۱۷ آذر ۱۳۹۳ - ۱۵:۴۹
کد خبر: ۲۳۴۷۴۲

اربعین پیوند دهنده عینی ظهور با عاشورا

خبرگزاری رسا ـ نهضت عاشورا برای ایجاد یک تحول بزرگ دینی، سیاسی و فرهنگی در جامعه آن روز بود و در واقع امام حسین(ع) با نهضت خودش توانست یک حرکت بزرگ پیامبرانه را در دنیا ایجاد کند.
اربعين

به گزارش پیش‌خوان خبرگزاری رسا، پیوند بین قیام عاشورا به دست اباعبدالله الحسین و قیام امام مهدی(عج) انکارناپذیر است. به مناسبت اربعین حسینی(ع) و جهت بررسی بیشتر ارتباط قیام امام حسین(ع) و قیام حضرت مهدی(عج) گفت وگویی با حجت الاسلام رحیم کارگر، عضو هیات علمی پژوهشکده مهدویت و آینده پژوهی صورت گرفته که به این شرح است:

 

چه ارتباطی میان قیام امام حسین(ع) و حضرت مهدی(عج) وجود دارد؟

یقینا بین این دو قیام ارتباطات زیادی وجود دارد و می‌توان پیوندهای زیادی بین این دو قیام پیدا کرد. این دو قیام دارای اهداف مشترک و پیام‌های مشترک و روح مشترکی هست. خاست‌گاه این دو انقلاب ظلم‌ستیزی و اعتراض به وضع حاکم و خیزش علیه نظام فاسد و وضع نابسامان اخلاقی و فرهنگی جامعه است. اگر از فلسفه تاریخ شیعه به آن نگاه کنیم این دو قیام در راستای تکامل بشریت بوده و حرکتی است که می‌خواهد بشریت را از ظلمت و جهالت و ضلالت نجات داده و در مسیر درست توحید و عبودیت و انسانیت قرار دهد. در واقع هر دو قیام برای تحقق برنامه‌های توحیدی برای سعادت و رستگاری جامعه و ایجاد دگرگونی‌های اساسی در آن بوده است‌. در هر مرحله‌ای از تاریخ بشری‌، اولیاء، پیامبران و بزرگانی بودند که سعی می‌کردند به گونه‌های مختلف مردم را رشد دهند، به تکامل برساند و در مسیر قرب الی الله و عبودیت قرار دهند، نهضت عاشورا هم در همین راستا است.

 

نهضت عاشورا برای ایجاد یک تحول بزرگ دینی، سیاسی و فرهنگی در جامعه آن روز بود و در واقع امام حسین(ع) با نهضت خودش توانست یک حرکت بزرگ پیامبرانه را در دنیا ایجاد کند. به عبارت دیگر قیام امام حسین(ع) یک قیام پیامبرانه بود و یک نهضت تحول‌بخش و تحول‌آفرین در همه عرصه‌های دینی، سیاسی و اجتماعی جامعه آن روز بود. اما نکته مهم این است که این حرکت در آن مرحله تاریخ متوقف نشد و در همه زمان‌ها آثار و جلوه‌های مختلفی از خود بروز داده است. در واقع قیام امام حسین(ع) منحصر به روز عاشورا نبود، بلکه نهضت عاشورا از زمان امام حسین(ع) شروع شد و تاکنون و بعد از ما ادامه دارد تا اینکه به نهضت جهانی امام مهدی منجر می‌شود‌.

 

نهضت اباعبدالله(ع)، حرکتی بود علیه بی‌عدالتی‌ها، بی‌دینی‌ها، کژی‌ها، فساد و تباهی‌ها و علیه ظلم و ستم گسترده آن دوران. خوشبختانه این پیام امام حسین(ع) در طول تاریخ با صدای بلند و رسا به گوش همه حق‌طلبان رسید تا اینکه با ظهور امام زمان(عج) همه این اهداف محقق می‌شود و جامعه موعود عاشورا به دست امام مهدی شکل می‌گیرد. در واقع می‌توانیم بگوییم ظهور حضرت مهدی(عج) تداوم‌بخش و ادامه‌دهنده قیام امام حسین(ع) و به تعبیری مرحله پایانی و نهایی قیام امام حسین(ع) البته در ابعاد گسترده‌تر می‌باشد.

