افول تمدن غرب زمینه بازگشت تمدن عظیم اسلامی/ ایران طلایهدار تمدن اسلام
مقدمه
منظور از تمدن در اصطلاح، مجموعهای از آموزهها، قوانین، برنامهها، عادتها، آیین و رسومی است که در جنبههای فکری، اقتصادی، روحی، سیاسی، هنری و دیگر جلوهای زندگی مادی و معنوی در برههای از تاریخ و قطعهای از زمین نمایان میگردد و دامنه آن یک ملت و قوم یا گستردهتر از آن است.(تاریخ اندیشه و تمدن، آیت الله محمد صادقی تهرانی، ص 134-135)
تمدن به دنبال رشد و بالندگی زندگی انسان از لحاظ فکری، عقلی، مادی و اخلاقی در ابعاد فردی و اجتماعی است؛ تمدنی شایسته و جاودانه که به همه این نیازها و خواستهها در طول زندگی بشر پاسخ دهد. تمدنهای برخاسته از اندیشههای بشری، کژیها و کاستیهای آگاهانه یا ناآگاهانه دارد که در حال حاضر زیبا و درست جلوه میکند؛ اما با گذشت زمان در اثر جهتگیریها و رویکردهایش به ارتجاع، ویرانی و انحطاط منجر خواهد شد؛ این تمدنها در متن خود بذرهای تباهی را جای دادهاند که در آینده پیامدهای تباهکنندهاش آشکار خواهد شد.
در دیدگاه تمدن غربی قرن بیستم و دوران مدرن، کنّازی و جمع کردن ثروت به عنوان روحیه، رذیله یا حتی خرده فرهنگ مطرح نیست؛ بلکه از اصول و مبانی شمرده میشود و انسان در دوره جدید برای کسب ثروت حاضر میشود؛ هر مشقت و حتی عمل غیرانسانی و منافی ارزشهای انسانی را انجام دهد و به قدری در این قضیه افراط میکند که حتی جان خود را نیز از دست میدهد.
تاریخ قرن هفدهم و هجدهم به انسانهایی اشاره میکند که با هدف کشف طلا در قاره آمریکا، جان خود را از دست دادند؛ بنابراین بشر غربی دنبال یافتن چیزی است که او را از کار و تلاش رها کند؛ زیرا آرمان او «فراغت» است؛ مفهومی که به ویژه در تبیین جامعه شناختی قرن بیستم به «سرگرمی» تأویل میشود. در حالی که در تمدن اسلامی مالکیت خصوصی دارای جایگاه خاصی است و از سوی دیگر مسلمانان در آیات و روایات به کار تشویق میشوند و کارکردن در ردیف بالاترین عبادتها محسوب میشود.
تمدن راستین باید توان چیرگی بر نفس، غرایز و خواستههای نفسانی را در انسان، راسخ گرداند و همچنان که برای عقل انسان، مجال شکفتن فراهم میکند، برای نفس و روح انسانی نیز این زمینه را ایجاد کند؛ تا در آفاق بلند سیر کرده و خود را از زندگی ابتدایی حیوانیت برهاند و به جای بخل و مالاندوزی از خودگذشتگی و بخشش را در او نهادینه کند.
در چنین تمدنی و در پیروی از «خیر» و انجام دادن آن، خبری از انگیزه لذت بردن، بهرهکشی و انحصارطلبی نیست؛ همه این مبانی و اهداف و راهکارها در تمدن اسلامی برآمده از قرآن و سنت قطعی هماهنگ با قرآن نهفته است؛ بنابراین تمدنهای ساخته دست و اندیشه بشری هرگز زیبنده و باقی نیستند و تنها تمدن وحیانی اسلامی شایستگی و جاودانگی دارد.
در تمدن اسلامی، اخلاق با عقلانیت، شریعت با مدنیت، حق با تکلیف، ارزش با دانش، دنیا با آخرت، حقیقت با مصلحت، آزادی با عدالت و عرفان با واقعیت در یک منظومه تعریف می شود.
