۱۲ آبان ۱۳۹۴ - ۱۵:۳۷
کد خبر: ۲۹۹۷۰۰
به مناسبت فرا رسیدن 13 آبان؛ روز مبارزه با استکبار جهانی

بازخوانی دیدگاه های رهبر انقلاب در «اصول» مواجهه با استکبار و رژیم آمریکا

خبرگزاری رسا در آستانه فرا رسیدن 13 آبان ماه، سالروز تسخیر لانه جاسوسی و روز مبارزه با استکبار جهانی به بازخوانی دیدگاه های رهبر معظم انقلاب در اصول مواجهه با استکبار و رژیم جنایت کار آمریکا پرداخته است.
رهبر معظم انقلاب
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، رهبر معظم انقلاب دو روز قبل، در دیدار با مسئولان وزارت امور خارجه، فرمودند:
«سیاست خارجی کشور مانند همه‌ی کشورهای جهان بر منافع بلندمدت و اصول و ارزش‌ها استوار است و با رفت‌وآمد دولت‌ها با سلایق سیاسی گوناگون، تغییر نمی‌کند؛ دولت‌ها فقط در تاکتیک‌ها و ابتکارات اجراییِ راهبردهای سیاست خارجی تأثیرگذار و دخیلند.
 
همه‌ی تاکتیک‌های دیپلماسی در دولت‌های مختلف باید در خدمت پیشبرد اصول سیاست خارجی در قانون اساسی باشد و نمایندگان سیاسی ایران در خارج، خود را نماینده و مدافع جدی و منطقی سیاست‌های نظام بدانند.» (10/8/1394)
 
حال، در این راستا و در آستانه 13 آبان و روز مبارزه با استکبار جهانی، سعی شد «اصول» مواجهه با استکبار از دیدگاه ایشان استخراج شود که در نتیجه می توان اصولی که بایستی توسط مسئولان کشور در دورانهای مختلف در «تعاملات با رژیم آمریکا» رعایت شود، در همین اصول جست. از آنجا که:
 
«ما هم که اسم آمریکا را بارها مى‌آوریم؛ ملّت ما، خود ما؛ [چون‌] مسئله‌ى آمریکا به‌خاطر استکبار است، چون آمریکا یک دولت استکبارى است، چون روش [آمریکا] استکبارى است؛ ما با آمریکا به‌عنوان یک مجموعه‌ى جغرافیایى یا به‌عنوان یک ملّت، به‌عنوان یک مجموعه‌ى انسانى هیچ مسئله‌اى نداریم، آن هم مثل بقیّه‌ى کشورها؛ مسئله‌ى ما با آمریکا، مسئله‌ى استکبار آمریکایى است؛ مستکبرند، متکبّرند، زورگویند، زیاده‌طلبند.» (6/9/1393)
 
«براى ما و دشمنان مان‏، مسئله، اسلام است. ما به‏خاطر اسلام با استکبار مواجهیم. استکبار جهانى، که در رأس آن امریکا و در ذیلش همۀ دستگاه‏هاى شیطانى مسلط عالم یا حتّى دستگاه‏هاى غیر مسلط ـ که براى منافع استکبار کار مى‏کنند ـ قرار دارد، هدفش از مواجهۀ با ایران اسلامى، فقط اسلام است و بس. هیچ مسأله‏ى دیگرى در میان نیست.» (12/11/1368)
 
«اوّلین کار دشمن این است که تبلیغ مى‏کند هیچ دشمنى وجود ندارد! چطور نظام اسلامى دشمن ندارد؟! جهان‏خواران را از این سفرۀ به یغما رفتۀ سال‏هاى متمادى، محروم کرده است؛ معلوم است که دشمن اند، مى‏بینیم که دشمنى مى‏کنند در تبلیغات، در محاصره‏ى اقتصادى هر کارى که مى‏توانند در تقویت دشمن علیه نظام، مى‏کنند؛ صریح هم مى‏گویند!» (14/3/1378)
 
