پاسخ بانو مجتهده صفاتي به فتواي علماي وهابي
به گزارش خبرگزاري رسا، بانو مجتهده صفاتي در پاسخ به علماي وهابي مبني بر تخريب اماكن مقدسه بيانيه اي به اين شرح منتشر كرد:
بسم الله الرحمن الرحيم
«اللَّهُمَّ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ أَمِينِكَ عَلَى وَحْيِكَ، وَ نَجِيبِكَ مِنْ خَلْقِكَ، وَ صَفِيِّكَ مِنْ عِبَادِكَ، إِمَامِ الرَّحْمَةِ، وَ قَائِدِ الْخَيْرِ، وَ مِفْتَاحِ الْبَرَكَة»
پروردگارا پس بر محمّد(ص) كه امين بر وحى تو و شريفتر و بزرگوارتر از همه آفريدگان توست درود و تحيّت فرست؛ او كه پيشواى رحمت و مهربانى و قافله سالار خير و خوبى و كليد بركات است.
قرآن كريم، كتابى است كه با وجود كوچكى نسبى حجم، مشتمل بر انواعى از معارف و علوم و احكام و قوانين فردى و اجتماعى است و بررسى كامل هر دسته از آنها، نيازمند به گروههاى متخصصى است كه در طول ساليان دراز، به تحقيق و تلاش علمى درباره آنها بپردازند و تدريجاً رازهاى نهفته آن را كشف كنند و به حقايق بيش ترى دست يابند، هرچند كشف همه حقايق و اسرار آن، جز به وسيله كسانى كه داراى علم الهى و تأييد خدايى باشند ميسّر نخواهد بود.
اين مجموعه گوناگون كه شامل ژرفترين و بلندترين معارف، والاترين و ارزشمندترين دستورات اخلاقى، عادلانهترين و استوارترين قوانين حقوقى و جزايى، حكيمانهترين مناسك عبادى و احكام فردى و اجتماعى، سودمندترين مواعظ، اندرزها و آموزندهترين نكات تاريخى، سازندهترين شيوههاى تعليم و تربيت و در يك جمله «حاوى همه اصول مورد نياز بشر براى سعادت دنيا و آخرت است»، با اسلوبى بديع و بىسابقه، درهم آميخته شده، به گونهاى كه همه قشرهاى جامعه بتوانند به فراخور استعدادشان از آن بهرهمند شوند.
فراهم آوردن همه اين معارف و حقايق در چنين مجموعهاى، فراتر از توان انسانهاى عادى است، ولى آنچه بر شگفتى آن مىافزايد، اين است كه اين كتاب عظيم، به وسيله يك فرد درس نخوانده و تعليم نديده كه هرگز قلمى بر كاغذ نياورده و در محيطى دور از تمدّن و فرهنگ پرورش يافته بود عرضه شد.
قرآن كريم، كتاب آسمانى مسلمانها است كه از طريق وحى بر پيامبر اكرم(ص) نازل شده و مورد اتفاق و دستورالعمل زندگى براى همه مسلمانان است.
و پيامبر (ص) كه دل او آسمان معرفت الهى و كلامش باران رحمت خداوندى بود، درهاى باغ سبز معرفت را بر پيروان مكتب خويش گشود، و پيامآور اين حكمت بود.
پيامبر (ص) طعم عدالت را به كام دردمندان و مستضعفان در تاريخ چشاند و با استقرار وحدت و امنيّت در همه عرصهها و قلمروها، در حكومت خويش به منتظران عدالت و تشنگان حق و فضيلت، آسودگى خاطر عنايت فرمود.
قرآن كريم نيز پيروانش را به وحدت و همبستگى و همدلى دعوت نموده است:
«وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِيعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ»(آل عمران/ 103) به ريسمان مستحكم الهى چنگ زنيد و راههاى متفرق نرويد.
