انتفاضه الاقصی، خیزش برای آزادی نهایی
به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، بیشک یکی از مهمترین دستآوردهای انتفاضه اول ملت فلسطین تشکیل حکومت خودگردان در سال 1994 و در پی آن شکلگیری پیمان اسلو بود که بهموجب آن دو طرف درصدد حل مشکل بین خود با توسل به سازش و مذاکره بودند.
در نگاه اول، انجام مذاکرات برای بازپسگیری حقوق از دسترفته مردم فلسطین یک عمل سیاسی صحیح به نظر میآمد.
اما زمانی که کشتار مردم فلسطین با مذاکرات دو طرف همراه شد، جوامع منصف به این نتیجه رسیدند که فعالیت رژیم صهیونیستی در مذاکرات پیمان اسلو با باطن پلید این سگ ولگرد فرسنگها فاصله دارد.
از یک سو به نتیجه نرسیدن مذاکرات سازش میان حکومت خودگردان فلسطین به رهبری یاسر عرفات و سرکرده رژیم اشغالگر قدس آریل شارون و از طرفی دیگر اشغالگریها و جنایتهای رو به فزونی صهیونیستها، سبب شد تا مردم فلسطین در صدد آن شوند تا به شکل دیگری حقوق پایمالشده خود را باز پس گیرند. پس از آنکه فلسطینیها دریافتند که مذاکره و سازش طلبی قابلیت به عقب راندن رژیم صهیونیستی را ندارد و دستآوردهای انتفاضه اول(انتفاضه سنگ) بیش از پیمان اسلو بوده است، تصمیم به تغییر رویه، قیام تمام قد و جهاد در برابر رژیم اشغالگر گرفتند. این قیام تنها نیازمند حرکتی بود تا رژیم صهیونیستی را به آتش بکشد. حضور آریل شارون در مسجدالاقصی پس از شکست مذاکرات اسلو، همان جرقهای بود که «انتفاضه الاقصی» را شعلهور کرد.
دلایل آغاز انتفاضه الاقصی
1. سیاستهای سرکوبگرانه همراه با نژادپرستی
تحقیر اعراب فلسطینی، ادعای برتری یهود بر دیگر ادیان، تهدید به کشتار مردم، تبعید و اخراج فلسطینیها، تخریب خانهها و تشدید شهرک سازی صهیونیستی، همگی کنشهایی بودند که فلسطینیها را به واکنش ترغیب میکرد. بر همین اساس یکی از مهمترین عوامل شکلگیری انتفاضه دوم، سیاست رژیم صهیونیستی برای جایگزینی و تثبیت ماهیت خود و از بین بردن هویت اسلامی و عربی سرزمین قدس بود.
2. پیروزی حزبالله در جنگ با رژیم اشغالگر قدس در جنوب لبنان
عقبنشینی رژیم صهیونیستی از جنوب کشور لبنان، سبب قوت گرفتن امید فلسطینیها به شکست اسرائیل شد. این عقبنشینی کاریزمای شکستناپذیری رژیم اشغالگر قدس را در هم شکست. حزب الله لبنان این نکته را به همگان متذکر شد که اسرائیل با همه قوا و ارتش پیشرفته و مدرن خود، در برابر اتحاد و مبارزه مسلمانها راهی جز عقبنشینی و تحمل شکست ندارد.
3. به نتیجه نرسیدن گفتوگوهای کمپ دیوید دوم
زمانی که گفتوگوهای کمپ دیوید دوم میان اسرائیل و فلسطین پس از دو هفته مذاکرات بیوقفه بدون دست آورد مطلوبی به پایان رسید، این مسأله را بیشازپیش روشن کرد که رژیم صهیونیستی در پی کوتاه آمدن از اشغالگریهای خود نبوده و حاضر به عقبنشینی از مواضع اولیه خود نیست. همچنین آنها مخالف بازگشت آوارگان فلسطینی به وطنشان بودند و بر خلاف ادعای خود، قدس شرقی را بهعنوان پایتخت کشور مستقل فلسطین به رسمیت نشناختند. مردم فلسطین دریافتند که هر گونه مذاکرات درباره حقوق مسلم خود، چیزی جز باخت نصیبشان نمیکند و باید برای بازپسگیری حاکمیت خود در بخشی از مناطق سرزمینشان، در انتظار اجازه اسرائیل بمانند.
