درخشش خورشید ولایت در منشور اقتدار، متانت و رأفت
در بخش پیشین این نوشتار، یادآور شدیم از آنجا که زبیر از شخصیتهای متنفذ و تاریخ ساز صدر اسلام بود و نقش مهمی در بیعت مردم با علی(ع) داشت و چون بعد از استقرار حکومت امام(ع) بیعت خود را نقض نمود و رفتار متفاوتی را در پیش گرفت، بنابراین برای تبیین عوامل و زمینههای اثرگذار در تغییر رفتار زبیر، ابتدا با بیان زیست نامه زبیر و زندگی او در دوره پیامبر(ص) و خلفای قبل از امام علی(ع) که برای فهم بهتر بسترهای قبلی آن لازم است، به این مسأله پرداخته میشود.
سوابق و پیشینه زبیر و فداکاری در راه اسلام، ضمن آنکه باید در جای خود محترم و ارج نهاده شود، اما نباید بر تحلیل مواضع اشتباه زبیر سایه افکند. غرور، خود خواهی، تعصب، شهرت طلبی، درک ضعیف مسائل سیاسی و بسیاری از مسائل روانی دیگر کار به دست او داد و تا دره هولناک و خطرناک سقوط، او را پیش برد. دگرگونیهای به وجود آمده در روزگار عثمان، خطری بر ضد تمامیت نظام اسلامی را شکل داد و تمام اندیشههایی را که پیامبراسلام(ص) در زمینههای مختلف پایه ریزی کرده بود، با خطر نابودی کامل مواجه کرد و در این بین، بنیامیه نقش اول و اصلی را در پیدایی این دگرگونیها، اعم از سیاسی و اجتماعی و اقتصادی در دورههای پس از آن داشتند.
برچیده شدن بدعت زمامداری موروثی و خانوادگی و رانت خواری، اولین جرقههای مخالف
گزینشها و انتخاب زمامداران، که بر پایه پیوندهای خانوادگی و قبیلهای شکل یافته بود، باعث ایجاد مفهومی نو از حکومت و امارت شد و در نهایت در ذهن اشخاصی چون زبیر رسوخ کرد و تمام سوابق درخشان او را که به مهمترین آنها در این فصل اشاره شد، تحت تأثیر قرار داد و به دگرگونی تعامل او با امام علی(ع) منجر شد. اکنون که امام(ع) زمام امور را به دست گرفته بود، وقت آن رسیده بود که سنت پیامبر(ص) را در تقسیم بیت المال احیاء کند. روش پیامبر(ص) در بیت المال این بود که هرگز آن را ذخیره نمیکرد و همه را میان مسلمانان بالسویة تقسیم میکرد و میان عرب و عجم و سفید و سیاه فرق نمیگذاشت.
بعد از آنکه عملکرد عثمان، نارضایتی مردم را برانگیخت و به اعتراضها و درخواستها، در مورد اوضاع نابسامان جامعه ترتیب اثر نداد، شورش بر ضد حکومتش به وجود آمد و منجر به کشته شدن او شد. مردم به فرزند ابوطالب، علی(ع) رو کردند. در مدت سه روز، مردم گروه گروه به خانه ایشان میشتافتند و از او میخواستند که خلافت را بپذیرد. وی ابتدا از قبول آن سرباز زد و به منزل خود آمد. در واقع علی(ع) با ارزیابی اوضاع و ملاحظه دگرگونیهایی که در زمان عثمان رخ داده بود و نیز دوری مسلمین از اسلام اصیل، خوب میدانست که حکومت کردن بعد از دوران خلیفه سوم، بسیار مشکل است و مردم به ویژه سران قوم، زیر بار اصلاحات مورد نظر او نمیروند؛ از این رو وقتی به حضرت پیشنهاد بیعت کردند، نپذیرفت.
هجوم مردم به سوی علی(ع) و بیعتی که حجت را تمام کرد
اما مردم به سمت خانه او هجوم آوردند و اظهار میکردند که علی(ع) خلیفه است! آنان از حضرت میخواستند تا دست خود را برای بیعت به سوی آنان دراز کند. امام(ع) فرمود: «بیعت مربوط به شما نیست، بیعت از آن اصحاب بدر است؛ هر کسی را که آنان خلیفه کنند، خلیفه میشود.» پس از آن تمامی اهل بدر که زنده بودند، نزد علی(ع) آمدند و خواستار بیعت با آن حضرت شدند. در برابر اصرار صحابه رسول خدا(ص)، امام(ع) از پذیرفتن خلافت خودداری کرد و فرمود: «من وزیر شما باشم بهتر از آن است تا امیر شما باشم. آنان گفتند: «جز بیعت با تو چیزی نمیپذیریم.» آن حضرت گفت: «بیعت در خفا نمیتواند باشد و باید در مسجد باشد.» وقتی به مسجد رفت، مهاجرین و انصار به مسجد آمدند و با او بیعت کردند.
