انجام تجارت سیاه با سینمای سفارتی
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا به نقل از روزنامه کیهان،پاییز سال 92 خبری کوتاه اما تلخ منتشر شد؛ سه جوان ایرانی که عضو یک گروه موسیقی زیر زمینی در نیویورک بودند، به سبک فیلمهای هالیوودی با شلیک گلوله یکی از همکاران خود، به قتل رسیدند.
در نگاه اول، ماجرا ربط چندانی به سینما نداشت،اما نکته قابل تأمل این بود که هر سه جوان مقتول، سابقه همکاری با یک پروژه سینمایی را داشتند که از قضا به سفارش دولتهای غربی و برای تبلیغ مهاجرت ساخته شده بود؛ فیلمی به کارگردانی بهمن قبادی که مثل بسیاری دیگر از فیلمهایی که به سفارش خارجیها ساخته میشوند،حرف آخرشان این است که «ایران جهنم است و غرب بهشت؛ مهاجرت کن تا رستگار شوی!» اما سرنوشت سه جوان بخت برگشته این فیلم، گلوله و مرگ بود!
طی دو دهه گذشته، فیلمهای بسیاری با محوریت چنین نگاهی و با سرمایهگذاری شرکتهای غربی ساخته شده است. با توجه به اینکه این فیلمها از یک طرف به سفارش خارجیها ساخته میشوند و از طرفی، معمولا فرایند ساخت آنها با میانجیگری یک سفارتخانه صورت میگیرد، از این نوع آثار با عنوان کنایهآمیز «سینمای سفارتی» یاد میشود. میتوان بخش اعظم فیلمهای جشنوارهای ایران را در دایره «سینمای سفارتی» قرار داد. چون بطور کلی، فیلمهایی امکان راهیابی به جشنوارههای غربی را دارند که همه یا بخشی از هزینه آنها توسط شرکتهای وابسته به کشوری که آن جشنواره را برگزار میکند تأمین شده باشد.
به طوری که حتی ناصر تقوایی هم چند سال قبل در گفتوگویی که در کتاب «به روایت ناصر تقوایی» منتشر شده، تصریح کرده بود: «سرمایه اغلب فیلمهای فرهنگی ما، توسط خارجیها تامین میشود. این از یک طرف ضایعه بزرگی است برای سینمای ایران چون باورها و چیزهای دیگری به فیلمسازان ما تزریق میشود، ولی از طرف دیگر اگر آنها سرمایه ندهند همین فیلمهای معدود هم تولید نمیشوند، اما تکلیف فردای ما چه میشود؟»
آنچه ناصر تقوایی به آن اشاره کرده است، بطور کم یا زیاد، در همه فیلمهایی که با بودجه کمپانیهای غربی یا مشارکت مالی آنها ساخته میشود، عیان است. اما فرآیند تزریق محتوا در فیلمهایی از این دست چگونه است و «سینمای سفارتی» چه تأثیری بر سینمای ما دارد؟ در ادامه این گزارش، به جست وجوی پاسخ این پرسشها میپردازیم.
شیوههای سفارش در سرمایهگذاری خارجی
مهدی آذرپندار، فیلمنامهنویس و کارشناس سینما درباره فیلمهایی که هزینه آنها از خارج تأمین میشود، به گزارشگر کیهان میگوید: «بسیاری از فیلمسازان شبه روشنفکر، عنوان «فیلم سفارشی» را نوعی توهین میدانند، اما با کمال میل هم آماده دریافت سفارشات خارجی هستند! حتی خودشان هم هیچ ابایی از عنوان کردن این موضوع ندارند. به طور مثال، کامبوزیا پرتوی در مصاحبهای گفت که یک سفارش از فرانسه گرفته و یک سفارش از روسیه. بعدها هم در مصاحبهای دیگر از بلاتکلیفی همین فیلمهای تولید مشترک گلایه میکند. یا ابوالفضل جلیلی که کارگردان محترم و بااخلاقی هم هست در یک نشست به صراحت عنوان کرد که فیلم «ابجد» را به سفارش فرانسویها ساخته است.»