رهبر معظم انقلاب در اینباره فرمودند: «امت اسلامی با همه ابعاض خود در قالب ملتها و کشورها، باید به جایگاه تمدّنیِ مطلوب قرآن دست یابد؛ شاخصه اصلی و عمومی این تمدن، بهرهمندی انسانها از همه ظرفیتهای مادی و معنویای است که خداوند برای تأمین سعادت و تعالی آنان در عالم طبیعت و در وجود خود آنان تعبیه کرده است؛ آرایش ظاهری این تمدن را در حکومت مردمی در قوانین برگرفته از قرآن در اجتهاد و پاسخگویی به نیازهای نو به نو بشر در پرهیز از تحجر و ارتجاع و نیز بدعت و التقاط در ایجاد رفاه و ثروت عمومی در استقرار عدالت در خلاص شدن از اقتصاد مبتنی بر ویژهخواری و ربا و تکاثر در گسترش اخلاق انسانی در دفاع از مظلومان عالم و در تلاش و کار و ابتکار میتوان و باید مشاهده کرد؛ نگاه اجتهادی و عالمانه به عرصههای گوناگون از علوم انسانی تا نظام تعلیم و تربیت رسمی و از اقتصاد و بانکداری تا تولید فنی و فناوری و از رسانههای مدرن تا هنر و سینما و تا روابط بینالملل و غیره و غیره، همه از لوازم این تمدنسازی است... تمدن اسلامی میتواند با شاخصههای ایمان و علم و اخلاق و مجاهدت مداوم، اندیشه پیشرفته و اخلاق والا را به امت اسلامی و به همه بشریت هدیه دهد و نقطه رهایی از جهانبینی مادی و ظالمانه و اخلاقِ به لجن کشیدهای که ارکان تمدن امروزیِ غربند، باشد.»(اجلاس جهانی علما و بیداری اسلامی 1392/2/9)
استقبال جهانیان از تمدن اسلامی
در دنیایی که اسیر تعصبات دینی و قومی بود، اسلام نفحه تازهای دمید؛ چنان که با ایجاد دارالاسلام که مرکز واقعی آن قرآن بود، تعصبات قومی و نژادی را با یک نوع «جهان وطنی» چاره کرد و در مقابل تعصبات دینی نصارا و مجوس، تسامح و تعاهد با اهل کتاب و علاقه به علم و حیات را توصیه کرد؛ ثمره این درخت شگرف که نه شرقی و نه غربی بود، بعد از بسط فتوح اسلامی حاصل شد.(کارنامه اسلام، عبدالحسین زرینکوب، ص 23- 24)
اخلاقی که محمد(ص) عرضه کرد، از مرزهای قبیلهای که وی در آن زاده بود گذشت؛ اما در میان جمعیت دینیای که پدید آورد، باقی ماند؛ پس از فتح مکه، غارت بین قبایل را ممنوع کرد و همه قلمرو اسلام آن وقت را، با معنی تازه یگانگی آشنا ساخت و برای همکاری و دوستی، افقی وسیعتر از آنچه قبلاً میشناختند در برابر آنها گشود؛ «...مؤمنان همه برادر یکدیگرند...»(حجرات، 10) امتیازات نژادی و طبقاتی را که در میان قبایل عربستان بنیادی استوار داشتند، در پرتو اعتقاد دینی مشابهشان، محدود کرد؛ پیامبر اکرم(ص) در این باره فرمود: «اگر یک بنده حبشی را بر شما حکومت دادند، بشنوید و اطاعت کنید.» این عقیده شرافتمندانه، اقوام مختلقی را که در اقطار دنیا پراکنده بودند الفت داد و از آنها جامعهای واحد پدید آورد و حقاً این بزرگترین اعجاز مسیحیت و اسلام است.(در تاریخ تمدن دین، ویل و آریل دورانت، ص55)
ویژگیهای دوران شکوفایی تمدن اسلامی
تمدن اسلامی که حداقل از پایان فتوح مسلمین تا ظهور مغول قلمرو اسلام را از لحاظ نظم و انضباط اخلاقی، برتری سطح زندگی، سعه صدر و اجتناب از تعصب و توسعه و ترقی علم و ادب، طی قرنهای دراز پیشاهنگ تمام دنیای متمدن و مربی فرهنگ عالم انسانیت قرار داد، بیشک یک دوره درخشان از تمدن انسانی است که فرهنگ و تمدن جهان امروز به آن مدیون است.(کارنامه اسلام، عبدالحسین زرینکوب، ص21)
ویل دورانت درباره اهمیت تمدن اسلامی نوشته است «اسلام طی پنج قرن از سال 81 تا 597 هجری قمری، از لحاظ نیرو، نظم، بسط قلمرو و حکومت، تصفیه اخلاق و رفتار، سطح زندگانی، وضع قوانین منصفانه انسانی و تساهل دینی، ادبیات، دانشوری، علم، طب و فلسفه پیشاهنگ جهان بود».(تمدن اسلامی از زبان بیگانگان، ص104)
یکی از موضوعاتی که اسلام بر روی آن بسیار تأکید دارد، تعلیم و تعلم است؛ چنان که خداوند در قرآن کریم به قلم و ابزار نوشتن قسم خورده است و پیامبر اکرم(ص) نیز فرمودند: «خواب عالم از عبادت جاهل بهتر است.» و «نظر کردن به صورت عالم عبادت است.» در اواخر قرن اول هجری، به سبب تأکید و تشویق اسلام بر علمآموزی، نهضت علمی مهمی در بین مسلمانان ایجاد شد و شوق وصف ناپذیری به کسب علوم مختلف به وجود آمد.
در عهد رونق حکومتهای اسلامی در بسیاری از مناطق، مدارس مهم مانند نظامیه، مستنصریه، حلاویه، جوزیه، الازهر وجود داشت که بزرگان علمای اسلام تربیت یافته آن مدارس بودند؛ همه یا غالب آنها از محل اوقاف اداره میشد و خلفا و سلاطین به طور مستمر و مستقیم در این مدارس نظارت نداشتند و به اصطلاح امروزی مدارس ملی و آزاد بود. سبب شهرت یافتن مدرسه نظامیه به این دلیل بود که خواجه نظام الملک در این مدرسه برای اولین بار برای شاگردان مقرری معین کرد.
