۱۵ مهر ۱۳۹۴ - ۱۷:۵۱
کد خبر: ۲۹۳۶۲۵

ویژه نامه «نفوذ» در فضای مجازی منتشر شد

خبرگزاری رسا ـ ویژه نامه «نفوذ» با ماهیت بررسی ماهیت توافق و پساتحریم در پایگاه اینترنتی راسخون منتشر شد.
نفوذ

به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، ویژه‌نامه اینترنتی «نفوذ» شامل بخش‌های مختلفی همچون مقالات، چندرسانه‌ای و مقالات مرتبط در پایگاه اینترنتی راسخون منتشر شد.

 

از جمله مقالات این ویژه‌نامه می‌توان به عناوینی همچون «راه‌های نفوذ دشمن در بیان حضرت علی(ع)‏»، «مقابله با شیوه‌های نفوذ غرب از دیدگاه امام(ره)»، «طرح آمریکا برای نفوذ و بازگشت به ایران»، «اهداف پنهانی غربی‌ها به رابطه اقتصادی با ایران»، «دریچه‌های نفوذ آمریکا به ایران»، «غرب و سناریوی دودستگی و نفوذ»، «گام‌های راهبردی آمریکا برای نفوذ در ایران»، « تکلیف شناسی امروز جامعه اسلامی»، «گزینه نفوذ، نقشه جدید آمریکا»، «درس‌های تاریخی از شیوه‌های نفوذ دشمن»، «واکاوی سناریوی گام‌به‌گام نفوذ به ایران»، «تغییرات فرهنگی پساتوافق؟»، «بررسی راه‌های مقابله با نفوذ سیاسی آمریکا در ایران» و «بررسی راه‌های نفوذ آمریکا از طریق توافق» اشاره کرد.

 

نفوذ

در این مقاله می‌خوانیم: نفوذ را به نفوذ داخل شدن و تأثیرگذاری در امورات جاری معنا کرده‌اند و نفوذ اجتماعی شامل حرکت‌های متعدد و مختلفی است که از سوی گروهی برای داخل شدن در زمره تصمیم‌گیران جامعه و تأثیرگذاری بر روند جامعه و پیشرفت‌های آن، صورت می‌گیرد.

 

گاهی این نفوذ، بسیار مثبت و مورد تأیید است، همچون مواردی که عده‌ای بر امورات جامعه و تصمیم‌گیری‌های آن گمارده شده‌اند ولی دارای تجربه و تخصص کافی نیستند، در اینجا عده‌ای از متخصصان برای اصلاح امور در بدنه آنان نفوذ کرده و آنان را شیفته آراء منطقی و مستدل خود می‌گردانند تا روال حرکت جامعه به سوی تخصص و علم محوری حرکت کند.

 

گاهی نفوذ، یک حرکت شیطانی و آسیب زننده به جامعه است و آن وقتی است که مسئولان جامعه شیفته آرا و افکار دشمن گردند و نجات جامعه را در پرتو علوم و تخصص دشمنانی جستجو نمایند و تمام دشمنی آنان را فراموش کرده و هر چه در جمال دشمن می‌نگرنند، فقط حُسن و خوبی ببینند.

 

این شیفتگی تا جایی پیش می‌رود که نه تنها دشمنی آنان فراموش می‌شود بلکه گرگ را در پوست میشی دیده و ترحم نیز بر دشمن می‌نمایند و در تمام جریانات گذشته، خودی‌ها را مقصر قلمداد می‌نمایند. به دشمن ابراز ارادت و از افکار خودی‌ها دوری می‌نمایند، آنجا که قرار باشد گزارش ارائه گردد به دشمن گزارش کامل و به دوستان هیچ اطلاعی داده نمی‌شود.

 

در این حالت درب‌های کشور به سوی تمام کسانی که روزی با تمام قدرت در برابر نظام ایستاده بودند و امروز نیز از هیچ حرکتی در جهت زمین‌گیر کردن حکومت فروگذار نبوده‌اند، باز می‌شود و به کشورهای دوست که در تمام مواقع همراه کشور بوده‌اند، بی اعتنایی می‌شود.

 

فرهنگ کشور دست خوش حرکت‌ها و آرمان‌های دشمن قرار می‌گیرد و بسیاری از حرام‌ها، موجه جلوه داده می‌شود و حرکت‌های تهاجمی رخ باخته و تبدیل به حرکت‌هایی می‌شود که دل دشمن را نلرزاند.

 

سیاست کشور نیز دچار تغییرات اساسی می‌شود و بدون آن که کسی مطلع گردد به صورت آرام به سوی صلح و صفا با دشمن به پیش می‌رود انگار که دشمن به دوستی صمیمی تبدیل شده است.

 

ولی دشمن در پی نقشه‌های خود است و آرام و بی صدا در پی تصاحب سنگرهای نظام و تمام هستی ماست.

 

در چنین مواقعی کجا هستند دیدبانان بسیجی که حرکت دشمن را تشخیص و به توپخانه‌ها، گرای ریزش گلوله دهند.

 

دریچه‌های نفوذ آمریکا به ایران

در مقاله دیگری از این ویژه‌نامه آمده است: رهبر معظم انقلاب ‌اسلامی دوشنبه در دیدار میهمانان اجلاس مجمع جهانی اهل‌بیت(ع) و اجلاس اتحادیه‌ی رادیو و تلویزیون‌های اسلامی، با اشاره به نیت شوم دشمنان سلطه‌گر برای بازگشت و نفوذ در ایران اسلامی فرمودند: «نقشه‌ی دوم دشمن نفوذ است. می‌خواهند در کشورهای اسلامی و در کشورهای این منطقه، یک نفوذی به ‌وجود بیاورند که تا ده‌ها سال ادامه داشته باشد. امروز آمریکا آبروی گذشته را در این منطقه ندارد. می‌خواهند این را بازسازی کنند. در کشور ما هم قصدشان همین است. در ایران هم نیت‌شان این است. آن‌ها به خیال خودشان، در این جریان مذاکرات هسته‌ای (این توافقی که حالا نه در اینجا هنوز تکلیفش معلوم است، نه در آمریکا؛ هم اینجا معلوم نیست که رد بشود یا قبول، هم آنجا معلوم نیست که رد بشود یا قبول) نیت آن‌ها این بود که از این مذاکرات و از این توافق، وسیله‌ای پیدا کنند برای نفوذ در داخل کشور. ما این راه را بستیم و این راه را به‌طور قاطع خواهیم بست. نه نفوذ اقتصادی آمریکایی‌ها را در کشورمان اجازه خواهیم داد، نه نفوذ سیاسی آن‌ها را، نه حضور سیاسی آن‌ها را، نه نفوذ فرهنگی آن‌ها را. با همه‌ی توان (که این توان هم بحمدالله امروز توان زیادی است) مقابله خواهیم کرد. اجازه نخواهیم داد.»

