رویکرد انحرافی وهابیها درباره زیارت
![فرقه ضاله وهابيت](/Original/1394/03/26/IMAGE635700480164972096.jpg)
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، سید دحلان از تاریخ عصامی نقل میکند که خود با چشم خویش دید که آنچه کعبه را با آن ملوث کرده بودند، از قاذورات نبود، بلکه پارهای از انواع سبزی بود که با عدس و روغن متعفن آمیخته بودند و رایحه بدی از آن برمیخاست.
مولف تاریخ مکه، بعد از ذکر این واقعه چنین گفته است که من سخت متاسفم از این که عوامالناس، (در این نواحی) چنین گمان میکنند که شیعه عجم، در صورتی حج خود را قبول میدانند که کعبه شریف را ملوث نمایند. سپس، سخن خود را این طور ادامه میدهد که اگر ما، پیرو منطق و عقل بودیم و صحیح فکر میکردیم درمییافتیم که به موجب این توهم، میبایست در هر سال، هزاران بار، به تعداد حجاج شیعه عجم، کعبه ملوث گردد. در حالی که واقعیت ملموس و آن چه به رای العین مشاهده میکنیم، خلاف این امر را ثابت میکند اما چه بکنیم که ما در مقام دشمنی، عقل و خرد را از خویشتن دور میکنیم.
این گونه شایعات زمانی که با هیجانات جمعی میآمیخت، میتوانست به فاجعه منتهی شود. حادثهای که در یکی از ایام حج برای یک ایرانی روی داد، نتیجه تاثیر شایعات سوء آن دوران بود. مطابق آن چه که روزنامه امالقری، چاپ مکه در آن زمان به چاپ رسانده بود، در این روز پلیس در بیتالله الحرام مردی به نام «ابوطالب یزدی» از شیعیان ایران را دستگیر میکند که به قصد آزار طوافکنندگان و اهانت به کعبه معظمه پلیدیهایی را با خود حمل کرده و به داخل دایره طواف میریخته است، او به حکم قاضی مکه محکوم و گردنش زده شد.
این خبر که به طور مبهم به ایران رسید، همه مردم را غرق در ناراحتی و تعجب کرد. هیچکس از حقیقت امر آگاه نبود تا این که ایرانیانی که در آن سال به سفر حج مشرف شده بودند، مراجعت کردند و جریان امر را چنین توضیح دادند که ابوطالب یزدی، هنگام طواف دچار به هم خوردگی مزاج میشود و حال استفراغ به او دست میدهد. برای این که دایره طواف آلوده نشود، دامن لباس خود را جلوی دهان میگیرد و در نتیجه مقداری از استفراغ او در گوشه لباسش ریخته میشود.
چند تن از طوافکنندگان مصری و سعودی او را دستگیر میکنند و به شرطه تحویل مینمایند و همان چند نفر در محکمه شهادت میدهند که وی قاذورات به همراه داشته و طواف را ملوث میکرده است.
در رابطه با حادثه ابوطالب سؤالات بسیاری وجود دارد که بیپاسخ مانده است. این که چگونه آن چند نفر طوافکننده به این نتیجه رسیده بودند که او قصد اهانت به بیتاللهالحرام را دارد و این که چطور یک فرد عاقل با تحمل آن همه رنج و مرارتی که از بابت سفر حج برایش پیش میآید و به بزرگترین توفیق دینی دست مییابد، میتواند به طور عمد به چنین عملی دست بزند؟ آیا کسی از او ـ نه زبان قاضی را میدانست و نه قاضی به زبان وی آشنایی داشت ـ دفاع کرده است؟ در حالی که اسلام حکم به حداکثر احتیاط را درباره حکم قتل میدهد، چگونه فاصله اتهام تا اجرای حکم وی فقط دو روز بوده است؟ به طورمشخص در زمان ابوطالب یزدی سفر مکه بسیار دشوار بود. بیشتر ایرانیانی که قصد حج داشتند، با زحمت و تحمل مشقت فراوان خودشان را به کویت میرساندندو در آن جا، اگر امکان داشت با کامیون از راه صعبالعبور صحرا به نجد و حجاز میرفتند. مقصود این که ابوطالب خودش را با تحمل مشقات فراوان به مکه رساند و سپس این اتفاق ناگوار بر اثر تصور و توهم ناشی از تبلیغات سوء درباره شیعه برایش پیش آمد.
بر اساس اعلامیهای که در همان زمان از طرف وزارت امور خارجه ایران منتشر شد، در همان سال در حدود 6 هزار ایرانی از راههای مختلف به حج مشرف شده بودند که اتفاقات ناگواری برای آنان اتفاق افتاد؛ از جمله این که عدهای از آنها به وسیله سعودیها توقیف شدند و این که بعد از گردن زدن ابوطالب، ایرانیان مورد تعدی و آزار قرار گرفتند.
