زندگینامه حضرت شاهچراغ
به گزارش خبرگزاری رسا در فارس، حضرت سید امیر احمد(ع) ملقب به شاهچراغ و سیدالسادات الاعاظم، فرزند بزرگوار امام موسی کاظم(ع) است.
فضائل مادر حضرت شاهچراغ(ع)
علامه مجلسی در کتاب “مراة العقول” در شرح حدیث پانزدهم میگوید:
ام احمد مادر بعضی اولاد آن حضرت میبود و او داناترین، پرهیزگارترین و گرامیترین زنهایش در نزد آن حضرت بود که اسرار خود را به وی میسپرد و اماناتش را نزد او ودیعه مینهاد.
در کتاب اصول کافی در باب “امام در چه زمانی میداند امام است” آمده است که حضرت امام موسی کاظم(ع) امانت سربهمهری به “ام احمد” سپردند و فرمودند بعد از شهادت من هر کس از اولاد من در طلب این امانت آمد خلیفه و جانشین من است. با او بیعت نما که جز خدا کسی خبر از این امانت ندارد. بعد از شهادت امام موسی(ع) حضرت امام رضا(ع) به نزد ام احمد آمدند و امانت پدر را طلبیدند. ام احمد به گریه افتاد و دانست که امام (ع) شهید شدهاند. پس آن بانوی محترمه امانت را برحسب وصیت آن حضرت به امام رضا(ع) تقدیم نمود و با ایشان بهعنوان امام هشتم شیعیان بیعت کرد.
بیعت حضرت احمد بن موسی(ع) و مردم مدینه با علی بن موسیالرضا(ع)
هنگامی که خبر شهادت حضرت امام موسی کاظم(ع) در مدینه منتشر شد، مردم بر در خانه “ام احمد” جمع شدند. آنگاه همراه با احمد بن موسی(ع) به مسجد آمدند و به سبب شخصیت والای احمد بن موسی(ع) گمان کردند که پس از شهادت امام موسی کاظم(ع) وی جانشین و امام است. به همین سبب، با وی بیعت کردند و او نیز از آنها بیعت گرفت، پس بر بالای منبر رفت و خطبهای در کمال فصاحت و بلاغت بیان کرد و فرمود:” ای مردم، هم چنانکه اکنون تمامی شما با من بیعت کردهاید، بدانید که من خود، در بیعت برادرم علی بن موسی(ع) هستم. او پس از پدرم، امام و خلیفه بهحق و ولی خداست. از طرف خدا و رسولش بر من و شما واجب است که از او اطاعت کنیم.”
پس از آن، احمد بن موسی(ع) در فضایل برادرش علی بن موسیالرضا(ع) سخن گفت و تمامی حاضران تسلیم گفته او شدند و از مسجد بیرون آمدند، در حالی که پیشاپیش آنها احمد بن موسی(ع) بود. آنگاه خدمت امام رضا(ع) رسیدند و به امامت آن بزرگوار اعتراف کردند. سپس همگی با حضرت امام رضا(ع) بیعت کردند و حضرت علی بن موسی(ع) درباره برادرش(احمد) دعا فرمود:” هم چنانکه حق را پنهان و ضایع نگذاشتی، خداوند در دنیا و آخرت تو را ضایع نگذارد.”
عزیمت از مدینه به طوس
در زمان خلافت مأمون عباسی لعنة الله علیه که قیام و نهضت سادات هاشمی و علوی به اوج خود رسیده بود و با زعامت و هدایت حضرت امام رضا(ع) اسلام راستین و حاکمیت الهی ترویج میشد و حقیقت چهره کریه خلفای عباسی و حکومت غاصبان روشن میگشت، مأمون بهمنظور فرونشاندن مبارزات انقلابی شیعیان و تحکیم خلافت متزلزل عباسی ولایتعهدی خود را به حضرت امام رضا(ع) واگذار میکند و علیرغم میل باطنی امام(ع)، مأمون حضرتش را از مدینه به طوس انتقال میدهد و ولایتعهدی را به ایشان تحمیل مینماید.
حضور با برکت امام هشتم(ع) در خراسان باعث میشود که شیعیان و محبان اهلبیت رسالت با اشتیاق زیارت چهره تابناک امامت و ولایت از نقاط مختلف بهسوی ایران حرکت کنند.
حضرت احمد بن موسی(ع) نیز در همین سنوات(198 تا 203 ه.ق) به همراه دو تن از برادرانش به نامهای محمد و حسین و گروه زیادی از برادرزادگان، خویشان و شیعیان، بالغبر دو یا سه هزار نفر از طریق بصره عازم خراسان شدند و از هر شهر و دیاری که میگذشتند، بر تعداد همراهانشان افزوده میشد، بهطوریکه برخی از مورخان تعداد یاران احمد بن موسی(ع) را نزدیک به پانزده هزار نفر ذکر کردهاند.
