نباید اجازه دهیم افکار منحرف روشنفکری در اندیشه و حوزه ما نفوذ کند
گفتوگو با جناب حجت الاسلام و المسلمین دکتر محرمی پژوهشگر و مولف برجسته عرصه تاریخ، بر محور موضوعاتی در حوزه تاریخ، از جمله بحث مهم سیر تطور مقوله تاریخ در حوزههای علمیه به ویژه در حیطه آموزش و مطالعات و تأثیرگذاریهای مکتبی و نحلههای فکری و نیز مباحث پیرامونی آن بود. اما به مناسبت ماه محرم، در بخش اول گفتوگو به موضوع تاریخ و آسیب شناسی عزاداری حسینی پرداختیم.
ایشان ضمن نقبی که به مقوله جریان آسیب شناسیی و خطر تبدیل آن به نهضت ضد عزاداری داشتند، این نکته را یادآوری کردند که این قبیل جریانات، بیشتر از سوی طیف روشنفکری دامن زده میشده و اساسا رویکردی انحرافی و ضدشیعی دارد.
در ادامه نیز با تأکید بر اینکه علمدار جریان سالم آسیب شناسی عزاداری باید روحانیت و عالمان دین باشند، بر این امر صحه گذاشتند که توجه و تکیه بر سنتهای اصیل و آیینهای گذشته در این وادی، بسیار برتر و سودمندتر از مدرنیزم وارداتی و پیروی از الگوهای بیروح امروزی است. ضمن سپاس از محبت و صمیمیت و تواضع این فاضل ارجمند در همراهی با سرویس اندیشه، بخش دوم این گفتوگو را تقدیم حضورتان میکنیم.
رسا – جناب استاد محرمی، اجازه دهید تأملی کنیم بر بحث تاریخچه عزاداری؛ شما اشارهای داشتید به مرحوم شریعتی که بحث تشیع علوی و تشیع صفوی را مطرح کرد و نکات تاریخی قابل توجهی که در این حوزه وجود دارد که این شکل از سنتهای عزاداری ما از زمان صفویه ظهور و بروز پیدا میکند و... . اگر یک تمرکزی داشته باشیم به این موضوع که اساسا سیر تطور عزاداری از زمان حضرات معصومین(ع) تا زمان ما چه مراحلی را طی کرده و چقدر این حرف درست است که شکل امروزی عزاداری نتیجه و محصول دوره صفویه است و یک نگاهی به این موضوع داشته باشیم به کجا میرسیم؟ این نکته برای مخاطبین ما خیلی هم میتواند قابل استفاده باشد.
واقعیت این است که عزاداری حسینی(ع) سابقهاش میرسد به عصر ائمه(ع)؛ یعنی این یک عمل دینی است که توسط معصومین(ع) پایه گذاری شده و در میان شیعه مانده است. یعنی این طوری نیست که این پادشاه و آن پادشاه بیاید انجام دهد و اگر پادشاهان هم در این خصوص کارهایی انجام دادند که در راستای گسترش تشیع بوده، نیت سیاسی نداشتند. اصل عزاداری مربوط به عصر ائمه(ع) است؛ یعنی عصر امام صادق(ع) و امام باقر(ع). سعی امام سجاد(ع) بر این بود که یاد امام حسین(ع) را زنده نگه دارند، اما به طور شخصی؛ برای ایشان این فرصت پیش نیامد که این مقوله را بتواند به میان شیعیان بکشاند و اگر هم بوده، کمرنگ و در حد مقدوراتشان واقع شده است و اینکه آن حضرت تقریبا طبق روایت، چهل سال برای امام حسین(ع) گریه کرده است، خود نشانهای بر عظمت و مظلومیت کار ایشان و موقعیت و شرایطشان است.
در تاریخ آمده است که زنهای بنی هاشم، هفت سال به سرشان شانه نزدند و به موهایشان حنا نمالیدند. هفت سال یعنی تا وقتی که مختار سر عمر سعد ملعون و ابن زیاد خبیث را میفرستد حضور امام سجاد (ع) و از آن روز، زنان بنی هاشم به سرشان شانه میزدند و از میوههایی که از شام آمده بود، در شهر برای مردم پخش میکردند و شکرگذاری انجام میدهند که این دو ملعون کشته شدند.
