4 روایت متناقض برای توجیه نژادپرستی
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، یکسال از قتل مایکل براون، نوجوان 18 ساله و سیاه پوست آمریکایی به دست پلیس نژادپرست آمریکا گذشت. براون 9 اوت 2014 در شهر فرگوسن، در حالی که نه مسلح بود و نه سابقهای داشت، حداقل با شش گلوله ( و بنا بر روایتی دیگر 17 گلوله) پلیس 28 ساله این شهر هدف قرار گرفت و در دم جان باخت.
دلایل زیادی بر عمدی بودن این قتل اعلام شده از جمله اینکه، پلیس فرگوسن، دست کم 4 روایت متناقض برای توجیه جنایت تکراری خود ارائه کرد که در نهایت نیز هیچ یک مورد قبول مردم واقع نشد. تبرئه پلیس سفید پوست نیز مزید بر علت شد تا آمریکاییها اطمینان حاصل کنند که، این قتل نیز همچون قتلهای سریالی قبل، نه اتفاقی بوده نه غیر عمدی. اکنون کمتر از یک هفته است که فرگوسن به صحنه سرکوب معترضان به نژادپرستی از سوی پلیس ضد شورش و«شبه نظامیان مسلح»! سفیدپوست تبدیل شده است. در این باره گفتنیهایی است.
1- برخلاف دفعات قبل، آمریکا این بار برای سرکوب سیاه پوستان معترض، علاوه بر نیروهای ضدشورش، از شبهنظامیان سفیدپوستی! استفاده میکند که نامشان را «حافظان سوگند»OathKeepers گذاشتهاند. پوشش خاص و ظاهر این افراد خیلی زود نظر هر بیننده را به خود جلب میکند؛ لباس شخصی، برخی علائم نظامی، عینک دودی و سلاحهای جنگی و اتومات، نشانههایی هستند که در همان ابتدا، بسیار جلب توجه میکنند. گفته شده، این افراد متشکل از سربازان سابق و فعلی ارتش آمریکا هستند و در بینشان، عدهای از ماموران اطلاعاتی پلیس و مراکز امنیتی آمریکا نیز حضور دارند. نوع پوشش اخبار مربوط به این آدمکشان که در عراق و افغانستان هم حضور داشتهاند، نیز، مثل نوع پوشش خود آنها «خاص» است. مراکز اطلاعرسانی در آمریکا طوری اخبار مربوط به این افراد را پوشش میدهند که گویی، گروهی کاملا مستقل و خودجوش هستند که برای تامین امنیت وارد معرکه شدهاند! پلیس آمریکا نیز ظاهرا به آنها اختیار تام داده تا بدون دردسر، به سرکوب و حتی قتل سیاهانی که به زعم خود، تشخیص میدهند، مخل امنیتاند، مبادرت ورزند. به گفته معترضان، اگر از سوی سیاهپوستان چنین قدرتنمایی صورت میگرفت، بیشک زنده نمیماندند.
اینکه، چرا آمریکا باید از چنین آدمکشان نژادپرستی برای کنترل اوضاع سیاهان شهری مثل فرگوسن استفاده کند، مسئلهای است که نیاز به بررسی جداگانهای دارد. ادارهکنندگان آمریکا شاید به دنبال ایجاد رعب و وحشتند، شاید هم اوضاع در فرگوسن به قدری وخیم است که مجبور به استفاده از چنین گزینههایی شدهاند.
2- در طول یک سالی که از قتل براون میگذرد نیز پلیس آمریکا صدها سیاه پوست را در پیادهروها، زندانها و خیابانهای این کشور به قتل رسانده است. جالب است که جرم برخی از این قربانیان، در حد یک تخلف رانندگی ساده مثل، عدم استفاده از چراغ راهنما حین دور زدن بوده است. آماری که هر از چند گاهی در این باره، از سوی برخی مراکز و رسانههای مستقلتر آمریکا درز میکند، گوشهای کوچک از اوضاع اسفناک حاکم بر زندگی سیاهان را بر ملا میسازد. وبگاه «بیزینس اینسایدر» اوایل ماه مردادماه امسال نوشت، پلیس آمریکا فقط در ماه ژانویه(دیماه سال 93) 600 نفر را به قتل رسانده است. به نوشته این پایگاه خبری، سیاهپوستکشی به عنوان «قابل رویتترین رویدادها در آمریکا» شناخته میشود و این مسئله نشان میدهد، در جامعه آمریکا بر اساس رنگ افراد، قضاوت صورت میگیرد! نکته غمانگیزتر اینجاست که، بسیاری از قاتلان این سیاه پوستان، به خاطر رنگ پوستشان تبرئه شدهاند.