وی میافزاید: «الان فیلمسازهایی در کشور وجود دارند که در مرحله فیلمنامه از جشنوارههای مختلف سفارش یا همان حمایت مالی میگیرند. وضعیت بهگونهای است که تعداد زیادی از فیلمها همراه با زیرنویس انگلیسی تحویل جشنواره فیلم فجر داده میشوند، یعنی آماده ارسال به جشنوارههای خارجی هستند.حتی گاهی پیش آمده که نمایندگان جشنوارههای غربی، ازجمله نماینده جشنواره فیلم برلین به ایران آمدهاند و فیلمها را قبل از هیئت انتخاب جشنواره فیلم فجر دیدهاند.»
مسئول مرکز فیلم و نمایش معاونت فرهنگی سازمان بسیج مستضعفین درباره سفارشپذیری برخی از فیلمسازان از سرمایهگذارهای غربی میگوید: «بدون تردید اصغر فرهادی هیچ گاه حاضر نخواهد شد که در داخل کشور فیلم خود رابا پایان خوش بسازد، اما او برای اولین بار در فیلم «گذشته» که به سفارش اتحادیه اروپا ساخته شده، بدون هیچ منطقی، فیلم را با یک صحنه رمانتیک به پایان رساند!»
آذرپندار درباره شیوههای سفارش فیلم از سوی جشنوارههای غربی، توضیح میدهد: «یک مدل سفارش به این ترتیب است که خود جشنواره تعیین میکند که فیلمسازها باید به چه مضامینی بپردازند. بطور مثال، اگر به سایت «فاند سود سینما» مراجعه کنید،می بینید که تقریبا به همه زبانها و به روایت همه کشورهایی که از آنها حمایت میشود، برخی قصههای واحد تبدیل به فیلم شدهاند؛ مثلاً خشونت علیه زنان در جامعهای مردسالار، یکی از این موضوعات است، اما مدل عمده این است که خود فیلمساز با اهداف و سیاستهای جشنوارهها همسو میشود. یعنی فیلمسازها وقتی میبینند که فیلمهایی با شکل و مضامین خاصی از جشنوارهها جایزه میگیرند تلاش میکنند تا فیلمهایی به همان سبک وسیاق و با همان مضامین بسازند. فقط کافی است، شکل و موضوع فیلمهای جشنوارهای را در یک بازه زمانی معین بررسی کنید تا ببینید که چقدر شبیه به هم هستند. به طور مثال، در یک دوره موج فیلمهای شبیه «کیارستمی» راه میافتد و در دورهای دیگر، خیلی از فیلمسازها سعی میکنند تا فیلمهایی شبیه فیلمهای «اصغر فرهادی» بسازند.»
وی تأکید میکند: «نگاه این نوع فیلمها عموما به مردم داخل کشور نیست. مانند فیلم «بهمن» که اصلا نمیتواند با مخاطب ارتباط برقرار کند و بعد بیبیسی فاش میکند این فیلم با حمایت مالی
جشنواره ساندس آمریکا ساخته شده است. یا در سال 88 فیلمی در مرکز گسترش سینمای مستند و تجربی و با مشارکت مالی فرانسه توسط یک فیلمساز دورگه ایرانی- فرانسوی با نام رضا سرکانیان ساخته شد که مسئولان کنونی این مرکز اعلام کردند که این فیلم به همه ارزشهای ما توهین کرده است و حتی دارای صحنه غیراخلاقی هم بود! به همین دلیل هم به جای نمایش در سینماها به انبار سپرده شد!»
به خاطر یک مشت دلار!
