راه حضور فرهنگ شهدا در متن زندگی جوانان
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، آغاز هر کاری با بسم رب الشهدا ء والصدیقین متبرک میشود. بوی باران میپیچد در قدمهایی که میخواهی در هر مسیر خیری برداری. میدانی چرا؟ چون شهید بیادعا بوده. چون هیچ برای خود نمیخواسته و همه چیزش را فدای اسلام کرده است. آن مرد در باران آمد، روی شانههای مردم آمد، گمنام آمد. حتی نامش را به اسلام و وطن بخشید. چند درصد از ما میتوانیم مثل شهید هیچ چیز برای خود نخواهیم و همه داراییهایمان حتی نام و جانمان را در طبق اخلاص برای اسلام و وطن بگذاریم؟ ما هم در باران میرویم، اما بارانِ دود و دَم دنیا طلبیهایمان. برای نسل امروز باید از آن خطشکن نوجوانی گفت که قدمی برداشت برای رفتن، نرفته بازگشت. پوتینهایش را درآورد وبه همرزمش سپرد. گفت: «اینها را تازه از تدارکات گرفتهام، نو است، بیتالمال است، حیف است که با خودم ببرم.» با پاهای برهنه قدم در میدان مین گذاشت.
«با زانوهای مجروحش کشان کشان به بیسیم عراقیها رسید. در تاریکی آنقدرسیم تلفن را به دندان کشید تا عراقیها گنگ شدند. دستانش پل بستند به آسمان!»
این داستان کوتاه چند کلمهای را از زندگینامه شهید محمد رضا موحد دانش گرفتهام. درعملیات والفجر2 محمدرضا حال و هوای کبوتر شدن داشت. ناگهان ترکشی صفیرکشان ازکنارش گذشت. تکههایی از آن زانوانش را خم کرد. تیرها وترکشها به دوپای اواصابت کرده بود. محمدرضا کشان کشان خود را به بیسیم عراقیها رساند ودر تاریکی شب شروع به جویدن سیم تلفن بیسیم کرد. هرکس اورا میدید میتوانست به همه جهانیان بگوید که چه طور سربازان خمینی با همه توان خویش ایستادهاند و با چنگ ودندان از حریم میهن اسلامیشان دفاع میکنند. این شهید سیم را آنقدر به دندان کشید تا پاره شد وارتباط سربازان دشمن غیرممکن گشت. شهید موحد دانش درسن 25 سالگی درحین عملیات والفجر2 به شهادت رسید.
الگوسازی با حضور شهدا در زندگی جوان
نرگس اسدالله پور، یک جوان فعال در عرصه ترویج فرهنگ شهید و شهادت در بین همسن و سالان خودش است. وی حدود یکسال پیش از طریق فضای مجازی با گروهی مردمی با محوریت انتقال منش و رفتار شهدا به نسل امروز آشنا شده و از آن زمان عضو این گروه خادمین شهدا شده است. شمرده و زیبا صحبت میکند. کلامش بزرگتراز سنش است.
وی درباره تاثیراتی که از فضای معنوی انس با شهدا پذیرفته به گزارشگر کیهان میگوید: «نگاهم به دنیا تغییر کرده است. دیگر خیلی از اشتباهات در رفتار و کلامم را کنار گذاشتهام. نگاهم به هر مقولهای تغییر یافته و سعی دارم هر روز بیشتر و بیشتر به سیره شهدا که انسانهای برگزیده و کاملی بوده اند، نزدیکتر شوم. همه ما ممکن است که خوشبخت باشیم و برای خودمان در زندگی دلمشغولیهای خوب، کار خوب، تحصیلات خوب حتی همسر و فرزندان خوب داشته باشیم، اما باز هم انگار خلأیی در درونمان هست که با هیچ یک از اینهایی که گفتم پر نمیشود. اما وقتی با شهدا انس گرفتیم این خلأ پرمی شود و به آرامش عجیبی میرسیم. از آن پس خادم شهدا میشویم. البته خادم شهدا بودن خیلی جایگاه بالایی است و به این آسانیها به دست نمیآید. ما تلاش میکنیم که در مسیر رسیدن به این جایگاه گام برداریم.»