در هميشه دوران، شاهد همبستگى و اتّفاق بين شيعه و سنّنى بوده، نشانههاى اين اتفاق و اتحاد را در ميان فقهاء و علماى سلَف، هم چون مرحوم شيخ مفيد، شيخ طوسى، علاّمه حلّى، سيد مرتضى قدس سرهم و... مىيابيم.
كتاب گران سنگ خلاف مرحوم شيخ طوسى رحمه الله كه نظرات فقهى تمام مذاهب اسلامى را نقل نموده، نشانهاى از اين همبستگى ميان مسلمانها بوده و هيچ گونه تنش و برخوردى با يكديگر نداشتهاند.
زيرا در اصول كاملاً با يكديگر مشترك و اختلافات در برخى از فروعات بر اساس ديدگاه و مبانى هر كدام قابل احترام بوده است.
و اصولاً گفت و گوهاى علمى در ميان اهل علم از سنّى و شيعه يك امر كاملاً رايج و پذيرفته شدهاى بوده است.
فتواى مشترك مفتى اعظم اهل سنّت، شيخ شلتوت، در عصر مفتى بزرگ جهان تشيّع حضرت آية الله العظمى بروجردى قدس سره مبنى بر عمل كردن مسلمين از نظرات مشترك فقهى مذاهب اسلامى، بيانگر وحدت و پيوند مستحكم بين تمام فرقههاى اسلامى است. جهان اسلام همواره با همدلى و اتّحاد با يكديگر بودهاند.
اين كه در حال حاضر متأسفانه شاهد ترور و كشتار و خشونت گروهى تفرقهافكن در ميان مسلمين با شعار توحيد هستيم، كه در واقع هدف اصلى آنها به هم ريختن صفوف مسلمين و ايجاد شكاف در جهان اسلام است، ما اين عمل را جداى از دسيسههاى شيطانى استكبار جهانى امريكا و هم پيمانهاى آنها نمىدانيم، كه اين بار با تفرقه افكنى بين مسلمين وارده شدهاند. و عدهاى دانسته يا ندانسته تبعيّت از چنين هدفى مىكنند.
فتنه و تخريب اماكن مقدّسه توسط يك گروه افراطى با هدف به ظاهر توحيدى قابل توجه است!
اگر اين گروه اطلاع كافى از قرآن كريم داشتند، چنين سخنانى را نمىگفتند.
خصوصاً دوران رسالت پيامبر (ص)، آن دورانى كه پيامدهاى مهمى را در زمينههاى سياسى، دينى، اقتصادى و ديگر ابعاد تاريخ جهان به بار آورد.
هرچند قريشيان مكه تا پيش از اسلام، تجربه چشمگيرى در زمينه اداره شهرها نداشتند و هيچ گاه زير پرچم يك دولت متمدّن و با فرهنگ گِرد نيامده بودند، تا از نظامهاى سياسى مدوّن برخوردار شوند!
امّا هنگامى كه اسلام بر سر آنها سايه افكند، نيروهاى پراكنده شبه جزيره عربستان حول يك كانون گردآمدند و در چارچوب كشورى نظام يافته با ادارههاى منضبط، سامان گرفتند؛ ميان اين كشور و كشورهاى همسايه مانند پاريس، بيزانس و مستعمرات آنها، روابط سياسى پديد آمد. از عمر اين كشور هنوز ده سال نگذشته بود كه بر ايران، عراق، سوريه، فلسطين، مصر و سرزمينهاى ديگر چيره گشت.
اما اكنون چه شده است كه اين چنين وقيحانه، عدهاى با سرسپردگى به امريكاى جنايت كار دست به تفرقهافكنى ميان مسلمانان مىزنند!
آيا اين توطئههاى شوم و اعمال مغرضانه و افكار جاهلانه، ريشه در پيشه امريكاى جنايتكار و صهيونيستها ندارد!