نتیجه این که عدم شناخت پیروان دو مذهب سنی و شیعه از یکدیگر که با تبلیغات سوء دشمنان دو طرف همراه است، اغلب باعث سوءتفاهمهای بسیاری میشود، به عنوان مثال، زمانی که یک زائر شیعی بیتالله الحرام در کنار قبر پیامبر زیارتنامه میخواند، یا از مهر برای سجده استفاده میکند یا در کنار قبر یکی از ائمه معصوم نماز میخواند، به راحتی میتواند مورد این اتهام قرار گیرد که او از دین واقعی اسلام خارج شده و مشرک است و به همین دلیل هم مورد نفرت یک اهل سنت قرار گیرد. در حالی که اگر فلسفه و علت هر کدام از این اعمال بررسی شود، هرگز چنین احساسی به دست نخواهد داد.
چند اطلاعیه از تاریخ
یکی از کارهایی که ابن تیمیه و وهابیان آن را نادرست و نامشروع و مرتکب به آن را مشرک و مستحق مرگ میدانند، زیارت قبور است. در افکار عمومی این گونه جاافتاده است که مسئله زیارت عموما توسط شیعه انجام میشود و یکی از دلایل کفر شیعه و به تبع آن شیعهکشی همین ایراد بر شرک است.
در حالی که هیچیک از مذاهب اربعه در رد مسأله زیارت چیزی نگفتهاند و زیارت قبور بزرگان از طرف همه فرقههای اسلامی انجام گرفته و میگیرد. از قرن دوم به بعد، دهها قبر مربوط به بزرگان مذاهب اربعه زیارتگاه عوام و خواص فرقههای مزبور بوده و هست که نخستین آن هم قبر مطهر پیامبر اکرم(ص) است.
زیارتگاهها
امروزه سنیمذهبها در جوار قبر پیامبر اکرم (ص)، ابوبکر و عمر با جملاتی همانند زیارتنامههای شیعه، زیارتنامه میخوانند اما به تبع همان تبلیغاتی که شیعه را جزو گروه غلات و رافضیان و غیره ذکر میکردند، مرتکبین شیعه را مشرک میدانند و حتی عنوان میشود که شیعه نخستین کسانی هستند که باعث شرک و عبادت قبور شدند و بر قبور مسجد بنا کردند.
شیخ عبدالرحمان، نوه محمدبن عبدالوهاب دراین باره چنین توضیح داده است که عبیدیون که خود را به دروغ فاطمی میخواندند، نخستین کسانی هستند که در نزد قبری مسجد بنا کردند. به این معنی که در شهر قاهره، قبری با گنبدی عظیم و ساختمان، برای حسین(ع) بنا نمودند و مسجد مشهور را در نزد آن احداث کردند اما واقعیت این است که بنا کردن قبور از همان زمان صدر اسلام مرسوم بوده است. چنان که مقبره پیامبر گرامی و اصحاب وی شاهد این ادعاست. زیارت قبور و به تعبیر وهابیان عبادت قبور و قرار دادن گنبد و ساختن مسجد در اطراف آن نیز اختصاص به شیعه ندارد، بلکه همه فرقههای اسلامی از قرنهای اولیه هجری برای بزرگان دینی خود، ساختمانهایی بنا و در کنار آن موقوفات قرار میدادند و به زیارت آنها میرفتند.
وهابیت بیان میکند که اساس کارهایش بر مبنای سنت و در مواقع دیگر قول و عمل صحابه است. اکنون باید پرسید که اگر وجود بنا بر روی قبر جایز نیست، چرا سلف صالح و صحابه پیغمبر در همان صدر اسلام که جسد مطهر پیامبر را در داخل حجره مقدسه گذاشتند، آن را خراب نکردند و حتی چند بار هم تجدید بنا کردند؟
مؤمنانی که به پیغمبر یا اولیاءالله استغاثه میکنند، نه آنان را خدا میدانند و نه شریک خدا، همه ایشان از نظر مومنان بندگان و مخلوق خدا هستند و به هیچ وجه آنها را مستحق عبادت نمیدانند. برخلاف مشرکان که بتان را شایسته پرستش میدیدند! خدای آنها همان بتها بودند! و عظمتی که آنها برای بتان قائل بودند، به قدر همان عظمتی است که مومنان برای خداوند قائلند. مومنان انبیا را مستحق عبادت نمیدانند و عظمتی را که برای خداوند قائلند برای آنها قائل نیستند؛ بلکه معتقدند که پیغمبران و اولیاء بندگان خدا، دوستان و برگزیدگان او هستند که خداوند به برکت وجود ایشان بر بندگان خود ترحم میکند و قصدشان از زیارت انبیاء و اولیاء فقط تبرک جستن است! به روایت انس بن مالک و ابوهریره 170 پیامبر فرمودهاند: «هر پیغمبری از خدا درخواستی دارد و من درخواست خود را برای شفاعت از امتان خود در آخرت، نگاه داشتم.»
