۲۲ تير ۱۳۹۵ - ۱۳:۱۸
کد خبر: ۴۳۷۴۵۸

کبک برجام خروس نمی‌خواند

نیاز استراتژیک دولت، ناامیدی از جبهه استکبار و هم‌آهنگ‌تر شدن با جبهه کلی نظام است، دولت صادقانه پای کار اقتصاد مقاومتی و دیپلماسی انقلاب در منطقه و جهان بیاید، آنگاه خواهد دید که کدام ظرفیت‌های مهم عزت و قدرت و پیشرفت فراهم خواهد شد.
انرژی صلح آمیز هسته ای ایران

 به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا به نقل از روزنامه کیهان، وقتی یک عملیات شروع می‌شود، معمولاً چند لشکر هماهنگ با هم پیش می‌روند یا اگر حمله‌ای صورت گرفته، در هماهنگی با هم یک خط دفاعی را حفظ می‌کنند. اما اگر یکی از چند لشکر از همراهی در حمله یا دفاع باز بماند، به اندازه سهم خود موجب کاهش پیروزی‌ها و افزایش آسیب‌پذیری می‌شود.

 

این قاعده در تمام جنگ‌ها اعم از سخت، نرم و هوشمند جاری است. آنچه در جنگ پیچیده و «هوشمند» میان ما با آمریکا و غرب می‌گذرد، مصداق تام همین واقعیت است که برخی یگان‌های عمل کننده ما فهم وافی از حساسیت موقعیت ندارند، همچنان که دشمن را چند برابر قوی‌تر از آنچه هست و جبهه خودی را چند برابر ضعیف‌تر از موقعیت قدرتی که از آن برخوردار است می‌بینند. بنابراین چه در حمله و چه دفاع بد عمل می‌کنند.

 

فردا سالگرد اعلام توافق برجام در وین است. مذاکرات ظاهراً معطوف به برنامه هسته‌ای ایران بود اما این برنامه تنها یک بهانه و یک بعد از چندین بُعد مصاف میان ایران و آمریکا به شمار می‌رفت. آمریکایی‌ها بارها تصریح کردند این روند مانند بازی روبیک است؛ مکعبی 6 وجهی که هر وجه آن 9 قسمت قابل جابجایی دارد و آن قدر این اجزاء باید جابه‌جا شوند تا هر 9 خانه هر یک از 6 وجه، به رنگ مشترک درآید. در این سو اما برخی دولتمردان ما تصور می‌کردند ولو با واگذاری انبوهی از امتیازات غیر منتظره به غرب، می‌توان دل دشمن را چنان نرم کرد که گشایش بزرگ اقتصادی اتفاق بیفتد. مدتی پس از آن که توافق از سوی ایران اجرایی شد اوباما گفت درست است که ایران به تعهداتش عمل کرده اما برای بهره‌مندی از منافع توافق باید رفتارهای خود در منطقه را تغییر دهد و این روح برجام است! یعنی در حقیقت مسئله آمریکا، جابه‌جایی معادله بزرگ قدرت در منطقه به نفع ایران بود. دست آمریکا به قدری خالی بود که توماس فریدمن 11 روز قبل از اعلام توافق وین در نیویورک تایمز نوشت «توافق پیش‌رو با ایران یک توافق بدِ خوب]![ است و به اوباما این امکان را می‌دهد تا به کنگره و اسرائیل بگوید این بهترین توافقی است که با یک غلاف خالی از اسلحه می‌توان به دست آورد؛ توافق تا بروز دگرگونی‌هایی در ایران زمان می‌خرد».

 

این مشاور دموکرات‌ها در حالی غلاف آمریکا را از اسلحه مؤثر بر ایران تهی می‌دانست که چند وقت قبل از آن متأسفانه یک دیپلمات ارشد ایرانی در دانشکده ادبیات دانشگاه تهران گفته بود آمریکا ظرف 5 دقیقه می‌تواند قدرت دفاعی ما را نابود کند! او البته بعدها توجیه شد و سعی کرد جبران کند اما متأسفانه این تلقی خودکم‌پندارانه باعث شد تا تیم مذاکره کننده در برخی مقاطع مهم نتواند بر سر خطوط قرمز استوار بماند.