4. نپذیرفتن فلسطین بهعنوان یک کشور مستقل
در سپتامبر 1999 توافقنامهای با نام «وای ریور» بین رژیم صهیونیستی و حکومت خودگردان فلسطین منعقد شد که بر اساس آن ظرف مدت یک سال فلسطین بهعنوان یک کشور مستقل حاکمیت خود را به دست آورد؛ اما فشارهای سیاسی رژیم صهیونیستی و حمایت آمریکا از آن فشارها، سبب گردید تا استقلال کشور فلسطین به تعویق بیافتد.
همین موضوع عاملی شد تا فلسطینیها اعتقاد خود را به مذاکرات از دست بدهند؛ از امضای پیمان اسلو 7 سال میگذشت، اما هیچ یک از حقوق حقهشان به آنها اعطا نشده و همچنان در حالت نه جنگ و نه صلح قرار داشتند. بر این اساس، فلسطینیها زمانی که متوجه عدم پذیرش ایجاد کشوری مستقل به نام فلسطین از سوی ابرقدرتها شدند، تصمیم گرفتند تا خود بهتنهایی سرنوشت خویش را تغییر دهند.
5. دیدار آریل شارون از مسجدالاقصی
همه عوامل بالا، مقدمههایی برای آغاز انتفاضه دوم به شمار میآید؛ اما مهمترین سبب آغاز قیام مردم فلسطین چیزی جز حضور آریل شارون رهبر حزب لیکود در مسجدالاقصی نبود. در مهر ماه 1379 آریل شارون همراه با جمع کثیری از سربازان رژیم صهیونیستی که برخی آمار سربازان را حدود 2000 نفر اعلام میکردند، تحت تدابیر شدید امنیتی وارد محوطه مسجدالاقصی شد.
این امر سبب گردید تا به احساسات مسلمانها خدشه وارد شده و خشم آنها را برانگیزد. فلسطینیها بر این عقیده بودند که شارون با حضور خود در مسجدالاقصی، این مکان مقدس را نجس کرده است. اعتراض شدید مسلمانها به این حرکت تحریکآمیز رژیم صهیونیستی بهخصوص پس از به نتیجه نرسیدن سازش و مذاکره پس از حدود 10 سال، سبب گردید تا دور جدیدی از درگیریهای خونین آغاز شود. بالا گرفتن نزاع میان دو طرف و کشتار ناجوانمردانه مسلمانها در مسجدالاقصی، عاملی شد تا شعلههای انتفاضه الاقصی زبانه کشیده و جهان را متوجه خود سازد.
اهداف انتفاضه الاقصی
شهید فتحی شقاقی بنیانگذار جنبش جهاد اسلامی فلسطین معتقد است: «انتفاضه مقدمهای برای شروع انقلاب است؛ انقلابی که اسرائیل را در هم کوبیده و نابود میکند. انتفاضه انقلابی است که تمام مردم فلسطین و مسلمانهای دنیا در آن داخل هستند.»
بیشک میتوان مهمترین هدف قیام مردم فلسطین را نابودی رژیم صهیونیستی در کرانه باختری رود اردن، نوار غزه و همه سرزمین فلسطین دانست.
اما چگونه میتوانستند به این هدف دست یابند؟ تاکتیک انتفاضه برای نابودی این رژیم غیرقابل سکونت کردن مناطق تحت اشغال برای اسرائیل از راه تظاهرات، عدم فرمانبرداری از نیروهای اسرائیلی و مقابل بهمثل در برابر آنها بود. ایجاد دولت فلسطینی هدف و غایت استراتژیک جنبشهای فلسطینی شده بود.
افسر سابق ارتش رژیم صهیونیستی در نشریه آمریکایی «فارن افرز» که در تاریخ آگوست 2002 به چاپ رسید، درباره مقاومت مردم فلسطین اینگونه میگوید: «اکثر قریب به اتفاق فلسطینیها معتقدند که از طریق مذاکرات صلح با دولتمردان اسرائیل چیزی عاید آنها نخواهد شد و تنها از طریق مقاومت و به خصوص از طریق توسل به عملیات استشهادی است که میتوانند حقوق از دست رفته خود را به دست آورند.»