از وی میخواهم که یکی از خاطرات خود را که برایش در گلزار شهدا اتفاق افتاده تعریف کند.وی میگوید: «ما هر هفته به زیارت گلزار شهدا در بهشت زهرای تهران میرویم وهمان جا هم جلسات آموزشی و بحث درباره منش شهدا، رفتار اسلامی، حجاب و عفاف داریم.هر هفته نزدیک به 40 تا 50 نفرثابت از اعضای گروهمان در قطعه شهدا جمع میشوند که حضور متغیر افراد به 100 نفر هم میرسد .بعضی از بچهها دانشجو و یا شاغلند به همین دلیل نمیتوانند هر هفته حضور پیدا کنند که بدیهی است این افراد هر دو هفته یکبار حاضر میشوند. یکبار دختری را دیدیم که به همراه مادرش برای زیارت گلزار آمده بود. من دیدم که دختر کنار قبر یکی از شهدا نشست و با او صمیمانه گفت و گویی را آغاز کرد. روی قبر نوشته شده بود: شهید گمنام. بنابراین نمیتوانستند از بستگان شهید باشند. از مادر دخترسوال کردم: آیا این شهید را میشناسید؟ چگونه؟ مادر پاسخ داد: «بله، سالها پیش که دخترم کوچکتر بود در یکی از زیارتهایمان به ناگاه کنار این قبر نشست و گفت: مامان این شهید برادر منه. بیا گلها را روی اینجا بگذاریم. از آن سال تا به حال این شهید حکم برادر دخترم را که تک فرزند هم هست پیدا کرده، هر وقت به گلزار برای زیارت میآییم دخترم اول کنار مزار این شهید مینشیند و انگار که برادر خود اوست، شروع به درد دل میکند.»
این خادم شهدا مهمترین معجزات شهدا را این گونه توصیف میکند: « تنها دو پاره استخوان از یک شهید گمنام آن پایین - زیر خروارها خاک- قرارگرفته است، اما از او در ذهن و یاد ما یک اسطوره کامل نقش بسته که میتواند الگو تمام طول زندگیمان باشد. این خود از معجزاتی است که خدا به ما مردم ایران بخشیده است. وقتی به صورت عادی وارد بهشت زهرا میشوی تمام وجودت را ناخودآگاه غم میگیرد واز اینکه درک میکنی به زودی باید دنیا را ترک کنی، ترس وجودت را فرا میگیرد. اما وقتی وارد گلزار شهدا میشوی همه چیز رنگ عوض میکند. حسها کاملا عوض میشوند. گویی معنای شهدا زندهاند و نزد پروردگارشان روزی میگیرند را با تمام وجودت حس میکنی. دیگر حسهای غمانگیز و ترسناک کنار رفته و نوعی سبکبالی، امید و آرامش سراسر وجودت را فرامی گیرد. این هم یکی دیگر از معجزات بارز شهداست که ما را از مرزهای عادی زندگی دور کرده و به یک آرامش عمیق درونی میرساند.»
وی قدم اول انس با شهدا را آشتی با شهدا دانسته و میگوید: «در گام اول باید جوانان را با شهید دوست کرد. بعضی از بچههای گروهمان الان به حدی از انس و احساس با شهید دست پیدا کردهاند که برای آخر هفته شدن و سر زدن به گلزار شهدا - بهویژه شهدایی که مسئولیت ترمیم و نگهداری قبورشان به آنها سپرده شده- لحظه شماری میکنند.البته ترمیم و رنگ آمیزی قبور تنها یک بهانه برای دوستی جوانان با شهید است. باید برای جوان امروز گفت که شهید در سن آنها چه کرده وچه حماسهای را رقم زده است؟ سپس ذهن جوانان را متوجه تناقضات امروزی رفتارمان با رفتار شهدا کرده و نگرششان را به سمت نگرش شهدا به زندگی تغییر داد.»
اسدالله پور در تکمیل صحبتهایش میگوید: «در دل گروه خادمین شهدا کارگروههای تخصصی فرهنگی و هنری شکل گرفتهاند. برای مثال کارگروه فتوشاپ وعکس، کارگروه گرافیک و کارگروه کلیپ سازی، یا تدوین کتاب، شعر و داستان و خاطره وغیره. در این کارگروهها هم فعالیتهای هنری با حضور متخصصین جوان پیگیری شده و هم اگر لازم باشد کسانی که در کارشان خبرهتر هستند به بقیه اعضای کارگروه آموزشهایی ارائه میدهند. در واقع هم خلق آثار دارند و هم تقویت توانمندی ها. خیلی از استعدادها هستند که بها پیدا نکرده و منتظر فرصتی برای بروز و ظهورند. چه فرصتی بهتر از اینکه استعداد جوان در بستر انس با شهدا تبلور پیدا کرده و تقویت شود؟!»