 

حتی خود حضرت اباعبدالله(ع) در روز عاشورا به یاران خودش وعده ظهور امام مهدی(عج) را داد و خبر از بازگشت خویش و یارانش در آن انقلاب بزرگ و شکوهمند داد. پس نتیجه می گیریم که انقلاب جهانی حضرت مهدی(عج) فرجام نهایی و پایان بخش مصاف حق طلبان علیه باطل گرایان و در واقع تدام بخش قیام امام حسین(ع) و نزاع است. از این رو اگر بگوییم قیام حق طلبی بعد از بعثت پیامبر و ولایت امیر المومنین ، به دست امام حسین(ع) شروع شد، می توانیم بگوییم پیروزی این قیام به دست حضرت مهدی(عج) خواهد بود.

 

ناگفته نماند که شور انقلابی گری عاشورایی هر روز پر رنگ تر می شود و گستره جغرافیایی و نژادی و فکری و معرفتی زیادی را در بر می گیرد تا اینکه در اوج خود به قیام جهانی منجر می شود . و ما امروز این شور و جوشش حق طلبی و ظلم وستیزی و معنویت گرایی را در بزرگداشت مراسم حسینی بخصوص اربعین آن حضرت می بینیم. گویا این زایران پرشور ، آمادگان پیوستن به انقلاب جهانی حضرت مهدی و یاران و انصار پا به رکاب آن حضرت هستند. امروز اربعین پیوند دهند عینی ظهور با عاشوراست.

 

آیا از نظر اعتقادی می توان بین گروه هایی که مخالف امام حسین(ع) بودند و گروه هایی که امروزه فتنه انگیزی می کنند در جهان اسلام مانند القاعده و داعش، ارتباطی برقرار کرد؟

همه اولیاء و انبیای الهی تقریبا دارای دشمنان مشترکی بودند ؛ یعنی ریشه و خاستگاه دشمنی با آنها در مسایل مشترکی چون جهالت ، دنائت ، خباثت و دنیوی گرایی و ابلیس محوری قرار دارد . دشمنان پیامبران و امامان و صالحان ،همواره   صاحبان زر و زور و تزویر بودند که به صورت ها و شکل های مختلف خود را بروز می دهند. یک روز به اسم بت پرستی و شرک و کفر و روز دیگر به اسم تحجر و جمود و مذاهب خودساخته و وقتی دیگر به اسم آزادی و فردگرایی و... ظهور و بروز می یابند که همه ریشه ولایت شیطانی دارند نه ولایت رحمانی. یعنی ریشه دشمنی با بزرگان دین ، پذیرفتن ولایت شیطانی و داشتن روحیه استکباری و انحرافی است.

 

در نهضت امام حسین(ع) دیدیم از یک طرف سیاست اموی وارد شد و جامعه کوفه را تحت تاثیر خودش قرار داد و هم آنها را خرید و هم مرعوب قدرت خود کرد و هم تهدید کرد. و از طرف دیگر متاسفانه بدتر از آن می بینیم ریا و تزویر و نفاق به بدترین شکل خودش را در جامعه آن دوران   نشان داد. اهل ریا و نفاق در کوفه آن دوران زیاد بودند و با حربه تحجر و جمود اندیشی و در واقع جهالت، باعث شدند که گروه های مردم را از گرد وجود امام حسین دور سازند! تحجری که در مردم آن دوران وجود داشت فوق العاده زیاد بود و به همین دلیل امام حسین(ع) نتوانست آن مردم را با خود همراه کند. اگر این جهالت و عدم یصیرت و جموداندیشی برخی خواص نبود به یقین بسیاری از مردم با اباعبدالله(ع) همراه می شدند.

 

حالا اگر بیاییم به عصر خودمان، خواهیم دید که یکی از موانع ظهور همین عدم بصیرت و تحجر، عقب ماندگی فکری، و غرق شدن گروه های مخالف در جهالت های خودشان است. یقینا چهره هایی مانند القاعده در افغانستان، سپاه صحابه در پاکستان، بوکو حرام در نیجریه، جند الشیطان در ایران، جبهه النصره در سوریه و داعش در عراق و سوریه و اخیرا لیبی، اینها نمونه هایی از همان تحجر و جمود اندیشی است. متاسفانه این جریان در آخرالزمان و قبل از ظهور هم به شکل های مختلف خودش را نشان می دهد که ما می توانیم آن را در جریان سفیانی گری که افرادی مسلمان اما بسیار خونریز و سفاک هستند، یا فقهای متحجر ببینیم. پس نتیجه می گیریم که ریشه اصلی دشمنی های امام حسین(ع) همین عدم بصیرت و نفاق، تحجر و جموداندیشی است. امام صادق علیه السلام می فرماید: « آزارهایی هایی که مهدی ما از روی نادانان روزگار خود متحمل می شود، بیش از زحماتی است که به پیامبر از جاهلان زمان خود وارد شده. گفتم چگونه؟ فرمود: پیامبر دز زمانی برانگیخته شد که مردم سنگ و درخت و چوب می پرستیدند. قائم، آن گاه که قیام کند مردم علیه او قرآن را تاویل می کنند».

