اگر نتوانیم با اخوان المسلمین تعامل کنیم، جنگ مذهبی اجتناب ناپذیر خواهد بود/ ابن تیمیه دو جریان بزرگ سنی را ایجاد و به ما نزدیک کرد
به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، نشست تخصصی «نوسلفیها و چالشهای دیپلماسی مذهبی ج. ا. ایران» به همت اندیشکده مرصاد و همکاری جامعه المصطفی(ص) در قم برگزار شد.
این نشست که با حضور نویسندگان کتاب «اطلس رهبران: تصویری از صحنۀ رقابت داعیان مذهب در جهان اهل سنت» برگزار شد، نخستین جلسه از سلسله نشستهایی است که به بررسی روابط ج. ا. ایران با جریانی میپردازد که امروزه با عناوینی چون اسلامگرایان سنی، اسلام سیاسی، اخوان المسلمین و به طور اعم نوسلفیها شناخته میشوند.
در نشست نخست دو چهره نام آشنای حوزه جریانشناسی فکری اهلسنت یعنی حجتالاسلام مهدی فرمانیان و حجتالاسلام محمدعلی میرزایی برای ارائه نقطه نظرات خود در مورد نوسلفیها و همچنین کتاب «اطلس رهبران» دعوت شده بودند.
در ابتدای نشست یکی از نویسندگان کتاب با بیان اینکه، اندیشکده بیشتر به زیرساختهای نظری روابط طرفین خواهد پرداخت، اسلایدی با عنوان «اندیشه نوسلفی؛ نصوص مشترک، متدهای نزدیک» را ارائه کرد.
در این ارائه ابتدائاً به مفهوم شناسی نوسلفیت پرداخت شد. «حمید عظیمی» در توضیح حد فاصل سلفیت سنتی و نوسلفیت، نحوه برداشت از متون دینی را محل اختلاف این دو دانست و توضیح داد: آن نقطهای که اینها را از همدیگر تفکیک میکند بحث میزان نصگرایی است، نه بحث خود نصوص که کدام نصها معتبر هستند؟ بیشتر بحث سر این است که حالا این متن را ما قبول کردیم، چه طور میخواهیم از این برداشت کنیم؟
عظیمی بعد از بیان دو مؤید برای این تقسیمبندی به بحث اصلی پرداخت و گفت: دو نقطه نزدیک کننده بین تفکر تشیع انقلابی و نوسلفیگری وجود دارد؛ بحث اول نصوص مشترک و بحث دوم متدهای نزدیک است.
وی پیرامون بحث نصوص مشترک ابراز کرد: شما در سه طیف از نصوص مشاهده میکنید که نوسلفیها به ما نزدیک شدند که تا حدی این در مورد سلفیها هم وجود دارد. یعنی این در همان پارادایم سلفی اتفاق افتاده است؛ قرآن، حدیث و تاریخ. این سه حوزه تا وقتیکه تسلط جریان سنتی با چالش سلفیگری مواجه نشده بود تقریباً جزو حوزههای متروک علوم دینی بود؛ چه قرآن، چه حدیث و چه تاریخ. یکی از اولین کارهایی که سلفیها با آمدنشان کردند، متروک کردن بخش عظیمی از نصوص معتبر اهل سنت بود که از حیث اعتبار کمابیش ساقط کردند و در مقابل بازگرداندن توجهات به این سه بود.
وی درباره جنبه سلبی قرابت نوسلفی در نصوص مشترک، حاشیهنویسی بر فقه، اهتمام بر اقوال و حجیت اجماعات را سه مانع بزرگ در ایجاد دیالوگ میان تشیع انقلابی و فقه اجتماعی اهل سنت دانست که تا حد زیادی در اندیشه نوسلفی از اعتبار ساقط شده و به کنار رانده شدهاند و امکان گفتمان را بالا برده است.
مؤلف کتاب اطلس رهبران در ادامه به بحث «متدهای نزدیک» پرداخت و گفت: این هم بیشتر به نوسلفیها ربط پیدا میکند؛ چون در بحث نصوص، نوسلفیها خیلی تابع سلفیها هستند، ولی در بحث متدها دیگر نقطه افتراقشان شروع میشود. این متدها چه هستند؟ بحث اول زمینههای رأی ستیزی است که روشن است مدرسه سلفیه به شکل کلی و نوسلفیها هم بهتبع آنها در تقابلی با مدرسه رأی گرای حنفی شکل گرفت و بهتدریج رسید به مالکیه که اینها دست و پای رأی را سعی کردند جمع کنند.