 

1. تغییر ذائقه‌ فرهنگی اجتماعی

 نخستین محوری که نظام سلطه برای رخنه به فضای داخلی جامعه‌ی ایران بدان امید بسته است، حوزه‌ی سبک زندگی و تغییر ذائقه‌ی فرهنگی جامعه است. فضاسازی‌های رسانه‌ای که برای حضور نمانام‌هایی همچون «مک‌دونالد» در روزهای پسابرجام انجام گرفت، در همین راستا می‌توان ارزیابی کرد. فراموش نکنیم که آمریکا پیش‌تر هم از چنین نمانام‌هایی برای اعلام حضور در کشورهای بلوک شرق استفاده کرده است. چنان‌که برژینسکی در توصیف چگونگی نفوذ و فروپاشی شوروی می‌گوید: «ما نه روی قدرت سیاسی و نه روی قدرت نظامی و اقتصادی تکیه کردیم، ما تنها از طریق فرهنگ و استفاده‌ی مؤثر از رسانه‌ها توانستیم به این هدف برسیم. رسانه‌هایی که به‌صورت هدفمند و متمرکز بر نفوذ به درون شوروی به راه انداخته شدند.»

 

 2. بزک کردن آمریکا

 دیگر مسیر رخنه‌ی دشمن را در سناریویی می‌توان مشاهده کرد که هرچند مدت‌ها در دستور مستکبران و عناصر وابسته بدان‌ها بوده، اما در دو سال اخیر شدت یافته و آن «بزک کردن چهره‌ی آمریکا» است. سیاهه‌ی جنایات آمریکا در ایران و دیگر کشورهای به‌اصطلاح کمتر توسعه‌یافته، چیزی نیست که بتوان با اغماض با آن مواجه شد، اما جریان متمایل به غرب در داخل کشور با تطهیر و بزک کردن این چهره، سعی می‌کند این سیاهه‌ی ننگین را با رنگ پاک کند. به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی، «عده‌ای سعی نکنند چهره‌ی آمریکا را بزک کنند، آرایش کنند، زشتی‌ها و وحشت‌آفرینی‌ها و خشونت‌ها را از چهره‌ی آمریکا بزدایند در مقابل ملت ما، به‌عنوان یک دولت علاقه‌مند، انسان‌دوست معرفی کنند؛ اگر سعی هم بکنند، سعی‌شان بی‌فایده است.»

 

بر همین اساس است که اوباما در 19 مردادماه 1394 بیان می‌دارد: «در داخل ایران باید گذار صورت بگیرد، حتی اگر تدریجی باشد. گذاری که طی آن درک شود که شعار مرگ بر آمریکا و انکار هولوکاست توسط رهبران ایران و تهدید اسرائیل به نابودی و دادن اسلحه به حزب‌الله (گروهی که در فهرست تروریستی قرار دارد) و کارهایی از این دست، از ایران در چشم بخش اعظم جهانیان، کشوری طردشده می‌سازد.»

 

 3. حضور سیاسی دیپلماتیک

 محور دیگری که احتمالاً مدنظر کاخ سفید برای رخنه به محیط ایران است، جبران خلأ حضور مستقیم سیاسی از طریق احیای دفتر مستقل حافظ منافع آمریکاست. همان‌گونه که می‌دانیم، در حال حاضر آمریکا دفتر حافظ منافع مستقلی در تهران ندارد و از طریق سفارت سوئیس برخی خدمات کنسولی را در سطحی حداقلی دنبال می‌کند. آمریکا و جریان سلطه‌پذیر به این بهانه که دفتر متقابل ایران در آمریکا مستقل است، به‌دنبال احیای این دفتر در تهران هستند. سابقه‌ی تاریخی نشان می‌دهد که حضور دیپلمات‌های آمریکایی در هر نقطه از جهان با دخالت‌های آشکار و پنهان آن‌ها همراه خواهد بود. البته در کشور ما ایران نیز پیشینه‌ی سفارت سابق آمریکا در تهران در شکل‌دهی به کودتای 28 مرداد و نیز جاسوسی و دخالت‌های خسارت‌باری که در یک سال پس از انقلاب رخ داد، نشان می‌دهد که باید نگرانی‌های به‌مراتب بیشتری برای منافع ملی جمهوری اسلامی ایران داشت.

 

4. حمایت از جریان غرب‌گرا و سلطه‌پذیر

 دیگر محمل رخنه‌ی دشمن، در حمایت از جریان غرب‌گرای داخلی است. اعترافات صریحی که این روزها از کاخ سفید در لزوم حمایت از جریان غرب‌گرای داخل ایران به‌عنوان آخرین نقطه‌ی امید نظام سلطه شنیده می‌شود، چیزی نیست که بتوان آن را نادیده گرفت. هرچند این جملات را برخی مسئولان غربی برای اقناع رقبای خود برای پذیرش برجام به زبان می‌آورند، اما گویای واقعیات بسیاری درباره‌ی پشت‌صحنه‌ی سناریو نفوذ آمریکا به ایران است.

 

پیتر هارل از پژوهشگران اندیشکده‌ی «مرکز امنیت آمریکایی جدید» به مقامات کاخ سفید چنین تجویز می‌کند: «آمریکا باید یک استراتژی تهاجمی ترویج اصلاحات سیاسی و اجتماعی در ایران را دنبال کند. آمریکا در این موضوع که قبل از انقضای توافق هسته‌ای، شاهد اصلاحات سیاسی در ایران باشد، یک منفعت و علاقه‌ی زیادی دارد. آمریکا باید با سرمایه‌گذاری کردن روی توافق هسته‌ای، به ترویج اصلاحات در ایران کمک کند تا تعامل بیشتر مؤسسات غیردولتی آمریکایی و بین‌المللی و نهادهای جامعه‌ی مدنی در ایران تسهیل شود و نیز (واشنگتن) به باقی ماندن در کنار فعالانی در ایران که به‌دنبال اصلاحات سیاسی در کشور هستند، ادامه دهد.»

توماس فریدمن در روزنامه‌ی «نیویورک‌تایمز» می‌نویسد: «اوباما این توافق را می‌خواست تا نیروهای عمل‌گرا در ایران را هدف تقویت قرار دهد.» و البته جان کری نیز چنین لب به اعتراف می‌گشاید: «اگر کنگره این توافق را رد کند، ظریف و روحانی در داخل با مشکل جدی مواجه می‌شوند.»