«امام بزرگوار فرمود: آمریکا شیطان بزرگ است؛این «شیطان بزرگ» خیلی حرف پرمغزی است. رئیس همه‌ی شیطانهای عالم، ابلیس است؛ امّا ابلیس بنا به تصریح قرآن، تنها کاری که میتواند بکند این است که انسانها را اغواء میکند؛ بیشتر از اغواء، کاری نمیتواند بکند؛ انسانها را اغواء میکند، فریب میدهد، وسوسه میکند؛ امّا آمریکا، هم اغواء میکند، هم کشتار میکند، هم تحریم میکند، هم فریب میدهد، هم ریاکاری میکند؛ پرچم حقوق بشر را بلند میکند، ادّعای طرف‌داری از حقوق بشر میکند [امّا] هر چند روز یک بار در خیابانهای شهرهای آمریکا یک بی‌گناهی، یک بی‌سلاحی به دست پلیس آمریکا به خاک‌وخون میغلتد؛ غیر از بقیّه‌ی جنایات و فجایعشان. این هم رفتارشان در ایران در دوران رژیم طاغوت و جنگ‌آفرینی‌هایشان، جنگ‌افروزی‌هایشان، به راه انداختن جریانهای جنگ‌افروز از قبیل همینهایی که حالا در عراق و سوریه و بقیّه‌ی جاها مشغول خرابکاری هستند؛ اینها کارهای آمریکا است. حالا بعضی‌ها اصرار دارند این شیطان بزرگ را با این خصوصیّات -که از ابلیس بدتر است- بزک کنند و به شکل فرشته وانمود کنند. چرا؟ دین به‌کنار، انقلابیگری به‌کنار؛ وفاداری به مصالح کشور چه میشود؟ عقل چه میشود؟ کدام عقلی و کدام وجدانی اجازه میدهد که انسان قدرتی مثل قدرت آمریکا را به‌عنوان دوست، به‌عنوان مورد اعتماد، به‌عنوان فرشته‌ی نجات انتخاب بکند؟ این‌[گونه‌] هستند؛ حقیقت امر این است. بله، خودشان را می‌آرایند؛ با ظاهر اتوکشیده، با کراوات، با ادکلن، با ظواهر بظاهر چشمگیر، خودشان را در چشم افراد ساده‌لوح جور دیگری جلوه میدهند؛ حقیقت رژیم آمریکا اینها است. این در مورد ما است؛ در مورد کشورهای دیگر هم همین‌جور است.» (18/6/1394)
 
«باید به این نکته توجّه کرد که همه‏ى رجزخوانی هاى امریکا از سرِ قدرت نیست. البته آن‏ها خود را بزرگ ترین قدرت دنیا تلقّى مى‏کنند. قطعاً تجهیزات نظامى‏شان هم پیشرفته است، پول بسیارى هم در اختیار دارند؛ اما این موارد دلیل قدرت‏مندىِ واقعى در میدان عمل نیست... پول و سلاح مدرن داشتن دلیل قدرت واقعى نیست. بعضى از رجزخوانى‏ها نشانه‏ى ترس است. وقتى بعضى از آدم‏هاى ترسو در تاریکى قرار مى‏گیرند، از ترس سوت مى‏زنند! افرادى که از بیرون به آن‏ها مى‏نگرند، خیال مى‏کنند آن‏ها سرخوش و بى‏خیال راه مى‏روند و براى خود سوت مى‏زنند؛ در حالى که از ترس مبادرت به این کار مى‏کنند! بعضى از این رجزخوانى‏ها مثل همان سوت زدن آدمِ ترسو در تاریکىِ شب است.» (1/1/1382)
 
«مرجفون یعنى کسانى که مرتّب مردم را مى‏ترسانند. یک جامعه‏ى تازه تأسیس‏شده‏ى اسلامى، با آن همه دشمن، آن همه بسیج قرآنى، آن همه بسیج نبوى، همه باید براى دفاع از کشور و از این نظام عظیم انسانى و مردمى، از لحاظ روحى آماده باشند؛ اما یک عده مثل خوره به جان مردم بیفتند و روحیه‏ها را تضعیف کنند؛ این‏ها مرجفونند.» (‏12/6/1377)
 