بعد امام صادق(ع) و امام باقر(ع) به شیوه خودشان این سنت عزاداری را بنا میکنند و میسپارند که در منازل ایشان عزاداری کنند و دستور میدهند که ای مردم! شما بروید عزاداری کنید برای محرم و محرم را ساکت و مهجور نگذارید و لذا عزاداری به این شکل از زمان این دو بزگوار شروع میشود و در دهه محرم، خود امام محمد باقر(ع) و امام صادق(ع) در خانهشان عزاداری میکردند و روضه میگرفتند و این اشعاری که درباره امام حسین(ع) گفته شده است، به خاطر این تشویقهایی که ائمه(ع) میکردند و اشعار، کم کم در مناطق شیعه نشین رواج یافته و این عزاداریها در زمان ائمه بعدی هم هر گاه میتوانستند در دهه عاشورا عزاداری کنند، ادامه مییافت و البته عزاداری دیگری به شیوه امروزی گزارش نشده است؛ مانند سینه زدن و علمات بردن و... در آن زمان بیشتر در قالب روضه خوانی و شعر گویی بوده است.
یعنی شاعر شعری را که حفظ بوده در مصائب امام حسین(ع) میخوانده و میگریستند. بعد در زمان آل بویه آن شکل از عزاداری عمومی و به سینه زدن رونق پیدا کرد و آل بویه در سال 252 در بغداد دستور دادند علنی شود و بعد از آن سایر ممالک اسلامی و خیلی از کشورهای اسلامی که شیعی بودند، این را گرفتند و کم کم عمومی شد و بعد از آل بویه به همین نحو ماند. البته در آن زمان ناسبیان و تندروهای بغداد که الان معروفند به تکفیریها، حساسیت نشان میدادند و خیلی درگیریها پیش میآمد. ولی عزاداری حسینی با همه این فراز و نشیبها و مشکلات و موانع، ادامه پیدا کرد تا صفویه.
از صفویه به بعد، به دلیل اینکه قریب به زمان ماست و ما هم متاثر هستیم از دوران صفوی، تأثیر و تأثیراتش در ما و شکل و شیوه عزاداریهایمان بیشتر بود. در نسلهای بعد از صفویه هم عزاداری رونق بیشتری پیدا کرد. مثلا علاوه بر دهه محرم، روزهای صفر و ایام مناسبتهای ماه صفر هم اضافه شد.
علاوه بر این به شکل و شیوه عزاداری هم یک سری شکلهای دیگری اضافه شد. در عزاداری همین زنجیر زنی اضافه شد و بعد مسئله قمه و... باز اضافه شد و بعضی میگویند که این عزاداری تعزیه، مربوط به قبل از صفویه است؛ ولی برخی هم میگویند در زمان صفویه است و خلاصه تا اواخر صفویه این موضوع سیر تطوری را به شکل افزایش کمی و کیفی تجربه کرد و به تدریج گسترش پیدا کرد.
البته هر کجا که منافات با شریعت مقدس اسلام داشت، علما تذکر میدادند و جلویش میایستادند و بالاخره پیروز میشدند و در مورد قمه زنی کسی از علما از قدیم نمیتوانید پیدا کنید که آن را در رسالهاش حرام اعلام کرده باشد؛ اما مدارا میکردند و آخرش هم کم کم کاهش پیدا کرده است. یا اینکه مثلا در تعزیهها فرض بفرمایید لباس مرد چطور باشد و زن نباشد و... بالاخره اینها هم نکاتی بود که باید بررسی و مورد مداقه شرعی قرار میگرفت و سعی میشد که جانب مسائل اسلامی رعایت شود.
خلاصه اینکه این سنتهای آئینی و شیوههای عزاداری، از صفویه گسترش داشته است؛ عزاداری از لحاظ کیفی و کمی توسعه داشته و این طبیعی است. یک وقتی ما در تقیه و خفیه میخواهیم عزاداری کنیم، حسابش جداست؛ ولی وقتی دولتی با ما کنار میآید و به ما کمک میکند، همچنان که عزاداری بعد از انقلاب نسبت به قبل از انقلاب خیلی گسترش داشته است، معلوم است که پررنگتر میشود. البته یک آسیب هم هست و آن تعداد و زمانهای عزاداری است و با توجه داشته باشیم که نباید آن قدر عزاداری دهههای مختلفش زیاد باشد.
