۲۲ فروردين ۱۳۹۴ - ۱۶:۱۹
کد خبر: ۲۵۴۲۶۴

نگاهی گذرا به پیدایش صهیونیسم

خبرگزاری رسا ـ صهیونیسم، تنها دارای ابعاد و معانی سیاسی نیست؛ بلکه ابعاد و معانی دیگری همچون: صهیونیسم کارگری، فرهنگی، دموکراتیک، رادیکال و توسعه طلب را نیز در بر می گیرد. مشهورترین تقسیم صهیونیسم، طبقه بندی آن به دو بخش سیاسی و فرهنگی(دینی) است.
صهيونيسم

به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، عبرانیان یا یهودیان مانند اعراب و آشوریان از نژاد سامی هستند. آن‌ها در آغاز، قومی صحرانشین بودند و نخستین اقامت شان در شهرها در زمان حضرت یوسف (علیه السلام) بود. وقتی حضرت موسی (علیه السلام) آنان را از دست فرعون نجات داد، مجبور شدند مدت چهل سال در صحرای سینا بمانند؛ ولی پس از آن پیوسته در شهرها به سر می بردند.

 

وقتی حضرت سلیمان (علیه السلام) رهبری بنی اسرائیل را بر عهده گرفت، مهم ترین و با شکوه ترین دوران این قوم را به وجود آورد. ایشان معبد بسیار بزرگی در اورشلیم یعنی شهر سلامت ساخت که به نام « هیکل سلیمان » معروف شد. این معبد بعدها حدود سال 587 ق. م به دست بختنصر و بار دیگر در سال 70 م به دست شاهزاده ی رومی، « تیتوس » ویران شد.

 

پس از رحلت حضرت سلیمان (علیه السلام)، فرزندش « رحبعام » زمام امور بنی اسرائیل را بر کف گرفت. وقتی او به ستمکاری پرداخت، گروهی از مردم از فرمانش بیرون رفتند و تنها دو سبط « یهودا » و « بنیامین » در سرزمین یهودا ( به نام یکی از فرزندان حضرت یعقوب ) که بخش نسبتاً کوچک تری بود، برای او باقی ماند. این قسمت که شامل اورشلیم نیز می شد، اهمیت بسیاری داشت. ده سبط دیگر، حکومت مستقلی به نام « اسرائیل » به رهبری فردی به نام « یربعام بن ناباط » در شمال فلسطین تشکیل دادند. پادشاهان یهودا و اسرائیل نیز عموماً گنه کار بودند و مردم را به گنه کار بودند و مردم را به گناه و بت پرستی دعوت می کردند. چند سال بعد، پادشاه بابل به اورشلیم حمله کرد و مردم یهودا را کشت و عده ای را به اسارت به بابل برد که مدتی طولانی در آنجا بودند. اسیر شدن مردم اسرائیل و یهودا باعث پراکندگی آنان در خاورمیانه و سرزمین های دیگر شد. یهودیان در زمان اسارت، برخی آداب و اخلاق مشرکان را پذیرفتند و کم تر کسی در بین آنان از جلای وطن، اسیری و دشواری پرستش خدا رنج می برد.

 

وقتی « کوروش » بنیان گذار سلسله ی هخامنشی، بابل را فتح کرد، یهودیان آزاد شدند و اجازه ی بازگشت به سرزمین خود را یافتند؛ اما بسیاری از آنان حاضر نبودند بابل را ترک کنند و در بابل و اطراف آن پراکنده شدند. گروهی از یهودیان نیز به فلسطین بازگشتند و به بازسازی شهر قدس پرداختند. پس از چند قرن آشفتگی، شهر قدس برای بار دوم به دست رومیان ویران شد و این ویران، یهودیان را در جهان را پراکنده ساخت.

 

در سال 70 م تیتوس پسر امپراتور روم، اورشلیم را محاصره و ویران کرد و مردم بی شماری را از دم شمشیر گذراند. پس از این حادثه، یهودیان در کشورهای مجاور در اروپا و افریقای شمالی پراکنده شدند. عده ای از آن ها به یثرب ( مدینه ) رفتند و در آن جا سکنی گزیدند. به گفته ی منابع اسلامی، انگیزه ی این گروه از یهودیان در انتخاب مدینه برای سکونت، انتظار مقدمِ مبارک حضرت رسول خاتم (صلی الله علیه و آله وسلم) بود. بعدها زمانی که مسلمانان، شهر قدس را با مذاکره از مسیحیان تحویل گرفتند، هنگام تحویل گرفتن قدس، در صلح نامه ی خود در برابر مسیحیان متعهد شدند که هیچ گاه به یهودیان اجازه سکونت در آن شهر را ندهند.

 

یهودیان در سرزمین های اسلامی، زندگی خوبی داشتند و شماری از آنان به مقامات اجتماعی بلندی رسیدند. این در حالی بود که یهودیان مقیم کشورهای اروپایی مجبور بودند در اماکن خاصی به نام « گتو » با ذلت تمام زندگی کنند. این امر همراه با تبعیدهای پیاپی، یهودیان را به فکر وطن مستقل می انداخت.