 

بدون شک یکی از انحرافات در جامعه اسلامی، از آغاز بعثت پیامبر اکرم(ص) تا به امروز یهودیان هستند، حضرتعالی نقش یهودیان را در این زمینه چگونه ارزیابی می کنید؟

درست تر این است که بگوییم مکتب یهودی گری، یعنی در بین یهودیان یکسری گروه هایی بروز می کردند که به اسم یهودیان با یک واپس گرایی ذهنی شیطانی عمل می کردند، یعنی در ظاهر یهودی هستند، اما در باطن شیطانی هستند، در ظاهر پیرو قوم موسی اما در باطن پیرو شیطان. اینان هیچ وقت دارای ولایت رحمانی نبودند !! هر چند به ظاهر پیرو دین موسی ؛ اما در واقع تابع راستین شیطان و هوای نفس بودند و چه بسا در مواردی خیلی بدتر از مشرکان و کافران رفتار می کردند . پس باید بگوییم یک مکتب انحرافی یا فکر و جریان انحرافی از زمان حضرت هارون برادر موسی تا به امروز بوده که متاسفانه افسار حرکت یهودیان را به دست گرفته است و مسیر حرکت تاریخ را دچار چالش کرده و آن رابه انحراف و تباهی کشانده است !!

 

نکته دوم این است که یهودیان در طول تاریخ همیشه از یک فقر فرهنگی و یک آوارگی رنج می بردند و می برند، یعنی اینها چون در واقع مطرود بودند و خودشان هم نمی توانستند کاری انجام بدهند، دارای یکسری ریشه های ذهنی و عقده های انسان ستیز و اخلاق ستیز بودند، و با کل بشریت کینه و مشکل داشتند بخصوص با آیین های الهی!! به خاطر همین عقده درونی که در اینها حاکم بود و به خاطر یکسری توجیهات ذهنی خودشان ، هموراه با جامعه پاک و صالح دچار مشکل بودند!!

 

نکته سوم اینکه یهودیان از نظر رفتاری و اخلاقی دارای یکسری اعمال و ویژگی های ناپسند و ضداخلاقی بودند و هستند، اینان انسان های طماع، پول پرست، زرپرست و مقام پرست. این عوامل باعث می شود که آنان در هر زمان و دوره ای ، منشاء یکسری حرکت های اختلاف انگیز و تفرقه انگیز شوند. فعالیت های انحرافی و دجال گرایانه یهودیان در زمان بعثت پیامبر اکرم (ص) نیز بسیار چشمگیر بود، دشمنی های آنان با پیامبر(ص)، جنگ هایی که بانی آنها یهودیان بودند، اختلاف هایی که میان مسلمانان ایجاد می کردند و ... همه و همه تحت تاثیر مکتب انحرافی یهودی گیری قرار داشت. اینها در زمان امام حسین(ع) هم فعالیت بسیار جدی داشتند، یعنی در شکل گیری امویان یهودی گرا و به قدرت رسیدن اینها نقش داشتند و متاسفانه تا به امروز هم این نقش ادامه دارد.

 

امروز صهیونیسم در جهان از هیچ گونه فساد و تباهی و زشتی پرهیز ندارد و در هر کجا قدم می نهد برای تسلط خود آن جا را به انواع زشتی ها آلوده می سازد . یکی از کارهای یهود برای تسلط بر جهان، جنگ افروزی و تفرقه اندازی بین گروه ها و مذهب ها است. یهود امروز برای پیشرفت خود بین دولت های عرب ایجاد دشمنی و مخالفت کرده تا در سایه ‌جنگ و برادر کشی مشغول شدند و در هر کجا که کشمکش مذهبی احساس کند آن را مبدل به جنگ داغ ساخته و تخم های نفاق و دشمنی می پاشد.