در همین احوال، علیرغم خدعه و نیرنگهای مأمون عباسی برای مخدوش ساختن مقام ولایت و چهره علمی حضرت رضا(ع)، برتری حجت خدا و پیروزیهای حضرتش کینهی مأمون عباسی را بیشتر و سرانجام در سال 202 ه.ق امام معصوم را مسموم و به شهادت میرساند. سپس در سوگ ایشان، با ریاکاری به عزاداری میپردازد و جسد مطهر حضرت رضا(ع) را با احترام در کنار مدفن هارونالرشید قاتل امام موسی الکاظم(ع) دفن مینماید.
مأمون ملعون که از جنایات خویش بسیار متوحش، و خبث سریرت و دشمنی آل ابیطالب را از اسلاف خویش کمال و تمام به ارث برده بود، بااطلاع از حرکت حضرت احمد بن موسی(ع) برادر بزرگوار امام رضا و یارانش به قصد خراسان، به جمیع حکام و عمال خود دستور داد هر کجا از بنی فاطمه و اولاد پیغمبر بیایند مقتول سازند. و پیروان سادات بنیهاشم را با آزار و شکنجه مرعوب و مقهور حکومت غاصب نمایند.
خبر حرکت احمد بن موسی(ع) توسط کارگزاران حکومتی به مأمون رسید. مأمون که ورود برادران امام را به مرکز حکومت، تهدیدی جدی برای موقعیت حساس خود میدید و از هم داستان شدن برادران و شیعیان امام با وی هراسناک بود، به همه حکمرانان خود، دستور داد که: در هر کجا قافله بنیهاشم را یافتند، مانع از حرکت آنها شوند و آنها را به مدینه بازگردانند یا مقتول کنند.
این دستور به هر شهری که میرسید، کاروان از آنجا گذشته بود، مگر در شیراز که پیش از رسیدن کاروان احمد بن موسی(ع)، حکم به حاکم وقت رسید. حاکم فارس “قتلغ خان” مردی سفاک و خونریز بود. وی با لشکری انبوه از شهر خارج شد و در برابر کاروان احمد بن موسی(ع) اردو زد.
احمد بن موسی(ع) در دو فرسنگی شیراز با قتلغ خان روبرو شد. در آنجا خبر شهادت برادرش علی بن موسیالرضا(ع) انتشار یافت، و به احمد بن موسی(ع) خبر دادند که اگر قصد دیدن برادر خود علی بن موسیالرضا(ع) را دارید، بدانید که وی فوت شده است.
حضرت احمد بن موسی(ع) که وضع را چنین دید، دانست که نخست، برادرش در طوس شهید شده است.
دوم، برگشتن به مدینه و یا غیر آن ممکن نیست؛ سوم، این جماعت به قصد مقاتله و جدال در اینجا گردآمدهاند. بنابراین، اصحاب و یاران خود را خواست و جریان را به آگاهی همه رساند و افزود:
قصد اینها ریختن خون فرزندان علی بن ابیطالب(ع) است، هر کس از شما مایل به بازگشت باشد یا راه فراری بداند، میتواند جان از مهلکه به سلامت برد که من چارهای جز جهاد با این اشرار ندارم. تمامی برادران و یاران احمد بن موسی(ع) عرض کردند که مایلاند در رکاب وی جهاد کنند. آن بزرگوار در حق آنها دعای خیر کرد و فرمود: پس برای مبارزه، خود را آماده سازید.
جدال و پیکار
سپاه قتلغ خان در برابر یاران احمد بن موسی(ع) صفهای خود را آراستند، و جنگ نابرابری آغاز شد. درنتیجهی رشادت و فداکاری یاران احمد بن موسی(ع)، دشمن شکست خورد و عقبنشینی کرد. این جدال در سه نوبت و به مدت چند روز ادامه یافت. در پیکار سوم، سپاهیان قتلغ خان شکست خوردند و ناچار از محل درگیری، قریه کُشن تا نزدیک برج و باروی شهر شیراز به مسافت سه فرسخ عقب نشستند و از ترس به درون حصار شهر پناه بردند و دروازههای شهر را محکم بستند. احمد بن موسی(ع) به اردوگاه خویش، در قریه کُشن، نزدیک یاران خویش بازگشت. در این نبرد، عدهای از امامزادگان و اصحاب احمد بن موسی(ع) زخمی و تعدادی نزدیک به سیصد نفر به شهادت رسیدند.
