امام شناسی را از حضرت عبدالعظیم بیاموزیم
![شهادت حضرت عبدالعظيم حسني(ع)](/Original/1393/05/19/IMAGE635432732214606325.jpg)
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، اللهم عرفنی نفسک فإنک إن لم تعرفنی نفسک لم أعرف نبیک اللهم عرفنی رسولک فانک إن لم تعرفنی رسولک لم أعرف حجتک اللهم عرفنی حجتک فإنک إن لم تعرفنی حجتک ضللت عن دینی. پروردگارا! خود را به من بشناسان که اگر خود را به من نشناسانی نمیتوانم نبی تو را بشناسم. پروردگارا! رسولت را به من بشناسان که اگر رسولت را به من نشناسانی نمیتوانم حجت تو را بشناسم. پروردگارا! حجت خود را به من بشناسان که اگر حجت خود را به من نشناسانی دین خود را از دست میدهم، در دینم گمراه میشوم. (بحارالانوار، ج 13)
در شناخت امام (ائمه اطهار) علیهم السلام و اهمیت رسیدن به معرفت حجت خدا، یک نگاه، نگاه تاریخی و وراثتی است؛ تاریخ و محل تولد، پدر و مادر، محل شهادت و...
یک نگاه، بررسی شرایط سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی دوران زندگانی آنهاست و اینکه چگونه با شرایط موجود برخورد نموده یا کنار آمدند.
نگاهی دیگر، توجه و بررسی آثار به جای مانده از آنهاست که علاوه بر فرزندان نیکو و خداپسند (این وارثان و یادگارهای ماندگار تمامی انسانها) احادیث و روایات و سخنان به جای مانده از آنان است که قلب هر انسانی که طالب باشد به وسیله آن زنده میشود. امام باقر(ع) فرمود: "إن حدیثنا یحیی القلوب ـ همانا سخن ما دلها را زنده میکند." (خصال ج 1، ص 22)
دلی که زنده شد به نور حق، مطمئنا در مسیر خودشناسی قرار میگیرد و این خودشناسی منجر به خداشناسی میشود. "من عرف نفسه فقد عرف ربه" چرا که تفکر سالم از دلی زنده و پاک حاصل میشود و انسان را به فطرت اولیه خود که معرفت حق است میرساند.
اگر معرفت به حق پیدا شود، خودشناسی حاصل شده و مسیر باز میشود برای ورود به امامشناسی؛ از همین سخنان پی میبریم که خداوند برای هدایت اشرف مخلوقاتش رسولانی فرستاد با کتاب و برهان و معجزات. پی به نبوت بعد از معرفت به توحید میبریم.
حالا انسان میماند با کتاب خدا و احکام و اخلاقیات و اعتقادات و نمیداند چه کند؟ کجا برود؟ کسی باید این احکام و اعتقادات و اخلاقیات کتاب خدا را شرح و تفسیر کند، آن را باز کند و در حد فهم عموم برساند. به چنین کسی که چنین کند، میگوییم جانشین رسول خدا (صلیالله علیه و آله) و حجت خدا که اینها برگزیدگان و انتخاب شده از طرف خداوند میباشند. باید علم فهم آیات الهی از رسول خدا به آنها رسیده باشد، باید از هر گناه و آلودگی و خطایی دور باشند. به عبارتی بایستی معصوم باشند و هیچ گاه زمین نمیتواند از حجت خدا خالی باشد. تاکنون دیدهایم که چنین بوده و آخرین حجت خدا در پرده غیبت به سر میبرد. تا اینجا کلیاتی بود از امامشناسی و نیاز به وجود امام. اما نگاهی کاربردی به موضوع بحث؛ ما برای رسیدن به یک زندگی بهتر و برتر لازم است با سیره و زندگی ائمه اطهار(ع) آشنا شویم و آن را سرمشق زندگی خود قرار دهیم. چرا که اینان بهترین الگو هستند برای انتخاب همسر و تربیت فرزند که از ارکان زندگی هر فردی است و همینطور راه و رسم زندگی و برخورد با دیگران، اینکه چگونه با دیگران ارتباط برقرار کنیم، رفتار خوش و برخورد درست در انتخاب دوست چقدر میتواند موثر باشد و بسیاری موارد دیگر از قبیل نوع شغل، انتخاب مسکن خوب، نوع و رنگ لباس، انتخاب نوع غذا با توجه به مزاج هر فرد، چگونه غذا خوردن، چگونه رفع عطش کردن. درباره هر چه به نظر بنده و شما بیاید دستورات لازم را دادهاند که نیازهای مادی و معنوی ما برطرف شود و ما بتوانیم دنیایی شاد داشته باشیم.
