باز نشر گفتوگوی رسا با مرحوم حجتالاسلام والمسلمین آلطه
به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، حجتالاسلام والمسلمین سید محمد آل طه از سخنرانان مراسم مدرسه فيضيه در 2 فروردين سال 42 در سن 90 سالگی دار فانی را وداع گفت.
متن گفت وگوی خبرگزاری رسا که سال گذشته با حجتالاسلام والمسلمین سید محمد آل طه صورت گرفته است،تقدیم می شود:
روز 2 فروردین سال 42 همزمان با سالروز شهادت امام جعفر صادق(ع) نظامیان رژیم پهلوی به مدرسه فیضیه در قم حمله کردند که منجر به کشته و زخمی شدن جمع زیادی از طلاب شد. هر چند از این حادثه به عنوان یک حادثه تلخ یاد میشود، ولی برکات خاص خود را هم داشت.
هر ساله نیز 25 شوال مصادف با سالروز شهادت امام ششم(ع) مراسمی در یابود آن روز از سوی بیت حضرت آیتالله گلپایگانی در مدرسه فیضیه برگزار میشود. امسال نیز این مراسم روز سه شنبه ـ 20 مرداد ـ برگزار میشود.
اکنون 52 سال از وقوع این حادثه میگذرد و کمتر روحانی یا فرد عادی وجود دارد که شاهد عینی این ماجرا باشد. جزئیات این حادثه تلخ نیز سینه به سینه به نسلهای آینده منتقل میشود. حجتالاسلام و المسلمین سید محمد آلطه از سخنرانان مراسم مدرسه فیضیه در 2 فروردین سال 42 هستند که اکنون نودمین سال عمر خود را میگذراند. وی ساکن شهر مقدس قم است.
پس از پرسوجوی فراوان توانستیم نشانی از بیت این روحانی جلیلالقدر به دست آوریم و دقایقی در پای سخنان ایشان درباره جزئیات این حادثه بنشینیم. البته حجتالاسلام و المسلمین آل طه به دلیل کهولت سن، وضعیت جسمانی بسیار مناسبی ندارد. به همین دلیل سعی کردیم پرسشهای خود را مختصر کرده و استاد را بسیار در زحمت نیندازیم. امیدواریم این گفتوگو مورد استقبال علاقهمندان قرار گیرد.
رسا ـ مراسم روضه برای اهلبیت(ع) از چه زمانی در مدرسه فیضیه برگزار میشد؟
مرحوم آیتالله العظمی بروجردی غیر از اینکه در صبح روزهای وفات و یا شهادت در منزلشان روضه داشتند، عصر هم در مدرسه فیضیه روضه داشتند. پس از آیتالله بروجردی، آیتالله گلپایگانی این کار را به دست گرفتند؛ یعنی ایشان مراسم روضه را برگزار میکردند.
رسا ـ چه شد که شما برای سخنرانی مراسم فیضیه در روز 2 فروردین سال 42 انتخاب شدید و در آن زمان چند سال داشتید؟
بنده معمولا در خانه آقای گلپایگانی منبر میرفتم که به این خاطر از من نیز دعوت شد تا در فیضیه منبر بروم. دقیق یادم نیست چند سال داشتم، ولی تقریبا 38 تا 39 ساله بودم.
رسا ـ مقداری درباره جزئیات حادثه آن روز بفرمایید؟
بنده وقتی به سمت فیضیه میرفتم در میدان آستانه تعداد زیادی کامیون ارتش که داخل آن سرباز نشسته بودند، دیدم. در حالی که این کار در قم سابقه نداشت. خلاصه داخل فیضیه شدم و به حاج آقا مهدی پسر آیتالله العظمی گلپایگانی که دوستم بود گفتم چه خبر است که این همه مأمور آمده است؟ گفت «من نمیدانم.»
سپس حسب المعمول پیش از منبر بنده، یک مسألهگو بالای منبر رفت و بعد من منبر رفتم. عنوان مطلب من در آن روز این بود که امروز 25 شوال و روز تعطیل عمومی است. چون تعطیلی این روز از زمانی که آیتالله کاشانی رییس مجلس شورای ملی بود، مطرح شده بود. گفتم که درست است امروز تعطیل هست، ولی اگر ما از یک جهت نگاه کنیم، میبینیم که این تعطیلیها بازی است؛ تعطیل میکنند و لکن دستورات امام صادق(ع) زیر چرخهای اتومبیل است. یک دفعه یک فردی گفت «اینجا جای صلوات نیست؟!» عدهای که نشسته بودند یک صلوات بلند فرستادند.