«در شرایط مرعوب شدن، ترسیدن، مضطرب شدن، متلاطم شدن، حتّى باورهاى قطعى انسان هم از یاد مى‏رود. انسانِ مرعوب، این‏طور است. «جُبن»، هم عقل را از کار مى‏اندازد، هم عزم را. انسان مرعوب و جبان، نه درست مى‏تواند فکر کند، نه درست مى‏تواند عزم و ارادۀ خودش را به کار بیندازد؛ دائم یک‏قدم به جلو برمى‏دارد و یک‏قدم به عقب.» (3/7/1382)
 
3 اصل  هوشیاری و فریب نخوردن
«گاهى هم حرف‏هاى به‏ ظاهر آشتى‏جویانه‏اى در این مدت زدند؛ اما هر وقت که لبخندى به روى مسئولین جمهورى اسلامى زدند، وقتى دقت کردیم، دیدیم خنجرى در پشت سرشان مخفى کرده‏اند؛ از تهدید دست برنداشته‏اند؛ نیتشان عوض نشده است. خندۀ تاکتیکى، لبخند و روى خوش تاکتیکى، فقط بچه‏ها و کودکان را فریب مى‏دهد.» (12/8/1388)
 
«برخى از آنچه در سفر نیویورک پیش آمد، به نظر ما بجا نبود؛ لکن ما به هیئت دیپلماسى ملّت عزیزمان و دولت خدمتگزارمان خوشبین هستیم. به آمریکایى‌ها بدبینیم؛ به آنها هیچ اعتمادى نداریم. ما دولت ایالات متّحده‌ى آمریکا را دولتى غیرقابل اعتماد، دولتى خودبرتربین، دولتى غیرمنطقى و عهدشکن، دولتى سخت در پنجه‌ى تصرّف و اقتدار شبکه‌ى صهیونیسم بین‌المللى می‏دانیم.» (13/7/1392)
 
5. اصل عدم تقیه                        
«تقیه یعنى عاقلانه رفتار کردن براى این‏که به دشمن امکان مانع‏تراشى ندهیم. این، آن مستحصل معناى تقیه است. اینى که مى‏بینید مفهوم تقیه و مصادیق تقیه، عرض عریضى پیدا مى‏کند در زندگى ائمه(علیهمالسلام) ـ کسانى که کار کردند در زندگى ائمه مى‏دانند من چه مى‏گویم ـ این به خاطر این است که، تقیه یک چنین مفهوم کشدارى دارد. یعنى باید کارى کنید که دشمن نتواند جلوى حرکت شما، مانع بوجود بیاورد. حالا یک وقت این است که انسان از روى مانع عبور مى‏کند، یک وقت مى‏بیند مانع هست از کنارش عبور مى‏کند، یک وقت مانع را سوراخ مى‏کند، عبور مى‏کند؛ یک وقت دشمن را خواب مى‏کند که مانع را نگذارد، یک وقت از غفلت دشمن استفاده مى‏کند، بدون این‏که او بفهمد مانع را یواشکى کنار مى‏زند. توجه مى‏کنید؟ تقیه این است.» (13/11/1376)
 
«امام بزرگوار همان کسى است که در مورد مسئله رژیم صهیونیستى از هیچ کس تقیّه نکرد؛ اینکه رژیم صهیونیستى یک غدّه‌ى سرطانى است و باید از بین برود، این حرف امام است. در قبال شرارتهاى قدرت مستکبر و مداخله‌گر آمریکا هیچ تقیّه‌اى و ملاحظه‌اى نکرد.» (14/6/1392)
 