 

 سه هفته بعد از تحلیل فریدمن، وبسایت الجزیره یادداشتی قابل تأمل به قلم یکی از اعضای اپوزیسیون جمهوری اسلامی (حمید-د) منتشر کرد که ناظر بر ابعاد جنگ هوشمند بود: «طبق تعریف توماس فریدمن، دکترین اوباما این است که مشارکت دادن ایران بیش از انزوا قادر به برآوردن نیازهای آمریکاست... آنچه از نگاه جمهوریخواهان و نومحافظه‌کاران، تلاش برای به دست آوردن دل ایران تلقی می‌شود، در حقیقت نوع بسیار زیرکانه‌تری از امپریالیسم است که مثل یک شطرنج باز عمل می‌کند. یک شطرنج‌باز از ضعف‌ها و قوت‌ها، واکنش‌های عصبی و امیال پنهان همه بازیگرانش آگاه است. اوباما به سعودی‌ها و ترکیه اجازه می‌دهد کار خودشان را در یمن یا سوریه پیش ببرند... اگر توافق هسته‌ای با ایران از نقشه‌های کنگره یا مخالفان در ایران جان سالم در ببرد، تبدیل به گل سرسبد دستاوردهای اوباما به عنوان تجلی قدرت هوشمند خواهد شد... به تعبیر جوزف نای، این ترکیب قدرت نرم و سخت است. دکترین اوباما در حوزه قدرت هوشمند، اهدافی فراتر از ایران و برنامه هسته‌ای‌اش دارد؛ اما همیشه میان نیات مؤلف یک دکترین، متن دکترین و شیوه‌خوانش و شکستن ساختار آن توسط دیگران اختلاف وجود دارد. برای دکترین اوباما هر نامی که انتخاب کنید، او و جوزف نای باید کوله‌بار خود را ببندند و به قم بروند تا بفهمند قدرت هوشمند چیست... از همان مرزهای پرمنفذی که قرار است بازرسان سازمان ملل (و در میان آنها جاسوسان اسرائیل) به ایران بروند و تأسیسات هسته‌ای را بازرسی و رصد کنند، از همان مرزها قاسم سلیمانی خیلی زودتر نفوذ کرده و اوباما و جوزف نای را دور زده است».

 

به جرأت می‌توان گفت که اگر آمریکا اصل برنامه هسته‌ای ایران با 5 هزار سانتریفیوژ را پذیرفت، به اعتبار کسب توانایی غنی‌سازی 20 درصد و تولید دستگاه‌های سانتریفیوژ پیشرفته از یک طرف و نفوذ بلامنازع ایران در منطقه بود. اما متأسفانه همین بازوهای اقتدار کشور بعضاً مورد غفلت و کم‌لطفی و ناسپاسی قرار گرفته به همین دلیل و در برخی مقاطع، دولت و وزارت امور خارجه آن گونه که باید در تراز اقتدار انقلاب و جمهوری اسلامی ظاهر شوند، نشده‌اند و همین موجب تشجیع حریف به تعدی و امتیازخواهی فزون‌تر شده است. رفتاری که آمریکایی‌ها به ویژه از 27 دی ماه 94 به بعد (پایان تعهدات ایران و آغاز اجرای برجام) در پیش گرفتند و سپس فرانسوی‌ها و آلمانی‌ها و انگلیسی‌ها به آن اضافه شدند، محصول درست نخواندن بازی حریف در جنگ هوشمند بود. در حیص و بیص همین غفلت و در حالی که برخی در داخل با توهم از برجام 2 با آمریکا سر مسائل منطقه سخن می‌گفتند، خبر آمد دولت اوبامای میانه‌رو! بالغ بر 2 میلیارد دلار از اموال ایران را غارت کرده، برای ویزای سفر شهروندان 38 کشور به آمریکا در صورت سفر به ایران مزاحمت ایجاد نموده، مشغول ارعاب و تهدید پنهان بانک‌ها و شرکت‌های مایل به معامله با ایران شده و در حال تدارک تحریم‌های تازه به بهانه حمایت ایران از تروریسم و نقش سپاه و حزب‌الله و... است.