بنده یک کاری را از یک سیاسی یاد گرفته بودم؛ این فرد در زمان مصدق سخنرانی داشته و عدهای میخواستند سخنرانی او را با صلوات فرستادن برهم بزنند که وی به حاضرین گفته بود «هر کس صلوات فرستاد شما صلوات نفرستید تا اشخاصی را که میخواهند مراسم را بر هم بزنند بشناسیم.» من هم گفتم: آقایان صلوات نفرستید و بگذارید هر کسی که صلوات میفرستد را بشناسیم تا بدانیم چه کسانی میخواهند مجلس را بر هم بزنند. سپس جمعیتی صلوات فرستادن که من دیدم جمعیتشان بسیار زیاد است؛ اول خیال میکردم چند نفر بیشتر نیستند، ولی بعد از صلوات فرستادن دیدم جمعیتشان خیلی زیاد است.
مرحوم آقا سعید اشراقی هم آمده بود که بعد از من منبر برود. به یک فردی یپغام داده بود که به فلانی(آقای آل طه) بگویید «این افراد برای تو اینگونه میکنند(صلوات میفرستند)، تو بیا پایین تا من بروم» من هم گفتم: آقا سعید این درست نیست؛ اجازه دهید من منبرم را تمام کنم و سپس شما تشریف بیاورید منبر. ولی او(اشراقی) وقتی دیده بود که اوضاع اینگونه است، از فیضیه بیرون رفته بود و در گذرخان دیده بود که آقای گلپایگانی خودشان هم دارند تشریف میآورند. به ایشان(آقای گلپایگانی) گفته بود «آقا نروید به فیضیه.» آقای گلپایگانی هم فرموده بود «ما از مردم دعوت کردیم، حالا خودمان نرویم؟! ما باید برویم.»
من وقتی روی منبر بودم دیدم آقای گلپایگانی از در فیضیه وارد شدند، حق این بود که وقتی آقای گلپایگانی به مجلس میآیند بگویم: صلوات ختم کنید. ولی من به روی خودم نیاوردم و گفتم مبادا بهانهای دست اینها(اغتشاشگران) بدهم؛ لذا ندیده گرفتم. آقای گلپایگانی نیز آمدند نزدیک منبر نشستند. سپس من شروع کردم به روضه خواندن و چون روز جمعه بود مقداری درباره امام زمان(عج) روضه خواندم و از منبر پایین آمدم. اول خواستم از در فیضیه که به سمت میدان آستانه باز میشود بیرون بروم؛ ولی گویی یک نفر به من گفت که از این درب بیرون نرو، چون مأمورها دستگیر میکنند؛ به همین دلیل از در دارالشفا رفتم. چون به جز منبر فیضیه، یک منبر هم در یکی از کوچههای پشت پل آهنچی داشتم. خلاصه به آن مراسم رفتم و وقتی بالای منبر بودم، صدای شلیک گلوله شنیدم. فهمیدم در فیضیه خبری شده که گلوله شلیک کردند. پس از منبر، منزل مرحوم آشیخ عباس تهرانی که استاد ما بود و خانهاش سر کوچه حرم نما بود رفتیم. در آنجا که بودیم خبر آوردن آقا محمد حسین ـ پسر آشیخ عباس تهرانی ـ هم کتک خورده بود.
شب دوم عید نوروز بود و بنا شد که برویم در باغ پنبه دیدن یکی از داییهایمان به نام مرحوم حاج میراز محمد وکیل. من هم در درشکه نشستم و عبایم را کشیدم روی سرم که کسی من را نشناسد. بالاخره من رفتم منزل داییام و شب تا دیر وقت ماندیم. آخر شب که خواستیم برگردیم، مرحوم حاج وکیل به من گفت که شما بمان؛ من شب را که آنجا خوابیدم، صبح کامکار ـ رییس اطلاعات ـ رفته بود در چهل اختران منزل ما و خانه را گشته بود. پرسیده بود آقا کجاست و گفته بودند نمیدانیم منزل نیامده. بنده نیز به مدت هشت شب در قم بودم که به منزل نمیآمدم. سپس فرار کردم رفتم اراک. گذرنامه نیز گرفته بودم که به عتبات بروم. به بچههایم پیغام فرستادم که ما میخواهیم برویم شاه جمال که نفهمند میخواهیم برویم کربلا. در اراک نیز سوار ماشین شدیم و راه افتادیم، بعد از اینکه از مرز خارج شدم، شوفر گفته بود «شما که از مرز خارج شده بودید، دستور آمده بود که چنین فردی را نگذارید از مرز خارج شود» ولی من از مرز خارج شده بودم. در همان ماشینی که ما بودیم، مرحوم آقای فاضل با پدرشان هم بودند که اینها سه روز در کربلا ماندند سپس به نجف رفتند؛ ولی ما در کربلا ماندیم. تقریبا 100 روز در عراق بودم که سپس برگشتم.