«تنها پرچمى که در مقابل آنها [امریکا] ایستاده است، دولت و ملتِ بدون تفاوت کجاست؟ جمهورى اسلامى. آحاد مردم و دولت، همراه آنها؛ و رئیس جمهور، همراه آنها؛ و مسئولین کشور، همراه آنها، بدون تقیه ظلم را نفى می‏کنند، تبعیض را نفى می‏کنند، دست‌اندازى را نفى می‏کنند.» (14/2/1387)
 
«بعضى‏ها مصلحت اندیشانه نگویند حالا خوب بود یک چند سالى شما هیچى نمى‏گفتید، آمریکا را بیدار نمى‏کردید، قدرتهاى بزرگ را ـ مخصوصاً قدرتهاى غربى را ـ که با آنها روبرو هستید، بیدارشان نمى‏کردید تا خوب خودتان را جا مى‏انداختید، بعد با آنها مبارزه مى‏کردید. این حرف به نظر ما ناشى از عدم توجه به حقیقت این انقلاب است. اولاً انقلابى که در اولین قدمش بزرگترین و پرخرج‏ترین دژهاى استکبار و آمریکا را در منطقه نابود مى‏کند، این مى‏تواند تقیه کند، بگوید ما با قدرتهاى بزرگ مخالف نیستیم؟ سرِ قدرتها را از این جهت کلاه بگذارد؟ مگر مى‏شود چنین چیزى؟ همه مى‏دانند و همه مى‏فهمند که این انقلاب ضد استکبار جهانى است.» (10/7/1363)
 
6. اصل ضدّیت و حفظ شعار «مرگ بر آمریکا»
«داعیه‏ى ما... «ضدیت‏ با نظام‏ سلطه» است. ما مى‏گوییم دنیا را سلطه‏گران عالم تقسیم کرده‏اند به دو قسم: سلطه‏گر و سلطه‏پذیر. ما با این مخالفیم. سلطه‏گران غلط مى‏کنند که بر دنیاى غیر کشور خودشان مى‏خواهند سلطه پیدا کنند.» (‏27/2/1386).
 
«مبارزه با استکبار، یک شعار همیشگى است. منتها مطلب اساسى این است که یک ملت هوشمند، همیشه برخورد با شعارها را درست انتخاب مى‏کند. یک‏وقت، انسان فقط شعارى را دائماً بر زبان جارى و تکرار مى‏کند؛ این کارِ زیادى نیست. یک‏وقت، شعار را مى‏شکافد، در آن تعمّق مى‏کند و بر اساس آن، کار انجام مى‏دهد؛ این درست است. در شعار مبارزه با استکبار ـ که امروز گفتم تجسّم استکبار، دولتِ متجاوز امریکاست ـ خود آمریکایی‏ها و دولتمردان امریکایى، از اوّل انقلاب تا به حال، راه‏هایى را طى کردند، براى این که این شعار را از فضاى کشور ایران بزدایند. چرا؟ چون تا این شعار وجود دارد، تا ذهن مردم از «مرگ بر امریکا» پُر است، تسلّط دوباره‏ى‏ امریکا بر این کشور و منابع آن، ممکن نیست. پس، تا وقتى‏که فضاى کشور، از ضدّیت با دولت متجاوز امریکا ـ به صورت تبیین شده ـ پُر باشد، امریکا قاعدتاً دیگر راهى به این کشور ندارد. نه مى‏توانند در سیاست این کشور دخالت کنند، نه به منابع اقتصادى این کشور تسلّط یابند و نه حضور فرهنگى در اینجا داشته باشند. اگر بخواهند به این کشور برگردند، راهش این است که اوّل، این شعار را حذف کنند؛ اوّل دشمنىِ ملت ایران با نظام سلطه و با سلطه‏گر و به طور مشخّص با امریکاى مستکبر را از بین ببرند.» (9/8/1375)
 