طبق گزارش ابن جبیر سیاح اندلسی در قرن ششم هجری بیست مدرسه در دمشق و 30 مدرسه در بغداد وجود داشته است و همچنین طبق شواهد دیگر بیست مدرسه نیز در اسکندریه بوده است.(کارنامه اسلام، محمد تقی صرفی، ص 46)
اهمیت علم و کسب دانش نزد مردم سبب شد که ارزش کتاب و کتابخانهها بالا رود؛ از این رو در دورهای که صنعت چاپی وجود نداشت و همه کتابها دست نوشته بودند در کتابخانه بغداد چهار میلیون، قاهره یک میلیون، در کتابخانه طرابلس شام 3 میلیون، در کتابخانه بزرگ خراسان همین تعداد کتاب و تنها در اسپانیا، حدود هفتاد تا هشتاد هزار جلد کتاب تهیه میشده است؛ در حالی که در همان زمان در اروپا فقط 500 جلد کتاب که آن نیز مربوط به مذهب و دین مسیحیت بود، وجود داشت.(تمدن اسلامی از زبان بیگانگان، محمد تقی صرفی، ص8)
این شوق و روآوری به تحصیل علوم مختلف، باعث پیشرفت سریع در علوم همچون طب و پرشکی، فیزیک، ریاضیات و نجوم شد و دانشمندان بزرگی پا به صحنه انقلاب بزرگ علمی فرهنگی گذاشته و تاریخ علم را مدیون خود کردند.(تمدن اسلامی از زبان بیگانگان، محمد تقی صرفی، ص7- 8) یعقوبی میگوید: «فقط در بغداد بیش از چهارصد کتابفروشی بزرگ شمردم؛ که غیر از فروش کتاب، دهها و صدها نفر نیز مسؤول نسخهبرداری و تکثیر رسالههای علمی در رشتههای مختلف همچون شیمی، فیزیک، مهندسی و نجوم، جراحی و گیاهشناسی بودند.»(سخنان استاد رحیمپور ازغدی)
کتابدوستی، جزء صفات اهل اندلس محسوب میشد و جمعآوری کتابها، ملاک برتری، شهرت و ریاست به شمار میآمد که گزارش حضرمی از جریان مزایده کتاب، صحت این گفتار را تأئید میکند؛ «روزی در بازار کتابفروشی قرطبه میگشتم و کتابی را که در طلبش بودم با خطی خوانا و تفسیری کامل پیدا کردم و بیاندازه از این پیشآمد خوشحال شدم و برای خرید آن کتاب، قیمت را به مزایده گذاشتم؛ جارچی کتابفروشی هم شروع به مزایده کرد؛ من و او آنقدر قمیت را بالا بردیم تا جایی که پرداخت آن برای من مقدور نمیشد؛ لذا به جارچی گفتم مشتری کتاب چه کسی است که این قدر قیمت را بالا میبرد؛ جارچی مرد محترمی را به من نشان داد که لباس فاخری در برداشت؛ من نزد او رفته... و گفتم در مزایده قیمت کتاب خیلی تند رفتید و این کتاب آنقدر نمیارزد؛... او گفت به همین زودی جشن تأسیس کتابخانه خود را برپا میسازم و لذا به قیمت آن اهمیت نمیدهم؛ خداوند به قدری مرا توانگر ساخته که خرید این کتاب به هر قیمتی باشد برای من ارزان است.»(تاریخ تمدن اسلام، جرجی زیدان، ص633)
گوستاولون درباره تمدن اسلامی میگوید: «بیشتر کتابهای اسلامی در باب علوم جدید، گرچه به دست مغولها در حمله شرق و به دست صلیبیها در حمله غرب سوزانده و نابود شد و برخی از این کتابها در قرون اخیر نابود یا چپاول شد، ولی هرآنچه مانده است، نشان میدهد که اگر کتابخانههای عظیم چند میلیونی مسلمانان در فیزیک، شیمی، مکانیک و غیره نبود، چیزی به نام علوم جدید، صنایع جدید و تکنولوژی کنونی در دنیا، لااقل به این زودیها پدید نمیآمد و بشریت قرنها بعد به آنچه اکنون به آن رسیده است، میرسید.»(سخنرانی استاد حسن رحیمپور ازغدی)
در جایی دیگر میگوید «خدماتی که مسلمانان به ترقی علوم کردند، فقط کشفیات علمی و اختراعاتشان نبود که پیدرپی میرسید؛ دورهای بود که در هر ماه باید منتظر رسالههای جدیدی در رشتههای مختلف در جهان اسلام میبودیم و به تدریج این مدت به هر هفته رسید و در بعضی دانشگاهها و شهرهای اسلامی منتظر بودند که هر روز یک نظریه جدید در هریک از رشتههای علمی ارائه شود و علاوه بر این مسلمانان با تأسیس مدارس و دانشگاهها و کتابخانههای بزرگ، انواع علوم را منتشر کردند و اروپا فقط از طریق مسلمانان با علوم جدید آشنا شد؛ بعد از این آشنایی چند قرن طول کشید که ملتهای اروپایی و مسیحی در تمام رشتههای علوم فقط کاری جز شاگردی و ترجمه نداشتند.»(همان)
جرجی زیدان درباره وضعیت بیمارستانهای مسلمانان در آن دوره نوشته است: «بیمارستانهای اسلامی آن روز در کمال نظم و ترتیب اداره میشد، بدون توجه به ملیت، مذهب و شغل، همه بیماران بانهایت دقت معالجه میشدند و هر مرض و بیماری، سالن مخصوصی داشت؛ طب و داروسازی در همان محل تدریس میشد و شاگردان علاوه بر تحصیل علمی، تمرین عملی نیز داشتند.