 

در سوی دیگر ماجرا خبرها از تحرکات تازه رژیم فرانسه برای حمایت از جریان‌های تروریستی ضدایرانی حکایت می‌کرد. در حقیقت سرانجام نمایش در باغ سبز لغو تحریم‌ها و فروش هواپیما، گسیل هیئت‌های تجاری و ظاهرسازی برای توافقات اقتصادی جدید- نظیر ماجرای ایرباس و بویینگ- در کنار بزرگ‌نمایی عمدی برخی حمایت‌ها از گروه‌های تروریستی ورشکسته روشن می‌کند غرب حریص‌تر از گذشته به چاشنی‌های انفجاری «نیمه سخت» در جنگ هوشمند - برای به حرکت درآوردن ظرفیت‌های جنگ نرم و دستکاری محاسبات ما- اهمیت می‌دهد. یک سال پس از توافق، سایه تهدیدها پررنگ‌تر شده که کمرنگ‌تر نشده اما تقریباً هیچ اثری از حداقل عایدی اقتصادی برجام نیست تا آنجا که نیویورک تایمز به تازگی نوشت «ایران با وجود انجام همه تعهدات، به خاطر تداوم تحریم‌های آمریکا، هنوز هم طعم مزایای برجام را نچشیده و  اثر مثبت اقتصادی آن را لمس کرده است. این روند، افق توافق را تیره و تار نموده است».

 

 برخی تحرکات ضد امنیتی اخیر هر چند رنگ و لعاب تهدید دارد و باید با هوشمندی رصد کرد اما در بطن خود از اقتدار جمهوری اسلامی و ضعف حریف حکایت می‌کند. اینکه مثلاً رژیم فرانسه پس از سفر آقایان روحانی و ظریف به پاریس، به یک گروهک تروریستی مفلوک اجازه میتینگ با حضور برخی مقامات ضد ایرانی و سابق غربی و عربی مرتجع می‌دهد، مشخصاً توهین و دهن‌کجی به سیاست‌ورزی «محبت یک سویه» این دو بزرگوار است و نشان می‌دهد آنها هنوز رژیم خصومت‌گرای فرانسه و ضعف و انفعال آن در قبال برخی رشوه‌های ارتجاعی- عبری را نشناخته‌اند؛ که اگر می‌شناختند انواع امتیازهای سیاسی و اقتصادی را به متخاصم‌ترین طرف مذاکرات هسته‌ای تقدیم نمی‌کردند. اما از آن سو خبری در این اتفاق مستتر است و آن اینکه دستان رژیم فرانسه و جبهه ارتجاعی آمریکایی- عربی چنان از اهرم‌های قدرت در مقابل ایران خالی است که مجبور می‌شوند با برگ بازنده بیوه یک گروهک تروریستی و رئیس شکست خورده استخبارات سابق سعودی در منطقه بازی کنند. آیا غیر از این است؟ این زوج شکست خورده تاکنون چه غلطی در خدمت آمریکا و فرانسه در ماجرای عراق و سوریه و لبنان نکرده‌اند که بعد از این بخواهند مرتکب شوند؟

 

 به عنوان نمونه دیگر، گسیل «فرانسوا سنمو» مدیر پیشین بخش اطلاعات در سرویس جاسوسی فرانسه به تهران در پوشش سفیر، هر چند مستوجب سرزنش‌ برای دولت و وزارت خارجه کشورمان است که چرا یک مدیر ارشد (ضد) امنیتی را برای سفارت پذیرفته‌اند، در عین حال معلوم می‌کند کار برای غربی‌ها خیلی بیخ پیدا کرده و بحرانی شده که مجبور شده‌اند یک مدیر ارشد اطلاعاتی را از پستوی پنهان این گونه امور خارج کنند و با انجام ریسکی بزرگ وسط میدانی تحت رصد و ارزیابی بفرستند. به مفهوم دیگر قدرت پنهانکاری حریف که اصل اول و مهم در هر نبرد استراتژیکی است، تا حدود زیادی از قبیل فرانسوی‌ها سلب شده است. نمونه مشابه این اهمیت و اضطرار، حضور رئیس بعدی سرویس جاسوسی MI6 انگلیس (جان ساورز) در نخستین ادوار مذاکرات هسته‌ای بود. بنابراین در پشت لایه تهدیدآمیز این تحرکات، حتماً باید «خبر» هراس و نگرانی و اضطرار نهفته در چنین اتفاقات پرریسکی را درک کرد. بنابراین می‌توان گفت رژیم‌های متخاصم غربی هم با زبان بی‌زبانی بر قدرتمندی ایران صحه می‌گذارند و هم بر تهی دستی خود اذعان می‌کنند؛ هر چند که روی برخی فرصت‌های نفوذ و اختلال حساب ویژه باز کرده‌اند.