همه چیز در آخرت در گرو چگونه زیستن در دنیاست و چگونه زیستن را آنها به ما آموختهاند، برای اینکه جسمی سالم و شاداب داشته باشیم به ما آموختهاند ورزش کنیم و به موقع تفریح نموده و سفر برویم، آن هم شکل طبیعی آن نه اینکه امروزه عادت شده است. شادی ما، تفریح ما، خنده و نشاط ما همه و همه شکل مصنوعی پیدا کردهاند، شادی ما درونی نیست و آمیخته با غم و غصه و افسردگی است. فقط به ظاهر میخواهیم شاد باشیم چون درونی نیست، از برون با ابزار و وسایل، خود را به یک شادی و خوشی و تفریح مصنوعی سرگرم میکنیم و گاه با ابزار حرام، در صورتیکه دلها از درون افسردهاند، همانطور که خود را سرگرم گلهای مصنوعی کردهایم سعی میکنیم با گفتن یک لطیفه و بسیاری حرفهای بیهوده خود را سرگرم کرده و فقط برای لحظاتی غم خود را پنهان کنیم. در یک مجلس به ظاهر شاد ما هم همچون همه میخندیم و مثل همه نگران گرفتاریهای روزمره خود هستیم که فردا با آن گرهای که در کار افتاده چه کنیم؟ بیماری همسر و یا فرزندانمان را چه کنیم، بدهی و یا سایر گرفتاریهای دیگر را چه کنیم و...؟
با این حساب ما کوتاهی کردهایم؛ جایی برای خود کم گذاشتهایم؛ خطایی کردهایم که اینگونه درگیر شدهایم. اولین کوتاهی ما این است که خود را فراموش کردهایم. خود فراموشی باعث خدافراموشی است، یک مهندسیای معکوس است که خودشناسی باعث خداشناسی بوده و اینجا باعث خدافراموشی است و خود به خود باعث فراموشی سایر فطریات است، دور شدن از فطرت است و نزدیک شدن به طبیعت و دنیای مادیت، در صورتیکه بایستی از دنیا به عنوان ابزار و پلی برای عبور از این سفر بهره ببریم ولی خود را اسیر دنیا کردهایم و نه تنها مالک آن چیزی که فکر میکنیم نیستیم بلکه مملوک آن هستیم چرا که جز نگهبان و محافظ آن نیستیم و تلاش در نگهداری آن میکنیم تا دیگران از آن بهره ببرند و خود بیبهره از مصرف آن در دنیا و آخرت بمانیم؛ در دنیا آن را مصرف نمیکنیم، به کار آخرت هم نمیخورد.