«گول لافت» در حالیکه عملیاتهای شهادتطلبانه فلسطینیها را برای حیات اسرائیل یک تهدید بهحساب میآورد، در ادامه میافزاید: «از آغاز انتفاضه دوم در سپتامبر سال 2000، دهها فلسطینی آماده مرگ، با منفجر کردن بمبهایی که بر بدن خود بسته بودند، پایتخت دولت یهود را به لرزه درآوردهاند؛ این حادثهای است که در طول تاریخ اسرائیل بیسابقه بوده است.
تا یک سال پیش چنین تصور میشد که این اقدام خطرناک، فعالیتی محدود از سوی گروههای بسیار متعصبی است که در میان ملت فلسطین جایگاه وسیعی ندارند، اما آنچه روی داد، نشان میدهد که عملیات انتحاری(شهادتطلبانه) در میان تمام گروههای مهم فلسطینی مقبولیت و مشروعیت دارد.
اینک فلسطینیها به این نوع از عملیات بهعنوان سلاحی استراتژیک مینگرند که میتواند میان توان نظامی بسیار پیشرفته اسرائیل و نیروی نظامی اندک فلسطینیها توازن ایجاد کند.
فلسطینیها بدین نتیجه رسیدهاند که اگر در مبارزه سیاسی از بمبهای انتحاری(عملیات شهادتطلبانه) به صورتی سازمانیافته استفاده کنند، به نتایجی دست خواهند یافت که هیچ اسلحه دیگری توان تحصیل آن را ندارد.
به این ترتیب عملیات انتحاری(استشهادی) به نیروی بازدارندهای در مقابل توان تهاجمی اسرائیل مبدل خواهد شد و در این صورت احتمال توقف در استفاده از آن، از سوی طراحان فلسطینی بسیار ضعیف خواهد بود.»
گذشته تاریخی عملیات شهادتطلبانه در برابر رژیم صهیونیستی به تحرکات حزبالله لبنان بازمیگردد؛ پیش از آغاز انتفاضه الاقصی، حزبالله لبنان با استمداد از چنین عملیات راهبردی توانسته بود در برابر اسرائیل قد علم کرده و آنها را پس از 15 سال اشغالگری در این کشور، از جنوب لبنان رانده و شکست دهد.
این عملیات راهبردی عبارت بود از ناامن کردن منطقه برای نظامیان اسرائیلی، نابودی برجهای دیدهبانی آنها و در مجموع انجام عملیات چریکی تا عقبنشینی رژیم صهیونیستی.
بر این اساس فلسطینیها با لبنانیزاسیون کردن کرانه باختری و نوار غزه، تلاش کردند تا فضایی عاری از امنیت را برای نظامیان رژیم صهیونیستی فراهم ساخته و آنها را وادار به عقبنشینی از مناطق اشغالی کنند.
اقدامات چریکی فتح و عملیات استشهادی حماس و جهاد اسلامی
شاخه سیاسی الفتح به رهبری یاسر عرفات، واحدهای شبهنظامی خود را به مناطق صهیونیست نشین در کرانه باختری و نوار غزه بسیج کرد تا با عملیات چریکی به اسرائیل ضربه وارد کند.
از طرفی دیگر اما گروههای موسوم به حماس و جهاد اسلامی که از ابتدا تنها راه مقابله با اسرائیل را در مبارزه و نه سازش میدیدند، حملات سازماندهی شدهای را در غالب عملیات استشهادی علیه مراکز صنعتی و نظامی اسرائیل در پیش گرفتند. عملیات چریکی و استشهادی با آنکه در پی رسیدن به یک هدف بود، اما نتایجی کاملاً متفاوت داشت. آنچه از سوی فتح به دست آمد، در قیاس با دستآورد حماس و جهاد اسلامی بسیار ناچیز دیده میشد.
فتح در این مدت توانسته بود 1500 بار علیه خودروهای عبوری اسرائیل واقع در سرزمینهای اشغالی اقدام به تیراندازی کند که به هلاکت رسیدن 75 اسرائیلی نتیجه این تیراندازیها بود. از طرفی دیگر آنها مدعی پرتاب 300 نارنجک ضدتانک بهسوی خودروهای نظامی اسرائیلی و شلیک خمپاره بهسوی شهرکهای یهودینشین شدند که تأثیر چندانی به همراه نداشت.
