ایران برنده سیاست خارجی اوباما
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، با استقبال گرم و دوستانه از سفر باراک اوباما رییس جمهور آمریکا به هند، بسیاری خاطره سیاست گرد و خاک خورده دولت را در زمینه «برقراری مجدد توازن در آسیا» به یاد آوردند. با این حال، دیگر رویدادهای هفته گذشته از تصمیم رئیس جمهور برای کوتاه کردن سفر به هند به منظور حضور در مراسم عزاداری ملک عبدالله پادشاه پیشین عربستان در ریاض گرفته تا ناآرامیها در یمن و از دیپلماسی هسته ای در حال اجرا با ایران گرفته تا تلاشهای بنیامین نتانیاهو برای اثبات اینکه روابط آمریکا و اسرائیل در وخیمترین شرایط در تاریخ روابط تل آویو و واشنگتن است، همه اتفاقات نشان دهنده تمرکز سیاست خارجی دولت کنونی بر «برقراری مجدد توازن در آسیا» متفاوت است. با این حال، به شیوه ای غیرقابل تصور، جمهوری اسلامی ایران بیش از همه از سیاستهای خارجی دولت اوباما منفعت خواهد برد.
این مسئله بسیار محتمل است که در پایان دوره ریاست جمهوری اوباما، منافع هیچ کشوری در جهان به اندازه ایران تأمین نشده باشد. البته همه اینها نتیجه مستقیم اقدامات آمریکا نیست و در حقیقت در برخی موارد ممکن است شرایط در بلند مدت منافع این کشور را از بین ببرد؛ اما بدون شک، بسیاری از دستاوردهای تهران در آینده نزدیک نتیجه بکارگیری سیاستهایی است که برای شخص رییس جمهور از ابتکار عمل منقطع صلح خاورمیانه، مهم تر است (ابتکار عمل صلح خاورمیانه را میتوان بیشتر محصول عقاید و تلاشهای گروهی از مشاوران اوباما در دوره اول ریاست جمهوری وی و دیگر اعضای کابینه دولت دانست تا خواستههای قلبی اوباما و نزدیکان او.
در این میان لازم است به محاسن (روابط با ایران) برای دولت اوباما توجه شود. اول از همه مسئله یادبود و یادگار دولت اوباما مطرح است. با ادامه مذاکرات (هسته ای) گروه سیاست خارجی اوباما توافق هسته ای با ایران را یکی از معدود موفقیتهای احتمالی خود میپندارند. در دیگر موارد، احتمال پیشرفتهایی در زمینه توافق تجاری همکاری آنسوی اقیانوس آرام وجود دارد؛ اما جدای از سر و صدای زیاد، چنین توافقی تغییر چندانی در شرایط کنونی ایجاد نخواهد کرد. به طور قطع دستیابی به چنین توافقی پیشرفتی مورد توجه خواهد بود، اما نمیتواند روابط آمریکا را با کشورهای اصلی فعال در منطقه یعنی چین و هند به طور واقعی بهبود بخشد.
از سوی دیگر توافق با ایران در صورت حصول، از نظر تئوری پیشرفت برنامه هسته ای ایران را متوقف خواهد کرد که به طور قطع نتیجه خوشایندی است؛ اما هیچ تضمینی وجود ندارد که ایران در آینده مسیر خود را تغییر ندهد و یا مفاد توافقنامه را زیر پا نگذارد. اما دستاورد نهایی این توافقنامه، حتی با وجود تهدیدهای کنگره به تحریم ایران و تهدید کاخ سفید به وتوی لایحه تحریم کنگره، آسودگی تهران از سوی کاخ سفید خواهد بود. توافق هسته ای احتمالاً به بهبود روابط ایران و آمریکا منجر خواهد شد و از سوی دیگر، دیگر کشورها را در ازسرگیری روابط متداول تجاری با ایران آسوده خاطر خواهد ساخت. ایران پیروز میدان است. ایران در جامعه بین المللی موقعیت بهتری به دست خواهد آورد، منافع اقتصادی این کشور تأمین میشود و دشمنانش نگران و وحشت زده خواهند شد.
اگر رئیس جمهور بر این باور است که توقفی کوتاه در ریاض برای ابراز همدردی برای درگذشت ملک عبدالله ترس و وحشت خاندان آل سعود را از توافق هسته ای با ایران از بین میبرد، به کلی به شرایط بی توجه بوده است. اوباما نمیتواند آنها (خاندان آل سعود) را به نادیده گرفتن اختلافات فرهنگی هزار ساله ترغیب کند؛ از نظر متحدان اهل تسنن آمریکا در حاشیه خلیج فارس توافق با ایران خیانت محسوب میشود. آنها عملگرا هستند. برخی از این کشورها حتی خود را برای رویارویی با روندی که اجتناب ناپذیر میپندارند، آماده کردهاند و در آینده نزدیک، آنها ایران را وزنه ای در مقابل دشمنان تهدیدکننده خود یعنی سنیهای افراطی خواهند دید. (طبق یک مثل قدیمی، دشمن دشمن من، دوست من است.)
