۲۸ مرداد ۱۳۹۴ - ۱۲:۲۱
کد خبر: ۲۸۱۵۹۹
عضو هیأت علمی دانشگاه جرج گوتینگن آلمان:

برخی می‌خواهند سبک زندگی اسلامی را میان تئوری‌های غربی بیابند

خبرگزاری رسا ـ عضو هیأت علمی دانشگاه جرج گوتینگن آلمان با بیان این که عده‌ای می‌خواهند سبک زندگی اسلامی را میان تئوری‌های غربی بیابند، گفت: در سبک زندگی اسلامی و ایرانی، سبک زندگی اهل بیتی بهترین الگوست یعنی سبک زندگی انسان قرآنی. بهترین مانیفست و کتاب و قانون سبک زندگی یک انسان قرآن کریم است.
حجت الاسلام گندمکار
 
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، ما در سبک زندگی مانند بسیاری از حوزه‌های دیگر که چراغ خطر آنها روشن شده در وضعیت هشدار قرار داریم. به بیان دیگر در شرایطی که در سر سودای ساختن تمدن اسلامی و ایرانی و معرفی الگوی عملی آن به دنیا را داریم نمی‌توانیم نسبت به الگوی زندگی خود در ابعاد فردی و جمعی و در زمینه‌های مختلف سیاسی و فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی بی‌تفاوت باشیم. از طرفی این بی‌تفاوتی و ساده‌انگاری ما در برابر هجوم گونه‌های تحمیلی و ترویجی غرب، علاوه بر اینکه تلفات سنگینی از ارزشمندترین سرمایه‌های ما یعنی جوانان را در بر‌می‌گیرد، پیکره فرهنگی‌مان را نیز زخمی و بیمار می‌کند.
 
در این شرایط بیش از پیش به بهره‌مندی از ظرفیت اندیشمندان مسلمان، دغدغه‌مند، آشنا به مسائل روز و غرب‌آشنا نیاز داریم. زیرا شناخت ماهیت زندگی، تطبیق آورده‌های اجتماعی در سطح کشور و جهان، تئوریزه کردن آنها، ارائه الگوی عملی از آنها و نمایش کارکردها و مزیت‌های کاربست این تئوری‌ها یک مغز بزرگ برای تنه تنومند و پویای جامعه می‌خواهد. روزنامه «جوان» با پروفسور اسماعیل گندمکار، مجتهد علوم اسلامی، فوق دکترای فرهنگ و تاریخ ادیان و عرفان تطبیقی، عضو گروه مطالعات تطبیقی دانشگاه جرج آگوست گوتینگن آلمان و عضو کمیسیون سبک زندگی اسلامی و ایرانی شورای عالی انقلاب فرهنگی به عنوان یکی از صاحب‌نظران این حوزه در رابطه با سبک زندگی از مبنا تا عمل به گفت‌و‌گو نشسته‌ایم. در ادامه ماحصل این گفت‌و‌شنود از نظرتان می‌گذرد.
 
 آقای دکتر اولین سؤالم این است که آیا سبک زندگی اساساً قابل تئوریزه کردن است؟
 
قبل از آنکه راجع به سبک زندگی صحبت کنیم باید معرفت پیشینی موضوع را در نظر بگیریم. اول باید بدانیم که زندگی و ماهیت آن چیست و زندگی را معادل چه می‌بینیم. زندگی در یک نگاه فلسفی معادل حیات و اگزیست و وجود است. وقتی حیات و وجود را در نظر گرفتیم آن وقت در بحث آنتولوژی و هستی‌شناسی وارد مباحث اپیستومولوژی و معرفت‌شناسی هم خواهیم شد و طبیعتاً به دنبال آن وارد مباحث فنومولوژیک و پدیدار‌شناسی می‌شویم. هم در حوزه subjective و هم در حوزه Objective با بحث حیات و زیست انسانی رو به رو هستیم. اگر مانند بسیاری از فلسفه‌ها، حکمت‌ها، ادیان و عرفان جهان زندگی را زیست انسانی و انسان را محور بدانیم، در آن صورت جواب سؤال شما مثبت است.
 
