ديكتاتورها عبرت نميگيرند
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا، همين دو هفته قبل بود كه وزارت كشور بحرين سلب تابعيت از شيخ عيسي قاسم را اعلام كرد و براي رسمي شدن اين حكم تنها يك كار باقي مانده بود كه مربوط به امضاي پادشاه بحرين ميشد. حالا حمد بن عيسي آل خليفه، پادشاه بحرين، حكم وزارت كشور را با استناد به قانون تابعيت بحرين مصوب 1963 و اصلاحات مربوط به آن و توصيههاي شوراي ملي بحرين، امضا و تأييد كرده تا راه را براي اجرايي شدن آن امضا باز كند. امضاي حمد عيسي برخلاف اعتراضاتي است كه طي اين دو هفته به تصميم وزارت كشور ميشد و با وجود محاصره روستاي الدراز، محل سكونت شيخ عيسي قاسم، توسط نيروهاي امنيتي و انتظامي، معترضان در تمام اين مدت مقابل منزل شيخ خود تحصن كرده و به اين حكم اعتراض داشتهاند. اصرار حمد بن عيسي به امضاي اين حكم حتي برخلاف نامه هفت سناتور امريكايي به جان كري، وزير خارجه امريكا و تماس تلفني جو بايدن، معاون رئيسجمهور امريكا، با او است كه در اين دو مورد، نگرانيها بابت اوضاع بحرين و رويه حكومت آن مطرح شده بود. در هر حال، پادشاه بحرين با امضاي اين حكم به نظر ميرسد تصميم دارد راهي بيبازگشت را در پيش گرفته و بار ديگر ثابت كند ديكتاتورها نميتوانند از تاريخ و تجربههاي آن درسي بگيرند.
سلب تابعيت شيخ عيسي قاسم شبيه اقدامي است كه رژيم پهلوي در 52 سال قبل انجام داد و با دستگيري و تبعيد امام خميني فكر ميكرد توانسته رهبر اعتراضات يك سال گذشته را از صحنه سياسي حذف كند و بتواند كنترل اوضاع را به دست بگيرد. حالا هم رژيم آلخليفه با سلب تابعيت شيخ عيسي قاسم قصد دارد تا مثل ديگر شخصيتهاي سياسي سلب تابعيت شده، او را هم از كشور اخراج كرده و كنترل اوضاع را به دست بگيرد اما سؤال اينجاست كه آيا پادشاه بحرين با اين امضا و تأييد و اخراج ميتواند كنترل اوضاع را به دست بگيرد؟ شاه ايران 52 سال قبل هم تصور فعلي پادشاه بحرين را داشت كه فكر ميكرد بعد از تبعيد امام بر اوضاع مسلط شده اما يك دهه بعد معلوم شد كه اخراج امام نه تنها منجر به تسلط رژيم بر اوضاع نشده بلكه برعكس، شرايط را براي راديكاليزه شدن فضاي سياسي فراهم كرده به نحوي كه به صورت بيسابقهاي گروههاي چريكي مسلح رشد كردند و در گوشه و كنار دست به حملات مسلحانه و بمبگذاريها زدند.
در واقع، شاه با تبعيد امام شرايط را به اوج اختناق سياسي رساند كه پاسخ آن هم راديكاليزه شدن معترضان سياسي بود چرا كه رژيم كمترين فضايي را براي فعاليت سياسي باقي نگذاشته بود و ديگر چارهاي جز دست بردن به اسلحه باقي نمانده بود. نكته جالب اينجاست كه سخنرانيهاي امام(ره) در سالهاي 42 و 43 نشان ميدهد او بيشتر رويه نصيحتطلبانه را در پيش گرفته بود تا شايد رژيم متنبه شود و همين رويه در سخنرانيهاي شيخ عيسي قاسم هم ديده ميشود چنان كه او به جاي در پيش گرفتن روشهاي خشن و حمايت از درگيريهاي خياباني، از در مصالحه و نصيحت با رژيم آل خليفه صحبت كرده اما پادشاه آل خليفه همانند پادشاه پهلوي، پاسخ شيخ را با سلب تابعيت و اخراج او ميدهد.
روشن است كه آلخليفه مثل هر ديكتاتور ديگري نميخواهد و به عبارت درستتر نميتواند از تاريخ ياد بگيرد كه اين نوع پاسخ فضاي سياسي را راديكاليزه كرده و به سوي درگيريهاي مسلحانه و سرانجام، سرنگوني رژيم ختم ميشود. در اين ميان، امريكاييها كه تجربه سقوط پهلوي را دارند بهتر از آلخليفه متوجه اوضاع شده و سعي دارند با بيان نگرانيهاي خود بابت اوضاع بحرين، رژيم را از فرو رفتن در گرداب سقوط نجات بدهند اما اين خاصيت حمد بن عيسي است كه مسير هميشگي ديكتاتورها را برود./998/102/ب3
منبع : روزنامه جوان