ما باید اختصار کنیم به دهههایی که در قدیم بوده و به ویژه در سخنان معصومین(ع) بوده است. درست است که ائمه(ع) ما همه عزیز و بزرگ هستند، ولی ما مامور نیستیم برای همهشان دهه بگیریم. فرض بفرمایید در شهادت امیرالمومنین(ع) که پدر امام حسین(ع) است، در این مورد دهه بگیریم و یا در سایر روزها و مناسبتها. البته اگر این دهه گرفتنها و افزایش کمی عزاداریها عمومی نشود، اشکالی ندارد. یک عده خوششان میآید و دهه میگیرند؛ عیبی هم ندارد؛ ولی نباید عمومی شود؛ زیرا یک مقدار زدگی از دین پیش میآورد.
آن قصه مرد نصرانی پیش میآید که در زمان امام صادق(ع) نقل میکنند که شخصی یک نفر را مسلمان کرد و برد مسجد نماز شب و بعد نماز صبح و بعد بین طلوعین شد و گفت هم عبادت کنیم و هم قرآن بخوانیم و بعد از قرآن گفت چیزی نمانده به ظهر، بیا نماز را ادامه دهیم؛ بعد ظهر شد و عصر و... بعد مغرب و عشا و همه مستحبات و...! فردا که خواستند بروند مسجد، آن مرد یهودی گفت: برای مسلمان شدن، برو یک بیکار را پیدا کن! من خانه و زندگی دارم و خانواده من، از من انتظار دارند!
نباید به این سمت برویم و این طوری نباشد که ما همه سال را به نحوی عزاداری کنیم و هم مناسبتهایمان همگی دهه شوند و در مردم، زدگی ایجاد شود و مردم بگویند که اصلا عزاداری از بیخ نبوده است و نباشد! این افراطها باعث میشود که مردم از بیخ منکر شوند؛ لذا در اسلام عسر و حرج نیست و این سنت عزاداری نباید عسر و حرج و بعد زدگی بیاورد.
رسا - اتفاقاتی در تاریخ معاصر ما افتاد در باب واقعه عاشورا که هم منظر تاریخی داشت و هم شاید بحثهای کلامی و اعتقادی و خیلی چیزهای دیگر. مانند کتاب شهید جاوید مرحوم صالحی نجف آبادی و حماسه حسینی مرحوم مطهری و آثار دیگر و نکات دیگری که مطرح میشد. از منظر بحثهای تاریخی میخواهم حضرت عالی اشارهای بفرمایید به این موضوع که چگونه میتوان ورود پیدا کرد به مسئله عاشورا، به ویژه برای نسل جدید و حتی نخبگان حوزوی و دانشگاهی و بحث را باز کرد و به یک مجموعه منتظم و قابل توازن و تناسب رسید.
اینکه مثلا قیام حضرت سیدالشهدا(ع) به لحاظ تاریخی و تلفیق آن با مباحث عرفانی مانند بحث علم غیب امام(ع) و بحث آگاهی ایشان نسبت به وقایع و آنچه که رخ خواهد داد و بحث حکومت داری و حکومت خواهی و تکلیف گرایی و... اینها جایگاه و بستری میشود برای بحثهای مهم دیگر. شما به عنوان یکی از اساتید حوزه تاریخ اسلام، بفرمایید در این آشفته بازار برداشتهای مختلف که شاعر میگوید: «هر کس به طریقی صفت حمد تو گوید، بلبل به غزل خوانی، قمری به ترانه» چه باید کرد؟
این که عرفا برداشت خودشان را از این واقعه دارند و مورخین همچنین و هر کسی که متعلق به هر نحله و مکتبی هست، هم برداشت و بیان خود را دارد و مردم هم در مواجهه با این نظرات و قشرها و مشربهای گوناگون قرار میگیرند، آیا آسیبزا نیست؟
سوال بنده مشخصا این است: مخاطب امروزی وقتی در برابر این منظرهای گوناگون قرار میگیرد، در عین حال که ممکن است برای او جذاب هم باشد، در عین حال برای مخاطب یک آشفتگی به همراه میآورد؛ به این معنا که او بناست حرکت و قیام امام حسین(ع) را با پیش فرضهای انسان امروزی بسنجد یا بناست این واقعه را با مباحثی شهودی و عرفانی و تراز انسان کامل بسنجد؟ بعد میبینیم که مثلا شخصی مثل مرحوم صالحی نجف آبادی آن موضوع گیریها را میکند و به اصطلاح، زیرآب بسیاری از مسائل را میزند که اصلا تبدیل به یک نهضت میشود در دوران خودش. چه باید کرد؟ آیا اساسا میشود یک متد و راه و شیوهای ارائه کرد که آنچه ما از قیام امام حسین(ع) تحویل مخاطب میدهیم، در یک منظومهای شکل بگیرد که ایشان را دچار آشفتگی و پریشانی نکند. چون من با دوستان متعددی در این حوزهها صحبت کردم و این سوال، برآیندی از فرآیند این گفت و گو با ایشان است. اینکه خدای نکرده این پریشانی اتفاق نیفتد که دوستان بگویند که اصلا چی بوده اصل این قضیه؟ در واقع لغزندگی و شناور بودن در حیطههای مختلف، گاهی اوقات باعث سلب صلاحیت از همه حیطهها میشود؛ چون عظمت این اتفاق، برای همه که قابل هضم نیست.