امروز فیلسوفان، جامعه‌شناسان، پزشکان و دانشمندانی در غرب هستند که سعی شان در این است که هستی، انسان، زیست انسانی و خانواده را سکولار معرفی کنند و همه امور را به نحوی قداست‌زدایی کنند. سکولاریسم یا اسکولاریته امروز پدیده‌ای در جهان است که از تمام حوزه‌ها قداست‌زدایی می‌کند. از حوزه اقتصاد، مدیریت، سیاست، فرهنگ و از حوزه زندگی و حتی از حوزه خانواده. پس جواب سؤال این است که بله سبک زندگی بعد تئوریک دارد که اتفاقاً بسیار هم قوی است. در قرآن گاهی به انسان، گاهی به بشر و گاهی به آدم در هر دو معنی اخص و اعم تعبیر می‌شود. در احادیث قدسی داریم: «خلق آدم علی صورته» خداوند می‌فرماید آدم را به صورت خودم خلق کردم. من حیات دارم او هم حیات دارد و از روح خودم در او دمیدم. یعنی انسان جنبه الهی دارد و وجه الله است. به همین دلیل می‌گویم به انسان باید بگوییم حضرت انسان یعنی قداست دارد. افرادی مثل الکسیس کارل یا بعضی دانشمندان دیگر و بعضی از فیلسوفان فلسفه سیاسی لیبرالیسم در غرب می‌خواهند انسان را یک موجود کاملاً سکولار معرفی کنند. زندگی و به ویژه خانواده را سکولار کنند. بر همین اساس فرهنگ غربی مبتنی بر فلسفه غرب وسترن پیگیر سکولار کردن تمام عرصه‌ها است. از سیاست گرفته تا اقتصاد و خانواده و حتی حوزه‌هایی که تعریف و پارادایم‌های علمی و معرفتی می‌خواهند را غربی و سکولار می‌خواهند. در صورتی که اگر دقت کنیم می‌بینیم بن‌مایه‌های غرب سکولار نیست و ریشه‌های مسیحیت و یهودیت در آن دخیل است. با این حال غرب بعد رنسانس با نظریه‌های‌ هابز و جان لاک و جامعه شناسان و دانشمندان دیگری در فلسفه سیاسی سعی در سکولار کردن ابعاد زیست انسانی دارند و می‌خواهند سکولاریسم را به عنوان یک آئین و دین جدید جایگزین تمام قداست‌ها کنند. جوان و زندگی و رسانه‌ها را در حوزه‌های رفتار و اخلاق از قداست و ترویج آن دور و حتی دین‌گریز و بعد دین‌ستیز و قداست‌گریز و قداست‌ستیز کنند.
 
با توجه به گفته‌های شما چطور می‌شود تئوری‌های ایرانی – اسلامی حوزه زیست انسانی را با زندگی روزمره امروزی تطبیق داد؟
 
‌در ایران به ویژه در حوزه فرهنگی هم مؤلفه‌ها و عناصری مثل دین، فلسفه و عرفان و هم غنای فرهنگ تاریخی داریم که یکی از منابع آن اسلام است. این فرهنگ غنی تاریخی حاصل سیر تاریخی جریان فکری بشر شرقی است که از غرب آن زمان هم متأثر بوده و با آن داد و دهش داشته است. اینکه فکر کنیم نباید هیچ اثری از هیچ کس بپذیریم، هیچ کس نباید در ما اثر بگذارد و ما هم نباید برهیچ کس اثر بگذاریم غلط است. بدون شک جوامع و بشر غرب و شرق در یک داد و دهش مستمر است. قبلاً هم همینطور بود. با اینکه در عهد حضرت رسول الله (ص) هم حدود و ثغور کشورهای اسلامی محافظت می‌شد اما در باب فرهنگی میان کشورهای اسلامی و روم شرقی داد و دهش و گفت‌و‌گو و دیالوگ بین ادیان و فرهنگ‌ها در جریان بود. باید تعارضات فرهنگی بین غرب و شرق را از حالت تهدید به فرصت تبدیل کنیم.
 