و اما در رابطه با حرمها و بارگاههاى ملكوتى اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام، لازم است آياتى از قرآن كريم را، در اين مجال كوتاه، به دقّت مطالعه نماييم:
«دلائل قرآنى»
1- ساختن محلهايى براى عبادت بر روى قبور انسانهاى متّقى و پرهيزگار را، قرآن در سوره كهف، طى جريان اصحاب كهف بر روى قبور آنها بيان مىكند.
قرآن مىفرمايد: «لَنَتَّخِذَنَّ عَلَيْهِم مَّسْجِدًا» (سوره كهف / 21)
ظاهر تعبير، آنان كه بر واقع حال آنها اطلاع يافته بودند، گفتند بر جايگاهشان مسجدى بنا مىكنيم.
ظاهر تعبير «عَلَيْهِم مَّسْجِدًا» اين است كه اصحاب كهف از دنيا رفتند و علاقهمندان آنها تصميم گرفتند مسجدى بر سر آرامگاه آنان بسازند و قرآن كريم اين موضوع را با لحن موافقى آورده است.
و اين نشان دهنده اين است كه ساختن مسجد، به احترام قبور بزرگان دين، در كنار قبور آنها، نه تنها حرام نيست، بلكه كار خوب و شايستهاى است، زيرا اين امر باعث مىشود كه خاطره انسانهاى موحّد و خداپرست را زنده نگهدارد و اين يك امر معمولى در ميان موحّدان و خداپرستان بوده است و منافاتى با توحيد هم ندارد.
زيرا احترام، مطلبى است و پرستش و عبادت مطلبى ديگر. و اساساً اين كه قرآن كريم، سخن كسانى كه قائل به اين بودند كه بر در غار، مسجدى بنا شود، اينها از گروه موحّدين و اهل توحيد بودند، زيرا تعبير به «مسجد» دارد نه «معبد» و مسجد در عرف قرآن، محلى است كه براى ذكر خدا مىباشد و محل سجده خداوند است.
بنابراين، ايجاد فضايى به نام «حرم» بر روى قبور معصومين عليهم السلام كه اساساً در اين مكانها نماز و دعا و نيايش به درگاه حضرت حق متعال صورت مىگيرد، هيچ گونه منافاتى با توحيد ندارد و كسانى كه اين گونه سخنان را مىگويند، از معارف و انديشه قرآنى به دور هستند.
2- از كسانى كه از طريق تهديد و ارعاب، تحريك بر تخريب اماكن مقدّس مسلمين - كه مورد قبول همه مسلمين هستند - دارند، با عنوان شعار توحيد سؤال مىشود: شما كه بر گِرد كعبه طواف مىكنيد، همه مىدانند كه در حجر اسماعيل، پيامبران بزرگ الهى دفن هستند، پس چگونه شما طواف بر گِرد قبور آنها را جائز مىدانيد؟ زيرا در مطاف قرار مىگيرند. خانهاى از خشت و گِل است و از آن بالاتر تعظيم و احترام مسجد جايز نيست. حالا ممكن است اين سؤال را كسى بكند كه اين بر خلاف توحيد است. مسجد گِل است و خاك و آجر و سنگ، كعبه از سنگهايى كه روى هم گذاشته شده چيز ديگرى نيست، مگر سنگ هم مىتواند احترام داشته باشد، كه بشر به سنگ احترام بگذارد؟
در پاسخ گفته مىشود سنگ هرگز احترام ندارد و عبادت خدا است كه احترام دارد. «معبد» از آن جهت كه محلّ عبادت خدا است، احترام دارد. و «معبود» احترام و تكريم معبد را به ما اجازه داده است. و نه تنها شرك نيست، بلكه عين توحيد است.