عظیمی درباره اجتهاد در نوسلفیها عنوان کرد: بحث اجتهاد با شاخصش یعنی خود ابن تیمیه شناخته میشود و نقطه علاقه شدید نوسلفیها است؛ یعنی اجتهاد کلیدواژه اصلی است که نوسلفیها را با جریانهای سنتی دیگر جدا میکند. نکته مهم این است که وقتیکه بحث اجتهاد میشود بحث رأی هم کنارش میآید؛ یعنی این تلقی میشود که وقتی یک جریان سنی بحث اجتهاد را پررنگ کند، به تبعش باز برمیگردد به همان ورود رأی در فقه. ولی واقع امر این است آن چیزی که از صحبتهای ابن تیمیه میشود فهمید همان اجتهادی است که تکیه دارد به استظهار؛ نه قیاس، نه استحصان و این جنس ابزارهای فقهی، این بهزعم من خیلی نزدیک کننده است.
«تحلیل تاریخی تراث»، «نگرش نظام مند به دین» و «پویایی در ارزیابی منابع» سه متد دیگری بود که در این ارائه به عنوان عامل نزدیکی طرفین مطرح و بحث شد. در مورد عنوان سوم عظیمی توضیح داد: این نقطه بسیار مهمی است، شما ببینید مهمترین چهرههایی که در این زمینه هستند رشید رضا، اَلبانی و مُقبِل الوادِعی، اینها اصلیترین کسانی هستند که جرئت کردند حتی در برخی اسناد صحیحین خدشه کنند و وارد بحث نقدالحدیث بشوند و در استانداردها و مشهورات فضای حدیث اهل سنت بازنگری کنند. ممکن است کسی اشکال کند که خروجی کار البانی چه شد؟ مثلاً حداقل یک خروجیاش حذف روایاتی بود که گرایشات شیعی داشت یا مثلاً رُواتش متشیع بودند، این بحث درست است ولی مهم باز شدن بابش است. الآن باز شدن همین باب از آنطرف ممکن است البانی را نتیجه بدهد و از اینطرف هم کسی مثل ابوریه که میآید کل ابوهریره را بااینهمه مقامی که در اهل سنت دارد اعتبار احادیثش را زیر سؤال میبرد.
پس از پایان این ارائه، برای ورود به توصیههای مشخصتر در قبال نوسلفیها بندهای زیر به عنوان الزامات سیاستی مقالات مرتبط به نوسلفیها در کتاب اطلس رهبران، قرائت شد:
نخست، در نگاه بلندمدت نقش شبکه نواخوان در غرب با توجه به رشد شدید جمعیت مسلمانان در این منطقه و مؤلفههای دیگر اهمیت مضاعفی خواهد یافت. تغییر تمدن غرب از داخل آنقدر خیالپردازانه نیست که بتوان برنامههای رقیبمان را که امروز ضد ایرانیتر از همیشه هم شده است در مورد آن نادیده بگیریم.
دوم، هر چند هم اکنون تعامل با اسلامگرایان سنی در لایههای سیاسی ـ که قلمرو قدرت نواخوان است ـ بسیار دشوار شده است، اما نباید مسدود انگاری این مسیر منجر به گام نهادن در تله همگرایی با صوفیه و سکوتیها شود. حتی بدون اقدامی فراگیر و چندلایه میتوان با سیاسیون اخوان به تفاهم رسید؛ مشروط بر اینکه جمهوری اسلامی ایران به روابط حاکم بر اخوان و ایالاتمتحده با بدبینی به ذات اخوان نگاه نکند و سعی کند با راهبردهای بهینه به وظیفه هدایتی خود در نجات امت محمد(ص) عمل کند.