به اعتقاد حضرت عالی مبلغین و روحانیت و کسانی که تریبونها در اختیارشان است و در فضاهای مختلف بناست این واقعه را برای مردم شرح دهند، به واقعه عاشورا چگونه باید ورود پیدا کنند؟ همچنین بحث وقایع تاریخی با همه چالشها و سوالات و ابهاماتی که وجود دارد و شاید هم طبیعی باشد...؛ آیا میشود یک راهی پیشنهاد داد؟ سوال طولانی و سختی شد. نه؟
سوال مهم و اساسی و خوبی است. بله راه که هست. باید اسلام را از زبان تریبون رسمی اسلام شنید. اسلام را از طریق مرجعیت و ولایت دریافت کرد. البته قدیم و قبل از انقلاب، مرجعیت و ولایت نبود. الان هم مرجعیت و ولایت فقیه هست. ما باید اسلام را از این کانال بشنویم و حقایقش را دریافت کنیم. اصلا یکی از علل مهم لزوم وجود امام(ع) این است. امام اصلا برای چیست؟ امام برای این است که اختلافها در دین پیش نیاید و ما باید به امام(ع) رجوع کنیم. امام(ع) الان غائب است؛ پس باید به کسانی رجوع کنیم که ایشان برای ما معرفی کرده است.
الآن مراجع و از میان آنها ولی فقیه محل رجوعند. ما باید این کانال را توجه داشته باشیم. به این تریبون رسمی اسلام تمرکز کنیم و نه به اختلافات. الآن هم متاسفانه زمانی است که ماهوارهها گسترش پیدا کرده و این افکار به خانهها رسیده و ما باید رعایت کنیم. در زمان گذشته هم همینطور بوده است. البته من باید تصحیح کنیم که صالحی نجف آبادی نه به یک نهضت، بلکه به یک انحراف تبدیل شد. البته آنهایی که دوست دارند به یک جریان تبدیل شوند، موفق نشدند و به جریان تبدیل نشد. انحراف یعنی این.
این انحرافات همیشه ممکن است باشد و الان هم هست. یعنی همان خط و خطوط، خیلی زیاد است به ویژه الان که درس خوانها هم زیاد شدهاند و محافل علمی گسترش پیدا کرده و علوم انسانی و کسانی که در مسائل تاریخ بدون اینکه در حوزه درس خوانده باشند و اسلام شناس باشند، نظر میدهند و کتاب مینویسند، زیاد شدهاند؛ این آسیب، فراگیرتر است.
اما ما نباید مرعوب آنها شویم؛ بلکه باید ببینیم که تریبون رسمی چه میگوید. اما آن بحثهای خاص شهید مطهری نیز یک جریان انحرافی بود. البته هر زمانی ممکن است انسانیهایی باشند و اشتباه بفهمند. نمیشود کنترل کرد. خداوند خواسته است که انسان با اختیار خودش هم در معرض راه انحرافی باشد و هم صراط مستقیم و این خواست و مشیت خداوند است و بر این قرار گرفته است که بشر با اختیارش، با وجود جریانها و فکرها و طرق انحرافی و با وجود صراط مستقیم، با اختیارش، صراط مستقیم را انتخاب کند.
این که تریبون رسمی را بشناسیم و حجت بعد از حجت، جانشینان حجت در غیبت او را درک کنیم، طریق مستقیم و راه فلاح است. شهید مطهری هم یک حرفهایی دارد در کتابی که نوشته شده است با نام حماسه حسینی؛ ولی موضع ایشان به هیچ وجه موضع خلاف علمای اسلام نبوده و نیست.