مسلمانان بیمارستانهای سیار نیز دائر کرده بودند و با شتر و قاطر آن را حمل میکردند؛ از آن جمله در اردوی سلطان محمود سلجوقی بیمارستانی بود که چهل شتر آن را میکشید؛ برای طبابت مقررات سختی بود که توسط رییس الاطبا اجرا میشد و پس از گذرانیدن امتحان، پروانه طبابت داده میشد.»(تاریخ تمدن اسلام، جرجی زیدان، ص610)
در حوزه علم ریاضیات، جبر خوارزمی در قرون وسطی نزد اروپائیان فوق العاده اهمیت یافت؛ تا جایی که مبنای مطالعات ریاضی اروپائیان بود و در کتاب فرهنگ اسلام در اروپا درباره علم ریاضیات دانشمندان اسلامی آمده است: «نه تنها ما بلکه تمام ملل متمدن امروز از همان اعدادی استفاده میکنند که زمانی مسلمانان به ما یاد دادند؛ بدون این اعداد، وجود بلیط، اخبار بورس، غیر قابل تصور است؛ بدون آنها، ساختمان عظیم و علوم ریاضی، فیزیک، ستاره شناسی و سایر علوم غیرممکن بود و هواپیمای مسافرتی و مافوق صوت، موشک، ماهواره و فیزیک اتمی نمیتوانست پا به عرصه وجود بگذارد.»(تمدن اسلامی از زبان بیگانگان، ص90)
پیشرو بودن مسلمانان در صنعت نیز از شاخصههای تمدن اسلامی است؛ چنان که مسلمانان قرنها قبل از اروپائیان، موفق به ساخت انواع ساعتهای آبی، آسیاب بادی در سیستان و چرم سازی شدند که ابن جبیر اندلسی درباره ساعت بالای مسجد دمشق توضیح مفصلی را ارائه کرده است.
جرجی زیدان درباره صنایع دیگری که مسلمانان به آنها دست یافتند، چنین مینویسد «مسلمانان نیشکر را از هند به فارس آورده و کارخانه شکرریزی ساختند و قند و شکرهایی ساختند که که در دنیای آن روز بیمانند بود؛ کاغذسازی نیز از صنایع مخصوص اسلامی است؛ به این معنی که آنان فن کاغذسازی را تکمیل کردند و از راه اندلس به فرنگستان منتقل ساختند. در پارهای از شهرهای اندلس، کاغذهایی میساختند که در سراسر شرق بینظیر بود. در شهر مرسیه کارخانههایی بود که در آنجا فرشهای عالی میبافتند و پارچهها و لباسهای زربفت تهیه میکردند و تختهای مرصع میساختند؛ در شهر بالغه(اندلس) کارخانههایی شیشه سازی و فخاری و کاشیکاری بود که به طرز خاصی ظرفهای سفالین را با خاک طلا و کاشیها را با خاک نقره تهیه مینمودند و شیشهگری آنان مشهور آفاق بود.»(تاریخ تمدن اسلام، جرجی زیدان، ص905)
جابربن حیان از شاگردان امام صادق(ع) که به عنوان پدر علم شیمی شناخته شده است، شیعه کوفی از قبیله «ازد» بوده است؛ وی در کتابهای خود، دستورالعملهای تهیه بعضی ترکیبات شیمیایی، روشهای مربوط به مطالعات شیمی همچون نظریه او درباره پیدایش فلزات که نوعی تئوری زمینشناسی است را بیان کرده است.
جایگاه و اهمیت هنر در تمدن اسلامی
هنر و معماری اسلامی به عنوان نماد تمدن اسلامی مطرح میشوند؛ چنان که در الگوی شهرسازی اسلامی، مسجد، نخستین مکانی است که ساخته میشود و بقیه شهر بر اساس و نسبتی که با آن برقرار میکنند اطراف مسجد بنا میشود؛ به عنوان مثال نزدیکترین مکان به مسجد بازار است تا رابطه اقتصاد با دیانت برقرار شود؛ سپس خانهها و اماکن دیگر. کشتوکار، زراعت و صنعت نیز در بیرون شهر قرار میگیرند به گونهای که آثار باقیمانده از شهرهای اسلامی نشاندهنده رعایت اصول معماری اسلامی در ساخت ابنیه و ساختمانهای آن دوره بوده است.