سوم، در مورد اخوان قطبی که صفوت حجازی نماینده آن است؛ قدرت گرفتن آنها در تشکیلات اخوان فرصتی مغتنم است که بتوان با سرمایهگذاریهای مناسب آن را در مسیر مطلوب هدایت کرد. این نسل از محافظهکاری کمتری برخوردار هستند و غیر از خود مصر حضور پررنگی در کشورهای ترکیه، مالزی، سودان و قطر دارند. ایالت متحده برنامههای جدی برای نفوذ از طریق تأثیرگذاری روی این نسل دارد و این اهمیت موضوع را بالا میبرد.
چهارم، ادامه برکنار ماندن گروههای مردمی و غیردولتی در ارتباطگیری با اخوانیها و دیگر گروههای اسلامی آسیبهای بسیاری به دنبال خواهد داشت. نهادهای حاکمیتی باید تهییج ورود گروههای دانشجویی، طلبگی، نخبگانی و مردمی و عرصههای اینچنینی و میدان دادن به تشخیصهایشان را جایگزین مانعیت، انحصارگرایی و امنیتی سازی موضوع کنند.
دومین سخنران این نشست حجتالاسلام مهدی فرمانیان، رییس دانشکده مذاهب در دانشگاه ادیان و مذاهب بود که صحبتهای خود را با تقدیر و تشکر از نویسندگان کتاب و ارائه نقدهای خود در مورد آن آغاز کرد.
حجتالاسلام فرمانیان پیرامون بحث استراتژی جمهوی اسلامی نسبت به نوسلفیها تصریح کرد: ببینید! اتفاقی که دارد در جمهوری اسلامی ایران میافتد این است که ما کمکم در ایران به این نتیجه میرسیم که اسلامگرایان سیاسی به درد ما نمیخورند؛ ما باید برویم سراغ سکولارها، سراغ صوفیها. طرف از سوریه آمده است به من میگوید که الآن در سوریه بحث است که ما با سکولارها یا با اسلامگراها رابطه داشته باشیم! من میبینم این دوستان توجه داشتند به این مسئله که باید با اسلامگراها رابطه داشت ولی با اسلامگراها رابطه داشتن واقعاً دردسر فراوانی برای ما دارد چرا؟ چون حوزه قدرت ما به چالش خیلی جدی کشیده میشود.
وی درباره چالشهای تعامل با جریان نوسلفی اضافه کرد: اگر ما نوسلفیها را اخوانیها بدانیم به نظر میرسد که ما باید یک بحث کلیتری را مطرح کنیم و آن این هست که در مواجه با غرب سه نوع تفکر سه نوع اندیشه در جهان اسلام چه در سنی و چه در شیعه اتفاق افتاده است؛ نخست، موردش پذیرش کامل است، تقریباً؛ که مبانی غرب را تقریباً پذیرفته است. دین را میخواهد طبق آن تفسیر کند. دوم پذیرش مشروط که مشروطاً میپذیرم بعضی از موارد غرب را و بخشیاش را هم نمیپذیریم و سوم طرد کامل است. کلاً طرد کنیم که بگوییم اصلاً ما هیچیک از این مفاهیمی که غرب آورده است را قبول نداریم.
کارشناس سلفیت تأکید کرد: آن چیزی که بنده میفهمم این است که نوسلفیها را باید در بخش پذیرش مشروط بیاوریم؛ یعنی بگوییم نوسلفیها درعینحالی که میخواهند به متون مقید باشند، میخواهند به بنیادها و اصول مقید باشند؛ اما به این نتیجه رسیدند که بسیاری از مفاهیمی که غرب ارائه میدهد قابل اخذ است. به نظر من از نظر فکری در بخش مواجه با غرب و تفسیری که ما در این مواجه میکنیم بین ما و اخوانیها بسیار اشتراکات وجود دارد همچنانکه ایشان هم فرمودند. مخصوصاً در مسائل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی.»
حجتالاسلام فرمانیان ادامه داد: این مسأله دارد کمرنگتر میشود؛ انگار یک کار اشتباهی اتفاق افتاده بود و یا دارد میافتد یا اتفاق خواهد افتاد؛ لذا ما اصلاً آنچنان نرفتیم سراغ ترجمه [کارهای اینها]. به هر حال خیلی از این اندیشمندان در بخشهای خاصی که نظر دارند.