3- کشته شدن مردم عادی و تماشاچیان عملیات تعقیب و گریز پلیس آمریکا نیز، مسئلهای است که شاید کمتر به آن توجه شده باشد. این مسئله نیز در خود حقایقی را پنهان کرده که دانستن آن خالی از لطف نیست. تحقیقات 4 ماهه روزنامه «یو.اس.ای.تودی» که به تازگی منتشر شده نشان میدهد، پلیس آمریکا طی چند سال گذشته هنگام تعقیب و گریز مظنونین و مجرمان، 5000 نفر از مردم عادی و تماشاچیان را در پیادهروها، ایستگاههای مترو، خیابانها و ... به ضرب گلوله از پای درآورده است. طبق نتایج همین تحقیقات، این عده، نیمی از کشتههای عملیات تعقیب و گریز پلیس آمریکا در این مدت را تشکیل میدهد! این مسئله نشان میدهد که اولا برای پلیس آمریکا، خوردن گلوله به مجرم تحت تعقیب یا مردم عادی کنار خیابان، هیچ تفاوتی نمیکند، ثانیا، خیال پلیس از تبعات این شلیکهای بیمحابا راحت است چرا که امکان محاکمه و مجرم شناخته شدن وی کم است، به ویژه اگر فرد مضروب، سیاه پوست باشد.
4- «نژادپرستی در دی.ان.ای آمریکاییهاست.» جملهای که باراک اوباما و رسانههای غرب به آن اذعان کردهاند. وقتی نژادپرستی در خون آدمهای یک جامعه در جریان باشد، به قول کارشناس شبکه خبری دویچه وله، آن جامعه دو قطبی میشود. امروز جامعه آمریکا دو قطبی است چون، تشکیل شده از، عدهای نژادپرست و عدهای قربانی نژادپرستی. جمعیت 320 میلیونی آمریکا تشکیل شده از حدود 13 درصد سیاهپوست، 15 درصد اسپانیولی، 5 درصد آسیایی و حدود 2 درصد نیز سایر ملیتها که در مجموع میشود، چیزی حدود 35 درصد. این عده که 112 میلیون نفر را شامل میشود، از نظر سفیدپوستان نژادپرست آمریکا، بردهاند. واکنش این 112 میلیون جمعیت به رفتارهای نژادپرستانه با خودشان قطعا، دوستانه نیست. شاید حکومت پلیسی و استفاده از آدمکشهای بازگشته از عراق و افغانستان بتواند، ظلم و نژادپرستی به این وسعت را موقتا خاموش کند، اما قطعا اوضاع اینگونه نخواهد ماند. اگر به تعداد قربانیان نژادپرستی در آمریکا، مخالفان نظام سرمایهداری یا همان 99 درصدیها را هم اضافه کنیم، خواهیم دید، اوضاع در این کشور، از حد دو قطبی بودن هم گذشته است.
5- تاکنون سابقه نداشته که وقتی در کشوری با مختصات ایران، یک قاتل، متجاوز به نوامیس مردم یا قاچاقچی بزرگ مواد مخدر طبق قانون و خواسته اولیای دم یا شاکی آن هم پس از طی یک پروسه سخت و طولانی اعدام میشود، آمریکا با استفاده از اهرم رسانه، تحریم، سازمان ملل و ... تا حد ممکن فشارها بر کشورمان را افزایش نداده باشد. تصور کنید اگر آنچه امروز در فرگوسن آمریکا در جریان است، در مقیاسی بسیار کوچکتر در ایران اسلامی جریان داشت، واکنش آمریکا و متحدان غربی آن چگونه بود؟ بدون حتی ذرهای شک، با همه توان و با استفاده از همه اهرمها از آن در جهت تضعیف جمهوری اسلامی ایران بهره میبردند و قطعا این ملاحظه را هم نمیکردند که، در شرایط حساس مذاکرات هستهای هستیم!... اتفاقا دشمن، در حین مذاکره همواره مترصد فرصتی بوده تا با افزایش فشار به حریف(ایران)، امتیازات بیشتری کسب کند. اما متاسفانه، میبینیم، دولت محترم کشورمان، کوچکترین موضعی در این خصوص اتخاذ نکرده و این حقیقتا پذیرفتنی نیست. محکومیت زبانی جنایات پلیس نژادپرست آمریکا از سوی دستگاه دیپلماسی کشور، حداقل کاری است که از آن انتظار میرود. آیا این انتظار بیجایی است./1323/د101/س
منبع: روزنامه کیهان