 

5. منسی کردن شیطان بزرگ

 در دو سال اخیر، بعضاً مشاهده می‌شود که عده‌ای تلاش می‌کنند با تفکیک نظام سلطه به دو جریان مختلف، بخشی از سلطه‌گران را موجه جلوه داده و دشمنان جمهوری اسلامی ایران را به موجودی حقیر همچون رژیم صهیونیستی تقلیل دهند. علاوه بر آنکه چنین تفکیکی اساساً صحیح نیست، باید گفت این تلاش‌ها برای به فراموشی سپرده شدن شیطان بزرگ با برجسته‌سازی شیطان‌های کوچکِ متحد آن، دنبال می‌شود. آشکارا می‌توان گفت منافع رژیم صهیونیستی و آمریکا در یک امتداد است و تغییر دولت‌ها و انتخابات ریاست‌جمهوری ایالات‌متحده نیز تاکنون نتوانسته از این پیوند عمیق بکاهد. بنابراین این ادعا که آمریکا (به‌ویژه دولتمردان کنونی آن) از صهیونیست‌ها جدا هستند، خود نوعی مسیر برای رخنه‌یابی سلطه‌گران است.

 

6. تعامل راهبردی با غرب در موضوعات غیرهسته‌ای

 رهبر معظم انقلاب در خطبه‌های عید فطر امسال فرمودند: «همان‌طور که بارها تکرار کردیم، ما با آمریکا در مورد مسائل گوناگون جهانی و منطقه‌ای مذاکره‌ای نداریم. در مورد مسائل دوجانبه مذاکره‌ای نداریم. گاهی در موارد استثنایی مثل این مورد هسته‌ای، براساس مصلحت، مذاکره کرده‌ایم. این مورد هم فقط نبوده است، قبل از این هم مواردی بوده است که من در سخنرانی‌های عمومی قبلی به آن‌ها اشاره‌ کرده‌ام.

 

سیاست‌های آمریکا در منطقه با سیاست‌های جمهوری اسلامی 180 درجه اختلاف دارد.» همان‌طور که روشن است، زمانی که اهداف و منافع طرفین خصوصاً در محیط منطقه‌ای، در تضاد کامل قرار دارد، چگونه می‌توان مسیر تعامل را کارآمد دانست و بدان اتکا کرد؟ با این ‌حال و به‌رغم آنکه هنوز تأمین اهداف ملت ایران از مذاکرات هسته‌ای در هاله‌ای از ابهام قرار دارد، عده‌ای مصرانه تلاش می‌کنند مسیر تعامل و مذاکره با آمریکا در موضوعات غیرهسته‌ای همچون تحولات منطقه را بگشایند. در مقابل آمریکا نیز به‌شدت به چنین فضایی نیازمند است و تلاش خواهد کرد به بهانه‌های گوناگون، از برخی غفلت‌ها سوءاستفاده کرده و تعامل با سلطه‌گران را عادی‌سازی کند.

 

7. حضور اقتصادی

 برخی خوش‌باورانه تصور می‌کنند در دوره‌ی پسابرجام، با سرازیر شدن سرمایه و فناوری غرب به‌سوی ایران، گشایش اقتصادی فوق‌العاده‌ای رخ خواهد داد. بسیاری از صاحب‌نظران واقع‌بین، در تحقق چنین حالتی تردید جدی دارند و معتقدند حضور اقتصادی غرب در دوره‌ی پسابرجام بیشتر در سطح بازار مصرف کالاهای غربی و نیز حضور برندهای مصرفی غرب همچون فروشگاه‌های زنجیره‌ای و... خواهد بود. تأملی در سفر چند هیئت دیپلماتیکی که در هفته‌های اخیر از تهران دیدن کردند نیز مؤید همین ادعاست که بیشتر به‌دنبال بازاریابی برای کالاهای خود بوده‌اند تا سرمایه‌گذاری و انتقال فناوری، خصوصاً در حوزه‌های راهبردی و تأثیرگذار در پیشرفت کشور. البته این سطح از حضور اقتصادی غرب، منافع دیگری را نیز دنبال می‌کند و آن وابسته‌سازی بازار و ذائقه‌ی مصرف‌کننده‌ی ایرانی به کالای غربی، کنترل از راه دور بازار و گردش پول در اقتصاد ملی ایران و نیز داشتن فرصت‌های بالقوه برای دخالت در اقتصاد ایران است.

 

8. دخالت در انتخابات

 کشور ما امسال با دو رویداد مهم سیاسی و سرنوشت‌ساز مواجه است و برآوردها نشان می‌دهد چشم طمع دشمن بار دیگر این دو انتخابات را هدف گرفته است. بی‌تردید اگر روند رخنه‌ی تمام‌عیار فرهنگی، سیاسی و اقتصادی دشمن تاحدی با موفقیت همراه شود، غرب می‌تواند امیدوار باشد که میوه‌های این سناریو در اسفندماه 94 چیده شود. از این‌رو لازم است آحاد ملت و نهادهای ذی‌ربط درخصوص تلاش جریان سلطه‌پذیر و گرادهندگان به دشمن برای رخنه در حاکمیت، حداکثر هوشیاری را به خرج دهند.

 

فرجام سخن

 در نهایت می‌توان گفت اکنون نظام سلطه با تمام قوا «پشت دروازه‌های نظام اسلامی» به کمین نشسته است و مترصد فرصتی است تا از فضای دوره‌ی پسابرجام حداکثر استفاده را نموده و به جامعه و کشور ما نفوذ کند. این رخنه‌ تمام‌عیار است و کوچک‌ترین غفلت می‌تواند لطمات جبران‌ناپذیری را به‌همراه داشته باشد. در چنین شرایطی، حفظ انسجام ملی و روشنگری درباره‌ی سناریوی شوم دشمن می‌تواند در آشفته کردن این کابوس آمریکایی مؤثر واقع شود.

 

غرب و سناریوی دودستگی و نفوذ

در این مقاله آمده است: نگاهی به بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدارهای گذشته‌ خود بعد از توافق، نشان‌دهنده‌ این است که ایشان بر روی چند موضوع تمرکز ویژه‌ای داشته‌اند: نخست مسأله‌ انذار از ایجاد دودستگی توسط غرب در جامعه و دوم انذار نسبت به تلاش غرب به رهبری آمریکا برای نفوذ به فضای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در کشور. با تمرکز بر این دو مورد از یک‌سو و مصادیق دیگر، سه سناریوی غرب بعد از توافق را به‌صورت گذرا مرور می‌کنیم و دو راه‌حل مواجهه با آن‌ها را بررسی می‌نماییم‌.