امیر ابیلی سردبیر سایت سوره سینما نیز در این باره میگوید: «بسیاری از موضوعات مثل سینمای روشنفکری، سینمای جشنوارهای، فیلمهای زیرزمینی، مضامین سیاسی و اجتماعی شبیه به هم و …. با مفهوم «سرمایهگذاری خارجی» قابل تحلیل و بررسی هستند. به طوری که امروز باید فیلمهایی که با سرمایه خارجیها ساخته میشوند را مهمترین چالش سینمای ایران دانست.»
وی میافزاید: «واقعیت این است که جهتگیری محتوایی بسیاری از این نوع فیلمها ناشی از مناسبات اقتصادی آنهاست. به طوری که شبهروشنفکران سینمای ما به رغم ادعای مستقل بودن، برای بدست آوردن دلارهای خارجیها به «سفارشیساز»های سفارت خانهها و روزی خوار سفره آنها تبدیل شدهاند!»
وی فیلم اخیر کمال تبریزی یعنی «دونده زمین» را مصداق بارز«جهتگیری محتوایی مطلوب سرمایهگذار خارجی» میداند و میگوید: «تبریزی با سرمایه ژاپن فیلمی ساخته که در آن یک ژاپنی، مردم ایران که زندگی را فراموش کردهاند و به مردگانی متحرک تبدیل شدهاند را نجات میدهد! کارگردان فیلم «دونده زمین» مدعی است که این فیلم را در نقد دولت گذشته ساخته، اما حاصل کار او فیلمی از آب درآمده که اساسا ربطی به دولت قبل ندارد و علیه مردم است، علیه همه مردم ایران. یعنی آقای کمال تبریزی و تهیهکنندهشان یعنی آقای شجاع نوری حاضرند با دریافت اندکی سرمایه از خارجیها، تصویری آنقدر عقبمانده از مردمشان به نمایش بگذارند!»
ابیلی همچنین درباره فیلم «فروشنده» اصغر فرهادی نیز اظهار میدارد: «ما هنوز این فیلم را ندیدهایم و نمیتوانیم بطور دقیق درباره خود فیلم قضاوت کنیم؛ اما اصغر فرهادی فیلم قبلیاش یعنی «گذشته» را هم به اعتراف خود اتحادیه اروپا با هدف «تلاش برای ترویج فرهنگ اروپایی» و با سرمایه آنها ساخته بود که آن فیلم با نگاه فرانسوی به مسئله مهاجرت و مهاجران میپرداخت، اینبار هم با سرمایهگذاری وابستگان به خاندان پادشاهی قطر فیلمی ظاهرا علیه خشونت ساخته، به گفته خودش خشونتی که باعث پدید آمدن معضلاتی مثل داعش و گروههای تندرو میشود. این اتفاق قابل تأملی است که نزدیکترین موسسه فیلمسازی به حکومت قطر که یکی از بزرگترین حامیان داعش است بر فیلمی با موضوع خشونت در ایران سرمایهگذاری کرده است. در این وضعیت آیا سادهانگارانه نیست که نگاه سرمایهگذار قطری را صرفا جوهر هنری فیلم بدانیم؟»
ابیلی همچنین به تأثیر پشتیبانی مالی خارجیها در کسب جوایز جشنوارههای غربی اشاره میکند و میگوید: «سینمای جشنوارهای» ما هم از منظر سرمایهگذاری خارجی قابل ارزیابیاست. به طوری که ۹ فیلم از 10 فیلم ایرانی راه یافته به بخش اصلی جشنواره کن در ادوار مختلف این جشنواره با سرمایه اروپایی ساخته شدهاند.همچنین میبینیم که فیلم «جدایی نادر از سیمین» به عنوان تنها فیلم ایرانی که در محافل آمریکایی بسیار دیده شد با کمک مالی «انجمن فیلم آمریکا» ساخته شده است.»