نیرنگ دشمن
روز دیگر، احمد بن موسی(ع) یاران خود را به پشت دروازه شهر شیراز منتقل کرد و همانجا خیمه زد. قتلغ خآنکه دریافت قادر به پیکار با احمد بن موسی(ع) نیست و با وجود عشق و فداکاری که در سپاه احمد بن موسی(ع) موج میزند، توان مقابله مردانه با آنها را ندارد، با عدهای از فرماندهان سپاه خود، طرح نیرنگی را ریخت تا بلکه با این روش بر آنها فائق آیند. بر اساس نیرنگ و توطئه طراحی شده، جمعی از سپاهیان جنگآزمودهی خود را با شیوه جنگوگریز به صفوف یاران احمد بن موسی(ع) گسیل داشت و به آنها دستور داد در اولین درگیری وانمود به عقبنشینی و شکست کنند و بهسوی دروازههای شهر بازگردند. یاران و برادران احمد بن موسی(ع) با این خدعه وارد شهر شدند، دشمن مکار، دروازههای شهر را بست. سپاهیان قتلغ خآنکه از پیش در گذرگاههای شهر کمین کرده بودند، یاران احمد بن موسی(ع) را هرکدام به وضعی و در موضعی به شهادت رساندند.
شهادت احمد بن موسی(ع)
درنتیجه توطئه دشمن بسیاری از یاران احمد بن موسی(ع) به شهادت رسیدند و عدهای نیز که از نیرنگ دشمن به سلامت گریخته بودند، در اطراف پراکنده شدند. مورخان اتفاقنظر دارند که غالب امامزادگان در فارس و دیگر شهرهای ایران، از پراکندهشدگان این نهضت هستند.
حضرت احمد بن موسی(ع) نیز مورد تعقیب دشمن قرار گرفت و قتلغ خان با شمار زیادی از سپاهیان خود به آنها هجوم برد. احمد بن موسی(ع) شجاعانه در مقابل دشمن پایداری کرد و به دفاع از خود پرداخت. برخی از منابع مینویسند: احمد بن موسی(ع) به تنهایی با لشکر انبوهی به نبرد پرداخت. دشمن چون دید از عهده او برنمیآید، شکافی در جایگاه استراحت وی ایجاد کرد و از پشت بر سرش شمشیر زد؛ سپس خانه را خراب کرد، و بدن او در زیر تودههای خاک، در محلی که هماکنون مرقد و بارگاه اوست، پنهان شد.
پیدایش قبر احمد بن موسی(ع) در زمان اتابکان
بیشترین و معتبرترین منابع متقدم و متأخر که به شرححال و زندگانی احمد بن موسی(ع) پرداختهاند، آشکار شدن مدفن احمد بن موسی(ع) را در عهد امیر مقرّب الدین مسعود بن بدر بین سالهای (658-623) میدانند.
شیراز نامه زرکوب شیرازی(تألیف به سال 764 ه.ق) از قدیمیترین مأخذهایی است که پیدایش قبر احمد بن موسی(ع) را در عهد امیر مقرّب الدین مسعود بن بدر ثبت کرده است، وی مینویسد:
قبر امامزاده معصوم، امیر احمد بن موسی(ع) در میان شهر، قریب مسجد نو افتاده، امیر مقرّب الدین مسعود بن بدر که از خاصگان و مقربان اتابک بن ابوبکر سعد بن زنگی بن مودود بوده، عمارتی در خاطر داشت و در آن جایگاه قبری یافتهاند، مکشوف گشته، شخص مبارک او همچنان در حال اعتدال، تغییر و تبدیل در وی تأثیر نکرده، خاتمی که در انگشت مبارکش بود، احتیاط فرمودند، منقّش بوده به نام احمد بن موسی، ائمه و افاضل و عقلا و اعیان شیراز جمع گشتهاند و تحقیق کرده، صورت در حضرت اتابک معروض داشتهاند. اتابک ابوبکر، مشهدی بر آنجا ساخته و عمارتی فرموده که به مرور زمان اشتهار یافته است و خلق شیراز بعد از آنکه به کرات و صرّات در حالت فروماندگی و حیرت، التجا بدان جناب کردهاند و استمداد نمودهاند و مقاصد و مطالب ایشان محصل آمده، بدین منوال آن مشهد مبارک اشتهار یافته.
معین الدین ابوالقاسم جنید شیرازی که دو سال بعد از درگذشت زرکوب، یعنی در سال، یعنی در سال 791 ه.ق به کتاب خود، شدالازار فی حط الاوزار عن زوّار المزار، پرداخت و فرزندش عیسی بن جنید، آن را از زبان عربی به فارسی به نام هزار مزار ترجمه کرده است و بر آنچه که زرکوب در شیراز نامه آورده است، تأکید دارند. مؤلف شدالازار ضمن شرح مختصری از نسب، فضایل و شهادت احمد بن موسی(ع)، کشف مرقد آن حضرت را در عهد امیر مقرّب الدین مسعود بن بدر ذکر میکند.