ایشان بلندگوی حوزه اصیل و با زبان علمی و فکری و عقل گرایانه بوده و در واقع، تریبون حوزه و مرجعیت بود. ایشان میگفت که حرف انحرافی نزنید و در منبرها دروغ نگویید و از این قبیل حرفهایی که مثلا عروسی قاسم در کتابهای معتبر نیست و نباد وعاظ و مداحان این قبیل چیزهای سست را بگویند. ایشان میگفت که مثلا مقتلها بعضا تحریفاتی دارد و این درست نیست که این بخشهایش ترویج شوند و حرفهای بیسند داخل آن است و قس علی هذا. بله البته یک حرفهایی زده است که شاید به مذاق روضه خوانها و مداحان خوش نیاید که خطاب به آنها بگویند: «آقا دروغ نگویید و معتبر بگویید!»
اما این همان نصیحت است که پدری به پسرش میکند. شهید مطهری هم تمام حرفهایش درست بود با قالبهای عقلی و امروزی و میخواست اسلام را یک اسلام عاقل پسند و عقل پسند ارائه دهد و مسائل خرافی و ضعیف را از اسلام مبرا کند. گاهی البته تند هم حرف زده است و با بعضی انحرافات تند برخورد کرده است؛ خوب او دلش برای اسلام میسوخت. او معتقد بود که اسلام را طوری کنیم که این طیف روشنفکر و درس خوانده هم حرفی نداشته باشند و بتوانند قبول کنند.
رسا - در بحث واقعه عاشورا یک نکته اساسی درباره منابع تاریخی است که در دسترس ماست. این منابع چقدر جامع است و تصویری که این منابع برای ما به وجود میآورند، چقدر قابل دفاع است؟ منابع واقعه عاشورا خیلی زیاد است. عاشورا مسئلهای است که در طول تاریخ هرگز به اندازه آن، کتاب نوشته نشده است. ولی گزارههای تاریخی که در مورد واقعه عاشورا نقل شده است، باید مانند تمام گزارشات تاریخی دیگر، اعتبار سنجی شود و ببینیم که هر کدامشان از لحاظ سند و متن چه وضعیتی دارند.
از لحاظ سندی باید یکی این گزاره را نقل کند که منتهی شود به کسی که واقعه عاشورا را دیده است و یا از کسی شنیده باشد که آنجا بوده؛ باید به اینها منتهی شود. یعنی کل وقایع تاریخی به این گونه است و عاشورا هم همچنین و ما باید مطلبی که نقل میشود بسنجیم که سلسله سند آن درست باشد و به یک جایی برسد. مثلا من الان مسئلهای را در مقتلی نقل میکنم؛ پس باید بگویم که چه کسی گفته است. مثلا تا قرن چهارم را بیشتر علما میپسندند و میگویند کتابهای قرن چهارم، عموم مطالب را گفتهاند.
چرا که اکثر کتابها در دسترس ایشان بوده و بعد از بین رفته و به همین دلیل، خیلی اطمینان میکنند به این مطالب. مثلا اولین مقتلی که نوشته شده است، مقتل ابومخنف که با یکی دوتا نسل میتوانسته واقعه عاشورا را از کسانی نقل کند که در آنجا بودهاند و همینطور هم شده است، مقتل مهمی است. البته در حوزه مقتل، مسائل عاشورا پرنویس بوده؛ چنان که در همان قرن اول، کتابهایی در مورد عاشورا نوشته شده، ولی نمانده است.
رسا - کتابهایی که الان در دسترس عموم است، اگر بنا باشد تعدادی را معرفی کنید که بیشتر قابل اطمینان است برای کسانی که میخواهند مراجعه کنند به لحاظ تاریخی و تاریخ تحلیلی، به کدام اشاره میکنید؟
اولین مقتل برای ابومخنف است که شیعه بوده و حتی اهل سنت هم به آن اعتقاد داشتند. ابن کثیر میگوید: «من مطالب عاشورا را از ابیمخنف نقل میکنم، اما ایشان رافضی و شیعه است و اگر ابوجعفر(طبری) از او نقل نمیکرد، من هم نقل نمیکردم.» ابومخنف عالم بزرگی بوده است در قرن دوم هجری؛ معاصر امام صادق(ع) و امام باقر(ع). البته این مقتلی بوده که یک مقدار اشکالاتی داشته است؛ ولی این را استاد یوسفی از اساتید حوزه علمیه قم تحقیق کرده و ایشان این مطالب انحرافی را کنار زده و فارسی آن هم هست که یکی از دوستان ما به نام آقای سلیمانی به فارسی ترجمه کرده و موسسه امام خمینی(ره) چند بار چاپ کرده است.