رسا ـ در آن مراسم پس از شما چه کسی منبر رفته بود؟
آشیخ مرتضی انصاری.
رسا ـ پس از حادثه کسی برای شما تعریف نکرد که چه اتفاقی برای حاضران در فیضیه افتاد؟
پس از حادثه من در قم نبودم؛ ولی اجتماعاتی صورت میگرفته است. برای نمونه آقای خمینی(ره) در مدرسه فیضیه در عاشورا صحبت کرده بودند. ولی من در عراق بودم.
رسا ـ پس از اینکه از عراق بازگشتید، وضعیت کشور در قبال حادثه فیضیه چگونه بود؟
پس از آن مبارزات شروع شده بود، علیه شاه تظاهرات میکردند و آقای خمینی هم در فیضیه صحبت کرده بودند.
رسا ـ به خاطر دارید که در حادثه فیضیه چند نفر از طلاب شهید و زخمی شده بودند؟
بنده خودم ندیدم؛ ولی گفتند که برخی از طلاب را از بالای بام یعنی طبقه دوم به پایین انداخته بودند. ولی خودم آنجا نبودم. البته طلاب را خیلی زده بودند. شیشهها و درها را هم شکسته بودند.
رسا ـ در روز حادثه بزرگان و علمای حاضر در فیضیه چه کسانی بودند؟ در آن روز آیتالله العظمی گلپایگانی چه کار کردند؟
وقتی اینها(اغتشاشگران) شلوغ کرده بودند؛ آقای گلپایگانی را به داخل یکی از حجرات برده بودند. چند نفر از طلاب هم ایستاده بودند که کسی به ایشان آسیبی نرساند. ولی در آن مجلس کسی از بزرگان نبود، چون مجلس برای آقای گلپایگانی بود.
رسا ـ تأثیر این حادثه در اتفاقات بعدی انقلاب چه بود؟
یکی از تأثیرهایش این بود که بعدا آقای خمینی(ره) در روز عاشورا صحبت کردند. بعد هم عید پیش آمد که عید آن سال را عزا گرفتند؛ یعنی علما گفتند ما امسال عید نداریم. بنده هم منزل آقای خمینی(ره) صحبت کردم.
رسا ـ شما فرمودید که با سید مهدی گلپایگانی دوست بودید؛ پس از حادثه ایشان درباره موضع آقای گلپایگانی مطلب خاصی را نگفتند؟
نه چیز خاصی نگفت. چون اینها در مبارزه بودند. من هم یک هفته در قم مخفی بودم که سپس رفتم اراک و از آنجا به عراق رفتم.
رسا ـ آیا رژیم پهلوی از قبل اعلام کرده بود که اگر مراسمی برگزار شود، آن را به اغتشاش میکشاند؟
خیر؛ چنین چیزی نگفته بود. بلکه عدهای از مأموران شاه آمده بودند که مراسم را بر هم بریزند.
رسا ـ این مراسم تنها برای شهادت امام صادق(ع) برگزار شد یا دلیل دیگری هم داشت؟
این مراسم تنها برای شهادت امام صادق(ع) برگزار شد که اینها(سربازان شاه) آمدند و آنجا را شلوغ کردند.
رسا ـ قبلا هم مراسم عزاداری مختلفی برگزار میشد؛ چه شد که به این مراسم حمله کردند؟
آن روز جمعیت زیادی آمده بود و اینها(سربازان شاه) آمده بودند فیضیه را بر هم بزنند. از شهرهای دیگر نیز در این مراسم بودند. غیر از طلاب، مردم عادی و بازاریان نیز حضور داشتند.
رسا ـ موضعگیری علما درباره حادثه فیضیه چگونه بود؟
گفتم که آقای خمینی(ره) در عاشورا به سخنرانی پرداخت. همچنین آیتالله گلپایگانی و برخی دیگر از علما بیانیه صادر کردند.
رسا ـ ممنون از وقتی که در اختیار ما گذاشتید.
إن شاالله عاقبت به خیر شوید./993/402/ر