شباهت برخی از بناها همچون مدارس با مسجد، گویای این است که هستی جامعه از جمله آموزش و تربیت در راستا و جایگاه عبادت خداوند است.
عبدالحسین زرین کوب، معماری مساجد را نشاندهنده رعایت اصل وحدت با وجود خاصیتهای ملی و محلی میان اقوام و ملل مختلف در تمدن اسلامی دانسته و در بیان اهمیت هنر به عنوان یکی از ارکان تمدن اسلامی چنین نوشته است: «در بنای بسیاری از مساجد هنرهای مختلف به هم در آمیخته است؛ معماری در توازن اجزاء کوشیده است؛ نقاشی به نقوش و الوان کاشیها توجه کرده است؛ خوشنویسی الواح و کتیبهها را جلوه بخشیده است؛ شعر، موعظهها و ماده تاریخها را عرضه داشته است و موسیقی نیز برای آنکه از دیگر هنرها باز نماند در صدای مؤذن و بانگ قاری و واعظ مجال جلوهگری یافته است حتی صنایع دستی هم برای تکمیل و تزیین این مجموعه الهی به میدان آمدهاند؛ فرشهای عالی، پردههای گرانبها، قندیلهای عظیم و درخشان، منبتکاریها و ملیله دوزیها نیز در تکمیل زیبایی و عظمت مسجد نقش خود را ادا کردهاند؛ بدین گونه مظاهر گونهگون فرهنگ و هنر اسلامی در طی قرنهای دراز چنان در بنای مسجد مجال ظهور یافته است که امروز یک مورخ دقیق روشنبین میتواند تنها از مطالعه در مساجد تصویر روشنی از تمدن و تاریخ اقوام مسلمان عالم را پیش چشم خویش مجسم کند».(کارنامه اسلام، عبدالحسین زرینکوب، ص148)
علل افول و رکود تمدن اسلامی
با تشریح وضعیت مسلمانان در دوران شکوفایی تمدن اسلامی، حال این پرسش مطرح میشود که چه اتفاقی به تدریج نمادهای تمدنی را کم فروغ کرد و چه عواملی سبب شد که از قرن ششم به بعد در میان مسلمانان، خوارزمیها، ابن سیناها، زکریای رازیها، ابوریحانها و ابن هیثمها پرورش نیافتند؟
در پاسخ به این پرسش باید عوامل درونی و بیرونی انحطاط و عقبماندگی مسلمانان را بررسی کرد.
عوامل درونی
1. تمدنها زمانی که تسلیم شوند؛ خود را زیر سؤال برده؛ به خود شک کنند و نخبگان آن جامعه، اراده و انگیزهای برای بقا نداشته باشند، از درون سقوط میکنند.
2. مسلمانان گذشته خویش را فراموش کردند؛ رسیدن به تمدن نوینی که خودمان در آن نقش داشته باشیم، مستلزم یادآوری میراث و الگوی تمدنی گذشته است؛ چنان که هر تمدنی جدیدی که شکل میگیرد، بر تمدن گذشته استوار است؛ به عنوان مثال تمدن غرب مدرن که از رنسانس شکل گرفت، زاییده این بوده که از قرن 11 میلادی تا 14 میلادی، آثار تمدنی مسلمانان ترجمه شده است و اگر این دوره چهارصد ساله ترجمه نبود، رنسانسی اتفاق نمیافتاد و بدون تردید توسعه غرب امروز، متأثر از تمدن اسلامی است.
3. در جامعه اسلامیای که تولید علم و فکر نشود، وابسته، مقلد و مترجم شده و دچار تحقیر و ذلت خواهد شد؛ بنابراین تمدنش رو به افول میرود.
4. تشتت، عدم اتحاد مسلمانان، تجزیه ممالک اسلامی که محل تاخت و تاز سران ترک سلجوقی قرار گرفت و همچنین حمله مغولها از مرزهای شمال شرق و سوزاندن کتابهای ارزشمند علمی آن دوران، از عوامل افول تمدن اسلام محسوب میشود؛ چنان که دکتر زرینکوب دراینباره میگوید: «در واقع، رنسانس اروپا از وقتی آغاز شد که قدرت کلیسا به نفع تعصبات قومی و محلی فروکاست؛ در صورتی که تمدن اسلامی فقط از وقتی به رکود و انحطاط افتاد که در آن تعصبات قومی و محلی پدید آمد و وحدت مسلمانان و تسامحی که نسبت به اهل کتاب داشتند را از بین برد.»(کارنامه اسلام، عبدالحسین زرینکوب ص24)
5. از دیگر عوامل رکود تمدن اسلامی، کمکاری روحانیت و حوزههای علمیه در 200 سال گذشته بوده است؛ زیرا بخش عظیمی از معارف دین را تقریباً به حال خود رها کردند؛ در این حوزه تولید فکر نشد و به عبارت دیگر، تعطیلی نسبی اجتهاد در حوزه مفاهیم اسلامی را شاهد بودیم.