شاهد این ادعا گنبدی بلند و سفید، بر روی قبر ابوحنیفه در بغداد است که ابنحبیر آن را وصف کرده است.171 قبر ابوحنیفه با گنبد و بارگاهی بسیار مجلل زیارتگاه هزاران نفر از حنفیان است. در همین شهر قبر احمد حنبل و شیخ عبدالقادر گیلانی قرار دارد و قبر شافعی در قرافه مصر نیز شاهدی دیگر است172بنابراین از این نظر میان شیعه و سنی تفاوتی وجود ندارد.
درباره ساختن بنا هم همه فرقهها، ساختمانهایی در اطراف قبور ساختهاند. کما این که به گفته ابن خلکان: شرفالملک ابوسعد خوارزمی مستوفی ملکشاه سلجوقی بر قبر ابوحنیفه مشهد و قبهای بنا نمود و مدرسه بزرگی هم برای حنفیان در نزد آن ساخت، ظاهرا ابوسعد، بنای مذکور را از طرف آلب ارسلان سلجوقی به انجام رسانیده است. 173 درباره زیارت قبور بزرگان اربعه و گنبد و بناها و نذرها و اعتکاف و غیره در نزد آنها نوشتههای فراوانی وجود دارد که در کتابهای تاریخ یافت میشود و بنابراین به طور قطع میتوان گفت که علت دشمنی وهابیان با شیعه و شیعهکشی چیز دیگری است. آنها خود بهتر از هر کسی میدانند که حتی ابن تیمیه پدر سلفیهای نخستین، برای زیارت قبر پیامبر (ص) حرمت زیادی قائل بود174 و همه فرقهها صرفنظر از شیعه و سنی برای بزرگان حرمت و مقامی را نزد خداوند قائل هستندو به خاطر آن منزلت و جایگاه به آنها توسل میکنند.
همچنین وهابیان شیعه را متهم میکنند که قبرهای اولیا و امامان خود را به طلا و نقره مزین میکنند.
از آیت الله شهید سیدمحمد باقر صدر در این باره نقل شده است که: «این امر منحصر به شیعه نیست و هیچ حرمتی هم در آن نیست. ضمن این که مساجد برادران اهل سنت نیز، چه در عراق یا مصر یا ترکیه یا دیگر کشورهای اسلامی، مزین به طلا و نقرهاند و حتی مسجد رسولالله در مدینه منوره نیز چنین است. خانه خدا در مکه مکرمه نیز هر سال با یک پارچه طلاکوب نو پوشیده میشود که میلیونها ریال سعودی صرف آن میشود. پس این امر منحصر به شیعه نیست.»
جبرییل اشتباه نمیکند
یکی از اتهامات نادرست و واهی بر شیعه این است که مغرضان ادعا میکنند شیعیان جبرییل را متهم به خیانت یا اشتباه کرده و معتقدند خداوند در اصل این قرآن را بر علی(ع) نازل فرموده است، نه پیامبر (ص)
.
پوچی این مبحث از ابتدا مشخص است. و شیعه هرگز چنین ادعایی ندارد و این ادعا نیز ساخته و پرداخته دشمنان شیعیان است در هیچ ذهنی نمیگنجد که خداوند که خود قادر مطلق و توانا بر هر چیزی است فرشتهای را برای وحی بفرستد که حتی توان خطا کردن را داشته باشد. شیعه که به عنوان تنها فرقه اسلامی که برای پیامبر و ائمه مقام عصمت را از ابتدای تولد قائل است و آنها از هر اشتباه و خطایی مصون میداند، چگونه برای فرشته وحی، که خداوند وی را «روحالامین» نامیده است، خیانت یا اشتباه را فرض کند؟
در رهگذر این شایعهسازی، وهابیان آن طور تبلیغ میکنند که شیعه به همین دلیل علی(ع) را به جای پیامبر گرفته و حتی برای وی مقام پرستش قائل است. نگاهی گذرا به هزاران هزار کتاب و اثر مذهبی و تعالیمی که شیعیان از آن بهره میبرند، نشان میدهد مقامی که شیعه برای پیامبر(ص) قائل است، هرگز برای کسی دیگر قائل نیست. از دیدگاه شیعه، علی(ع) تنها جانشین پیامبر است، نه خود پیامبر!