 

سناریوهای غرب بعد از توافق:

سناریوی اول؛ همسویی مردم و شکاف در نخبگان هدف بلندمدت آمریکایی‌ها؛

 یکی از مهم‌ترین اهداف غرب، که اتفاقاً برنامه‌ریزی دقیقی برای عملی کردن آن در پس پرونده هسته‌ای ایران نیز وجود داشته، ایجاد شکاف در کشور بین گروه‌های سیاسی مختلف و در لایه عمیق‌تر بین گروه‌های اجتماعی بوده است. مسئله هسته‌ای به‌عنوان مسئله‌ای که نزدیک به 12 سال بین ایران و غرب در سطوح مختلف ردوبدل شده است، برای غرب و به‌زعم او از پتانسیل فراوانی برای دست یازیدن به این مهم برخوردار است. به نظر کارشناسان همین موضوع سبب شد تا رهبر معظم انقلاب سال را با همدلی و هم‌زبانی نام‌گذاری کنند. گویا مشخص بود که جامعه ایرانی درگیر موضوعی خواهد شد که امکان ایجاد دودستگی در آن را فراهم خواهد کرد. و با توجه به احتمال امضای توافق بین ایران و E3+3 آن موضوع، نیز توافق هسته‌ای بود. نگاهی به سیاست‌های شفاهی و عملی آمریکایی‌ها در روزهای بعد از توافق نشان می‌دهد که بر روی این سیاست خود به‌شدت تمرکز کرده‌اند. کنار هم قرار دادن این سیاست‌ها نشان‌دهنده شبیه به پر کردن پازل‌های یک معما است.

 

سناریوی دوم؛ بزرگنمایی بخش‌هایی امنیتی توافق توسط آمریکایی‌ها؛

 آمریکایی‌ها تلاش دارند تا با تفسیرهای متناقض و برخی بزرگنمایی‌ها، تفسیرهای متفاوتی از متن توافق ارائه دهند که این تفسیرها سبب ایجاد اختلافات در داخل کشور شود. و اتفاقاً بندهایی که پیرامون مسائل امنیتی ایران هست مورد تفسیرهای متفاوت و شاذ آن‌ها قرار می‌گیرد و از منظر آن‌ها چون نسبت به این موضوع در کشور حساسیت وجود دارد، لذا وحدت کشور آسیب‌پذیر شده و دودستگی ایجاد می‌شود.

یکی از این تفاسیر به رأی موضوع ممنوعیت فعالیت‌ها، خریدوفروش موشک‌های با قابلیت‌های خاص است که مندرج در قطعنامه 2231 شورای امنیت ملل متحد بوده. علی‌رغم اینکه متن قطعنامه کاملاً روشن بوده و ایران را از انجام کار بر روی موشک‌های بالستیک منع نکرده و مستقیماً ذکر شده است که «از ایران خواسته می‌شود» که این اقدامات را انجام ندهد، اما آمریکایی‌ها اصرار دارند که بند مورد نظر را این‌گونه تفسیربه‌رأی کنند که طبق این قطعنامه «ایران از هرگونه به اشتراک‌گذاری فناوری موشکی، خرید فناوری موشکی، تبادل فناوری موشکی و کار بر روی موشک‌ها منع شده است.» آمریکایی‌ها به تعبیر وزیر خارجه این کشور اصرار دارند که تفسیر کنند که «ایران ذیل بند 41 که تحت فصل 7 منشور و الزام‌آور است نمی‌تواند این کار را انجام دهد و همان ادبیات (که در قطعنامه 1929 شورای امنیت که ایران را از فعالیت‌های موشکی ممنوع می‌کرد)، را هم دارد.»

 

به نظر می‌رسد این تفسیر‌به‌رأی‌های مقامات آمریکایی، علی‌رغم تلاش برای راضی کردن تندروهای جنگ‌طلب این کشور و مجاب کردن مخالفین داخلی، هدفی فراتر از آن نیز دارد و آن تشکیک در فضای داخلی ایران نسبت به این توافق به‌عنوان «توافقی منافی با امنیت ملی کشور» است.

 

سناریوی سوم؛ ورامتنی جلوه دادن مذاکره

 سیاست دیگر آمریکایی‌ها ورامتنی جلوه دادن توافق است. آن‌ها تلاش می‌کنند با پیوند دادن سیاست‌های منطقه‌ای جمهوری اسلامی به توافق، جامعه و متحدان منطقه‌ای ایران را نسبت به سیاست‌های تهران مبنی بر مذاکره که گفته می‌شود صرفاً در خصوص مسئله هسته‌ای بوده، دچار شک و شبهه کرده، و به این گزاره التقاطی رهنمون کنند که سیاست استکبارستیزی جمهوری اسلامی دستخوش دگرگونی شده است. لذا هم به تعبیر خود، ایران را مهار خواهد کرد و با پذیرش و جا افتادن چنین مسئله‌ای این ایده را نهادینه می‌کند که ایران عامل بسیاری از ناامنی‌ها در منطقه محسوب می‌شود و هم جامعه ایران را دچار سرخوردگی کنند تا این ایده القا شود که سیاست‌های اصولی جمهوری اسلامی دستخوش تغییر شده است.

 

راه‌کارها

 نخست؛ نگاهی چندلایه و عمیق‌تر به تحولات پساتوافق

 تاریخ یک ملت سرشار از اتفاقاتی است که آن ملت از زوایای مختلف به آن می‌نگرد، اما ماندگارترین آن حوادث، آن‌هایی هستند که رویکرد به آن‌ها با چندلایه عمیق‌تر از روزمرگی است. تحلیل لایه‌های عمیق کمک می‌کند که ارتباط بین حوادثی که به‌ظاهر بی‌ارتباط با هم نیستند، مکشوف و منجر انباشت تجربه تاریخی آن ملت شود. چون موضوع بحث ما در اینجا پیرامون هسته‌ای است، در لایه‌های ابتدایی چنین به نظر می‌رسد که نگرانی‌ها از مسئله هسته‌ای ایران غرب را به این نتیجه رسانده که این موضوع را مختومه کرده و «صلح و امنیت را برای جهان» به ارمغان آورد. در اینجا به‌هیچ‌وجه بحث بر سر این موضوع نیست که آیا توافق «خوب» است یا «بد». بلکه موضوع مورد بحث این است که به این مسئله باید با رویکردی با توجه به تمام شرایط نگریست. برای مثال بایستی به این موضوع دقت داشت که علت تلاش برای ورامتنی جلوه دادن توافق توسط غرب به رهبری آمریکا چیست، تأکید چندباره مقامات آمریکایی نسبت به شرایط داخلی ایران و لزوم تغییر در آن به چه سبب است، علت برجسته نشان دادن قسمت‌ها امنیتی توافق توسط آمریکایی‌ها چیست و ... .