عامل بیرونی
عامل بیرونی عقبماندگی مسلمانان، استعمار است که برای نجات از این پدیده شوم، باید حکومت مستقلی داشته باشند و حکومت مستقل زمانی تشکیل خواهد شد که از عقلانیت اسلامی بهره ببرد. تا زمانی که عقلانیت اسلامی جمع بین عقلانیت در حوزه معنویت و عقلانیت در حوزه علم و تکنولوژی نباشد، آن حکومت نمیتواند پایدار باشد؛ بنابراین حتی اگر بخواهیم در برابر استعمار بایستیم باید معنویت، عرفان، علم و صنعت را با هم جمع کنیم.
بررسی سیر تدریجی افول تمدن اسلامی
از قرن دوم هجری جریان تصوف و عرفان شکل گرفت و با توسعه جغرافیایی ممالک اسلامی، مسلمانان با عرفانهای متعدد شرقی همچون ایران و هند باستان آشنا شدند و از این عرفانها نیز استفاده کردند؛ ابوریحان بیرونی کتابی به نام «التقریب مال للهند» دارد که در این کتاب وجوه اشتراک تصوف ایران با برخی مناسک هندوها آمده است.
صوفیان به صورت دورن گروهی و جزیرهای در جاهایی از ایران خانقاهایی میساختند؛ اما به تدریج این حرکت در اوایل قرن ششم توسط شخصیتی همچون ابوحامد غزالی تئوریزه شد. باید توجه داشت که اگر کنشی تبدیل به بینش شود و آن بینش، عمومی و تبدیل به ارزش شود، به مرور زمان تأثیرگذار خواهد بود؛ بنابراین از قرن هفتم هجری عرفان و تصوف رشد پیدا کرد و ظهور شخصیتهای همچون ابن عربی و فرقانی در قرن هفتم، هشتم و نهم نشان دهنده توسعه و اوج عرفان در این دوران است.
در قرن سوم و چهارم در حوزه عرفان عملی کارهای خوبی انجام شد و در قرن پنچم خواجه عبدالله انصاری «مناظر السائرین» را نوشت؛ اما قدرت عرفان نظری و عرفان متنی از قرن ششم تا نهم است که همزمان نیز علم و صنعت رو به انحطاط رفت. این مطلب به معنای کنارگذاشتن عرفان و پیشرفت در علم و صنعت نیست؛ زیرا چنین برداشتی، محصولی جز مدرنیته غرب را نخواهد داشت؛ چنان که اگر رابطه با ملکوت قطع شود، نتیجه آن بحرانهای مختلفی همچون بحران خانواده و محیط زیست خواهد شد.
از طرف دیگر حکومتها نیز نقش مهمی در ترویج تصوف داشتند؛ به عنوان مثال در حکومت بنی عباس و دوره مأمون، حاکمیت عقلانیت و معتزله مطرح بود و به تدریج این جریان تغییر جهت داد و دولت عباسی از تفکر اشعری حمایت کرد. تمدنسازی هم در میان اهل سنت و هم تشیع بوده است و تا زمانی که حکومتها از عقلانیت و فلسفه حمایت میکردند، رشد علم و صنعت در کنار تعالی معنویت و عرفان جریان داشت؛ چنان که حکومت سنی سامانیان و حکومت شیعی آل بویه از این دسته هستند.
اما پس از این حکومتها، زمانی که سلجوقیان بغداد را تصرف کردند و روی کار آمدند، تفکر اشعری با تصوف پیوند خورد؛ یک جریان عقلانیتگریزی و ضدیت با فلسفه شکل گرفت و با این تفکر کشورداری میشد. با حمله مغول، زمینهها و بسترهای افول تمدن اسلامی مهیا شد؛ زیرا آنها منابع عظیمی از تمدن اسلامی را سوزانده و از بین بردند.
انواع تمدن
تمدن به انواع مختلفی تقسیم میشود و تمدن فلسفی، تمدن فقهی، نقلی و تمدن عرفانی از آن جمله هستند؛ هر کدام از این تمدنها گسترده نرمافزاری و سخت افزاری دارند که دستاوردهای هریک، آنها را از یکدیگر متمایز میسازد.
هر زمانی که مسلمانان تمدن فلسفی داشتهاند؛ البته فلسفه به معنای گستردهاش که عرصههای مختلف حکمت نظری و عملی را شامل میشود؛ این تمدن توانسته است علم و صنعت را با عرفان و معنویت جمع کند و نمونه آن تمدن اسلامی است؛ زیرا تمدن اسلامی از نوع تمدن فلسفی بوده است و شخصیتهایی همچون فارابی و ابن سینا نشان میدهد که آنها فیلسوف بودهاند یا در کشورهایی نظیر آندلس شخصیتی همچون ابن رشد، فقیهی قاضی یعنی فیلسوف نیز بوده است.
اگر فلسفه نظری و عملی، بینش را شکل دهد، فقه را نیز به دنبال خود میآورد؛ اما اگر تمدن ما یک تمدن فقهی یا نقلی محض باشد، قادر به تمدن سازی نخواهد بود؛ چنان که اشاعره در برابر فلسفه ایستادند؛ اما نتواستند تمدن سازی داشته باشند؛ بنابراین اگر تمدن فلسفی داشته باشیم، تمدن فقهی و عرفانی نیز از آن برمیخیزد.