سؤال ديگر كه مىتواند مطرح باشد، اين كه آيا اگر معبود به ما اجازه تعظيم و احترام عابد را از آن جهت كه عابد است بدهد، و ما هم او را مورد تعظيم و تجليل و تكريم قرار بدهيم شرك است؟
بلكه در پاسخ مىگوييم اين عين توحيد است. همان طور كه خدا اجازه تعظيم و احترام خانه گِلى را كه معبد باشد داده، اين انسانى كه معبد روح او است و به مراتب از آن خانه گِلى بالاتر است و بلكه احترام خانه گِلى به اعتبار عابدانش هم چون ابراهيم و اسماعيل و محمد(ص) پيامبر خدا و... دارد. خانه كعبه «أَوَّلَ بَيْتٍ وُضِعَ لِلنَّاس» است، يعنى اولين معبد و اولين نقطهاى است كه براى عبادت و پرستش خداوند تأسيس و ايجاد شده است و احترامش را از عبادت دارد. پس، كعبه هم احترام خودش را از عابد و عبادت اخذ كرده است.
آيه شريفه «فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَن تُرْفَعَ وَيُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ يُسَبِّحُ لَهُ فِيهَا بِالْغُدُوِّ وَالآصَالِ» (سوره نور / آيه36) وارد شده.
چه خانهاى است كه خدا رخصت و اجازه داده است كه گرامى داشته و نامش در آن جا، ياد شود. قطعاً بيوت و خانه انسانهايى است كه حقيقتاً سراسر وجودشان عبادت است و بالاتر اصلاً خودشان معنى مسجدند.
اين كه از محضر رسول خدا (ص) سؤال مىشود مراد از اين خانهها، چه خانهاى است؟ در پاسخ فرمودند: «بُيُوت الأنْبياء. فَقَامَ إلَيْه أَبوبَكر فَقالَ: يَا رَسُول اللّه هَذا البيت مِنها لبيت عَلىّ وَ فَاطِمَة؟ قالَ: نَعم مِن أَفاضِلها» حضرت فرمودند: خانههاى انبياء و سپس ابوبكر برخاست و عرض كرد: يا رسول الله! اين خانه كه خانه على و فاطمه است نيز، مصداق آيه مىباشد؟ حضرت در پاسخ فرمودند: آرى! اين از برترين آن خانهها است. (نقل از درّالمنثور(
تكريم و احترام آنها چه در زمان حيات آنها و چه بعد از آن، به دستور پيامبر اكرم(ص) بر همگان واجب است.
اگر به حقيقت ما معتقد به قرآن و آن چه را كه پيامبر (ص) از جانب وحى براى ما آورده باشيم، دچار خطا نخواهيم شد و احكامى را كه هيچ دليل و ريشه قرآنى ندارد، از پيش خود صادر نخواهيم كرد.
و آيا فكر نمىكنيم كه مصداق «لاَ تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَىِ اللَّهِ وَرَسُولِهِ» مىباشيم؟ (سوره حجرات آيه 1)
3- چرا خداوند به ملائكه دستور سجده بر آدم را مىدهد؟ اين كه همه ما خوب مىدانيم كه سجده براى غير خدا شرك است و با روح توحيد سازش ندارد، ولى خداوند خودش اين دستور را مىدهد:
«وَإِذْ قُلْنَا لِلْمَلاَئِكَةِ اسْجُدُواْ لآدَمَ فَسَجَدُواْ إِلاَّ إِبْلِيسَ» (سوره بقره، آيه34)
اگر ما نتوانيم فهم صحيح از اسلام داشته باشيم، اين جا نيز بر خدا هم، بايد خرده و اشكال گرفت! ولى اگر كسى حقيقت قرآن را فهم كرده باشد، مىفهمد، اگرچه ظاهر آيه سجده بر آدم است، ولى باطن و حقيقت آن اظهار عبوديّت و سجده براى خداوند متعال است.
«عقل، خرد و قدرت تفكّر براى انديشيدن»
خداوند متعال انسان را آفريد و به او گوهر گرانبهاى انديشيدن عنايت فرمود، تا راه حقيقت را به دست آورد. اين خالق مهربان، تمام نيازهاى انسان را تأمين و به او رزق داد و تربيت نمود.