 

دوم؛ حفظ وحدت

 رهبر معظم انقلاب در دیدار رمضانی کارگزاران نظام پیش از رسیدن به توافق به برخی نکات اشاره کردند که با گذشت روزهای بیشتر از این توافق پی به برخی از سیاست‌های آمریکا که پیش‌تر توسط ایشان هشدار داده بودند، می‌بریم، ایشان در بخشی از فرمایشات اشاره کردند: «طرف مقابل ما، یعنی دولت کنونی و مدیریت کنونی آمریکا، به این توافق احتیاج دارد؛ این هم یک‌طرف دیگر قضیه است؛ این‌ها نیاز دارند به این؛ یک پیروزی بزرگی برای آن‌ها محسوب می‌شود اگر بتوانند به آن مقصود خودشان در اینجا برسند. این در واقع پیروزی بر انقلاب اسلامی است؛ پیروزی بر ملّتی است که داعیه‌ی استقلال دارد؛ پیروزی بر کشوری است که می‌تواند الگوی کشورهای دیگر باشد؛ دستگاه مدیریت آمریکا به این [توافق] نیازمند است. همه‌ی بگومگوها و چک‌وچانه‌ها و بدعهدی‌ها و تقلب‌هایی که حضرات می‌کنند، بر محور این دو موضوع می‌چرخد.»

 

به همین سبب رهبر معظم انقلاب فرمودند: «ملت ایران باید متحد باشد. از این قضایای هسته‌ای و غیرهسته‌ای و مانند این‌ها، دودستگی درست نشود که هر دسته یک‌جور بگویند - بالاخره یک کاری است دارد انجام می‌گیرد، مسئولانی دارد، دنبال می‌کنند؛ ان‌شاءالله آنچه منافع ملی است تشخیص بدهند و دنبال آن باشند- بین مردم نباید دودستگی به وجود بیاید.» رهبر معظم انقلاب با علم به سیاست‌های مورد نظر آمریکا در ادامه فرمودند «دشمن این را می‌خواهد. الآن هم اگر کسی تعقیب کند این سخن‌پراکنی‌های بیگانگان را، این رادیو-تلویزیون‌ها و این وبگاه‌هایی که از طرف آن‌ها دارد همین‌طور مرتب توسعه پیدا می‌کند و مرتب هم دارند مطلب می‌دهند، دنبال این هستند که بین مردم دودستگی ایجاد کنند؛ نگذارید دودستگی بشود؛ وحدت را حفظ کنید، با هم باشید.»

 

گزینه نفوذ، نقشه جدید آمریکا

در این مقاله می‌خوانیم: در یک برآورد از رویه‌ی غرب و به‌خصوص مقامات آمریکایی، برخی از لایه‌های پنهان اهداف غرب از مذاکره با ایران بیشتر مشهود می‌شود. همان‌طور که جمهوری اسلامی برای مذاکره، اهدافی را تعیین کرده بود، غرب به رهبری آمریکا نیز اهدافی را برای مدیریت جمهوری اسلامی و مهار آن مد نظر قرار داده بود که جلوگیری از «استقلال کشور به‌عنوان یکی از شاخص‌های انقلاب»، «تقویت شبکه‌ی حامیان غرب در ایران و ایجاد دودستگی در جامعه‌ی ایران»، «جلوگیری از نفوذ بین‌المللی ایران»، «جلوگیری از تبدیل شدن ایران به‌عنوان یک الگوی جدید نظام سیاسی»، از جمله‌ی آن‌ها است.

 

با اندک تأملی در رفتار و گفتار مقامات آمریکایی بعد از جمع‌بندی وین، به‌وضوح می‌توان این موضوع را مشاهده کرد که نگاه آنان به گفت‌وگوی با ایران، چیزی فراتر از صرفا مذاکرات هسته‌ای است. در حقیقت همان‌طور که پیش از این نیز گفته شد، مذاکرات هسته‌ای، ماهیت ژئوپلتیک و جهانی دارد. آن‌چنان‌که رهبر معظم انقلاب نیز در بیانات خود در دیدار اعضای مجمع جهانی اهل بیت علیهم‌السلام، با اشاره به بستن راه نفوذ آمریکایی‌ها فرمودند: «آ‌ن‌ها به خیال خودشان، در این جریان مذاکرات هسته‌ای، این توافقی که حالا نه در اینجا هنوز تکلیفش معلوم است، نه در آمریکا... نیّت آن‌ها این بود که از این مذاکرات و از این توافق، وسیله‌ای پیدا کنند برای نفوذ در داخل کشور. ما این راه را بستیم و این راه را به طور قاطع خواهیم بست؛ نه نفوذ اقتصادی آمریکایی‌ها را در کشورمان اجازه خواهیم داد، نه نفوذ سیاسی آنها را، نه حضور سیاسی آنها را، نه نفوذ فرهنگی آنها را؛ با همه‌ی توان -که این توان هم بحمدالله امروز توان زیادی است- مقابله خواهیم کرد؛ اجازه نخواهیم داد. در منطقه هم همین‌جور؛ در منطقه هم آن‌ها می‌خواهند نفوذ ایجاد کنند؛ حضور برای خودشان دست‌وپا کنند و اهداف خودشان را در منطقه دنبال کنند.»

 

نخست؛ تلاش برای نفوذ در سیاست‌های داخلی ایران

 اندیشکده‌ی «مرکز امنیت آمریکای جدید» در گزارش اخیر خود صراحتا به این موضوع اشاره می‌کند که ایالات متحده می‌بایست از فضای به‌وجودآمده از مذاکرات هسته‌ای با ایران استفاده کرده و شبکه‌ی حامیان غرب در ایران را فعال کند تا از این طریق، تغییرات سیاسی- فرهنگی در ایران به‌وجود آورد. این همان موضوعی است که می‌توان در گفتار دولتمردان آمریکایی از جمله باراک اوباما و جان کری نیز مشاهده کرد. بنابراین آمریکایی‌ها به دنبال ایجاد فضایی برای نفوذ در عرصه‌ی سیاسی کشور و یا تغییر در روندهای سیاسی و تصمیم‌گیری کشور هستند. برای دستیابی به این هدف نیز از سیاست‌هایی چون ایجاد دودستگی یا دوگانه‌سازی استفاده می‌کنند. خطاب قرار دادن عده‌ای به عنوان «مستعد»، «تجدیدنظرطلب»، «نسل جوان» در اظهارات اوباما، یا «جوانانی که آینده می‌خواهند»، و همچنین قلمداد کردن مخالفین رابطه با آمریکا با عنوان «تندروها» در اظهارات جان کری، از همین دست دوگانه‌سازی‌ها و ایجاد شکاف در جامعه‌ی ایران است.