اما ناراحتی این کشورها (متحدان اهل تسنن آمریکا در حاشیه خلیج فارس) تنها از تغییر روند روابط آمریکا با ایران و بهبود و تقویت وضعیت اقتصادی و سیاسی این کشور نیست؛ بلکه آنها از این مسئله ناراحت هستند که تغییر سیاستهای واشنگتن به شیوههای گوناگون در سالهای اخیر به نفع تهران تمام شده است. در برخی موارد، حتی اوباما مقصر نبوده است و پیشینان وی تقصیر کار بودند: ممکن است از یادها رفته باشد، اما حمله به عراق یک اقدام اشتباه بود. این اقدام نه تنها در نهایت به ظهور گروههای افراطی همچون داعش منجر شد، بلکه همچنین روی کار آمدن دولتی در بغداد را در پی داشت که به حمایتها و محافظتهای تهران وابسته است. جالب تر اینکه آمریکا اکنون نیروی هوایی خود را برای حمایت از پیشرفت نیروهای ایرانی در عراق (در مقابل داعش) به کار گرفته است که این مسئله در نهایت عراق را به ایران وابسته تر میسازد. (یکی دیگر از رویدادهای هفتههای گذشته حمله اسرائیل، متحد دیرینه آمریکا، در سوریه بود که به کشته شدن یکی از فرماندهان سپاه پاسداران ایران منجر شد و باید گفت در حقیقت اسرائیلیها یکی از افرادی را کشتند که همراه با آمریکا در مقابل داعش در حال جنگ بود.)
ایران ظاهراً یکی از معدود کشورهایی است که از ناآرامیهای کنونی در منطقه سود میبرد. با کودتای حوثیها در یمن، گروه شیعه تحت حمایت ایران در این کشور، یا دستکم در بخش وسیعی از این کشور، قدرت گرفت. بغداد اکنون بیش از هر زمان دیگری مستقیماً به ایران وابسته است: ایران شمار زیادی نیرو برای مبارزه با داعش به عراق اعزام کرده است و از این کشور در مقابل جنگجویان تروریست محافظت میکند. حتی در سوریه، بشار اسد رئیس جمهور این کشور که متحد ایران محسوب میشود، نشانههایی حاکی از تمایل فزاینده واشنگتن به حفظ سمتش دریافت کرده است. در عین حال، حزب الله همچنان در لبنان قدرتمند است و پیشرفتهایی در جنوب سوریه داشته است.
حتی به رغم تلاشهای اخیر کنگره آمریکا برای بر هم زدن گفتگوهای هسته ای از طریق اعمال تحریمهای جدید، ایران به وضوح در سالهای آتی از دولت اوباما اینگونه یاد خواهد کرد: سالهایی که با ناراحتی ناشی از تشدید تحریمها آغاز شد، اما به طور قابل توجهی خوشایند پایان یافت!
دو کشوری که واشنگتن برای کمک به ایجاد ثبات در آنها وارد جنگ شد یعنی افغانستان و عراق، دیدگاهی مشابه تهران به دولت اوباما نخواهند داشت. کشورهای متحد آمریکا در حاشیه خلیج فارس نیز در چنین دیدگاهی با ایران سهیم نیستند و با توجه به افزایش تولیدات جهانی نفت و گاز که از سوی آمریکا آغاز شد، در تنگنا قرار گرفتهاند. از سوی دیگر، افزایش افراط گرایی تقریباً همه کشورهای حاشیه خلیج فارس را تهدید میکند و ان کشورها دیگر به حمایت تمام و کمال آمریکا اطمینان ندارند. مصر و ترکیه دو قدرت دیگر در منطقه که از دیرباز نفوذی مشابه نفوذ ایران داشتند، اکنون با ناآرامیهای داخلی درگیر هستند.
