خشونت در فرهنگ آمریکایی بازتولید میشود
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، «حدود 400 هزار امریکایی از 11سپتامبر تا کنون به دلیل شلیک تفنگ کشته شدهاند و برای آنکه چشماندازی را به شما نشان بدهم، از 11سپتامبر کمتر از 100نفر در خاک امریکا به دلیل حملات تروریستی کشتهشدهاند.»
این حرف یک رهبر ضد امریکایی یا حتی نویسنده مننتقد امریکا نیست بلکه حرف کسی است که با سوگند به محافظت از مردم امریکا نزدیک به هفت سال در کاخ سفید اقامت دارد. اشتباهی در کار نیست، این سخن باراک اوباما، رئیسجمهور امریکاست که روز سهشنبه 27 اکتبر در انجمن بینالمللی رؤسای پلیس گفت و بعدهم اشاره به خرید سلاح در امریکا کرد که به عقیده وی، خرید سلاح در امریکا از خرید کتاب آسانتر است و حتی در برخی شهرهای این کشور از خرید سبزیجات تازه هم راحتتر است. هنوز خیلی از این اعتراف او به خشونت در امریکا نگذشته بود که پلیس نیوجرسی به یک دختر بچه 9ساله و یک مرد شلیک کرد و یکی دو روز بعد هم یک سوار بر خودرو در شهر پلین فیلد با شلیک تفنگ یک دختر بچه شش ساله و یک زن و یک عابر پیاده را زخمی کرد که این عابر پیاده بعداً در بیمارستان جان داد.
اوباما با این حرف پرده از واقعیتی برداشت که به صورت روزمره در گوشه کنار ایالتهای امریکا اتفاق میافتد مثل همین دو مورد. او میخواهد با این دست اعترافها کنگره را برای وضع قوانینی در جهت محدود کردن خرید و حمل سلاح تحت فشار قرار بدهد اما آیا او میتواند به نتیجهای برسد؟ پاسخ مسئله منفی است آن هم به دو دلیل. دلیل اول در مقاومتی است که بنابر ساختار حاکمیت سیاسی امریکا در برابر این هدف وجود دارد.
در امریکا گفته میشود که رییسجمهور قدرتمندترین فرد این کشور است و حتی تبلیغات وسیعی دراین مورد میشود اما همین موضوع اسلحه خلاف این ادعا را نشان داده چرا که اوباما از مدتها قبل به دنبال ایجاد محدودیتهایی در این موضوع شده اما نتوانسته قدمی به جلو بردارد و حالا کارش به جایی رسیده که خودش را با گفتن این حرف راضی کند، در حالی که میداند اتفاق خاصی پیش نخواهد آمد.
دلیل دوم عمیقتر از موقعیت رییسجمهور امریکا در ساختار حاکمیتی این کشور است و ارتباط به اصل فرهنگ امریکایی و شعار رویای امریکایی آن دارد. این فرهنگ در وهله نخست برخاسته از تاریخ امریکاست که برخلاف تاریخ بسیاری از ملل دیگر، پیوند عجیب و بسیار نزدیکی با سلاح گرم دارد تا آن حد که اگر از سلاح گرم در این تاریخ صرف نظر بشود دیگرچیزی برای گفتن ندارد.
در واقع، اولین مهاجران بریتانیایی با سلاح گرم پا به سواحل شرقی امریکا گذاشتند و جشن فعلی شکرگزاری امریکا ریشه در حمله آنان به یک قبیله سرخپوست بومی بوده است.
وجه دیگر این فرهنگ از سوی رسانههای امریکا به خصوص صنعت فیلم و سینمای این کشور تغذیه میشودکه قضیه اسلحه در این وجه به قول معروف، اظهر من الشمس است. صنعت فیلم و سینما با آتش اسلحه کلید خورده، توسعه یافته و با این آتش است که با مخاطبان خود حرف میزند. یک وجه دیگر هم به بنیاد سرمایهداری امریکا مربوط میشودکه انجمن ملی اسلحه، National Rifle Association، در این وجه حرف اول را میزند. این انجمن چنان قدرتی در نظام کاپیتالیستی امریکا دارد که در بروشور خود این جمله را آورده است: «وقتی قانونسازان آزادی ما را تهدید میکنند ما حرفه آنها را تهدید میکنیم.»
این جمله آشکارا لحن تهدیدآمیزی دارد و نباید گفت که در حد لفاظی است چون حالا معلوم شده که حتی باراک اوباما با آن شعار تغییر هم نمیتواند در مقابل این تهدید کاری بکند. با مرور این وجوه تاریخی، رسانهای و کاپیتالیستی در فرهنگ امریکایی یک نتیجه به دست میآید که موضوع شلیک اسلحه در امریکا یک مشکل یا مسئلهای نیست که بتوان با وضع قوانین راه حلی برای آن پیدا کرد بلکه یک شاخص فرهنگ امریکایی است که در رؤیای امریکایی هم نمیتوان صدای آن را نشنید.
در واقع، موضوع اسلحه گرم و خشونت ناشی از آن در امریکا را باید بیشتر از قوانین این کشور، در فرهنگ امریکایی جستوجو کرد که به صورت مستمر بازتولید میشود و کسی هم نمیتواند مسیر آن را تغییر دهد حتی اگر به ظاهر بالاترین قدرت را در این کشور داشته باشد./998/د101/ف2
منبع : روزنامه جوان