 

نمود بارز و ترجمان این سیاست را نیز می‌توان در اظهارات رئیس‌جمهور آمریکا چند روز بعد از مذاکرات وین، در 19 مردادماه (11 آگوست 2015) در مصاحبه با وب‌سایت مایک «Mic» مشاهده کرد. وی بیان داشت «در داخل ایران باید گذار صورت بگیرد، حتی اگر تدریجی باشد. گذاری که طی آن درک شود که شعار مرگ بر آمریکا و انکار هولوکاست توسط رهبران ایران، و تهدید اسرائیل به نابودی و دادن اسلحه به حزب‌الله، گروهی که در فهرست تروریستی قرار دارد، و کارهایی از این دست، از ایران، در چشم بخش اعظم جهانیان، کشوری طردشده می‌سازد.»

 

 باراک اوباما ادامه داد: «به شما قول می‌دهم در لحظه‌ای که رژیم ایران از این نوع گفتار و رفتار دست بردارد، بلافاصله در چشم جهانیان نفوذ و قدرت بیشتری پیدا خواهد کرد. امید من این است که چنین اتفاقی بیفتد. چنین امری نیازمند تغییر در سیاست و رهبری ایران است. تغییر طرز فکر در زمینه رویکرد ایران به بقیه جهان و رویکردشان به کشورهایی مثل ایالات متحده.»

 

 همچنین اظهارات جان کری در کمیته‌ی روابط‌خارجی سنا، اظهاراتی به‌طور خاص در جهت نیل به این نیات است. جان کری در دوم مردادماه (24 ژولای 2015) در شورای روابط‌خارجی آمریکا در پاسخ به سؤال «ریچارد هاس» مبنی بر اینکه آیا شما معتقدید در این پانزده سال تغییر فاحشی در رفتار ایران صورت می‌گیرد، با اظهار اینکه آمریکا نسبت به آینده‌ی ایران حساب باز کرده بیان داشت «من نمی‌دانم تا 15 سال دیگر چه اتفاقی می‌افتد جز اینکه می‌دانم اتفاقات زیادی در کشورها رخ خواهد داد.»

 

دوم؛ تلاش برای تغییر رفتار ایران در قبال تحولات منطقه

 آمریکایی‌ها در فضای بعد از جمع‌بندی وین، همچنین دو موضوع مهم دیگر را نیز مورد پیگیری قرار داده‌اند، نخست تلاش برای گره‌زدن مسائل منطقه‌ای به جمع‌بندی وین، و دوم نفوذ در منطقه و تلاش برای تغییر رفتار ایران در منطقه. بر همین اساس باید گفت: غربی‌ها و آمریکایی‌ها به شدت علاقه‌مندند تا ناامنی‌های منطقه‌ی غرب آسیا (که اتفاقا خود عامل به وجودآورنده‌ی آن‌ها محسوب می‌شوند) را به‌عنوان یکی از پیوست‌های این مذاکرات قلمداد کرده و توافق احتمالی را به خیال خود، به مثابه «اخذ مجوزها و تضمین‌های امنیتی ایران به آمریکا در قبال منطقه» نشان دهند. این همان گزاره‌ای است که طی روزهای اخیر به کرات توسط مقامات غربی، به‌خصوص مسئولین آمریکایی و انگلیسی بر آن اصرار شده است، به‌گونه‌ای که وزیرخارجه‌ی انگلیس، وزیرخارجه‌ی آمریکا و حتی رئیس‌جمهور این کشور نیز در روزهای اخیر بر آن پافشاری کرده‌اند.

 

برای مثال، فیلیپ هاموند، وزیرخارجه‌ی انگلیس در مصاحبه با شبکه سعودی الحدث طی اظهاراتی اظهار داشت: «روشن است که صداهایی در داخل ایران وجود دارد، اما ما امیدواریم که با بازگشت ایران به تعامل با جامعه بین‌الملل، با تبدیل شدن به بازیگری با نقش بیشتر در جامعه‌ی بین‌الملل، در این مسیر شاید رفتارش در منطقه را اصلاح کند.» وزیرخارجه‌ی آمریکا نیز در کنفرانس خبری مشترک خود در تاریخ 11 مرداد ماه با وزیرخارجه‌ی مصر (قبل از سفر به منطقه‌ی خلیج فارس) در بخشی از سخنان ضدایرانی خود اظهار داشت: «ایران در فعالیت‌های بی‌ثبات‌کننده‌ی منطقه دست دارد.» همچنین وی بعد از اتمام جلسات با همتایان خود در حاشیه‌ی جنوبی خلیج فارس اظهار داشت: «وزرای شرکت‌کننده در این نشست بر این نکته اتحاد نظر دارند، زمانی که توافق هسته‌ای ایران اجرا شود به امنیت دراز مدت منطقه کمک می‌کند.»

 

 دیوید کامرون، نخست‌وزیر انگلیس نیز در اظهاراتی بعد از مذاکرات وین بیان داشت: «ما خواستار تغییر در نگرش ایران در موضوعاتی مانند سوریه و یمن و تروریسم در منطقه و تغییر در رفتار (ایران) هستیم.»

 

 به‌همین دلیل رهبر معظم انقلاب در بیانات خود در خطبه‌های نماز عید فطر، به این نکته اشاره کرده و فرمودند: «چه این متن تصویب بشود و چه نشود، ما از حمایت دوستانمان در منطقه دست نخواهیم کشید... نکته‌ی بعدی این است که با این مذاکرات و با متنی که تهیّه شده است، در هر صورت سیاست ما در مقابل دولت مستکبر آمریکا هیچ تغییری نخواهد کرد. همان‌طور که بارها تکرار کردیم، ما با آمریکا در مورد مسائل گوناگون جهانی و منطقه‌ای مذاکره‌ای نداریم... سیاست‌های آمریکا در منطقه با سیاست‌های جمهوری اسلامی 180 درجه اختلاف دارد.»

 

از سویی دیگر، یکی دیگر از سیاست‌های غرب که در روزهای اخیر بیشتر رخ نمایانده، تلاش برای جلوگیری از «نفوذ منطقه‌ای ایران و تبدیل شدن این کشور به یک الگو در سطح منطقه‌ای و بین‌المللی» است. آمریکایی‌ها به شدت از نفوذ منطقه‌ای گفتمان انقلاب اسلامی هراسناکند. برای جلوگیری از گسترش گفتمان انقلاب اسلامی، سناریوی «اختلاف‌افکنی» و «دوگانه‌سازی» را از دیر باز مد نظر قرار داده‌اند. از یک‌سو با ترویج دوگانه‌های برساخته‌ای چون «شیعه و سنی» یا «عرب و عجم»، یک جنگ مذهبی و قومیتی در منطقه راه انداخته‌اند و از دیگر سو غرب آسیا را بازار مصرف تسلیحات خود کرده و چرخ صنعت تسلیحاتی خود را بدین‌گونه می‌چرخانند.