این استاد حوزه و دانشگاه یادآور شد: من هم معتقد هستم مهمترین گروهی که باید با او به توافق برسیم و وارد تعامل بشویم اخوانیها هستند. بنده به هیچی وجهی از وجوه قبول ندارم که ما برویم با سکولارها ببندیم مگر به لحاظ تاکتیکی.
وی درباره ارتباط با نوسلفیها بیان کرد: بنده معتقد هستم که ما اگر میخواهیم آینده کشورمان را برای تمدن اسلامی تضمین کنیم و اگر میخواهیم وارد جنگ مذهبی نشویم باید بهصورت جدی با اسلامگرایان سیاسی وارد یک مذاکره انتقادی بشویم.
حجتالاسلام فرمانیان تصریح کرد: بنده معتقدم تنها گروه و گرایشی که آینده جهان اسلام دستش است اخوان المسلمین است. دلیل هم برایش دارم؛ نخست، ببینید آنهایی که روشنفکرانی که دربست مخلص غرب شدند که آنچنان جایگاهی در جهان اسلام ندارند شاید پیروانی دارند اندیشهشان را مطرح کنند ولی توده مردم با آنها نیستند. دوم، انسجامی ندارند، تشکیلاتی ندارند. سوم، اینها به هرحال غالباً توده اینها را نمیپذیرد. اینها را پس میزند. در یک ردهای از نخبگانی فقط حضور دارند که آنهم آنچنان چیزی ندارند؛ یعنی اگر فردا صبح رأیگیری بشود خیلی از اینها آنچنان رأی هم نمیآورند.
وی در ادامه افزود: بنابراین بنده معتقد هستم نزدیکترین اندیشهای که الآن در جهان اهل سنت به ما هست اخوانیهاست؛ اما اگر ما خوب عمل نکنیم ـ که الآن خیلی بدعمل میکنیم ـ اگر ارتباط برقرار نکنیم اگر تعامل خوبی نداشته باشیم بنده قول میدهم به شما آینده ما آینده ما جنگ با اخوان مسلمین خواهد بود.
مدرس حوزه و دانشگاه با بیان اینکه وهابیت در آینده جهان اسلام جایی ندارد، اظهار کرد: وهابیها 120 سال است حکومت دارند حداقل شصت سال است که پول نفت دارند. تمام جهان اسلام را هم دارند به هم میریزند، اما تعدادشان نصف اخوانیها هم نیست. اخوانیها هشتاد سال است آمدند سرکار همیشه توسری خوردند، همیشه زندان رفتند، همیشه اعدام شدند اما الآن حداقل هیچی نداشته باشند، بالای 100 میلیون آدم پیرو دارد.
وی درباره سیاست پیگیری شده در این چند سال ابراز داشت: اگرچه مبنای امام خمینی(ره) عرفانی است، اما اکثر کسانی که من معتقدم مسئولند و در نظام دارند، خیلی از این کارها را انجام میدهند اینها اصلاً مبنای عرفانی امام راحل را قبول ندارند. من به بعضی از این آقایان عرض کردم که شما ولیفقیهتان مقام معظم رهبری است اما راهبردهای آقای وحید را پیش میبرید؛ چرا که کاری که دارید دقیقاً ضد آن است. من رفته بودم یکی از این استانها مسئول خیلی بلند پایهای بود صراحتاً به من گفت من اصلاً و ابداً تقریب را قبول ندارم.
در خاتمه بحث حجتالاسلام فرمانیان درباره چالشهای سیاستی پیش رو گفت: بنده معتقدم مهمترین چالشی که در آینده خواهیم داشت، چالش با اخوانیها خواهد بود؛ همچنانکه الآنهم داریم. بنابراین باید بنشینیم فکر کنیم راهبردها و سیاستگذاریهای درستی در این زمینه داشته باشیم و از همین اکنون وارد یک تعامل خیلی جدی و درست با اخوانیها شویم اگرچه میدانیم در آینده رقیب اصلی ما در قدرت اخوانیها خواهند بود؛ در غیر این صورت در آینده وارد جنگ مذهبی میشویم.
در ادامه جلسه حجتالاسلام محمدعلی میرزایی، عضو هیأت علمی و مشاور عالی ریاست جامعة المصطفی به ایراد سخن پرداخت.
