقتی علوم انسانی به وسیله‌ای برای استعمار و استثمار مبدل می‌شود
و شاهد مثال یکی از این مسیرها که در جهان امروز هم چونان بیماری شایعی، به سرایت رسیده و جوامع مختلفی را از جهان اول تا سوم و از توسعه یافته تا عقب مانده و از شرق تا غرب و از مسیحی تا مسلمان، دربرگرفته است، جامعه مدرن و بلکه پست مدرن غرب امروز است. «امروز دانشی که غرب دارد، شوخی نیست؛ چیز کوچکی نیست. دانش غرب یک پدیده بی‌نظیر تاریخی است؛ اما این دانش در طول سال‌های متمادی در راه استعمار به کار رفته، در راه برده‌داری و برده‌گیری به کار رفته، در راه ظلم به کار رفته، در راه بالاکشیدن ثروت ملت‌ها به کار رفته؛ امروز هم که می‌بینید، چه کار دارند می‌کنند. این بر اثر همان فکر غلط، نگاه غلط، بینش غلط و جهت‌گیری غلط است که این علم با این عظمت - که خود علم یک چیز شریفی است، یک پدیده‌ عزیز و کریمی است - در این جهت‌ها به کار می‌افتد.» 
 
*پی نوشت ها و منابع:
بیانات در دیدار اساتید دانشگاه‌ها1393/04/11
بیانات در دیدار جمعی از نخبگان و برگزیدگان علمی 13/7/1393

علی رفیعی

830/703/ر

ارسال نظرات