این در حالی بود که واکنش اسرائیل نسبت به اقدامات بیاثر فتح، واکنشی بسیار خشن و سهمگین بود. بسیاری از مبارزان فلسطینی در طول این مدت از سوی نیروهای امنیتی به شهادت رسیدند. ارتش اسرائیل موافقتنامه اسلو را زیر پا گذاشته، با تجهیزات تخریبی وارد مناطق فلسطینی نشین شد و بسیاری از خانهها را تخریب کرد.
اما در مقابل، عملیاتهای زیر نظر حماس و جهاد اسلامی مؤثر و مفید فایده بود. حماس و جهاد اسلامی توانستند بهوسیله 39 حمله استشهادی، بیش از 70 اسرائیلی را به هلاکت رسانده و 1000 نفر آنها را مجروح کنند.
استقبال فلسطینیها از عملیات استشهادی
علیرغم آنکه فلسطینیها اقدامات تلافیجویانه رژیم صهیونیستی در برابر عملیاتهای استشهادی آنها را پیشبینی میکردند، اما این اعمال را مناسب دیده و از آن استقبال کردند. آنها معتقد بودند که عملیات شهادتطلبانه افزون بر آنکه خیل عظیمی از صهیونیستها را به هلاکت میرساند، سبب فروپاشی صنعت توریسم و اقتصاد اسرائیل نیز میگردد. آنها به این نتیجه رسیده بودند که اگر امنیت روانی شهروندان مناطق اشغالی به خطر بیافتد، اسرائیل توانایی مقابله و مبارزه را از دست خواهد داد.
در سال 2002 میلادی، طبق نظرسنجیای که از فلسطینیها صورت گرفت، بیش از دو سوم آنها نتایج عملیات استشهادی را بهمراتب مفیدتر از دستآوردهای مذاکرات صلح با اسرائیل دانسته و خواهان ادامه روند مبارزه از طریق مشت گرهکرده بودند.
فتح که اکنون زیر فشار روانی جامعه فلسطینی اقدامات شهادتطلبانه را پذیرفته بود، تصمیم به تغییر رویه گرفت و همراه با جنبشهای اسلامگرایانهای چون حماس و جهاد اسلامی در برابر اسرائیل قد علم کرد. فتح اقدامات رسمی خود با محوریت عملیات استشهادی را از 29 نوامبر 2001 آغاز کرد.
فتح درباره استفاده از عملیات استشهادی برای عقبنشینی نظامیان اسرائیلی پا را از حوزه گروههای اسلامی فراتر گذاشت و با حضور زنان و دختران در این اقدامات موافقت کرد. در حالی که گروههای اسلامی مخالف حضور زنان و دختران در چنین عملیاتی بودند، اما گردانهای الاقصای فتح آنها را برای ورود به صحنه عملیات استشهادی ترغیب کردند.
در مجموع همه احزاب و گروههای مبارز چه مذهبی یا غیرمذهبی فلسطینی متوجه شدهاند که اسرائیل فاقد یک نظام تدافعی راهبردی بوده و برخلاف گفته آنها که «برد با ارتش است» تنها راه مقابله با رژیم اشغالگر قدس استفاده از عملیات شهادتطلبانه(انتحاری) خواهد بود. شاهد مثال نیز آن است که سیستم دفاعی اسرائیل با نام «آرو» که با هزینه 2 میلیارد دلاری ساخته شد، توانایی رهگیری و مقابله با موشکهای اسکاد را دارد؛ اما آنها هنوز نتوانستهاند تمهیدی برای عملیات شهادتطلبانه نیروهای مردمی فلسطین بیاندیشند.