وی پس از بیان مطالبی ناظر به نقد کتاب «اطلس رهبران» در خصوص نوسلفیها گفت: مناسبات جمهوری اسلامی با نوسلفیها و سلفیها و به صورت کلی با اهل سنت واقعاً نیاز به بازسازی، بازمهندسی و بازفهم دارد.
حجتالاسلام میرزایی با بیان اینکه مذاهب، وجوه مایز جریانهای اسلامی هستند، اضافه کرد: با تمرکز بر وجوه مایز نمیتوانیم به وحدت اسلامی برسیم؛ لذا باید دقت کنیم با تأکید بر مذهب، به همان اندازه که تأکید بر وجه مایز میکنیم به همان اندازه از فرصتهای وحدتآفرین دور میشویم.
وی با توضیح اینکه لازم نیست کسی از مذهب خود دست بردارد، عنوان کرد: بحث [بر سر] ادبیات است. ما نمیتوانیم با ادبیات مذاهبی وحدت درست بکنیم. من بین ادبیات توحیدی جهان اسلامی با ادبیات بین المذاهبی فرق قائل هستم. با جمعکردن مذاهب نمیشود وحدت اسلامی درست کرد. وحدت اسلامی نیاز به نظریهپردازی توحیدی حاکم بر مذاهب دارد. ما فکر میکنیم وقتی وجوه مشترک [بین مذاهب] پیدا کنیم اسلام واحد درست میشود. نه! اسلام واحد نیاز به تولید اندیشه، نظریه و باز فهم مبانی دارد. حضرت امام(ره) نیامدند مشترکات مذاهب را کنار هم بگذارند و پس از آن یک نگاه تمدنی درست کنند. [اسلام واحد] نیاز به یک نگاهی دارد که ایبسا در سایه آن نگاه تمام مذاهب نقد بشوند.
مشاور عالی ریاست جامعة المصطفی در ادامه با نقد رویکرد جمهوری اسلامی در قبال جهان اسلام خاطرنشان کرد: به نظر میرسد باید روی این تأکید کنیم که بعد از انقلاب اسلامی ما نتوانستیم ادبیات جهان اسلامی را [ایجاد کنیم]. مشکل امروز جهان اسلام نبود توافق مذاهب نیست، نبود نگاه وحدتی، قرآنی جامع تمدنی در بین مسلمانها است. جمهوری اسلامی باید در سطح و نگاه کلان فرا مذهبی(و نه غیرمذهبی) تعاملات خودش را شروع بکند.
وی در ادامه با اشاره به این که وضعیت ما در عرصه ارتباطات با جهان اسلام بسیار بسیار ناامید کننده است، تصریح کرد: ما تقریباً کادری فرا مذهبی تربیت نکردیم که بتواند کارآیی بیرون مذهب داشته باشد. روحانیهایی که بتوانند کارآیی فرا شیعی داشته باشند، مگر در حاشیه افرادی خارج از هژمونی و هنجارهای رسمی حوزوی کارهایی کردهاند.
حجتالاسلام میرزایی با بیان اینکه گاهی مسائل سیاسی به جای حل معضل مانع میشود، تأکید کرد: اخوان المسلمین با ما در واقع مشکل سیاسی و قدرت دارند و چون ما نمیتوانیم در حوزههای کلان اسلامی با آنها دادوستدهای قوی و منطقی داشته باشیم، این پررنگ میشود. آنها میگویند شما به عنوان یک اقلیت از نظر منطق قدرت و ژئوپلتیک و استراتژیک(و نه از نظر علم و تفسیر و کلام که [در اینها] سهمبندی نمیشود کرد) به اندازهای که میخواستید سهم داشتید و دارید، [اما] الآن آهسته آهسته وارد حوزه ما میشوید. وقتی ما مشکل سیاسی پیدا کردیم مشکل مذهبی هم میآید وسط و خودبهخود میشود یک مانع اضافی.