امروز وجود رسانه‌های جمعی و شبکه‌های اجتماعی در فضای سایبر یک واقعیت است. فقط بحث بر سر این است که آیا اینها تهدید هستند یا فرصت. البته اینها ترکیبی از هر دو هستند. هم تهدید و هم فرصتند. ولی ما در مقام برنامه‌ریزان فرهنگی باید در عین داشتن نگاه جهانی، معرفت تطبیقی هم داشته باشیم. برنامه‌ریزان فرهنگی ما باید غرب را بشناسند؛ علاوه بر اینکه شناخت اسلام به عنوان رفرنس و منبع کافی نیست. چون اسلام گاهی به عنوان منبع و گاهی به عنوان متد و ابزار و گاهی عمل و پراتیک مطرح است. قرآن و احادیث اسلامی در تمام زوایای زندگی به عنوان منبع سرشاری هستند ولی تئوریزه نشده‌اند و باید در قالب دکترینال‌های تئوریک آکادمیک مطرح شوند؛ سپس روی آنها بحث تطبیقی شود و در نهایت برتری تفکر اسلامی نشان داده شود. در حال حاضر در کشوری مثل آلمان هزاران فیلسوف در حال ساخت هزاران مکتب فلسفی هستند. کأنه کارخانه تولید فلسفه و تئوری دارند. در حالی که دانشگاه‌های ما در ایران و شرق اکثراً مصرف‌کننده هستند. البته نمی‌گویم در تمام بخش‌ها، ولی پارادایم غالب این است. علوم تجربی که جای خود، علوم انسانی ما هم متأثر از فلسفه انسانی غرب است. سبک زندگی غربی طبق پارادایم فلسفه غربی است و سبک زندگی اسلامی طبق پارادایم فرهنگ و فلسفه اسلامی و قرآنی و اهل بیتی است. الان وضعیت فرهنگی کشورهای اسلامی کدام است؟ آیا کاملاً اسلامی است؟ کاملاً غربی است؟ آیا سکولار است؟ آیا مدرن است؟ آیا سنتی است؟ آیا پسامدرن است؟ ملغمه‌ای از همه اینها است. یک نوع هویت چهل تکه دارد. گاهی رگه‌های اندیشه ژان فرانس لیوتار یا عرفان سرخپوستی را در تهران و شهرستان‌های ایران می‌بینیم. البته من اینها را تهدید نمی‌بینم. من اینها را تجربه تاریخی انسان شرقی می‌بینم. جوان ایرانی می‌خواهد تجربه کند. هر چند این تجربه ویروس، تلفات و آفاتی هم خواهد داشت. مثل دندانپزشکی که دندان 10 نفر را خراب کرده تا یاد گرفته و مسلط شده است. الان در سبک زندگی نه فقط در ایران بلکه در کل کشورهای اسلامی آزمون و خطا جریان دارد. غرب هم در این زمینه یکپارچه نیست. در غرب هم می‌توان فرهنگ اسلامی را مشاهده کرد. فرهنگ شیعی را می‌توان در جای جای امریکا دید. نمی‌توانیم بگوییم تمام امریکا دارای فرهنگ آنگلوساکسن (در صورت ارائه یک تعریف مشخص از آن) است.
 
به نظرتان درست است که مخاطب تمام برنامه‌های اصلاحی در سبک زندگی مردم باشند؟
 
سبک زندگی یک مسؤولیت همگانی است اما دستوری نیست. سبک زندگی با دستور درست نمی‌شود. باید فرهنگسازی شود. وقتی در تلویزیون ما سبک زندگی غیر‌اسلامی برای مردم پخش می‌شود، انتظار رواج سبک زندگی اسلامی دارید؟ می‌خواهید با تئوری‌های غربی سبک زندگی اسلامی در ایران درست کنید؟ این را بارها در کمیسیون سبک زندگی شورای عالی انقلاب فرهنگی هم گفته‌ام. بعضی فکر می‌کنند می‌توانند با تئوری‌های غربی سبک زندگی اسلامی درست کنند. این نقض غرض است. ما باید تئوری‌های غربی را بشناسیم، نقد کنیم و اگر حرف خوبی دارند بهره‌برداری کنیم. ما نباید از داشته‌های سایر کشورها استفاده نکنیم، بلکه باید به عنوان ابزار از آنها استفاده کنیم، در عین حال مراقب باشیم که در جریان این بهره‌برداری لطمه‌ای نخوریم. اینکه جوانان ما در اروپا یا امریکا تخصص و پزشکی یاد بگیرند بد نیست؛ بدی این است که این فرد دیگر به کشور برنگردد و سود آموخته‌هایش به نفع کشورهای اسلامی نباشد.
 