 

در صده اخیر هم در ایجاد وهابیت و جریاناتی مانند داعش و القاعده به طور مستقیم و غیر مستقیم مکتب انحرافی یهودی گری دست داشته است. به عبارت دیگر یهودیان توانسته اند با نفوذ بین مسلمانان متحجر و جاهل و جمود اندیش و ایجاد توجیحات تفرقه افکن و کمک های مالی بسیار به این گروه ها، به این تفرقه بین مسلمانان دامن بزنند. چهره اسلام را در جهان کریه جلوه دهند و مردم در کشورهای اسلامی را مشغول خودشان بکنند. تاکنون هم دیده نشده هیچ کدام از گروه های افراطی کوچکترین اقدامی علیه صهیونیسم انجام بدهند. این گروه ها نه تنها هیچ اقدامی علیه اسرائیل انجام نداده اند بلکه همه اقدامات آنها در راستای اهداف یهودیان بوده است.

 

این جریانات در دوران ظهور هم به همین شکل ادامه خواهد یافت، یعنی این گروه ها پشت سر سفیانی حرکت خواهند کرد، نیروهای زیادی را به حمایت از سفیانی وادار خواهند کرد و خودشان در پشت پرده هدایت همه اقدامات انحرافی و جنایت کارانه سفیانی را بر عهده خواهند داشت. و جالب است بدانید جریان دجال و دجالی گری عمدتا از یهودیان و یهودی زادگان خواهند بود. یعنی مکتب یهود و یهودی گری خودش را هم به شکل دجالی گری و هم به شکل سفیانی گری نشان خواهد داد. به همین خاطر در جنگ هایی که اتفاق خواهد افتاد لبه تیزشمشیر ولی عصر(عج) به سمت یهودیان خواهد بود و در واقع پایان کار مکتب یهودی گری مصادف است با ظهور حضرت حجت(عج).

 

متاسفانه ما می بینیم وقتی در مصر جریان سلفی گری شکل گرفت نه تنها باعث تقویت اسلام نشد، بلکه باعث جدایی بین مسلمانان شد. از این رو سوالی که مطرح می شود این است که ما چگونه باید با جریانات انحرافی مانند داعش برخورد کنیم؟

یقینا چند محور اساسی را باید در نظر بگیریم. بحث اول این است که جامعه اسلامی باید آینده نگر باشد، تا آینده نگری نداشته باشیم نمی توانیم با دشمنان مبارزه کنیم. ما می بینیم که کشورهایی مانند آمریکا، عربستان و سایر همپیمانان آنها می خواهند دامنه درگیری ها را به داخل خاک ایران بکشانند. در اینجا لازم است که ما آینده نگری داشته باشیم، باید سناریوهای مختلفی که ممکن است در منطقه اتفاق بیافتد را ترسیم کنیم، یعنی اگر الان نتوانیم کاری انجام دهیم فردا که گروهی مانند داعش شکل گرفت، نمی توانیم به راحتی با آن مبارزه کنیم. اگر در عراق همین آینده نگری بود و می توانستند به خوبی این گروه ها را رصد کنند، داعش شکل نمی گرفت. پس ما با آینده نگری می توانیم جلوی بسیاری از حوادث را بگیریم. لازم است مراکز آینده پژوهی داشته باشیم، این کار در آمریکا و کشورهای دیگر اتفاق افتاده است، یعنی آینده پژوهی جزء رکن اساسی فعالیت های سیاسی دنیا قرار گرفته است.

 

محور دوم آگاهی بخشی به مردم است. مردم باید بدانند ممکن است در چند سال آینده چه حوادثی در منطقه رخ بدهد، البته لازم نیست مردم را بترسانیم بلکه فقط به آنها آگاهی بدهیم که ممکن است این اتفاقات شکل بگیرد.

 

نکته سوم بحث وحدت و همدلی بین شیعه و سنی و بین گروه های مختلف است و از اختلافات بپرهیزیم. الان در عراق تحت مرجعیت دینی شیعی اتحاد شکل گرفته است. این اتحاد باید در سایر کشورها هم اتفاق بیافتد. ما الان نیاز داریم در اردن، بخشی از فلسطین، عراق، ترکیه و سایر کشورها این نوع آگاهی بخشی را ایجاد کنیم تا بتوانیم یک امت واحده را شکل دهیم.

 

نکته چهارم هم تقویت روحیه مذهبی است. هر اندازه بتوانیم بر باورهای راستین خودمان تاکید کنیم، به همین اندازه گروه هایی مانند داعش نخواهند توانست در ما انحرافی ایجاد کنند. وقتی ما بتوانیم ریشه فقر دینی، فرهنگی و مالی را بخشکانیم، کسی به این گروه ها نخواهد پیوست. متاسفانه سکولاریسم و لائیسم در کشورها در حال گسترش است و این باعث می شود افراد به این گروه ها بپیوندند./992/د101/ب6

 

منبع: پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی

ارسال نظرات