سرمایهگذاری طرفداران داعش علیه غیرت ایرانی
سعید کریمی کارشناس فرهنگی هم سرمایهگذاری غربیها روی فیلمهای ایرانی را هدفمند میداند و به گزارشگر کیهان میگوید: «سه فیلم اخیر اصغر فرهادی نمونههای قابل بررسی این جریان است. فقط کافی است محتوای این فیلمها را بررسی کنیم. جدا از مسائل فنی و تکنیکی، نمیتوان مسائل و تأثیرات محتوایی این فیلمها را نادیده گرفت. بطور مثال، فرهادی در فیلم جدایی نادر از سیمین، موضوعی را با زبان هنری بیان کرد؛ در این فیلم، زن خانواده بر مهاجرت تأکید میکند. نکته مهم این است که یکی از محورهای اصلی تهاجم فرهنگی غرب به کشور ما در سالهای اخیر، دگردیسی هویت زن ایرانی است. فیلم «جدایی نادر از سیمین» هم دقیقا در همین راستاست و نشان میدهد که زن جامعه ما خاطرخواه غرب و فرهنگ غربی است.»
وی با اشاره به سرمایهگذاری کمیسیون فرهنگی اتحادیه اروپا بر فیلم «گذشته» نیز، بیان میکند: «در فیلم گذشته شخصیت اصلی فیلم با نام احمد و ملیت ایرانی شناخته میشود.توجه داشته باشید که منادی اصلی اسلام ناب محمدی(ص) در جهان، جمهوری اسلامی ایران است. با توجه به اینکه امروز اروپا با مسئله مهاجران مواجه است و کشور فرانسه هم بیشترین جمعیت مسلمان در اروپا را دارد، پیام فیلم «گذشته» برای اروپا این است که مسلمانان و مهاجران نباید در اروپا بمانند و باید آنجا را ترک کنند.»
سعی دارند از طریق فرهنگی روی مردم ایران تأثیر بگذارند
کریمی همچنین درباره فیلم «فروشنده» هم که با سرمایهگذاری مشترک فرانسه و حمایت مالی قطر ساخته شده نیز میگوید: «ما فیلم «فروشنده» را ندیدهایم و به همین دلیل هم بطور دقیق نمیتوان درباره آن قضاوت کرد، اما با توجه به اینکه در این فیلم مسئله غیرت و تعصب مطرح میشود، درباره موضوع سرمایهگذاری قطریها که مهمترین حامی داعش در منطقه هستند، این فیلم به عمق استراتژی مبارزاتی ایران در منطقه مربوط میشود. هیچ کس نمیتواند انکار کند که از وقتی در سوریه ورق برگشت و جریانهایی مثل داعش مجبور به عقبنشینی شدند که جوانان ایرانی برای دفاع از حرم به آنجا رفتند. چیزی که باعث شد این جوانان برای نبرد با داعش به سوریه و عراق بروند، غیرت و تعصب دینی آنها بود. اینکه میبینیم کشور قطر روی یک فیلمی با موضوع غیرت در ایران سرمایهگذاری میکند بدون تردید برای تقابل با این جبهه است.» این کارشناس فرهنگی میگوید: «قطر از نظر نظامی کشور قدرتمندی نیست، اما طی سالهای اخیر در عرصههای فرهنگی و هنری و گردشگری، سرمایهگذاری فراوانی میکنند. آنها چون میدانند از طریق نظامی نمیتوانند ایران را مهار کنند، چون حوزه فرهنگ در کشور ما دچار نوعی ولنگاری است، سعی دارند از طریق فرهنگی روی مردم ایران تأثیر بگذارند. آنها قصد دارند اصغر فرهادی را جذب اهداف خود کنند و روی او سرمایهگذاری میکنند. چون فیلمهای آقای فرهادی در داخل کشور ما به نمایش در میآید و برای جامعه ایرانی ساخته میشود. آنها تلاش دارند تا از طریق سرمایهگذاری روی فیلم فرهادی مقوله غیرت زدایی و غیرت ستیزی را در جامعه ایران پیش ببرند. دلیل جایزه کن به این فیلم هم در همین راستا قابل شناسایی است.»/998/102/ب3