شناخت خداوند مهربان به عنوان مربّى بزرگ، تنها راه رسيدن انسان به حقيقت، سعادت و خير است.
خداوند متعال، قدرت تفكر و انديشيدن را به اين جهت به انسان عنايت نمود، تا به واسطه آن به شناخت خالق و مربّى خود نائل گردد.
براى اين كه انسان را در تفكر و انديشيدن يارى دهد، به انسان، چشم، گوش، قلب و... داد تا هر كسى بتواند از گوهر گران بهاى خود به خوبى استفاده كند و از خِرد و عقل در جهت شناخت خالق و مربّىاش بهره ببرد تا به سعادت برسد، چرا كه راه شهوترانى و خواستههاى حيوانى، گوهر گرانبهاى انسان را دچار زيان مىكند؛ آن چنان كه خداوند در قرآن مىفرمايد:
«قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالأَخْسَرِينَ أَعْمَالا * الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا * أُولَئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَزْنًا * ذَلِكَ جَزَاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِمَا كَفَرُوا وَاتَّخَذُوا آيَاتِي وَرُسُلِي هُزُوًا * إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ كَانَتْ لَهُمْ جَنَّاتُ الْفِرْدَوْسِ نُزُلاً * خَالِدِينَ فِيهَا لاَ يَبْغُونَ عَنْهَا حِوَلاً» (كهف (18) آيات 108 - 103)؛ اى رسول به امّت بگو: مىخواهيد شما را به زيانكارترين مردم آگاه مىسازم؟ زيانكارترين مردم آنها هستند كه عمرشان را در راه دنياى فانى تباه كردند و به خيال باطل مىپنداشتند كه نيكوكارى مىكنند. همين دنياطلبانند كه به آيات خدا كافر شدند و روز ملاقات خدا را انكار كردند، لذا اعمالشان همه تباه گشته و روز قيامت آنها را هيچ وزن و ارزشى نخواهم داد. اينان چون كافر شده و آيات و پيغمبران مرا استهزاء كردند به آتش دوزخ كيفر خواهند يافت. و آنان كه به خدا ايمان آوردند و نيكوكار شدند البته آنها در بهشت فردوس منزل خواهند يافت. و هميشه در آن بهشت ابدى هستند و هرگز از آن جا انتقال نخواهند يافت.
انسان با مشاهده جهان آفرينش و نظام دقيق كه در آن وجود دارد و جهان را به هم مرتبط ساخته است، مىتواند به دست حكيم به درايت و اراده مطلق موجودى رحيم كه عنايت و تدبير او همگان را فراگرفته است، شناخت و ايمان پيدا نمايد، لذا هر وقت كه انسان به اين گونه ايمان برسد، پروردگارش را مىشناسد و مىفهمد كه آن آفريدگار است كه نظام هستى را اداره و سير مىدهد، و هيچ مديرى غير از او نمىباشد.
با اين معرفت و ايمان، نفس انسان در مقابل پروردگارش تسليم و خاشع مىگردد.
با اين اطاعت و عبوديت است كه نفس انسان مؤمن به خدا نزديك و رضايت او را جلب مىنمايد و در پيشگاه خدايش به نيايش پرداخته و ارتباط محكم را با خدايش ايجاد و به دست مىآورد و كمالات انسانى را از او كسب مىنمايد، آن گونه كه بندگان صالح خداوند، هم چون اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام چنين بودهاند.
«ايمان واقعى»
مقصود و منظور از ايمان به خداوند بزرگ، تنها اعتراف و باور زبانى و قولى نيست. باور و تصديق زبانى نمىتواند معنى واقعى ايمان به خالق جهان باشد.
اين نوع ايمان، نه كرامتى در قلب انسان به وجود مىآورد و نه فضيلتى نصيب مىگرداند؛ نه پليدى را از انسان دور مىسازد و نه انسان را از آتش جهنم رهايى مىدهد.