آقای دکتر در حال حاضر جایی در کشور هست که در حوزه سبک زندگی موفق عمل کرده باشد؟
 
این سؤالات مطلق انگاری هستند. یعنی بگوییم همه چیز سیاه یا همه چیز سفید است. باید امور را خاکستری ببینیم. خیلی جاها خوب عمل شده است. مثلاً در روز قدس مردم در گرما و با زبان روزه راهپیمایی می‌کنند. در سرمای شدید زیر برف عاشورا و تاسوعا را عزاداری می‌کنند. به طور کلی در حوزه‌هایی که از فرهنگ اسلامی و اهل بیت متأثر است موفق هستیم؛ اما در حوزه‌های متأثر از فرهنگ غربی، کشور و مخصوصاً جمعیت جوان ما آسیب می‌بیند. طبق اعلام مرکز افکار سنجی گالوپ امریکا در 10 سال آینده مسلمانان اولین جمعیت جهان خواهند بود. با این وجود هنوز سیاست‌های حوزه‌های علمیه ما به گونه‌ای است که فقط برای داخل کشور طلبه پرورش می‌دهند.
 
هنوز تا حرف از تبلیغ می‌شود اعزام روحانی به روستاهای اطراف و اکناف کشور مطرح می‌شود. بارها گفته‌ام همه مراجع نباید در قم باشند. نظرم این است که باید در دنیا پخش شوند. اگر هر مرجعی به یک قاره برود، اثر آن را نمی‌توانید متصور شوید. آموزه‌های علمی در سطوح حوزه‌های علمیه باید برای جهان برنامه‌ریزی داشته باشند نه فقط مراکز تخصصی. حتی حوزه‌های علمیه در شهرستان‌ها برای اینکه روحانی و طلبه ما از حرکت جهانی جا نماند باید برنامه داشته باشند.
 
متولیان فرهنگی ما خیلی مواقع کار فرهنگی را با پوستر چسباندن اشتباه گرفته‌اند. در صورتی که کارهای محتوایی، عمیق، آکادمیک و تخصصی نیاز است. در حال حاضر مرکز تخصصی سبک زندگی در ایران وجود ندارد. در مقابل فیلسوفان غربی راجع به سبک زندگی مدام کار می‌کنند و خیلی قبل از ما این مفهوم را مطرح کرده‌اند و کتاب و مقاله و مجله دارند. اما اینجا کارها شعاری و ژورنالیستی است و عمیق نیست. بعضی ‌دوستان فاضل ما می‌خواهند با تئوری‌های غربی سبک زندگی اسلامی را تبیین کنند. در صورتی که سبک زندگی اسلامی با تئوری‌های غربی درست نمی‌شود و سازگار نیست. کشور ما الان به خاطر پیشرفت‌های هسته‌ای عزت پیدا کرده است. چون به سمت تولید رفته‌ایم. شکار و نشاندن پهپاد امریکایی با تجهیزات پیشرفته، برتری علمی ایران را نشان می‌دهد. در سبک زندگی نیز باید برتری فرهنگ ایرانی اسلامی را در بخش تولید فکر و عرصه عمل و تجربه نشان دهیم. به صرف سخنرانی و شعار هم این مسئله محقق نمی‌شود. علم باید منتج به خلق شود. نگاه پوزیتیویستی به علم در غرب و اروپا و امریکا بر خروجی آن تأکید دارد. صرف ارائه تعریف و تئوری کافی نیست و باید منتج به نتیجه عملی شود.
 