مقتل خوارزمی هم مقتل خوب و مفصلتری است و یک سنی نوشته است. کتاب خوب و مفصلی است و روایاتش هم مسند است و سند روایتش هم ذکر کرده است. یکی از بهترین مقاتل، مقتل لهوف است که این مقتل را مقام معظم رهبری هم تایید کرده است. سید بن طاووس در بین علمای شیعه یک عالم بزرگی است که روی حرف ایشان حرف نمیزنند؛ لذا آدم درستکاری بوده و کتابهای خیلی زیادی در دسترس داشته است.
کتابهایی که در عصر ائمه(ع) نوشته شده، در دسترس داشته است. کتاب ایشان خیلی معتبر است. درست است که در قرن ششم یا هفتم است، اما ایشان آدم خیلی معتبری بوده است. در زمان قاجار، یکی از مقاتل خوب که برای فرهاد میرزا است، تحریر شده است. میتوان گفت که بهترین مقتلی است که در زمان قاجار نوشته شده که ایشان از شاهزادههای قاجار هم بوده است. علما هم کتابها و مقاتل خوب و جالبی نوشتند. یک مقتلی هم موسسه امام خمینی(ره) چاپ کرده زیر نظر استاد پیشوایی که در دو جلد است و دو خصوصیت بارز دارد؛ یکی این است که این مقتل، جامع است، یعنی علاوه بر مسئله سید الشهدا(ع) مسئله رفتن و شهید شدن از مدینه تا کربلا و... همه را آورده است.
مباحث پیرامونی مقاتل را هم آورده است. فرض کنید همین تاریخ عزاداری و قرائتهای مختلف از امام حسین(ع) و... . در ثانی، در این مقتل سعی شده است که مطالب درست و با سند درست آورده شود، نه مطالبی که سند درست و حسابی ندارند.
تمام مطالبی که در آن آمده، مربوط به کتابهای معتبر است و اگر مطلبی هم در کتابی نامعتبر نقل شده است که ما نمیپذیریم، ذکر شده است. شخص بزرگی مثل استاد پیشوایی که شخص بزرگوار و امین و دینداری است، بر آن نظارت کرده و اصلا خودش نوشته و اکثر کارهایش را خودش انجام داده است. این دوستانی که اسمشان آمده و بنده هم جزو ایشان هستم، واقعا کمک کارشان بودهاند و اکثر کار را خود ایشان انجام داده است.
ایشان خیلی جدی و نکته به نکته و کلمه به کلمه، این تألیف را انجام داده و چند بار بازنویسی و بررسی و بازنگری شده است. خلاصه این مقتل خیلی خوبی است.
رسا - کتابهای دیگری هم پیرامون این واقعه نوشته شده است که نویسندگانش، بیشتر از بعد تحلیلی به واقعه عاشورا ورود کردهاند؛ مثل کتاب دکتر سید جعفر شهیدی.
بله، کلا کتابهای آقای دکتر شهیدی کتابهای خوبی است. کتابهای خوب وتحلیلی است. ایشان مجتهد و از شاگردان آیت الله خویی بودهاند. آیت الله مصباح کتابی به نام «آذرخش کربلا دارد» که آن هم تحلیل خوبی است در نوع خودش و نیامده مقتل را بگوید؛ بلکه مسائل پیرامونی و علل قیام عاشورا و علل این انحراف جامعه را خیلی عالی تحلیل کرده است.