 

در یک نگاه کلان، اگرچه ممکن است در کوتاه‌مدت، آمریکایی‌ها به‌زعم خود به برخی از اهداف‌شان در منطقه رسیده باشند، اما نفوذ منطقه‌ای ایران در میان‌مدت و بلندمدت برای مقامات واشنگتن تبدیل به یک کابوس شده است. این همان موضوعی است که چندی پیش، نشریه‌ی آتلانتیک هم به آن اشاره کرده و چنین نوشته بود: « «حالا با گذشت این سال‌ها، روشن شده است که تحلیلگران جنگ‌طلب و توجیهاتی که آن‌ها شکل داده بودند، کاملا غلط بوده است. مداخله در عراق، دست آمریکا در برابر ایران را تقویت نکرد. بلکه، اهرمی ژئوپلیتیک در برابر ایالات متحده، در اختیار ایران قرار داد و حتی این کشور را قادر ساخت تا بدون آنکه بهایی بپردازد، جان نیروهای آمریکایی را بگیرد. همان طور که آسوشیتدپرس گزارش کرده، نفوذ ایران در منطقه به سطح بی‌سابقه‌ای رسیده است. درسی که در زمینه سیاست خارجی باید از این موضوع گرفت، این نیست که جنگ‌طلب‌ها اشتباه می‌کردند، هرچند که می‌کردند. این هم نیست که قدرت گرفتن ایران، آمریکا را در معرض خطر قرار داده است... درسی که باید گرفت، این است که آمریکایی‌ها توان خود برای تدوین راهبردی کلان و پیش‌بینی نتایج مداخلات خارجی در گذر زمان را به میزان بسیار زیادی دست بالا گرفته‌اند.»

 

تغییرات فرهنگی پساتوافق؟

در مقاله دیگری از این ویژه‌نامه امده است: رهبر معظم انقلاب در دیدار خود با میهمانان مجمع جهانی اهل‌بیت علیهم السلام درباره نقشه نفوذ بیگانگان در کشورهای اسلامی سخن گفتند و فرمودند: «نقشه‌ی دوّم دشمن نفوذ است؛ می‌خواهند در کشورهای اسلامی و در کشورهای این منطقه، یک نفوذی به وجود بیاورند که تا ده‌ها سال ادامه داشته باشد. امروز آمریکا آبروی گذشته را در این منطقه ندارد؛ می‌خواهند این را بازسازی کنند. در کشور ما هم قصدشان همین است؛ در ایران هم نیّتشان این است. آن‌ها به خیال خودشان، در این جریان مذاکرات هسته‌ای - این توافقی که حالا نه در اینجا هنوز تکلیفش معلوم است، نه در آمریکا؛ هم اینجا معلوم نیست که رد بشود یا قبول، هم آنجا معلوم نیست که رد بشود یا قبول- نیّت آن‌ها این بود که از این مذاکرات و از این توافق، وسیله‌ای پیدا کنند برای نفوذ در داخل کشور. ما این راه را بستیم و این راه را به‌طور قاطع خواهیم بست؛ نه نفوذ اقتصادی آمریکایی‌ها را در کشورمان اجازه خواهیم داد، نه نفوذ سیاسی آن‌ها را، نه حضور سیاسی آن‌ها را، نه نفوذ فرهنگی آن‌ها را؛ با همه‌ی توان -که این توان هم بحمدالله امروز توان زیادی است- مقابله خواهیم کرد؛ اجازه نخواهیم داد.» (26/5/94)

 

واقعیت تاریخی نشان داده است که استعمارگران هر مقدار که بتوانند سلطه و نفوذ خود را در کشورها حفظ کنند کوتاه نمی‌آیند و اگر در جایی مجبور به ترک عرصه می‌شوند از سر ناچاری است. آمریکا نیز پس از جنگ جهانی دوم و ظهور به‌عنوان یک ابرقدرت، کوشیده است به استعمار کشورها به‌اندازه‌ای که می‌تواند بپردازد و ایران را به دلیل موقعیت ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک یکی از اهداف خود به شمار آورده است.

 

آمریکا همواره به دنبال نفوذ در ایران بوده است

 با پیروزی انقلاب اسلامی نفوذ سیاسی و رسمی آمریکا در ایران خاتمه پیدا کرد، اما رژیم ایالات‌متحده همواره به دنبال نفوذ در ایران و باز کردن جای پای خود در کشور بوده است که از ابتدای پیروزی انقلاب تاکنون تا حد مقدور ادامه یافته است. به دلیل تغییر حکومت شاهنشاهی و استقرار نظام مردمی و انقلابی در ایران و پس از اعلام قطع رابطه سیاسی ایالات‌متحده با ایران در فروردین 59، و نیز به دلیل ایستادگی و قاطعیت امام راحل (ره) و قاطبه مسئولان در برابر آمریکا، این کشور دستاویز رسمی برای نفوذ در ایران نداشت. لذا تنها چاره و راهی که می‌توانست استفاده شود تمسک به نیروهای داخلی متمایل به غرب و طرفدار منافع آمریکا بود که بعضاً در بدنه حاکمیت هم حضور داشته و مسؤولیت‌هایی را به عهده داشتند.

 

تصمیم چند سال اخیر نظام برای مذاکرات هسته‌ای و نشستن نمایندگان ایران و آمریکا در پای میز مذاکره، فرصت مناسبی فراهم آورد تا آمریکا با همکاری نیروهای داخلی همسو با خود چنین وانمود کند که انقلاب اسلامی ایران تسلیم نظام سلطه شده و پس از اصرار چندین ساله بر عدم مذاکره، حاضر به مذاکره با قدرت‌های جهانی شده است. البته تأکید چندباره رهبر معظم انقلاب بر محدود بودن این مذاکرات در سطحی دیپلماتیک (وزرای خارجه) و در موضوعی خاص و فنی (ابعاد غنی‌سازی هسته‌ای و رفع تحریم‌ها) راه را بر این تلقی بست که مذاکرات جنبه ایدئولوژیک و اعتقادی دارد و به اصول و مبانی انقلاب برمی‌گردد.

 

اما پس از حصول توافقی میان وزرای خارجه ایران و گروه 5+1 که هنوز به توافقنامه تبدیل نشده و آینده آن مشخص نیست، مجدداً تلاش‌ها و حرف‌وحدیث‌ها شدت گرفت و برخی از گروه‌های سیاسی و رسانه‌های وابسته با آن‌ها می‌کوشند این توافق را آشتی ایدئولوژیک (یا درواقع تسلیم ایدئولوژیک) نظام جمهوری اسلامی با آمریکای سلطه‌گر و استکباری وانمود کنند و با بزک کردن چهره خبیث و جنایتکار آمریکا، راه ورود و نفوذ او را به کشور هموار کنند.