 
7-1. منطق عدم مذاکره با آمریکا
«مبنائاً به مذاکره‏ معتقدم؛ اما مذاکره‏ با که و بر سر چه؟ مذاکره‏ براى رسیدن به یک قدر مشترک؛ دو طرف باید همدیگر را قبول داشته باشند؛ یک حدّ وسطى هم وجود داشته باشد؛ مذاکره‏ کنند تا به این حدّ وسط برسند. آن طرفى که شما را اصلاً قبول ندارد، با اصل وجود شما به عنوان جمهورى اسلامى طرف است، با او چه مذاکره‏اى مى‏توانید بکنید؟! او صریحاً مى‏گوید که با نظام دینى مخالف است؛ با نظام جمهورى اسلامى به خصوص، مخالف است.» (27/12/1380)
 
«مذاکره‏، یعنى چه؟ صرف این که شما بروید با امریکا بنشینید حرف بزنید و مذاکره‏ کنید، مشکلات حل مى‏شود؟ این‏طورى که نیست. مذاکره‏ در عرف سیاسى، یعنى معامله. مذاکره‏ با امریکا، یعنى معامله با امریکا. معامله، یعنى داد و ستد؛ یعنى چیزى بگیر! چیزى بده! تو از انقلاب اسلامى، به امریکا چه مى‏خواهى بدهى، تا چیزى از او بگیرى؟ آن چیزى که شما مى‏خواهید به امریکا بدهید، تا در مقابل از او چیزى بگیرید، چیست؟ ما چه مى‏توانیم به امریکا بدهیم؟ او از ما چه مى‏خواهد؟» (12/2/1369)
 
«براى امریکا مهم است که ایران اسلامى که از روز اوّل به دلایل روشنى در مقابل امریکا ایستاد و تسلیم امریکا نشد و گفت که با امریکا مذاکره‏ نمى‏کنم، حالا بگوید که بسیار خوب، چَشم، ما هم مذاکره‏ مى‏کنیم! مى‏گویند بفرما! ابرقدرتى کامل شد! این منطقه‏اى هم که زیر بار نمى‏رفت، زیر بار آمد؛ اینجا هم عتبه را بوسیدند! بنابراین، صِرف مذاکره‏ برایشان خیلى مهمّ است... این که مذاکرۀ با ایران براى امریکا اهمیت دارد، این است که حرکت جمهورى اسلامى و ملت ایران موجب شد که احساسات اسلامى در هر گوشۀ دنیا بیدار شود؛ در آسیا، در آفریقا و حتّى در اروپا، مسلمانان با نام اسلام، احساسات اسلامى خودشان را سرِ دست گیرند و مبارزه‏اى را به نحوى شروع کنند. بعضى از این مبارزات، مبارزات سیاسى با دولت‏هاست. بعضى از این مبارزات، مبارزات اصلاحى است؛ بالاخره مشغول مبارزه هستند. همۀ این‏ها، از این قلّۀ جمهورى اسلامى و امام و این ملت، سرازیر شده‏اند.» (26/10/1376)
 
 
7-2. جریان مذاکرات موردی اخیر
«من البتّه هیچ‌وقت نسبت به مذاکره‌ی با آمریکا خوش‌بین نبودم. نه از باب یک توهّم بلکه از باب تجربه؛ تجربه کردیم. نه از باب یک حالا اگر یک روزی ــ ما که در آن روز قاعدتاً نخواهیم بود ــ شماها ان‌شاءالله در جریان حوادث و جزئیّات و یادداشت‌ها و نوشته‌های این روزها قرار بگیرید، خواهید دید که این تجربه‌ی ما از کجا حاصل شده؛ تجربه کردیم. لکن با وجود اینکه من خوش‌بین نبودم به مذاکره‌ی با آمریکا، با این مذاکرات موردی، مخالفت نکردم، موافقت کردم؛ از مذاکره‌کنندگان هم با همه‌ی وجود حمایت کردم، الان هم حمایت میکنم. از رسیدن به یک توافقی که منافع ملّت ایران را تأمین کند و عزّت ملّت ایران را حفظ کند، صددرصد من حمایت میکنم و استقبال میکنم؛ این را همه بدانند. اگر کسی بگوید که ما مثلاً با توافق یا با رسیدن به یک نقطه مخالفیم، نه، خلاف حق و خلاف واقع گفته است. اگر یک توافقی انجام بگیرد که این توافق توافقی باشد که منافع ملّت را، منافع کشور را تأمین بکند، بنده کاملاً با آن موافقت خواهم کرد.» (20/1/1394)
 