رسا - کتابهای زیادی در این خصوص نوشته شده است و حضرت عالی فرمودید که در وقایع بشریت بیشترین حجم را به خودش اختصاص داده است. اگر واقعا الان سوالی برای مخاطبین ما باشد که چرا این واقعه رخ داد و عوامل اصلی که باعث شد چنین رخدادی در جامعه اسلامی توسط مسلمانان به وقوع بپیوندد، سرفصلها و عوامل اصلی و چیزهایی که خیلی موثر بودهاند تا به این فاجعه منتهی شود، چه چیزهایی است؟
در کتاب آیت الله مصباح که آذرخش کربلا نام دارد و بنده بررسی کردهام، در این کتاب انصافا خیلی خوب به این موضوع پرداختهاند. تحلیل وضعیت جامعه را گفتهاند که چگونه جامعه آمد به اینجایی رسید که توانست امام حسین(ع) را بکشد. تحلیل خیلی جامعی کرده و بیشتر تکیهاش بر خود فرمایشات امام حسین(ع) بوده است. امام حسین(ع) میدانسته این قصه را و اینکه این اتفاقات رخ خواهد داد.
در آن زمان یک عده نمیدانستند و در طول راهی که امام(ع) دارد میرود، یک عده میدانستند و میگفتند نرو، تو را میکشند و اینها در تاریخ مشخص است و گفتوگوهایشان با امام حسین(ع) نشانگر این نکته است که اینها قصه را میدانستند. امام(ع) به اینها جوابهایی میدهد. یک جوابی هم که ایشان به محمد حنفیه میدهد که محمد حنفیه مدینه بوده و میرود مکه و به امام(ع) میگوید که نمیگذارم بروی و بعد مشورت میدهد که برو به یمن؛ چرا که آنجا نمیتوانند تو را بکشند؛ امام(ع) میگوید به پیشنهادت فکر میکنم و فردا میبیند که امام(ع) حاضر است و مواردی از این دست در این کتاب آمده و مورد تحلیل واقع شده است.
یا اینکه امام(ع) میگفته است که نمیتوانم در مکه بمانم و اگر بمانم، مرا میکشند و احترام مکه از بین میرود و... و امام(ع) در آخر میگوید که جدم به من دستوری داده و باید بروم. بعد در راه میگویند که نه نمیتوانند شما را بکشند، ولی امام(ع) میگوید میکشند. میگویند مگر میشود که شما را بکشند یابن رسول الله؟ که امام(ع)، بنی اسرائیل را مثال میزند که حضرت زکریا(ع) را با آن وضعیت، سر میبرند و سر مطهرش را به یکی از زنان بدکاره آن زمان هدیه میدهند و یا اینکه میفرماید: هفتاد پیغمبر را در یک روز کشتند و بعد مغازهشان را باز کردند و انگار نه انگار که اتفاقی افتاده است؛ لذا فرمایشاتی هم در این موارد دارد که چطور میشود که جامعه به این حد از قساوت و انحراف و بیشرافتی رسیده باشد؟ مسئله این نیست که واقعه عاشورا محصول یک روز یا دوران کوتاهی باشد، بلکه مسئله از همان زمان پیغمبر(ص) بوده و از خود پیغمبر(ص) مسئله شروع شد و خواستند حتی خود پیغمبر را هم بکشند که موفق نشدند.
حضرت امیر(ع) را شهید کردند و حضرت فاطمه(س) را بین در و دیوار گذاشتند و این مصیبت، از آن زمان شروع شد. در زمان حکومت امیرالمومنان(ع) جناب محمد بن ابی بکر نامهای مینویسد به معاویه که تو کجا علی(ع) کجا؟ تو آمدی در مقابل علی(ع) عرض اندام میکنی و قیاس میکنی و... ایشان نامهای مینویسد به محمد ابن ابوبکر که خلاصهاش این است که علی(ع) همین طور است که میگویی؛ آنچنان که ما در عصر پیامبر(ص) خیال میکردیم که اطاعت از علی(ع) واجب است؛ ولی آنها که در همان موقع، علی(ع) را از مقامش پایین آوردند، پدر تو و عمر بودند. یعنی از همان جا به ذهن ما افتاد که میشود با علی و اولادش(ع) چنین کرد و آمدیم به میدان.
واقعیت این است که یک عدهای در جامعه هستند که همیشه برای تقرب به سلطان و برای اینکه سهمی در ریاست جامعه داشته باشند، برای هر کاری آمادهاند. اینها همیشه در جامعه هستند و خواص باید از این حیث مواظب باشند که کار از کار نگذرد. اینجا مذمت بیشتر متوجه خواص است. خواصی که بودند و از امام(ره) حمایت نکردند و امام(ره) شهید شد. واقعا اینها نفهمیدند؟ شاید که در اینجا مسئله بصیرت بود و ایشان بصیرت نداشتند. نه اینکه بصیرت به حق امام(ع) نداشتند، بلکه شاید خطر را نمیدیدند. اکثر بزرگان و شعیان کوفه باور نمیکردند که امام(ع) را بکشند؛ میگفتند جلویشان را میگیرند و امام(ع) بر میگردد. ولذا اینها اگر میانشان اختلاف و مشکل نبود و جناب مسلم کارش میگرفت، اینطور نمیشد.