اشاره کردید که غرب و شرق در طول تاریخ در حوزه فرهنگ و سبک زندگی داد و دهش داشته‌اند. با این وجود چرا قدرت نفوذ غرب در فرهنگ و زیست شرقی‌ها بیشتر است تا بالعکس؟
 
آنجا کارتل‌ها و تراست‌ها و صهیونیست‌ها و پنتاگونیسم برای اینکه فرهنگ غربی پارادایم سیاسی جهان شود و با هدف استثمار کشورهای اسلامی پول خرج می‌کنند و سرمایه‌گذاری می‌کنند. به اضافه اینکه اندیشمندان، دانشمندان، فیلسوفان، جامعه‌شناسان و نخبگان فکری جامعه و امثال ساموئل‌هانتینگتون را به کار می‌گیرند. در کشورهای اسلامی خیلی به دانشمند توجه نمی‌کنند. البته در ایران اخیراً و بعد از تأکید مقام معظم رهبری شرایط بهتر شده است. من با درجه فوق دکتری از دانشگاه آلمان به ایران آمدم؛ در حالی که تنها روحانی در جهان اسلام میان شیعه و سنی هستم که از دانشگاه 300 ساله جرج آگوستین گوتینگن آلمان مدرک پسادکتری گرفته‌ام؛ یکی از رؤسای دانشگاه من را فرستاد امام جماعت بشوم. چون لباس من را دید. اگر با کراوات آمده بودم خیلی بهتر بود؛ یا من را می‌فرستاد کنفرانس بدهم یا استاد اساتید دانشگاه می‌کرد.
 
بعضی از مدیران ما کج‌فهمی، نفهمی، بدفهمی یا غرض‌‌ورزی دارند. اینها علف‌های هرز مدیریت کشور هستند و باید وجین شوند. نمی‌گویم همه اینطور هستند اما اینگونه هم هستند. ‌ در یک برنامه تلویزیونی از من پرسیدند نظر شما راجع‌به فرار مغزها چیست؟ گفتم سؤال شما غلط است. باید بپرسید نظرم درباره فراری دادن مغزها چیست. ما نخبگان فکری خود را فراری می‌دهیم، بعد می‌خواهیم فرهنگ غربی حاکم نشود. کسی می‌تواند جلوی فرهنگ غربی را بگیرد که خودش فیلسوف و جامعه‌شناس باشد. یک آدم واعظ که اطلاعات علمی و تخصصی ندارد نمی‌تواند این کار را بکند. جلوی فرهنگ غربی در کشورهای اسلامی به صرف وعظ و خطابه گرفته نمی‌شود. این کار یک مکانیسم علمی دارد. غربی‌ها در این بخش برای دانشمندشان ارزش قائلند و پول خرج می‌کنند. اصلاً دانشمند آنها دغدغه مالی ندارد. دانشمند ما در ایران مستأجر است. این را چه کسی باید جواب بدهد. بعد می‌خواهند فرهنگ غربی هم حاکم نشود. اگر نخبگان علمی را در نیابیم و سرداران فرهنگی و سران و افسران جنگ نرم را تشویق و ترغیب نکنیم تهاجم فرهنگی کنونی غرب به ناتو و غارت فرهنگی هم می‌رسد. لشکر دشمن الان در تهران هست. رمان‌های غربی در خیابان انقلاب پشت سر هم چاپ می‌شوند. کتاب جنس دوم سیمون دوبوار و دیوار ژان پل سارتر سال‌ها از ارشاد ایران مجوز چاپ گرفته‌اند. این دو جلد کتاب مروج همجنس‌گرایی در فرهنگ غرب است. هم‌لباسان من در حوزه‌های علمیه در حوزه رمان و ادبیات چقدر کار کرده‌اند.
 