خداوند در قرآن، ايمان به معنى باور و تصديق زبانى شيطان را به خالق، مثل زده است؛ يعنى اينكه در حالى كه شيطان به ربوبيت و خالقيت خداوند اقرار نموده، ولى باز هم خداوند، باور زبانى شيطان را مانع اين نمىداند كه او از رحمت الهى محروم گردد:
«قَالَ يَا إِبْلِيسُ مَا لَكَ أَلاَّ تَكُونَ مَعَ السَّاجِدِينَ * قَالَ لَمْ أَكُن لأَسْجُدَ لِبَشَرٍ خَلَقْتَهُ مِن صَلْصَالٍ مِّنْ حَمَإٍ مَّسْنُونٍ * قَالَ فَاخْرُجْ مِنْهَا فَإِنَّكَ رَجِيمٌ * وَإِنَّ عَلَيْكَ اللَّعْنَةَ إِلَى يَوْمِ الدِّينِ * قَالَ رَبِّ فَأَنظِرْنِي إِلَى يَوْمِ يُبْعَثُونَ * قَالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنظَرِينَ * إِلَى يَومِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ * قَالَ رَبِّ بِمآ أَغْوَيْتَنِي لأُزَيِّنَنَّ لَهُمْ فِي الأَرْضِ وَلأُغْوِيَنَّهُمْ أَجْمَعِينَ * إِلاَّ عِبَادَكَ مِنْهُمُ الُْمخْلَصِينَ» (سوره ص آيه 83 - 75)؛ خدا به شيطان فرمود اى ابليس تو را چه مانع شد كه به موجودى كه من به دو دست (علم و قدرت) خود آفريدم سجده كنى؟ آيا تكبّر و نخوت كردى يا از بلند رُتبگان بودى؟ شيطان در جواب گفت: من از او بهترم كه مرا از آتش (نورانى و او از گِل تيره) خلقت كردهاى. خدا فرمود: (اى شيطان جاهل) اينك از اين جا بيرون رو كه تو رانده شدى. و بر تو لعنت من تا روز قيامت حتمى است. شيطان گفت: پروردگارا پس مهلتم ده كه تا روز قيامت زنده مانم. خدا فرمود: از مهلت يافتگانت قرار داديم. تا روز معيّن و وقت معلوم. شيطان گفت: به عزّت و جلال تو قسم كه خلق را تمام گمراه خواهم كرد. مگر خاصّان از بندگانت كه براى تو خالص شدند.
با اين آيه روشن مىشود كه گفتار تنها، نمىتواند مصداق و معنى كامل ايمان و باور به خداوند باشد، بلكه معنى دقيق ايمان، عبارت است از تصديق قولى به همراه احساس و درك درونى و باور قلبى كه در نفس و درون انسان انگيزه تكاپو و انديشيدن بىوقفه را خلق نمايد.
بر اين اساس، انسان در پيشگاه عظمت خداوند، و در كنار بارگاه اهل بيت عصمت و طهارت عليهم السلام، پيشانى به سجده مىگزارد و در قبال جلال و شأن متعالى خداوند، تسبيح مىگويد.
بر اين اساس ما افتخار مىكنيم كه خداوند اين توفيق را به ما داد كه پاكترين و منزّهترين انسانها را، كه مظهر عبوديت و بندگى حضرت حق متعال بودهاند، يعنى پيامبر اكرم (ص) و ائمه معصومين عليهم السلام را شناختهايم. و با تمام وجود براى آنها احترام قائل هستيم. و احترام ما به اين جهت است كه انسانهاى موحّد و پاكى بودهاند كه ذوب در توحيد و بندگى خدا بودند.