در جمع این مردم، طلحه و زبیر نیز حضور داشتند. زمانی که در مسجد گرد آمدند، طلحه و زبیر جزء اولین کسانی بودند که بیعت کردند. سرانجام چون با وی پیمان بستند که در هر حال او را تنها نگذارند و پیرو فرمانش باشند، خلافت را پذیرفت. علی(ع) میفرماید: «مردم، همانند شتران تشنه کامی که به آب برسند و ساربان رهایشان ساخته و افسار از آنها برگیرد، بر من هجوم آورده، به یکدیگر تنه میزدند و فشار میآوردند؛ آن چنانکه گمان کردم مرا خواهند کشت یا برخی، برخی دیگر را به قتل خواهند رسانید!» دو گروه در این بیعت نقش اساسی داشتند؛ یکی مخالفان قریش و کسانی که با امویان سر سازش نداشتند و از حمایت قبایل عراقی، مهاجران و انصار بهرهمند بودند؛ تعدادی از مهاجرین نیز که در رأس آنها عمار بود، جزو این گروه بودند.
حکایت طلحه و زبیر، ماجرای گذشته تابناکی که در تیرگی و نفاق، تنبه شد
در کنار گروه اول، گروهی نیز از قریش، به دلیل بیتوجهی عثمان به آنها، در کنار مخالفان قرار داشتند. در رأس این گروه، طلحه و زبیر بودند. زبیر تا پیش از حکومت امام(ع)، رفاقتی صمیمانه با ایشان داشت. او در جنگها برای حمایت از پیامبر(ص) پا به پای علی(ع) پیش میرفت. چنانکه در جنگ بدر، کفار قریش او را در کنار علی(ع) و حمزه قرار دادند. در جنگ احد چنان بود که بسیاری نقل کردهاند به جز علی(ع) و زبیر و طلحه، همه گریختند.
پس از وفات پیامبر(ص)، تنها کسی بود که به حمایت از علی(ع) شمشیر کشید. پس از بیعت با ابوبکر، علی(ع) شبها به همراه فاطمه و حسن و حسین علیهم السلام بر در خانههای انصار و دیگران میرفت و از آنان یاری میخواست. چهل نفر قبول کردند که تا پای جان، از آن حضرت حمایت کنند؛ ولی از آنها فقط چهار نفر بر سر وعده خود حاضر شدند، که یکی از آنان زبیر بود و زبیر در بین آن چهار نفر، از همه روشن بینتر بود. زبیر با آنکه داماد ابوبکر بود، با خشونتی که داشت، شمشیر کشید و گفت: «شمشیر خود را غلاف نخواهم کرد، مگر اینکه با علی(ع) بیعت شود.»
وقتی زبیر به پیشنهاد خلیفه دوم، عضو شورای خلافت شد، اعتبار اجتماعی پیدا کرد و در دوران خلافت عثمان، ثروت فراوانی اندوخت و املاک و بردههای زیادی در عراق برای خود مهیا کرد. با وجود این، به امید رسیدن به مقام خلافت، مردم را بر ضد عثمان تحریک کرد؛ اما مردم بعد از قتل خلیفه سوم، به علی(ع) روی آوردند. زبیر، برای نزدیک شدن به آن حضرت، زودتر از دیگران با او بیعت کرد و پس از استقرار حکومت، نزد حضرت آمد تا مزد بیعتِ سریعتر را از وی بگیرد.
سیاست ورزی زیرکانه امام(ع) در مقابل طمع ورزی مزورانه خواص
زبیر بعد از آن تقاضای استانداری را از آن حضرت نمود، امام(ع) با نهایت تیزهوشی به او گفت که در مدینه به او بیشتر نیاز دارد. بنابراین رسیدن به ریاست و خلافت و حفظ اموال و دنیازدگی باعث تغییر رفتار و تعامل متفاوت او با امام(ع) شد. امام(ع) هم ابتدا در آستانه جنگ جمل، نامههای جداگانه به سران ناکثین(طلحه، زبیر و عایشه) نوشت. نامهها را توسط صعصعه بن صوحان به ایشان فرستاد. همچنین ابن عباس را نزد سران ناکثین فرستاد تا با یکایک آنان مذاکره کند و نیز خود شخصاً با طلحه و زبیر ملاقات کرد و با آنان سخن گفت و در آخر نیز امام(ع) سپاهیان خود را از شروع جنگ و دست بردن به شمشیر قبل از آن که دشمن جنگ را آغاز کند منع نمود.