رسا - یکی از تأکیداتی که مقام معظم رهبری در سخنرانیشان در حوزه در قم داشتند، این بود که طلاب تاریخ بخوانند. جایگاه بحث تاریخ در حوزههای علیمه ما به لحاظ آموزشی و توجهی که باید به این بحث شود چیست؟
البته در خصوص تاریخ در حوزههای علمیه قبلا مطالعاتی بود. یعنی کار تاریخی در حوزه علمیه کار جنبی بود و نوشتن هم چندان در کار نبود و ضعیف بود. حالا یک توجهی به تاریخ شده، به عنوان یکی از رشتههای تخصصی که میشود در حوزه باشد، مانند سایر رشتهها. یعنی بنا گذاشته شده است که تاریخ هم رشتهای باشد در موسسات آموزش عالی حوزه، مانند روانشناسی و جامعه شناسی و...؛ اما الان مقوله تاریخ در حوزه انصافا گرفته و جدی شده است.
یکی از کارهایی که ما باید بکنیم، همین بررسی تاریخ اسلام است که غیر از ما، هم کسی نمیتواند و کسی که درس حوزه نخوانده و تخصصی در کلام و حدیث نداشته باشد، نمیتواند احاطه بر تاریخ اسلام و ائمه(ع) داشته باشد. این توجه، از لحاظ کمی شده است و یک سری رشتههایی در تاریخ، در حوزه ایجاد شده است؛ مثلا در موسسه امام خمینی(ره) و جامعه المصطفی(س) و... موسسات پژوهشی ایجاد شده است؛ ولی واقعیت این است که توجه کمی شده، ولی کیفی نشده است.
ما یک آسیب شناسی در تاریخ داریم که عبارت است از ورود افکار روشنفکرانه به عرصه تاریخ در حوزه؛ چون دانشگاهیان میآمدند و اینجا تدریس میکردند و تاریخ را برای ما میگفتند و ما آنطور که باید و شاید تاریخ نمیدانستیم و آنها بودند که تاریخ را برای ما تدریس میکردند و از این مسیر، مسئله دید سکولاری به تاریخ هم وارد حوزه شده و در حال حاضر هم در حال رشد است. الان در همین حوزه ما، یک سری دیدگاههای روشنفکرانه به تاریخ اسلام هست که البته چندان عمیق نیست و تقلیدی است؛ اما بالاخره یک سری فکرهای انحرافی به تاریخ اسلام و در پوشش تحقیقات علمی انجام میشود.
این مسئله در موسسات آموزشی و پژوهشی حوزه که مربوط به تاریخ هستند، یک شیوعی دارد و از این جهت، وضعیتی منفی است؛ ولی جهات مثبتش هم این است که انصافا حوزه در تاریخ رشد و ترقی کرده و کتابهای خیلی عالی در تاریخ نوشته شده است که اینها قبلا نوشته نشده بود. اما این وضعیت نباید طوری باشد که به سمت و سوی این برویم که مبانی ما را سست کنند و افکار روشنفکرانه را بیاورند و حوزه را ساکن و ساکت کنند.
باید ما با دیدگاه حوزوی هم به تاریخ بنگریم و دیدگاه حوزوی نباید مهجور باشد. ضمن اینکه ما یک دیدگاه سنتی هم میتوانیم به تاریخ اسلام داشته باشیم و خیلی چیزها را باید رعایت کنیم و روش گذشتگانمان را مد نظر قرار دهیم و پیشفرضهایی را درتاریخ در نظر بگیریم. تاریخ باید با دید اسلامی و حوزوی هم بررسی شود که این یک مقدار کم رنگ است. دیدگاههای تاریخی، آسیب شناسی جدی لازم دارد که آن افکار روشنفکری که در محافل دانشگاهی مطرح بوده و هست، در محافل حوزوی هم مطرح شده است و این زنگ خطر است.
ادامه دارد...
/830/401/ر