دستاوردهای انتفاضه الاقصی
اما سؤالی که میتوان مطرح کرد، آن است که با وجود قدرت تام و تمام ابرقدرتهای جهان که با اسرائیل همراه شده و کمر به کشتار مردم مظلوم فلسطین بستهاند، آیا انتفاضه الاقصی و پیش از آن انتفاضه سنگ، توانایی شکست آنها را داشتهاند؟
میتوان پاسخ چنین سؤالی را به چند بخش تقسیم کرده و بهطور اجمال به آنها پرداخت:
الف) نخستین و مهمترین دستآورد انتفاضه، به ویژه انتفاضه الاقصی، انتقال روحیه مبارزهطلبی از درون تشکیلات و سازمانهای فلسطینی واقع در اردن، سوریه، لبنان و مصر به مناطق اشغالی فلسطین بود.
ب) استقلال مردم فلسطین در مبارزه و قطع امداد خواهی از رهبران رژیمهای عربی وابسته به غرب
تا پیش از انتفاضه رهبران کشورهای عربی به دلیل وابستگی ای که به غرب داشتند، به خاطر به خطر نیفتادن منافع مادی و معنویشان تسلیم خواستههای آنها میشدند و فلسطین را به حال خود رها میکردند، اما زمانی که قیام خودجوش مردم فلسطین به شکل مستقل و متکی به خود درآمد، هیچیک از کشورهای عربی نتوانستند نمایندگی فلسطین در جهان را ادعا کنند.
ج) افتادن پرده مظلومیت نمایی اسرائیل در غرب
یکی دیگر از دستآوردهای انتفاضه الاقصی، آن بود که نقشههای غرب برای نشان دادن مظلومیت پوشالی اسرائیل را نقش بر آب کرد. غربیها که مناقشه بین اعراب و اسرائیل را با هولوکاست و مظلومیت قوم یهود در یک ظرف ریخته و آش شلهقلمکاری ساخته بودند، با تبلیغات بسیار، اعراب را تهدیدی برای موجودیت یهود و اسرائیل نشان داده و جامعه جهانی را برای حمایت از اسرائیل متقاعد کرده بودند.
انتفاضه توانست پردههای غفلت را از جلوی چشم جهانیان کنار زده و آن چیزی که حقیقت است را به جامعه جهانی نشان دهد؛ حقیقتی تلخ که مملو از کشتار و سرکوب مردم بیگناهی است که بیدلیل قربانی رسانههای ابرقدرتهای غربی میشوند.
د) دیگر نتیجه این قیام ایجاد شکاف و اختلاف در میان یهودیان اسرائیلی است. آنها بهتدریج به این نتیجه خواهند رسید که تنها راه به دست آوردن امنیت در بهترین حالت، رسیدن به تفاهم و همزیستی با فلسطینیها بوده و بدترین حالت آن ترک سرزمینی است که اشغال کردهاند.
هـ) انتفاضه حس ناسیونالیستی فلسطینیها را احیا کرد و سبب گردید تا آنها یک صدا کشور خود را صدا بزنند و از جامعه بینالملل یک راهحل اصولی که بتواند سرزمین از دست رفته شان را به آنها بازگرداند خواستار شوند.
انتفاضه و جمهوری اسلامی ایران
میتوان بهیقین گفت که حمایت بیدریغ و همهجانبه جمهوری اسلامی ایران از انتفاضه مردم مظلوم فلسطین مهمترین دلیل در روند رو به رشد انتفاضه علیه اشغالگران صهیونیستی بوده است. ایران اسلامی بهعنوان مرکزی امیدبخش در جهان اسلام، هر گونه توطئه و دسیسه اختلاف افکن میان مسلمانها را در نطفه خفه کرده و اجازه نداده تا جهان اسلام حقوق از دست رفته فلسطین را نادیده بگیرد.
جمهوری اسلامی ایران که تنها راه برونرفت از مشکل فلسطین را خروج کامل رژیم صهیونیستی از سرزمینهای اشغالی میداند، انتفاضه را عاملی برای دستیابی حقوق از دست رفته فلسطینیها معرفی میکند. در واقع میتوان هدف ایران از حمایت از انتفاضه را به سه محور مجزا تقسیمبندی کرد:
الف) ایران اسلامی معتقد است که فلسطین به تمام جهان اسلام تعلق دارد؛ پس دفاع از فلسطین یعنی دفاع از جهان اسلام.
ب) با ترک کردن میدان نبردی که در فلسطین برپاشده است، جبهه و موضع مسلمانها در برابر ابرقدرتهای استکباری ضعیف خواهد شد. این موضوع با از بین رفتن عدل و عدالت برابری خواهد کرد.