از دیدگاه امام علی(ع) مدارا و ملایمت در برخورد با مخالفان اصل بود و تا آنجا که امکان داشت، با آنان به نرمی رفتار میکرد و فرصت بازگشت و رهیابی به هدایت را در اختیارشان میگذاشت. اما در مواردی که این مدارا، مبانی و اصول اساس حکومت اسلامی را تهدید میکرد و به اسلام و ضربه میزد، دیگر قابل اجرا نبود و به هیچ وجه این اصول، فدای مدارا با مخالفان نمیشد.
تعامل طلحه و زبیر و عایشه با امام(ع) برای مردمانی که در آن عصر میزیستند، تا حدی مبهم بود. در یک سو طلحه و زبیر که از صحابه بزرگ بودند و عایشه همسر پیامبر(ص) قرار داشت و در سوی دیگر علی بن ابی طالب(ع) اولین اجابت کننده دعوت پیامبر(ص) و عمار که از اصحاب خاص پیامبر(ص) بود قرار داشت. تقابل اینها برای بسیاری از مردم قابل درک نبود و برای تشخیص حق و باطل دچار مشکل شده بودند؛ از این رو شخصی از امام(ع) پرسید: آیا ممکن است طلحه و زبیر و عایشه راه گمراهی طی کنند؟ امام(ع) به او فرمود: تو حق را نشناختهای که اهل حق را بشناسی و باطل را نیافتهای تا بدانی آنان که راه باطل میسپارند، کدامند.
و اینک تعامل متفاوت امیرالمومنین(ع) و زبیر
امام(ع) برای از بین بردن فضای تردید و دودلی، در موقعیتهای مناسب به بیان خطاها و کج رویهای اصحاب جمل میپرداخت و نقاط گرایش آنها به باطل را به نمایش میگذاشت. بنابراین پیمان شکنی و اسلام ستیزی زبیر از طرفی و برنتابیدن حق از سوی مخالفان، باعث تعامل متفاوت زبیر با علی(ع) شد. رفتار افرادی چون زبیر، پس از شکستن بیعت با علی(ع) زمینه را برای حکومت سلطنتی اموی بر مسلمانان فراهم ساخت و ارزشها و مقدساتی که در جامعه ریشه دوانده بودند، به تدریج رنگ باختند و به شعارهایی ظاهری و بیمحتوا تبدیل شدند.
روی برتافتن زبیر از امام علی(ع) که بخشی از واقعیت تلخ تاریخ اسلام است، یکی از عوامل تحریف و تبدیل سنت نبوی است که آثار آن تا امروز ادامه دارد. بررسی وقایع تاریخی آن روزگار، به ویژه مقطع پنج ساله حکومت امام(ع) که سالهای رویارویی و نبرد تن به تن انحراف و راستی است، بسیار سودمند است و در پیشگیری از تکرار لغزشها مؤثر است.
تاریخ اسلام در ادوار مختلف، زبیرهای متعددی به خود دیده است. کسانی که اتفاقا چون زبیر، روزگاری نقش بیبدیلی در دفاع از اسلام داشتند؛ لکن پس از گذشت مدتی، وقتی که اصطکاک آنان با تنعمات دنیایی زیاد شد، در مقابل همان اسلام و نماینده خدا شمشیر کشیدند.
زبیر در دوره پیامبر(ص)
زبیر به هنگام اسلام آوردن، پانزده سال داشت و پس از وفات پیامبر(ص)، به علی(ع) وفادار ماند؛ بطوری که در دفاع از امیرالمومنین(ع) مورد ضرب و شتم قرار گرفت. روز جنگ احد تنها 3 تن از مهاجرین، یعنی علی(ع)، طلحه و زبیر و 8 تن از انصار تا سر حد جان در رکاب پیامبر(ص) جنگیدند و بقیه، بیاستثنا پا به فرار گذاشتند! بعد از کشته شدن زبیر، وقتی چشمان امام علی(ع) به شمشیر زبیر افتاد فرمود: «این شمشیر، کرارا غبار غم از چهره پیامبر خدا زدوده است!»
اما چه اتفاقاتی افتاد که زبیر با این همه صفات ارزشمند، تعاملش با امام(ع) متفاوت شد؟ حضرت علی(ع) میفرماید: «همانا ازمستیهای نعمت بترسید و آن در هنگامی است که شما مست میگردید؛ اما نه از باده، بلکه از نعمت و رفاه!» سرازیر شدن نعمتهای بیحساب در زمان خلیفه دوم و سوم به سوی جهان اسلام و تقسیم غیرعادلانه ثروت و تبعیضهای ناروا، جامعه اسلامی را دچار بیماری مزمن «دنیازدگی» و «رفاه طلبی» کرد. افرادی که تا چند سال پیش فاقد هر گونه ثروت و سرمایهای بودند، دارای ثروت بیحساب شدند. این جا بود که دنیا کار خود را کرد و اخلاق امت اسلام به انحطاط گرائید. زبیر هم از این قاعده مستثنی نبود.
ادامه دارد...
/830/702/ر