پس من یک بیمار روحی هستم، اشکالاتی در من به وجود آمده که سرانجام این گونه شده، میکروبی وارد روح من شده و مرا آزار میدهد. سئوال اینجاست اگر میکروبی وارد جامعهای شود و بخواهد جسم مردم آن جامعه را بیمار کند، چه میکنیم؟
در مرحله اول اعلام عمومی میشود که همه خود را واکسیناسیون کنند تا مبتلا نشوند، سپس در تغذیه به عموم سفارش میشود که برای خوردن میوهجات و سبزیجات آنها را کاملا ضدعفونی کنند و ما کمی جلوتر میرویم تا مدتی سبزیجات را که مطلقاً نمیخوریم بهخصوص در رستورانها و مجامع عمومی و از خوردن سالاد خودداری میکنیم و خوردن میوه را به حداقل می رسانیم و... و توصیههای بهداشتی میشود که بعد از هر بار رفتن به دستشویی دستهایتان را این گونه و چند بار بشویید و بهخصوص در بیمارستانها و مراکز بهداشتی و درمانگاهها رعایت این گونه موارد از شدت بیشتری برخوردار است؛ و درست است و بجا، چرا که جسم باید از سلامتی کامل برخوردار باشد و رعایت اصول بهداشتی از ضروریات حفظ سلامتی بدن است. این موارد در شرایط بحرانی بود؛ اما در شرایط عادی، هم از رسانههای ارتباط جمعی سفارش میشود و هم خودمان رعایت میکنیم که حداقل هر شش ماه یکبار و حداکثر سالی یکبار یک سری آزمایشهای کامل انجام دهیم تا اگر موردی مانند پایین و بالا بودن فشار و قند و غلظت خون و... و تست ورزشی و نوار قلب و سونوگرافی و رادیولوژی بگیریم. نتیجه آن را نزد پزشک متخصص برده تا ایشان نظر خود را اعلام کند و داروهایی جهت رفع کمبودها و یا بالا بودها در صورت نیاز تجویز کند و ما نسخه را نزد داروخانه برده و پس از تهیه دارو آنها را مصرف میکنیم و دستورات غذایی پزشک را نیز رعایت میکنیم.
حالا بماند که داروهای شیمیایی خود عوارض دارد.
هیچ گاه نسخه را یک یا چند بار نمیخوانیم و کنار بگذاریم بلکه دارو را تهیه میکنیم، هیچ گاه از پزشک سئوال نمیکنیم چرا این دارو را بخورم و آن دارو را نخورم، چرا روزی سه بار و چراهای دیگر! میدانیم که اگر دستورات پزشک را رعایت نکنیم مثلا بگوییم من از این دارو خوشم نمیآید، نباید توقع خوب شدن داشته باشیم. اما برای اصلاح و مبارزه با بیماریهای روحی که از نظر ارزشی قابل قیاس با بیماریهای جسمی نیست چرا که این ابعاد مادی دارد و طول عمر آن به طور میانگین 70 سال است و این یکی عمری جاودان به اندازه ابدیت دارد، چه اهمیتی میدهیم؟ هیچ! آیا نزد متخصص میرویم؟ معمولا خیر! اگر هم دستورات عمومی از قرآن و احادیث معصومین(ع) داشته باشیم انواع سئوالات و چراها را مطرح میکنیم و زیر بار نمیرویم، نمیخواهیم بپذیریم که بسیاری از گناهان عامل بیماریهای روحی و حتی جسمی میشوند، چرا که وقتی روح آزرده شد به دلیل حاکم بودن روح بر جسم، ایجاد انواع بیماریهای عصبی میکند و جسم را تحت تاثیر قرار میدهد. پزشکان متخصص هم میگویند بیماری شما عصبی است و درمانی ندارد و انواع قرصهای آرامبخش و اعتیادآور و تولیدکننده انواع بیماریهای جسمی و روحی را جهت تسکین بیمار میدهند. ما باورمان نمیشود که با جلوگیری یا درمان بیماریهای روحی حتی بسیاری از بیماریهای جسمی مثل انواع بیماریهای گوارشی و سردردها شفا پیدا میکند و ائمه اطهار (ع) رعایت موارد مورد نظر را سفارش و تاکید فرمودهاند و مواردی دیگر که بیش از این نمیخواهم وارد شوم.
فقط خواستم عرض کنم ما به علت عدم شناخت و آگاهی از وجود خود و نیازهای مادی و معنوی آن بیمار میشویم و خداوند خالق ما تمام این دستورات را توسط رسولان و جانشینان آنها و قرآن که حدود سیصد آیه در مورد تغذیه دارد برای ما بیان فرموده و ما غافل از آنها هستیم؛ حتی اگر تهاجم فرهنگی و اخلاقی هم صورت بگیرد آن اهمیت را که باید (نه جامعه و نه خودمان) نمی دهیم و لذاست که از بُعد مادیت و طبیعتگرایی (حیوانیت) خود خارج نمیشویم و به سوی انسانیت گامی برنمیداریم در صورتی که به ما دستور دادهاند ضمن مطالعه قرآن که کتاب آسمانی و سخن خداوند خالق است و سخنان ائمه (ع) که جانشینان رسول خدا و مفسر قرآن و قرآن ناطقند و رعایت دستورات و عمل کردن به آن هر روز گامی بیشتر به سوی انسان شدن برداریم و از سلامتی جسم و روح بهرهمند شویم و هر چند گاهی بهخاطر اینکه به بیراهه نرویم و از خطا مصون بمانیم و به سوی پاکی حرکت کنیم خود را با قرآن مطابقت دهیم، با محکهایی که معصومین (ع) برای ما روشن کردهاند محک بزنیم و در صورت لزوم خود را به متخصصان و دینشناسان عامل ارائه دهیم و بگوییم اعتقادات من چنین است. توحید را، نبوت را، عدل و معاد و امامت را این گونه میشناسم و احکام خود را چنین عمل میکنم و از اخلاقیات بهرهای این گونه بردهام، تا آنها مانع خطا و بیراهه رفتن من شوند.