گنبدها شفا نمیدهند
در طول تاریخ هر زمان که وهابیان بر نقطهای از یک کشور اسلامی دست یافتهاند، گنبدها و قبرهای اولیا را با خاک یکسان کردهاند. از زمانی که آل سعود بر مکه دست یافت، دیگر هیچ اثری از قبور ائمه اطهار و صحابه پیامبردر بقیع نیست.
بهانهای که سعودیها خود را با آن مبری میکنند، شرک زیارتکنندگان این قبرهاست که با دست کشیدن و توسل به صالحین و تبرک جستن به آنها مشخص میشود. در حالی که شیعه معتقد است که اگر دست بر قبر کشیدن و توسل جستن به این نیت باشد که آنها مستقل از اراده الهی نفع میدهند یا زیان میرسانند، این نیت بدون تردید شرک است. اما هر مسلمانی میداند که ضرر و نفع فقط از سوی خداست. آنها در واقع از اولیا و ائمه به دلیل مقامی که در نزد خداوند دارند، میخواهند تا واسطهای بین آنها و خداوند قرار گیرند.
در زمان عبدالعزیز آل سعود، علامه سید شرفالدین عاملی که از علمای شیعه بود، به زیارت خانه خدامشرف شد و از قضا از جمله علمایی بود که پس از به سلطنت رسیدن عبدالعزیز به کاخ او دعوت شد تا به پادشاه ـ طبق معمول ـ در عید قربان تبریک بگوید. زمانی که نوبت به او رسید و دست شاه را گرفت، هدیهای به او داد ـ هدیهاش یک جلد قرآن مجید بود که در جلدی پوستین نگهداری میشدـ ملک عبدالعزیز هدیه را گرفت و بوسید و به عنوان احترام و تعظیم بر پیشانی خودگذاشت.
سید شرفالدین ناگهان گفت که ای پادشاه! چگونه این جلد را میبوسی و تعظیم میکنی در حالی که چیزی جز پوست یک بز نیست؟
ملک گفت: غرض من قرآنی است که در داخل این جلد قرار دارد نه خود جلد!
عالم شیعی پاسخ داد که احسنت، ای پادشاه! ما هم وقتی پنجره یا در اطاق پیامبر را میبوسیم، میدانیم که آهن، هیچ کاری نمیتواند بکند ولی غرض ما آن کسی است که ماورای این آهنها و چوبها قرار دارد. ما میخواهیم رسولالله را تعظیم و احترام نماییم؛ همان گونه که شما با بوسه زدن بر پوست بز میخواستی قرآنی را تعظیم نمایی که در جوف آن پوست قرار دارد. حاضران تکبیر گفته و او را تصدیق کردند. آن جا بود که ملک به ناچار اجازه داد تا حجاج قبر رسولالله را زیارت کنند، اگرچه که این اجازه نیز پس از مرگ عبدالعزیز با آمدن پسران او و قدرت گرفتن وهابیت از میان رفت. اکنون نیز ضریح پیامبر، ابوبکر و عمر در اطاق دربستهای است که هیچ روزنی به بیرون ندارد.
علی مولی هست، خدا نیست
یکی از ایرادات وهابیان بر شیعیان این است که آنها حضرت علی (ع) را سید و مولی میخوانند و اظهار میدارند که وقتی شیعیان میگویند: یا سیدی و مولای افعل کذا و کذا » چنین سخنانی بر زبان جاری ساختن، همچون پرستش لات و عزی است. محمدبن عبدالوهاب در این باره میگوید که مقصود مشرکین از کلمه اله همان بوده است که مشرکین زمان ما از لفظ سید اراده میکنند.»
در حالی که شیعه با گفتن لفظ سید! مالکیت حقیقی را که مالکیت خداوند است، اراده نمیکند، حتی در قرآن کریم نیز لفظ سید برای غیر خدا آمده است. از جمله درباره یحییبن زکریا، آن جا که میفرماید: «و سیدا و حصورا» همچنین در آیه «والفیا سیدها لدی الباب.»
همین طور میتوان گفت که اطلاق لفظ سید بر غیر خدا در سخن پیامبر(ص) به حد تواتر رسیده است. در روابت بخاری از جابر است که پیامبر فرمود «من سیدکم یا بنی سلمه؟» یا درروایت ابوهریره از پیغمبر که فرمودهاند: انا سید ولد آدم یوم القیامه» و دهها روایت دیگر./998/د102/س
منبع: روزنامه کیهان