حوزه‌های علمیه ما چقدر در حوزه هنر کار کرده‌اند. مدیران حوزه‌های علمیه باید جواب دهند. من هم روحانی هستم. دلسوز اهل بیت و نظام و انقلاب؛ خانواده جانباز با 83 ماه سابقه جبهه. ضد انقلاب نیستم. اما شیوه‌ها غلط است. مدیران در جای خود قرار ندارند. در ایران خیلی از افراد شغل نامتجانس دارند. دانشمند پشت باجه بانک می‌نشیند. نیروی بانکی جای دانشمند را گرفته است. اگر نخبگان علمی و تئوری‌پردازانمان را قدر بدانیم و دولت طبق وظیفه‌اش آنها را تأمین کند بهتر می‌توانیم شرایط تحمیلی به جامعه را مدیریت کنیم. بسیاری از دانشگاه‌های اروپا شخصی مثل من را می‌شناسند و برای دانشم ارزش قائلند. در داخل کشور خودم، دوستانم از روی حسادت نمی‌گذارند در جای خود قرار بگیرم. چون اگر کسی از خودشان دانشمندتر و مسلط‌تر به حوزه‌های علمی باشد، بی‌سوادی آنها بیشتر مشخص می‌شود و معلوم می‌شود آنها در جای خود نیستند. این عدم تجانس جایگاه‌ها باعث شده کسانی که در جایگاه مبارزه با تهاجم فرهنگی قرار دارند صلاحیت این کار را نداشته باشند. البته فقط متخصص نمی‌تواند جلوی فرهنگ غرب را بگیرد. مجموعه‌ای از کارهای هنری، اجرایی، اقتصادی، سیاسی و از همه مهم‌تر مدیریت صحیح لازم است. مجلس شورای اسلامی با وضع قوانین در حوزه سبک زندگی می‌تواند نقش خیلی خوبی داشته باشد. بپرسید اصلاً در این مورد قوانینی وضع شده است؟ از ارشاد بپرسید چند بنیاد بین‌المللی درباره سبک زندگی اسلامی و ایرانی دارد. حتی یک مورد هم ندارد. درصورتی که رهنمود رهبری است. از وزارت ورزش و جوانان سؤال کنید. این نواقص به خاطر این است که متخصصین در جایگاه خودشان نیستند.
 
از رسوخ افکار سکولار در بخش‌های جامعه صحبت کردید. وقتی از حضور دشمن در تهران می‌گویید یعنی حتماً از خودی‌ها هم جذب نیرو کرده که توانسته تا این اندازه پیشروی کند. این همکاری با دشمن آگاهانه بوده یا خیر و اگر آگاهانه بوده پیروان چه افکاری از سکولاریزه کردن اجزای اجتماعی کشور منفعت می‌برند؟
 
بدون شک ستون پنجم دشمن همیشه همه جا هست. نباید شک کنیم. دشمن دنبال این است تا جایی که می‌تواند نیروهای خود را نفوذ دهد. این سیاست قدیمی انگلیسی است. استکبار جهانی سکولاریسم را در ایران دنبال می‌کند. چون نقطه مقابل سکولاریسم جریان و مهندسی اسلامی و مهندسی اسلامی و الهی است. سکولاریسم مهندسی شیطانی است و می‌خواهد مردم را از دین منفک و دین‌گریز کند و سپس منجر به دین‌ستیزی شود.
 
می‌خواهد جوان ما به جای نماز به سمت فساد و به جای تولید به سمت مصرف برود. سکولاریسم در یک فضای مصرفی رشد می‌کند و به نفع کسانی است که اسلام، انقلاب اسلامی و اسلام انقلابی برایشان خطر است. آنها با اسلام مخالف نیستند با اسلام انقلابی مخالف هستند و اسلام امریکایی را ترویج می‌کنند. با عربستان و اسلامی که آنها رواج می‌دهند مشکلی ندارند چون سیاست‌های غرب را در کشورهای اسلامی اعمال می‌کنند. ما سبک زندگی اسلامی و ایرانی را برتر از سبک زندگی اسلامی در کشورهای عربی اسلامی می‌دانیم. چون غنا و عمق فرهنگی در ایران بیشتر است. ما تجربه تاریخی- فرهنگی مفصلی در ایران داریم که آنها ندارند. در ایران تمام آئین‌ها و ادیان و مسلک‌های جهان تجربه شده است. مانی، مزدک، بابک خرم‌دین، بهدینان، کیخسرو، فریدون، آئین مهر، میتراییسم، یهود، مسیحیت، اسلام، اهل سنت، تشیع و زرتشت در ایران تجربه شده است. سمت و سوی سکولاریسم، قدرت پیش‌برنده اسلامی و دینی و مقدس را در کشورهای اسلامی می‌گیرد.
 