یعنی خود را به امام زمانم ارائه کنم. درست است که امام زمان من در پرده غیبت به سر میبرد ولی من با رعایت حلال و حرام خدا و اجرای دستورات دینی میتوانم پرده را کنار زده و امام زمان خود را و حضور او را حس کنم و خود را ارائه کنم نه اینکه برعکس با عدم رعایت موازین شرع، پرده را ضخیمتر و تعداد آن را بیشتر و بیشتر کنم و خود را دور از امام زمانم نگهدارم.
برای اصلاح خود نیاز به او دارم همانطور که حضرت عبدالعظیم الحسنی دین خود را به امام زمانش حضرت هادی(ع) ارائه کرد و جواز پاکی اخلاقی و اعتقادی خود را دریافت کرد و او یک انسان کامل است ولی معصوم و برگزیده نیست، ما هم میتوانیم! فقط کمی همت و اعتماد به خدا و برگزیدگان خدا را میخواهد. او آنچنان پیش رفت که زیارت قبر مطهرش مانند زیارت قبر امام حسین(ع) است؛ "أما انک لوزرت قبر عبدالعظیم عندکم، لکنت کمن زار الحسین ـ اگر قبر عبدالعظیم را که در جوار شماست زیارت کنید، مانند آن است که قبر حسین(ع) را زیارت کرده باشید." این فرمایش امام هادی (ع) به یکی از شیعیان ری است. (مستدرک الوسائل، جلد 3، ص 616)
یعنی ثواب زیارت قبر عبدالعظیم حسنی، گویا با ثواب زیارت ابی عبدالله(ع) برابری میکند چرا که او عمر خود را در راه اعتلای فرهنگ قرآن و اهل بیت(ع) سپری کرد و به مقام انسانیت رسید، چرا که راه را شناخت و فهمید که بدون امام زمانش و بدون تأیید او به جایی نخواهد رسید. پس نیاز به امامشناسی بر ما لازم است، آن هم از طریق مطالعه و بررسی در سخنان آن بزرگواران. تکلیف ما این است که بخوانیم و حفظ کنیم و سپس عمل کرده و آن را برای استفاده دیگران نشر دهیم.در تفسیر آیه "و من یؤت الحکمه فقد أوتی خیراً کثیراً ـ و به هر که حکمت داده شود یقیناً خیر بسیاری داده شده است." (269 بقره) امام صادق(ع) میفرماید: "طاعه الله و معرفه الامام" مقصود از حکمت، فرمانبرداری از خدا و شناخت امام است.
در شرح و تفسیری دیگر میفرماید: منظور از حکمت، شناخت امام و دوری از گناهان بزرگ است که بر اثر آنها خداوند، بنده را مستحق آتش میسازد. علی(ع) میفرماید: "قُرنِت الحکمه بالعصمه ـ حکمت با عصمت همراه است." (هر سه حدیث از کتاب علم و حکمت در قرآن) اگر انسان به اوج حکمت حقیقی برسد، نفس اماره را مهار خواهد کرد و عقل در وجودش زنده میشود و به تدریج به مرحله پاکی میرسد، چرا که دیگر زمینهای برای گناه وجود ندارد و حضرت عبدالعظیم حسنی چنین کرد و به پاکی رسید و مورد تأیید امام زمانش قرار گرفت./1323/د101/س
منبع: روزنامه رسالت