فیلتری برای ورود افراد نداریم
علی فراهانی را با اینکه مدیر گروه مردمی خادمین شهدا فدک متشکل از 250 نفر عضو است اما میتوان آسان پیدا کرد. نه به این خاطر که مسئولیتش سنگین نیست، بلکه به این خاطر که او خودش را در هر ساعت شبانه روز موظف به پاسخگویی به سوالات در باب انس با شهدا میداند. خلاصه کلاس گذاشتن در منش این بچهها جایی ندارد.
وی درباره نحوه شکل گیری گروهشان به گزارشگر کیهان توضیح میدهد: «کار سال گذشته ازیک زیارت دو سه نفرمزار شهدای گمنام آغاز شد. یکی از هدفهای ما این بود که جوانان را با فضای گلزار شهدا و شخصیت و منش رفتاری شهدا آشنا کرده و بینشان الفتی ایجاد کنیم. باید توجه داشت که الان نسل دفاع مقدس اعم از شهدا، والدینشان و نیز جانبازان را یکی یکی به دلیل کهولت سن و یا آثار جسمی جنگ از دست میدهیم. بنابراین امروز و در آینده روایت دفاع مقدس و حماسه شهدا بر عهده خودِ جوانان است. تشکیل گروههای خادمین شهدا در 18 شهر کشور محقق شده و به صورت یک طرح ملی درآمده است. این کار اساسا مردمی بوده و ما به هیچ نهاد و یا ارگانی وابسته نیستیم. از اول هم میخواستیم که همه اقشار جامعه ورود پیدا کنند.در واقع فیلتری برای ورود افراد نداریم. هروقت صحبت از شهدا به میان میآید یک نقطه محوری مشترک که همه اقشار قبولش دارند و به آن احترام میگذارند، وجود دارد و آن شهید است. ما نمیگوییم در جرگه خادمین شهدا صرفا مذهبیها وارد شوند. میگوییم همه اقشار فکری جامعه فرصت ورود دارند،چون باورمان این است که انس با شهدا تاثیرات شگرف خود را خواهد گذاشت. اتفاقا برای نحوه برخورد با این اقشار متفاوت جامعه اعضای گروه کاملا آموزش دیدهاند که چطور برخورد داشته باشند تا کمکم اقشار مختلف جامعه جذب انس با شهدا شده و تاثیر بپذیرند، بیآنکه دچارعزلت و دلشکستگی در گروه شوند. مثلا خانمهایی بودهاند که با پوششی کاملا متفاوت به گروه ورود پیدا کردهاند. بعضا روز اول در جلسات با بیتفاوتی در آخر جمع مینشستهاند. هفته بعد کمی جلوتر نشستهاند. هفته بعد در بحث مشارکت داشتهاند. اندک اندک به یکی از فعالین گروه تبدیل شدهاند و تاثیر انس با شهدا را میتوانستیم به وضوح در پوشش و تفکراتشان ببینیم.»
فراهانی ادامه میدهد: «هر چند در ابتدا تنها میخواستیم با تشکیل چنین گروههایی به ظاهر قبور شهدا رسیدگی کنیم، اما در حال حاضر این ترمیم قبور به بهانهای برای گردهمایی اعضا آخر هر هفته بر سر مزار شهدا تبدیل شده و اهداف فرهنگی در اولویت قرار گرفتهاند. ما میخواهیم در گام نخست انس اعضا با گروه به طریقی ایجاد شود که اعضای گروه خود را خانواده شهید بدانند و مسئولیت در قبال شهدا حس کنند.هفتههای اول وقتی فردی مسئولیت چند قبر را برای ترمیم عهدهدار میشود، رفتهرفته نسبت به این قبور حس خاصی پیدا کرده و حتی آشکارا در کلام خود اشاره میکند که این شهید برای خود من است، لذا حاضر نیست از شهدایی که مسئولیت ترمیم قبورشان را عهدهدار شده جدا بشود. با آنها انس و الفت عمیقی مییابد. انس که ایجاد بشود سعی میکند از طریق نزدیک کردن منش و رفتارش به منش و رفتار آن شهدا تغییر نگرش بدهد و لباس خادم شهدا بودن برازنده تنش گردد. جایی صحبت شده بود که کار این گروه قبر شستن است. اما ما میگوییم که اگرصرفا چنین بود این کار را شهرداری هم میتوانست با امکانات بیشتر و به نحو شایستهتری انجام دهد. ما در پس این بهانه هدف دیگری را جستوجو میکنیم.»