بنا به گفته جنید شیرازی، هیچکس از محل شهادت احمد بن موسی(ع) آگاه نبود تا زمان مقرّب الدین مسعود بن بدر که وی قبر آن حضرت را یافت و بر آن گنبدی ساخت. دربارهی اینکه چگونه مشهد احمد بن موسی(ع) کشفشده، جنید هیچگونه آگاهی نمیدهد.
وی در توصیف جسد مبارک آن حضرت میافزاید، هنگامی که حضرت را رؤیت کردند، رنگ مبارک وی برنگشته و هیچ تغییری در بدن آن حضرت دیده نشده و کفن وی همچنان تازه مانده و از روی انگشتری وی که عبارت «العزّة لله احمد بن موسی» بر آن نقش بود، وی را شناختند.
علاوه بر این چند مأخذ، که از نزدیکترین منابع تاریخ محلی عصر اتابکان است، منابع دیگری نیز در دست است که آشکار شدن مشهد احمد بن موسی(ع) را به عصر امیر مقرّب الدین نسبت میدهند.
شخصیت و فضایل حضرت احمد بن موسی(ع)
حضرت سید امیر احمد(ع) ملقب به شاهچراغ و سیدالسادات الاعاظم، فرزند بزرگوار امام موسی کاظم(ع) است. در فضیلت احمد بن موسی(ع) سخن بسیار است. بهطور کلی از آنچه نسب شناسان، علمای رجال، محدثان، محققان، مورخان، مؤلفان و نویسندگان در خصوص احمد بن موسی(ع) و فضایل وی نوشتهاند، بر میآید که او کریم، شجاع، فاضل، صالح، پرهیزگار، صاحب ثروت و منزلت، بزرگوار و با عزت بوده و نزد پدرش منزلتی خاص داشته است. شبها تا صبح به عبادت مشغول بود، با قلم خود، قرآن بسیار نوشت و شخصی موثق و راوی احادیث زیادی از نیای خود بود.
شیخ مفید علیه الرحمه در کتاب خود بنام “ارشاد” در شرححال حضرتش می فرماید:
حضرت احمد بن موسی(ع) جلیل القدر، کریم و پرهیزگار بود و حضرت موسی بن جعفر(ع) او را دوست و مقدم میداشت و مزرعه خود که معروف بود به «بسیره»، به او بخشید و گویند حضرت احمد بن موسی رضیاللهعنه هزار بنده خرید و در راه خدا آزاد نمود. حسن بن محمد بن یحیی برای من حدیث کرد از جدش که گفت: شنیدم از اسماعیل فرزند حضرت موسی بن جعفر(ع) که میگفت: پدرم با فرزندان خود از شهر مدینه بهسوی برخی از اموال خود بیرون رفت و با احمد بن موسی(ع) بیست مرد از خدمتگزاران و خادمین پدرم همراه بودند و چنان مراسم احترام و ادب نسبت به آن جناب بجای میآوردند که هرگاه احمد بن موسی(ع) مینشست آن بیست تن مینشستند و چون برمیخاست بپا میایستادند. در چنین شرایطی پدرم احمد را قبلاً چنان دوست میداشت و باطناً به وی مهر میورزید که چون احمد از پدر غافل میگردید پدرم مخفیانه با گوشه چشم بر او نگاههای گرم و محبتآمیز مینمود و چشم از وی برنمیداشت و ما متفرق نمیشدیم تا اینکه احمد از جمع ما خارج نمیگشت.
محمد کشی در کتاب خود، احمد بن موسی(ع) را یکی از فضلای عصر خود نام میبرد و او را از محدثانی میشمارد که احادیث زیادی از پدر و اجداد بزرگوارش نقل کرده و مینویسد که: احمد بن موسی(ع) به دست مبارک خویش، قرآن کریم را نوشته است.
سید محسن امین، در اعیان الشیعه به نقل از محمد بن هارون موسی نیشابوری(محدث نیشابوری) در کتاب لُبّ الانساب، ضمن شرح فضایل احمد بن موسی(ع) مینویسد:
... و گفته میشود که احمد بن موسی(ع) سه هزار بنده داشت و هزار بنده را آزاد کرد و هزار قرآن با دست مبارکش نوشت و او با عزت و بزرگوار و دارای منزلتی بزرگ بود. و احادیث بسیاری از پدر و اجدادش حکایت کرده است./919/د101/ب4