بنابراین اگر مسلمانان بخواهند به تمدنی مانا، موفق و سرآمد برسند و رجعتی در حوزه تمدنی کشورهای اسلامی رخ دهد، باید بتوانند بین علم و صنعت و معنویت و عرفان را جمع و با یکدیگر ممزوج کنند.(حجت الاسلام عبدالحسین خسروپناه، برنامه شبآسمانی، شبکه قرآن و معارف صدا و سیما، 1393)
کدام اسلام قابلیت تمدنسازی دارد؟
اهل سنت امروز با دو جریان قوی سلفیگری و صوفیگری مواجه است که هر دو ضد عقلانیت هستند. سلفیگری از ظاهر گرایی علیه عقلگرایی دفاع میکند و صوفیگری از شهود و عرفان علیه عقلگرایی دفاع میکند؛ از این رو با وجود این دو جریان، در جهان اهل سنت بعید است که به یک تمدن برسیم؛ مگر این که عقلانیتی به وجود آید که سلفیگری و صوفیگری را با عقلگرایی آشتی بدهد که در سلفیگری امری بعید است؛ اما عرفان قابلیت این امر را دارد و باید یک تقریری از عرفان را ارائه کرد که با عقلانیت جمع شود که ملاصدرا با ارائه حکمت متعالیه در این جهت گام برداشت و نشان داد که قرآن، برهان و عرفان از یکدیگر جدا نیستند.
در شیعه نیز عدهای هستند که گرایش قشریگری و ظاهر گرایی دارند و گاهی ضد عقل و گاهی ضد فلسفه موضعگیری میکنند؛ گفتوگو با این افراد کار بسیار دشواری است و این گروه مانع تمدن سازی به شمار میآیند. بنابراین اسلام سلفی، صوفیگری، قشریگری قابلیت تمدن سازی ندارند و قادر نیستند تمدن به معنای توسعه و پیشرفت پایدار که جامعنگر باشد را بسازند.
اگر مسلمانان به فلسفه، علم و عرفان بر اساس عقلانیت وحیانی نظام دهند، به فیزیکی دست خواهند یافت که به واسطه آن، آیات الهی را بشناسند و قدرت الهی را درک کنند و به تعبیر آیت الله جوادی آملی فیزیک طبیعت شناسی نیست، بلکه خلقت شناسی است؛ بنابراین اگر این اسلام عرضه شود، تمدن سازی نیز اتفاق خواهد افتاد.
امروز کشورهای اسلامی در حوزه عرفان نیز سیر تنزلی به خود گرفتهاند و بسیاری از آنها مدرنیتهزده شدهاند؛ به اعتقاد بسیاری از دانشمندان، اگر امیدی به تمدنسازی باشد در ایران خواهد بود، زیرا طبق گفتههای آنان به دلیل این که ایران توانسته است حکومتی بر اساس عقلانیت اسلامی تشکیل دهد، روی پای خودش بایستد و مقابل استعمار و استکبار بایستد، میتواند تمدن ساز باشد. بنابراین امروزه مسلمانان باید در سه مسأله تجدید نظر کنند؛ نخست مسأله بیداری و آگاهی، دوم، وحدت و سوم بازیابی قدرت است.
از طرف دیگر جهان اسلام همچون جوانی است که به سن بلوغ و استقلال نزدیک میشود و وجود بیشترین انقلابها، جنگها، درگیریها و بحرانهای سیاسی در کشورهای اسلامی و به ویژه در خاورمیانه از نشانههای بلوغ و شروع یک رنساس علمی و سیاسی در جهان اسلام است که جرقه آن در انقلاب اسلامی ایران زده شد؛ از این رو ایجاد نهضت بیداری سیاسی، دینی زمینه ساز ظهور رنسانس علمی و تمدن سازی خواهد بود.
امروزه با بیداری اسلامی و معرفتی که صورت گرفته بسیاری از مسلمانان در مالزی، اندونزی و دیگر نقاط جهان، تشنه و علاقهمند به تمدنسازی هستند.