ج) جهان عرب به دلیل داشتن حاکمان نالایق و وابسته به غرب، توانایی مقابله با استکبار جهانی را ندارد. همراه کردن جهان عرب برای حمایت از مقاومت اسلامی در فلسطین برخلاف خواسته و دیدگاه غرب پرستان یکی دیگر از اهداف جمهوری اسلامی ایران تلقی میشود.
لبنان و حزبالله، نمونهای ارزشمند از حمایت جمهوری اسلامی ایران از نهضتهای اسلامی است که در این راه قدم برداشتهاند. پیروزی حزبالله لبنان در برابر اقدامات آمریکا و اسرائیل و بیرون راندن رژیم صهیونیستی از جنوب لبنان، نتیجه همان حمایتها است. امید به آینده همراه با حامی دلگرمکننده، دقیقاً چیزی است که سبب افزایش روحیه مبارز طلبی فلسطینیها و خودباختگی سربازان ارتش اسرائیل میشود. همین موضوع سبب میگردد تا سردمداران صهیونی بروز بحرانی قریبالوقوع را احساس کنند و هر بار که آتش خشم فلسطینیها زبانه میکشد، افراد زیر 45 سال را به خدمت سربازی فرابخوانند.
دلایل اهمیت وضعیت فلسطین
در تحلیل موضوع فلسطین و اوضاع اسفبار آن میتوان به چند نکته مهم اشاره کرد که:
الف) مسأله فلسطین تنها مسأله جهان عرب یا جهان اسلام نیست؛ بسیاری از کشورها با تفکرات و نظرات مختلف و گاهی متناقض با هم، فلسطین را مسأله خود دانسته و به آن توجه میکنند. وجود یک رهبر هوشیار برای تجمیع آرا و نظرات جامعه جهانی حامی فلسطین، لازم به نظر میآید.
ب) لازمه کمکرسانی به فلسطین شناخت عمیق تاریخ و جریانات سیاسی و فرهنگی آن است. اگر کشوری ادعای دوستی با مردم فلسطین را داشته باشد، میبایست نیازهای مردم فلسطین را شناسایی کرده و سپس درصدد کمکرسانی بربیاید؛ نه آنکه اشک تمساح ریخته و بهظاهر دم از آزادی و صلح بزند و از دور برای خونهای ریخته، ناله و فغان سر دهد.
ج) مهمترین عامل در تحولات فلسطین بیش از آنکه قدرت نظامی باشد، قدرت تغییر افکار عمومی غرب است. اسرائیلیها با نفوذ در رسانههای غرب، توانستهاند مسأله فلسطین را همچون فیلمهای هالیوودی ترسیم کنند و خود را خیر و سفید و مردم فلسطین را پلیدی و سیاهی به نمایش درآورند. آنها در حالی فلسطینیها را عاری از هرگونه انسانیت نشان میدهند که تاریخ گواه جنایتهای این رژیم در طول 54 سال گذشته است.
ادامه دارد...
9466/702/ر
سارا دانیالی
منابع
1. فلسطین چالشی بر سر راه آینده، ادوارد سعید، ترجمه ی محمد تقی کرمی.
2. سروش نژاد، احمد، صهیونیسم- نوزایی، استقرار ، فروپاشی، نشر نی، تهران:1385، ص 224.
3. التوراة الهیر و غلیفیه، فؤاد حسنین علی.
4. محمدی، منوچهر، بازتاب جهانی انقلاب اسلامی، ناشر: سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، تهران: 1385، ص266.
5. رویکرد دوباره به مساله ی فلسطین، علی ضیایی.
6. اشغال اسراییل و تاسیس کشور فلسطین، ریچارد هوستن، ترجمه ی احمد واقفی.
7. مقابله با اسراییل، یوسف رضایی، روزنامه ی کیهان، بهمن 1379.
8. صلح خاورمیانه، مجله ی اطلاعات سیاسی، اقتصادی، دی ماه 1380.
9. رویداد فلسطین، ادوارد سعید، ترجمه ی عباس سید میرجمکرانی.
10. امام و مساله ی فلسطین، محسن نور احمدی، نور 1379.