در مورد اسرائیل نیز به گفته یکی از مقامات پیشین دولت اوباما، روابط رئیس جمهور آمریکا و نتانیاهو به نقطه ای رسیده است که میتوان آن را وخیمترین روابط میان سران دو دولت دانست. در حالی که اوباما اقدامات زیادی انجام داد که به روابط با اسرائیل آسیب میرساندند، اما بحران جدید روابط میان دو مقام به طور قطع از اشتباه نتانیاهو (و اقدامات غیرسازنده جان بوینر رئیس جمهوری خواه مجلس نمایندگان آمریکا) ناشی شده است. تصمیم نتانیاهو برای پذیرفتن دعوت بوینر برای سخنرانی در کنگره آمریکا در مورد مخاطرات توافق هسته ای با ایران، در حقیقت فرستان شخص اشتباهی در زمانی نامناسب برای سخنرانی نادرست در مکانی اشتباهی است.
اگر نتانیاهو واقعاً میخواهد طبق گفتههایش، از امنیت اسرائیل کسب اطمینان کند آنگاه میبایست منتظر بماند و امیدوار باشد که تنها راه مناسب و صلح آمیز برای جلوگیری از دستیابی ایران به تسلیحات هسته ای، نتیجه بدهد. به طور قطع اگر توافق با ایران نتیجه بخش نباشد، نتانیاهو همیشه برای مخالفت و اعتراض فرصت خواهد داشت. اما حضور یک مقام خارجی در کنگره آمریکا برای تعیین سیاستهای خارجی دولت این کشور و بر هم زدن مذاکرات کنونی، اقدامی نامناسب و نسنجیده است. از سوی دیگر، این اقدام نتانیاهو نتیجه عکس خواهد داشت؛ چرا که بسیاری از مشاوران نزدیک اوباما بر این باورند که اگر اقدام آنها تا این اندازه نتانیاهو را به وحشت انداخته است، پس به طور قطع کار درست را انجام دادهاند. همه این مسائل نشان دهنده نیاز به برنامه ریزی مجدد برای روابط آمریکا و اسرائیل است.
اگرچه رئیس جمهور بعدی آمریکا هر کسی باشد خوش شانس خواهد بود اگر مجبور نشود با نتانیاهو همکاری کند. در زمان برنامه ریزی مجدد روابط بستر خاورمیانه به کلی تغییر کرده است. در آن زمان، کشورهای منطقه ثبات کمتری دارند و با ناآرامیهای داخلی مواجه هستند که تهدیدی برای همه کشورهای جهان خواهد بود و در آن زمان، متحدان پیشین آمریکا در خاور میانه قدرت کمتری خواهند داشت.
تغییر روابط آمریکا با ایران مرکز تغییرات عمده در منطقه خاورمیانه محسوب میشود. اگر توافق هسته ای با ایران از دستیابی این کشور به سلاح هسته ای جلوگیری میکند، به طور قطع این توافق سودمند است. اگر نتیجه این توافق داشتن شریکی در منطقه است که به مهار افراط گرایی سنیها کمک میکند، به طور قطع باید توافق پرمنفعتی باشد. اگر این توافق را پایه و اساس سیاست جدید آمریکا در منطقه بر مبنای مدیریت بهتر توازن قدرت در میان مهرههای اصلی در منطقه در راستای حفظ ثبات و مهار تهدیدها بدانیم، آنگاه این توافق سود خالص خواهد بود. حال اگر آمریکا بتواند در حین دستیابی به این توافق برای همکاری با متحدان پیشین خود از اسرائیل گرفته تا کشورهای حاشیه خلیج فارس راهی بیابد، بتواند ثبات را در مصر برقرار سازد، ترکیه را به ایجاد اصلاحات ترغیب کند، با حمایتها از افراط گرایی در میان کشورهای متحد در منطقه خاورمیانه مبارزه کند و بین اسرائیل و فلسطین صلح برقرار سازد، آنگاه سیاستهای خارجی جدید دولت اوباما نتیجه ای قابل توجه خواهد داشت. اوباما در تبلیغات انتخاباتی سال 2008 تصریح کرد یکی از تغییرات اصلی در سیاستهای خارجی وی در دوره جدید ریاست جمهوری تعامل با ایران خواهد بود. از این رو، اگر اوباما بتواند از طریق مدیریت راهبردی و محتاطانه روابط آمریکا در منطقه قدمهای مناسب را برای تحقق این هدف بردارد، آنگاه سیاست خارجی وی موفقیت آمیز بوده است.
به هر جهت یک موضوع قطعیت دارد: زمانی که سیاست خارجی دو دوره ریاست جمهوری اوباما در کتابهای تاریخ بررسی شوند، تلاشهای رئیس جمهور برای ایجاد ارتباط با ایران بیشتر جلب توجه خواهد کرد تا تلاشهای راهبردی وی برای ایجاد توازن در آسیا یا تلاشهای ناموفقش برای پایان دادن به جنگ آمریکا با تروریسم./998/ د101/ب6
منبع: دیپلماسی ایرانی