فعالیتهای فرهنگی با محوریت شهدا در فضای حقیقی ومجازی
کار از طریق فضای مجازی پیگیری میشود و تاکید هم بر این است که ورود به فضای مجازی هرروز قوت بیشتری بیابد چرا که رهبر انقلاب نیز بر ضرورت ورود به این فضا با توجه به اهمیت جنگ نرم اشارات صریح و روشنی داشتهاند. خیلی از اعضای فعلی گروه از طریق فضای مجازی با گروه آشنا شده و به آن پیوستهاند.
علی فراهانی مدیر گروه مردمی خادمین شهدای فدک توضیح میدهد: «در حال حاضر با محوریت شهدا کلیپسازیهایی داشتهایم. همین اواخر کلیپی ساخته شد که شبکه افق از پخش آن استقبال کرد. تعدادی آثارعکس از فعالیتها و حضور اعضا در قطعه شهدا برای برپایی نمایشگاه خلق شده است.حتی در مسیر تدوین کتاب از دست نوشتهها و خاطرات اعضا نیزگام برداشتهایم. در صدد تهیه پیامهایی با طرحهای گرافیکی توسط اعضای متخصص در این زمینه هستیم تا در سطح شهربه صورت بنرهایی نصب شوند. چون بودجههای ما توسط خود اعضا تامین میشود لذا طبیعی است که یک مقدار روند کارها کُند به پیش برود. بعضا برخی از اعضای جوان ما شاغل هستند. خانمی که ششصد هزار تومان حقوق ماهیانه اش است، یک بخش از حقوق خود را به فعالیت گروه اختصاص میدهد.»
وی در تکمیل صحبتهایش میگوید: «یکی از خوبیهای گروههای خادمین شهدا این است که به جوان فرصت ومسئولیت میدهد تا یک کار حرفهای در زمینه استعداد و تخصصی که دارند تجربه کنند. لذا برای آینده کشور در دل همین گروههایی که تعهد و تخصص به موازات هم رشد میکند، مدیران کارآمدی متولد میشوند. اگر استعداد جوانان توسط مسئولین جدی گرفته نشود،واضح است که در آینده با کمبود مدیران متعهد و کارآمد روبهرو شویم. مسئولین باید به جوانان اعتماد کنند. در گروه ما این اعتماد به جوان و تواناییهایش پر رنگ است. این درست است که خیلی از استعدادها جذب ارگانها و سازمانها میشوند. اما باید استعدادهای کشف نشده را بها داده و جذب کنیم. اگر چنین نشود خیلی از این استعدادها خاموش مانده و درمسیر تربیت نیرو و مدیر کارآمد برای آینده کشور دچار مشکل میشویم.»
تزکیه نفس کار فرهنگی را ماندگار میکند
علیرضا محمدی دانشجوی رشته معماری گرمساربا بیان اینکه ما در واقع اسما خادم شهدا هستیم و هنوز تا به حقیقت خادم شهدا شدن فاصله زیادی هست که باید با خودسازی طی شود،به گزارشگر کیهان میگوید: «تاقبل از انس با شهدا بر سر یک سری تفکرات نادرست خود پافشاری متعصبانه و عجیبی داشتم. اما حال درک کرده ام که اصل باید حرکت رو به رشد باشد،وگرنه اصرار بر یک سری نادرستیها کار رشد و تعالی را به تعویق میاندازد. وقتی به دور از تعصبات شخصی تفکر کنیم به نتیجه گیریهای بهتری دست خواهیم یافت.»
وی در ادامه میگوید: «اگر بخواهیم کار فرهنگیمان توسط مردم دیده شود و الگو بپذیرند ابتدا باید در خود اصلاح و تزکیه نفس داشته باشیم و سپس به سمت ارائه کار فرهنگی با محوریت شهدا برویم. کار ما به عنوان خادم شهدا تنها اجرائیات قطعه شهدا – ترمیم قبور نیست- ولو اینکه همین اجرائیات قطعه هم ضروری است و اجر خودش را دارد. ما به برپایی جلسات آموزشی برای تزکیه نفس و سپس کارهای فرهنگی گسترده در زمینه شهدا با مشارکت همه اقشار مردمی معتقدیم.»998/
منبع: روزنامه کیهان