وی در جمعبندی این قسمت از سخنانش تصریح کرد: آیا ما توانستیم در حوزه مسائل سیاسی با اینها گفتوگوهای استراتژیک داشته باشیم؟ من فکر میکنم ما برای پرهیز از برخورد با اخوانیها و امثالشان میتوانیم منطق مشترک جهان اسلامی تعریف کنیم؛ یعنی ما بیرون از نگاه مذهبی و به معنای جهان اسلامی میتوانیم با اینها دادوستد داشته باشیم. ستد ما معلوم است، اما چه چیزی میتوانیم به اینها بدهیم؟ در قم تا حالا شده است یک میز سنگین گفتوگوی فکری بین مثلاً جریانی از ما و جریان اخوانیها صورت بگیرد؟ عنوان ارتباطات ما و الگوی ارتباطاتی ما الگوی سازنده بهپیش برنده استراتژیهای ما با اینها نیست.
عضو هیأت علمی جامعة المصطفی در توضیح اشتراکات گفتمانی جریان نوسلفی با گفتمان انقلاب اسلامی خاطرنشان کرد: وقتی شما سخنرانیهای قرضاوی در سال 1972-3 به بعد که قبل از انقلاب بوده است را میخوانید، گاهی من فکر میکنم سخنرانی امام(ره) است! وقتی صحبتهای ابوالاعلی مودودی را میخوانید فکر میکنید حرفهای امام خمینی(ره) است. توحید را 6 دسته تقسیم کرده: توحید حاکمیت، مالکیت، خالقیت، ربوبیت، تشریع و همینطور میآید و نگاهی تمدنی [دارد]. مودودی اصلاً صحبت از انقلاب اسلامی میکند. او شیعیان را صریحاً به عنوان شرکای جهان اسلام مطرح میکند. به نظر بنده در بحث وحدت مذاهب نگاه مودودی قویتر از موضع شیخ شلتوت است.
وی در ادامه با بیان این که نوسلفیها از سلفیها به انقلاب اسلامی نزدیکتر هستند خاطرنشان کرد: در این 7-8 روز من نگاه کردم در اینترنت، نوسلفی میشود دشمن اصلی شیعیان! معلوم است که افرادی میخواهند سوءاستفاده کنند.
حجتالاسلام میرزایی با تقسیم خوانش مکتب ابن تیمیه به خوانش دهلوی و مودودی از یک طرف و خوانش عبدالوهاب از طرف دیگر ادامه داد: ما نباید ابن تیمیه را در قرائت وهابیت خلاصه کنیم؛ آسیب میبینیم. چون نمیتوانیم تا صدها سال سایه اندیشههای ابن تیمیه را از سر جریانهای جهان اسلام برداریم.
وی در توضیح این مطلب افزود: ابن تیمیه دو جریان بزرگ جهان اهل سنتی را ایجاد و به ما نزدیک کرد؛ یکی جریان اجتهادی و یکی جریان جهادی. با این دو اتفاق بزرگ شیعه توانست حس همزادپنداری و همگرایی وسیعی با اهل سنت بکند. یکی از موانع اصلی جریانهای اهل سنت، منع اجتهاد بود در مذاهب. ابن تیمیه تحریم میکند تقلید از مذاهب چهارگانه را و اجتهاد را میآورد وسط. بله معلوم است اجتهاد آنها با عقلانیت ما نیست، اما این اجتهاد اجازه میدهد که شما عبور بکنید از انسداد تفسیر و فهم دینی که در طول قرنهای قبل بوده است؛ والا اگر نگاههای ساختارشکنانه تقلیدسوز ابن تیمیه نبود امثال مودودی، شاه ولیالله دهلوی، محمد عبده، رشید رضا و دیگرانی که نواندیشی کردند، میتوانستند این کار را بکنند؟
حجتالاسلام میرزایی در جمعبندی سخنان خویش با تاکید لزوم عمیقتر شدن تحلیلها در این زمینه خاطرنشان کرد: باید مقداری از گرایشهای مذهبیمان را کمتر و از خوانشهای بیرونی و تهدیدانگاریهای بیرونی پرهیز کنیم. غربیها به دنبال این هستند که جریانهای جهان اسلامی را به شدت تجزیه کنند و علیه هم دیگر به کار ببرند.
گفتنی است در پایان این نشست حجتالاسلام تجریشی از اعضای اندیشکده مرصاد به پاسخگویی به برخی از نقدهای مطرح شده توسط مدعوین پرداختند./993/502/ر