نبى مكرّم اسلام (ص) با شخصيّتى عظيم، با ظرفيت بىنهايت و با خلق و رفتار و كردار بىنظير، در صدر سلسله انبيا و اوليا قرار گرفته است و ما مسلمانان موظف شدهايم كه به آن بزرگوار اقتدا كنيم، و ما آنها را به همين جهت اسوه و نمونه مىدانيم، همان طور كه خداوند توصيه به اين اسوه بودن نموده كه فرمود: «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ»
ما بايد به پيامبر اقتدا و تأسى كنيم، نه فقط در چند ركعت نماز خواندن، در گفتار و رفتارمان و ..... بايد به او اقتدا كنيم.
لذا رفتن كنار قبور آنان، و نماز و دعا و نيايش به درگاه حضرت حق، همه در مسير توحيد و عبوديّت و بندگى خدا است و در واقع حركت در جهت توحيد است.
4- حضرت امام حسينعليه السلام قطعاً از بندگان صالح و خالص الهى است. محبّت و دوستى او بر همگان واجب است: «قُل لا أسئَلُكُم عَلَيْهِ أَجْرًا إِلاَّ الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى» (سوره شورى، آيه23)
مفسّر بزرگ جهان اسلام، فخر رازى، به نقل از زمخشرى در كتاب كشاف روايت كرده، وقتى اين آيه شريفه نازل شد، گفتند يا رسول الله! خويشاوندانى كه بر ما محبّتشان واجب است چه كسانى هستند؟ فرمود: «على»، «فاطمه»، و «پسران آنان».
حضرت امام حسين عليه السلام يكى از اَقرباى پيامبر اكرم (ص) است كه بايد از احترام و دوستى مردم برخوردار باشد، چه در زمان حيات و چه پس از آن.
محبّت به پيامبر اكرم (ص) و خاندان پاك و مطهرش، چشمه هميشه جوشانى است كه آبشار نيايش را در سرتاسر مكتب جاودان تشيّع تا دامنه قيامت جارى كرده ، جانهاى شيفته و كامهاى تشنه شيعيان ، بلكه همه انسانهاى حقطلب و طالب معنويت را به زلال تمنّا ، مصفّا گردانده، تا مشام جانشان را از عطر پاك آنان، صلوات الله عليهم اجمعين ، انباشته كنند.
از يك سو آشناساختن مسلمانان با مكتب ماندگار اهل بيت عليهم السلام، و درسهاى شورآفرين و تأثيرگذار آنان در زندگى، هر كس كه اهليّت پرداختن به اين مقوله را دارد، فرض است، تا در حدّ توان علمى و عملى خود بكوشد تا ابهامات افراد بىغرض زدوده شود، و از سوى ديگر بر ما واجب است تا از مكانهاى مقدّس و بارگاههاى مطهر اهل بيت عصمت و طهارت حفاظت كنيم، و دعا و نيايش نيز رويكردى عظيم و پرثمر در متن زندگى انسانهاست كه اميد است حقيقت دعا و فلسفه ناب نيايشگرى، در چشم همگان، همان قدر و منزلت را بيابد كه حقّ آن است.
و در يك جمله: چه مكان و موقعيتى، بهتر و زيباتر از آن جا كه ملائكه خداوند مشغول تسبيح هستند.
در پايان يادآور مىشوم كه قرآن كريم، كتابى است كه در طول بيست و سه سال رسالت پيامبر (ص) كه دورانى بحرانى و پرماجرا و توأم با فراز و نشيبها و حوادث تلخ و شيرين فراوان بود، نازل گرديد.
پيروان واقعى اين كتاب آسمانى، با پيروى و متابعت دقيق از آيين پاك محمّدى، ضمن بهرهگيرى از نكات ارزشمند در جهت زندگى سعادتمندانه، موجبات خشنودى حضرت رسول اكرم (ص) را مىتوانند فراهم سازند.
بر اين اساس، توصيه به تخريب و حرمت شكنى و بىاحترامى به اين اماكن مقدّس، در حقيقت شكستن حرمت و احترامى است كه خداوند متعال و رسول اكرم (ص) به آن امر كردهاند.
والسلام على من اتّبع الهدى
قم المشرفة - زهره صفاتى
1386/5/1