 

تغییرات فرهنگی پساتوافق؟

 در ماه‌های اخیر، عده‌ای از تغییرات فرهنگی در فضایی که نام پساتوافق بر آن نهاده‌اند سخن به میان می‌آورند و حتی معتقدند دستاوردهای فرهنگی توافق هسته‌ای – حتی اگر این توافق به تصویب هم نرسد – بیشتر از تأثیرات اقتصادی و سیاسی آن است و حتی نفس مذاکره هم نشان از آن دارد که راه برای آشتی با آمریکا باز است و می‌توان به ‌روزی فکر کرد که سفارت آمریکا در ایران نیز بازگشایی شود. رسانه‌هایی نیز این سخنان را با آب‌وتاب و تیترهای درشت نقل کردند و از آن استقبال نمودند تا فضای ذهنی و فرهنگی جامعه و افکار عمومی را چنین سازمان‌دهی و جهت‌دهی کنند که مدیران عالی جمهوری اسلامی از شعارهای خود دست کشیده و با نظام حاکم بر جهان کنار آمده‌اند. در بیرون از مرزهای کشور هم رسانه‌های وابسته به دستگاه استکبار در این تنور می‌دمیدند تا بر افکار مردم ایران تأثیر بیشتری بگذارند.

 

رهبر معظم انقلاب در 6 تیرماه امسال در دیدار با خانواده شهدای هفتم تیر درباره این شیطنت‌ها هشدار دادند و فرمودند:امروز کشور به شناخت دشمن [نیاز دارد]. دشمن را بشناسیم؛ دشمنان جهانی که خودشان را به‌وسیله‌ی انواع و اقسام اقلام آرایشیِ رسانه‌ای و تبلیغاتی بزک می‌کنند و در مقابل چشم قرار می‌دهند، بشناسیم؛ آمریکا را بشناسیم. ... آن کسانی که امروز سعی می‌کنند از این هیولا - که سیاست‌های آمریکایی و سیاست‌های بعضی از دنباله‌روان آمریکاست - یک چهره‌ی موجهی معرفی کنند، این‌ها دارند خیانت می‌کنند؛ این‌ها دارند جنایت می‌کنند. این کسانی که این حقیقت روشن را کتمان می‌کنند، این دشمنی خباثت‌آلود را در زیر پرده‌های توجیه می‌پوشانند، این‌ها دارند خیانت می‌کنند به این ملّت. کشور ما و ملّت ما احتیاج دارد دشمن را بشناسد، عمق دشمنی را بفهمد.»

 

همان‌گونه که ذکر شد جریانی که می‌کوشد راه را برای بازگشت آمریکا به کشور باز کند از ابتدای انقلاب فعال بوده و مخصوص دوره اخیر نیست. بیانات رهبر معظم انقلاب در این خصوص را می‌توان در مقاطع زمانی مختلف و نیز در سخنان امام خمینی (ره) مشاهده کرد. نمونه همین بیانات در 28 بهمن سال 92 نیز ایراد شده است: «یک عده سعی نکنند چهره‌ی آمریکا را بزک کنند، آرایش کنند، زشتی‌ها و وحشت‌آفرینی‌ها و خشونت‌ها را از چهره‌ی آمریکا بزدایند در مقابل ملت ما، به‌عنوان یک دولت علاقه‌مند، انسانْ‌دوست معرفی کنند. ...چطور می‌شود این چهره را با بزک و آرایش تغییر داد در مقابل چشم ملت ایران؟»

 

با نظر به این هشدارهای رهبر معظم انقلاب به‌روشنی می‌توان اهمیت نفوذ فرهنگی استکبار و نیز خطیر بودن فرهنگ‌سازی در خصوص نفوذ استکبار در کشور و عبور از مرزهای اعتقادی و مبانی فکری و ارزشی نظام اسلامی را درک کرد و ضرورت جلوگیری از این فضاسازی رسانه‌ای را فهمید. اما نفوذ فرهنگی دقیقاً بر کدام بخش از ارزش‌های نظام اسلامی متمرکز شده است؟

 

 ورود مک‌دونالد به کشور؟

 بعد از پایان مذاکرات وین، رسانه‌ها خبر از فراخوان شرکت «مک‌دونالد» برای راه‌اندازی نمایندگی خود در ایران خبر دادند و سایت این شرکت رسماً فرم اشتراک خود را برای ایران منتشر کرد.

 

ورود نمادها و برندهای شناخته‌شده غربی مانند مک‌دونالد که تجربه آن در دوران مشرف به فروپاشی شوروی موفق عمل کرده و نشان‌دهنده شوق وافر مردم شوروی به حضور آمریکا در کشور خود تعبیر شده است یک نفوذ فرهنگی محسوب می‌شود؛ خصوصاً وقتی رسانه‌ها بر موج آن سوار می‌شوند. نمونه‌های فراوانی از گزارش‌ها و مستندهای رسانه‌های بیگانه مشاهده شده که با نمایش تصاویری از افرادی که تقید زیادی به ارزش‌های اسلامی یا انقلابی ندارند، کوشیده‌اند از پایان انقلاب اسلامی سخن بگویند.

 

درحالی‌که این نمادها روبناها و مظاهر سطحی هستند و لزوماً به معنای عبور مردم از ارزش‌های نظام شمرده نمی‌شوند. تمرکز اصلی دشمن که باید آن را نفوذ فرهنگی غرب به شمار آورد، تغییر روحیه و رویکرد انقلابی در میان مردم و مسئولان و به فراموشی سپردن ماهیت تمدنی، اخلاقی، فرهنگی و فکری آمریکا و نظام سلطه و نیز استحاله ماهیت و هویت اسلامی و شعارهای دین‌مدارانه و خداباورانه انقلاب است.

 

از این رو رهبر معظم انقلاب به‌درستی دست بر گزینه استکبارستیزی و افشا کردن چهره غیرانسانی آمریکا گذاشته‌اند و از این طریق نفوذ فرهنگی دشمن را که سایر مظاهر نفوذ بر آن متکی و مبتنی است خنثی می‌کنند.

 

ویژه‌نامه اینترنتی «نفوذ» در پایگاه اطلاع‌رسانی راسخون منتشر شده است و علاقه‌مندان به مشاهده و استفاده از این ویژه‌نامه می‌توانند به نشانی اینترنتی www.rasekhoon.net مراجعه کنند./907/ت302/ف

ارسال نظرات