انقلاب اسلامی ایران جرقهای برای رونق مجدد تمدن اسلامی
هیچ کسی گمان نمیکرد پس از قرون وسطی و جدایی نهایی دین از سیاست در جهان، دوباره ملتی با شعار بازگشت الله به تاریخ و سیاست، قیامی را سر و سامان دهد؛ زمانی که شعلههای انقلاب در ایران زبانه کشید، تحلیل کلی غربیان بیشتر انقلابی کمونیستی را پیشبینی میکرد. از جمله در نشست گوادالوپ؛ بنابراین تحلیلگران غربی، خطر کمونیسم را به شاه تدکر میدادند که انقلاب سفید شاه و ملت و اصلاحات ارضی در ایران با این تحلیل واقع میشد؛ برخی دیگر از اندیشمندان غربی که مسائل را عمیقتر درک میکردند، از جمله میشل فوکو، معتقد بودند که انقلاب ایران، انقلابی پستمدرن است؛ بعدها افراد دیگری، این انقلاب را محصول مدرنیزاسیون سریع ایران و مخالفت شاه با مظاهر سنت دانستند؛ اما هر چه باشد مهم آن است که مردم ایران به رهبری امام خمینی(ره) با نفی الگوی قبلی و با رجوع به بازمانده ارزشمند مواریث و گنجینههای شیعی، الگوی سیاستورزی شیعی را مبتنی بر نظریه ولایت فقیه سروسامان دادند که طبق آن، هدف حکومت، اجرا و اقامه حدود است و به این منظور در رأس هرم قدرت باید یک فقیه زمانهشناس قرار گیرد.(گفتارهایی در تاریخ تمدن، ص 398- 400)
گذشت چند دهه از انقلاب اسلامی در کشورمان نشان داده است که ایران اسلامی قابلیتها و ظرفیتهای بسیار زیادی برای تمدنسازی دارد؛ چنان که رهبر معظم انقلاب در تبیین تمدن نوین اسلامی میفرماید: «مسأله رویشهاى نوبهنو در نظام جمهورى اسلامى، یکى از اساسىترین و مهمترین مسائل است؛ اگر هر انقلابى و هر حرکت و نهضتى در عالم، رویشهاى نوین و پىدرپى نداشته باشد، محکوم به زوال و فنا است...؛ تمدن نوین، متناسب با نیازها و ظرفیتهاى امروز، بشریتى که از حوادث گوناگون قرنهاى اخیر زخم خورده است، مجروح است، غمگین است و نسلهاى جوان آن دچار یأس و نومیدى و افسردگىاند؛ اسلام میتواند این نسلها را به آفاق جدیدى برساند، دلهاى آنها را شاد کند و آنها را آنچنانکه متناسب و شایسته کرامت انسان است، کرامت ببخشد؛ تمدن نوین اسلامى یعنى این.»(دانشگاه افسرى و تربیت پاسداری امام حسین(ع)، 31/2/1393)
در جایی دیگر فرمودند: «برای ایجاد یک تمدّن اسلامی مانند هر تمدّن دیگر، دو عنصر اساسی لازم است؛ یکی تولید فکر، یکی پرورش انسان.»(در جمع اساتید، فضلا و طلاب حوزه علمیه قم در مدرسه فیضیه.14/7/1394)
نتیجهگیری
علائم سالخوردگی در تمدن غرب قابل مشاهده است؛ زیرا به سمت زوال عقل حرکت میکند و از علم علیه انسانیت، سلاح ساخته و خشونت، کشتار، شکاکیت و خودخواهی در جهان به راه انداخته است؛ این به معنای آغازِ پایان یک تمدن است.
به دلیل بحرانهای متعددی که در اثر کنار گذاشتن دین از صحنه زندگی به وجود آمد، نیمه دوم قرن بیستم با معنویتگرایی شروع شد و تلاش مدرنیته این است که با معنویت بخشی، این بحرانها را حل کند؛ یعنی بشر پس از چهارصد سال به این نتیجه رسیده است که عقلانیت در حوزه علم و تکنولوژی باید در کنار و همراه با عقلانیت در حوزه معنویت عمل کند؛ اما مدرنیته در این زمینه بیراهه میرود؛ زیرا معنویت را بر اساس عقلانیت خودبنیاد میگیرد.
جمع کردن معنویت، علم و تکنولوژی نیاز به مدل اجرایی دارد و آنچه حائز اهمیت است، انتخاب و برگزیدن نوعی از تمدن فلسفی جامع و کارا است؛ بنابراین تمدن اسلامی که در بردارنده حکمت نظری و عملی است و به عرفان و فقه در کنار هم اهمیت میدهد، بهترین مدل اجرایی است.
/908/702/ر
مجتبی عباسی
منابع
قرآن کریم.
1. کارنامه اسلام، عبدالحسین، زرینکوب، امیرکبیر، 1391.
2. در تاریخ تمدن دین، ویل و آریل، دورانت، تدوین علی فتحی لقمان، شیراز، آوند اندیشه، 1385.
3. تمدن اسلامی از زبان بیگانگان، محمد تقی، صرفی، دفتر نشر برگزیده، 1374.
4. تاریخ تمدن اسلام، جرجی زیدان، ترجمه علی جواهر کلام، امیرکبیر، 1369.
5. تاریخ اندیشه و تمدن، محمد، صادقی تهرانی، مترجم عبدالواحد کرمینژاد، انتشارات شکرانه، 1393.
6. گفتارهایی در تاریخ تمدن، به اهتمام بسیج دانشجویی دانشگاه امام صادق(ع)، انتشارات دانشگاه امام صادق(ع)، 1391.
7.سخنان استاد رحیمپور ازغدی درباره تمدن اسلامی.
8.حجت الاسلام عبدالحسین، خسروپناه، برنامه شبآسمانی، شبکه قرآن و معارف صدا و سیما، 1393.