«با این مذاکرات و با متنی که تهیّه شده است [برجام]، در هر صورت سیاست ما در مقابل دولت مستکبر آمریکا هیچ تغییری نخواهد کرد. همان‌طور که بارها تکرار کردیم، ما با آمریکا در مورد مسائل گوناگون جهانی و منطقه‌ای مذاکره‌ای نداریم؛ در مورد مسائل دوجانبه مذاکره‌ای نداریم؛ گاهی در موارد استثنائی مثل این مورد هسته‌ای، بر اساس مصلحت، مذاکره کرده‌ایم؛ این مورد هم فقط نبوده است، قبل از این هم مواردی بوده است که من در سخنرانی‌های عمومی قبلی به آنها اشاره کرده‌ام. سیاستهای آمریکا در منطقه با سیاستهای جمهوری اسلامی 180درجه اختلاف دارد. آمریکایی‌هاحزب‌الله را و مقاومت لبنان را -که فداکارترین نیروهای دفاع ملّی در یک کشورند- متّهم به تروریسم میکنند، از این بی‌انصافی بالاتر نمیشود. آن‌وقت در مقابل، دولت تروریست صهیونیستیِ کودک‌کُش را مورد حمایت خودشان قرار میدهند، با یک‌چنین سیاستی چگونه میشود معامله کرد، چگونه میشود مذاکره کرد، چگونه میشود به توافق رسید؟ حالا موارد دیگر هم هست که من تفصیلش را میگذارم برای جای دیگر.» (27/4/1394)
 
«آمریکا دشمنی خودش را پنهان هم نمیکند. بله، تقسیم وظایف میکنند؛ یکی لبخند میزند، یکی مصوّبه علیه جمهوری اسلامی تهیّه میکند و دنبال میکند؛ این به‌نحوی تقسیم وظایف است. دنبال چیزی به نام مذاکره‌ی با ایرانند؛ [امّا] مذاکره بهانه است، مذاکره وسیله برای نفوذ است، مذاکره وسیله برای تحمیل خواستها است. ما فقط در قضیّه‌ی هسته‌ای به دلایل مشخّصی که مکرّر هم این دلایل را ذکر کرده‌ایم، موافقت کردیم بروند مذاکره کنند؛ خب مذاکره کردند. بحمدالله مذاکره‌کنندگان ما هم در این عرصه خوب ظاهر شدند؛ امّا در عرصه‌های دیگر ما اجازه‌ی مذاکره ندادیم و با آمریکا مذاکره نمیکنیم؛ با همه‌ی دنیا ما مذاکره میکنیم، [امّا] با آمریکا نمیکنیم. ما اهل مذاکره‌ایم، اهل تفاهمیم؛ هم مذاکرات در سطح دولتها، هم مذاکرات در سطح اقوام، هم مذاکرات در سطح ادیان؛ ما اهل مذاکره‌ایم و با همه مذاکره میکنیم جز با آمریکا؛ و البتّه رژیم صهیونیستی بجای خود محفوظ که اصل وجود رژیم صهیونیستی، وجود نامشروع و دولت جعلی است.» (18/6/1394)
 
«آمریکایی‌ها دنبال تحمیل منافع خود هستند نه حل مسائل، آنها می‌خواهند 60، 70درصد خواسته‌هایشان را در مذاکره تحمیل کنند و بقیه‌ی اهدافشان را هم به‌طور غیرقانونی، عملاً اجرا و تحمیل کنند؛ پس مذاکره چه معنایی دارد؟» (10/8/1394)
 /924/502
ارسال نظرات