 

در اواخر قرن نوزدهم که گروه بزرگی از یهودیان روسیه اخراج شدند. عده ای از آنان در غرب اروپا ساکن شدند و گروهی هم به فلسطین رفتند و در مکانی نزدیک دریای مدیترانه ساکن شدند و نام « صهیون » را برای آن جا برگزیدند. صهیون نام تپه ای در قدس است که زمان شکوفایی دولت بنی اسرائیل و عصر حضرت داوود و سلیمان (علیه السلام) مرکز نظامی بوده است. در همان زمان، یهودیان اروپا و روسیه با نادیده گرفتن سنت انتظار، برای کسب استقلال و عزت برخاستند و « صهیونیسم » را بنیاد نهادند و به دنبال آن، مهاجرت یهودیان به فلسطین آغاز شد.

 

اندیشمندان مسلمان، این عمل را توطئه ای خطرناک دانستند و دیگر مسلمانان را از همکاری با مهاجران برحذر داشتند. مسلمانان هنگامی از عمق فاجعه آگاهی یافتند که راه چاره بسته شده بود. صهیونیست ها مهمان نوازی مسلمانان فلسطین را از یاد بردند و با قساوت آمیزترین شیوه، آن سرزمین را اشغال کردند و پس از چندی، بخش هایی از کشورهای همسایه را گرفتند و ضمیمه ی کشور صهیونیستی کردند. استکبار جهانی به سرکردگی انگلستان و امریکا به پشتیبانی همه جانبه از صهیونیسم برخاست. صهیونیست ها با اتکا به آن حمایت ها و با بهره برداری از ضعف و زبونی رهبران کشورهای اسلامی، موقعیت خود را محکم کردند و وضعی را پیش آوردند که اکنون شاهد آن هستیم.

 

صهیونیسم به جنبشی گفته می شود که خواهان مهاجرت و بازگشت یهودیان به سرزمین فلسطین و تشکیل دولت یهود است. صهیونیسم، همانند « شوونیسم » ( میهن پرستی افراطی و ستیزه جو و ایمان کور به برتری و شکوه ملی ) است که با خوار شمردن ملت ها و نژادهای دیگر و با غلو در برتری خود، در پی دست یابی به قدرت سیاسی است. این جنبش در نیمه ی دوم قرن نوزده میلادی در اروپا پدید آمد.

 

صهیونیسم، تنها دارای ابعاد و معانی سیاسی نیست؛ بلکه ابعاد و معانی دیگری همچون: صهیونیسم کارگری، فرهنگی، دموکراتیک، رادیکال و توسعه طلب را نیز در بر می گیرد. مشهورترین تقسیم صهیونیسم، طبقه بندی آن به دو بخش سیاسی و فرهنگی ( دینی ) است. « صهیونیسم سیاسی » خواهان بازگشت یهودیان به فلسطین است که با تدوین کتاب « دولت یهود » توسط « تئودور هرتصل » در سال 1894 م زاده شد؛ اما « صهیونیسم فرهنگی » ، مخالف مهاجرت یهودیان در قرن بیست میلادی به فلسطین است؛ زیرا در انتظار « ماشیح » در آخرالزمان نشسته که یهودیان و تمام ادیان را به سرزمین ابراهیم و موسی (علیه السلام) یا سرزمین نجات بازگرداند.

 

صهیونیسم به دینی و غیر دینی نیز تقسیم می شود: صهیونیسم دینی، اندیشه ای است که اعتقاد دارد بازگشت به سرزمین موعود، در زمانی که پروردگار مشخص کرده است و به شیوه ای که او تعیین می کند، انجام خواهد شد و این کار به دست بشر انجام پذیر نیست. پیروان این اندیشه، گروهی یهودی ( صهیونیسم ) و شماری عیسوی ( صهیونیسم مسیحی ) هستند. در مقابل، در صهیونیسم غیر دینی و غیر یهودی، کسانی جای دارند که با تکیه بر استدلال های تاریخی، سیاسی و علمی به اسکان یهودیان در فلسطین مشروعیت می بخشند؛ این همان صهیونیسم غیر دینی است که تنها مفاهیم سیاسی خویش را به زبان دین بیان می کند. بنابراین، صهیونیسم همواره به معنای یهودیت نیست؛ بلکه گاه به مفهوم حرکتی برای غیر یهودی کردن یهودیت نیز به کار می رود.

 

صهیونیست‌ها مدعی اند که صهیونیسم، پاسخی به یهودآزاری است. به عقیده ی آن ها، دولت ها و ملت ها به بیماری یهودستیزی دچار شده اند. بنابراین، یهودیان را در هر کجا باشند عنصر بیگانه به حساب می آورند و آنان را در آشکار و پنهان آزار می دهند؛ اما این ادعایی بدون دلیل است که قابلیت اثبات ندارد. تنها وقوع یهودآزاری را در حد پایینی می توان پذیرفت که آن هم به ویژگی های فردی و اجتماعی یهودیان، مانند جمع گریزی و اشتغال در مشاغل غیر تولیدی، مانند رباخواری باز می گردد و نیز ریشه در منازعات دائمی کلیسا و کنیسه دارد. به هر روی، یهودآزاری ساختگی در تولد صهیونیسم، نقش بسیار مؤثری داشته است تا جایی که « دیوید بن گوریون » اولین نخست وزیر اسرائیل می‌گوید: «اگر قدرت داشتم، عده ای یهودی را به کشورهای مختلف می فرستادم تا یهودآزاری را به طور عمدی به وجود آورند »./907/د102/ح

 

منبع: راسخون

ارسال نظرات