انقلاب ایران چون اسلامی بود موفق شد. فرهنگ غرب فقط بی‌حجابی را ترویج نمی‌کند؛ بی‌حجابی مقدمه است؛ فردا ازدواج همجنس با همجنس که در بعضی کشورهای اروپایی قانونی شده مطرح می‌شود. سکولاریسم انسان را از سمت و سوی فطرت انسانی و اخلاق و معنویت خارج می‌کند و فرهنگ غربی که استکبار جهانی آن را تبیین می‌کند دنبال این است. ترویج جریان‌های روشنفکری در کشورهای اسلامی و لژهای فراماسون برای این بود که قدم به قدم کشورها را سکولاریزه کنند. برخی فیلم‌هایی که راجع به روحانیت چه در ایران یا در خارج از کشور می‌سازند، عوامل آنها چه بدانند و چه ندانند، سمت و سوی سکولار دارند. هر فیلمی که در آن امور مقدس عرفی‌سازی شود مبنای سکولاریسم دارد. چون یکی از معانی سکولاریسم عرفی‌سازی و پوپولیستی‌سازی و قداست‌زدایی است. هر مسئله مقدسی که از قداست خارج شد، در دسترس و قابل هجمه می‌شود. پشت جریان فرهنگی سکولار یک جریان برنامه‌ریز قوی سیاسی در غرب استکباری وجود دارد و نه فقط در ایران و کشورهای اسلامی، بلکه در سطح جهان این جریان را در تمام عرصه‌ها از سیاست و فرهنگ تا اقتصاد و مدیریت پیگیری می‌کند. از مدیریت و تفکر و فرهنگ اسلامی هم می‌ترسند، چون مبتنی بر مهندسی الهی و مقدس است.
 
به عنوان آخرین سؤال آقای دکتر با توجه به اینکه شما در حوزه سبک زندگی صاحب‌نظر هستید نظریه شما در این حوزه چیست؟
 
من معتقدم در سبک زندگی اسلامی و ایرانی، سبک زندگی اهل بیتی بهترین الگوست و قائل به سبک زندگی اهل بیتی هستم. یعنی سبک زندگی انسان قرآنی. بهترین مانیفست و کتاب و قانون سبک زندگی یک انسان قرآن کریم است. هر کتاب و فلسفه دیگری موجب انحراف است. اسلام برای تمام امور جزئی و کلی، فردی و جمعی برنامه‌ریزی کرده است و الگوی آن سیره اهل‌بیت‌(ع) است و منابع آن قرآن کریم و احادیث اهل بیت(ع) است.
 
با توجه به شرایط فعلی جامعه آیا نظریه شما خیلی ایده آل‌گرایانه نیست؟
 
ما به عنوان یک مسلمان ایده‌آلیست هستیم. باید دنبال آرمان‌های مکتبمان باشیم. اندیشه مهدویت یک اندیشه ایده‌آلیستی است. در قرآن هر آیه‌ای با یا ایهاالذین آمنوا آغاز شده، نسخه سبک زندگی ایمانی است و تمام احادیثی که در آنها آمده شیعیان ما چنینند هم سبک زندگی با الگوهای اهل بیتی است. باید ببینیم اهل بیت در قول و عمل و تقریر چه کرده‌اند. اهل بیت الگوی عملی ما هستند. ایشان ضد ظلم و فساد و بی‌عدالتی و ضد اسراف و مصرف‌زدگی بودند؛ اما انسان امروزی به راحتی به آنها عادت می‌کند. عمل به معروفات و ترک منکرات سبک زندگی اسلامی است. احکام خمسه چراغ راهنمایی سبک زندگی اسلامی است. خود قرآن اهل بیت را به عنوان الگو به ما معرفی کرده است. در قرآن حیات طیبه مطرح است. سبک زندگی اسلامی حیات طیبه و سبک زندگی غربی حیات خبیثه است. چون منجر به فساد و ازدواج همجنس با همجنس و آزادی‌های بی‌حد و حصر غربی برای انسان می‌شود و خانواده را متلاشی می‌کند. در تئوری من سبک زندگی خانواده‌محور است. سبک زندگی اسلامی و ایرانی سمت بخشی به انسان‌ها در چارچوب خانواده است و بعد قداست در خانواده مطرح است./998/د102/س
 
منبع : روزنامه جوان
ارسال نظرات
نظرات بینندگان
ناشناس
Iran (Islamic Republic of)
۰۳ مهر ۱۳۹۸ - ۱۴:۲۳
مرحبا به این استاد
5
0
رضا
Iran (Islamic Republic of)
۰۸ مهر ۱۴۰۱ - ۱۵:۲۰
بسیاراستفاده کردم
3
0