 

به درستی گفته‌اند یک خطا با هزار توجیه، می‌شود هزار و یک غلط. مسیر حسن ظنی که از سوی برخی دولتمردان نسبت به آمریکا و برخی دولت‌های غربی پیموده شد، با نامهربانی مطلق و عداوت فزاینده حریف مواجه شده است. اگر روزی آقای علی‌اکبر صالحی با خوش‌گمانی و افتخار می‌گفت مسیر مذاکرات در عمان را من- حتی قبل از دولت آقای روحانی- گشوده‌ام، امروز هم او به عنوان عضو ارشد تیم مذاکره کننده و مورد وثوق رئیس جمهور تأکید می‌کند «احساس می‌کنم در حال زمینه‌چینی و پخت و پز علیه ما هستند و باید گوش به زنگ باشیم... اتفاقاتی در حال روی دادن است. امیدوارم زودتر جلوی این توطئه گرفته شود... چند ماه پیش گفتم مسائل بانکی مقداری کند پیش می‌رود که خب حرف ما مقداری مطلوب واقع نشد... حالا دوباره ممکن است عزیزی دوباره ناراحت شود اما در برجام طرف مقابل متعهد شده کاری نکند که با روح برجام در تضاد باشد». مشابه همین نگرانی را رئیس بانک مرکزی درباره عایدی برجام برای ایران با عبارت «تقریباً هیچ» عنوان کرد که مورد سرزنش برخی دولتمردان و رسانه‌های خاص قرار گرفت. و هشدارهای به مراتب شدیدتر از همین مضامین را فعالان اقتصادی و کارشناسان ارشد سیاسی و امنیتی و دیپلماتیک می‌توانند شهادت دهند. آیا اگر خدای نکرده به شیوه کبک سرمان را زیر برف کردیم و دهان به کینه گشوده دشمن را ندیدیم، یعنی تهدیدزدایی کرده‌ایم و سایه جنگ را از سر کشور برداشته‌ایم و زنجیر تحریم‌ها را شکسته‌ایم و از رکود عبور کرده‌ایم و اقتصاد را رونق داده‌ایم و دشمن را تبدیل به شریک استراتژیک در حدی کرده‌ایم که مثلاً دل‌مشغولی رئیس جمهور مستأصل و بی‌کفایت فرانسه، ایجاد شغل برای جوانان ایرانی شده است؟! این همه خوش‌خیالی و «خوش‌حالی» در نگاه به عرصه دیپلماسی و سیاست خباثت‌آلود بین‌المللی مستند به کدام قرینه و مدرک است؟ آیا خدای ناکرده پای لجاجت یا فقدان شجاعت بازگشت از مسیر انحرافی در میان است؟ یک سال و اندی از زمانی که دوستان تدارک جشن خیابانی برای «فتح‌الفتوح بی‌سابقه در قرن اخیر» می‌کردند- و البته مردم همراهی نکردند- گذشت.

 

 یک سال دیگر دست‌روی دست بگذاریم که ببینیم تخم‌مرغ‌های نهاده در سبد مذاکرات کی جوجه می‌دهد؟ آن هنگام که عمر 4 ساله دولت با  وعده‌های گشایش 100 روزه تمام شده است! نیاز استراتژیک و اول دولت، ناامیدی از جبهه استکبار و هم‌آهنگ‌تر شدن با جبهه کلی نظام است. دولت صادقانه پای کار اقتصاد مقاومتی و دیپلماسی انقلاب در منطقه و جهان بیاید، آنگاه خواهد دید که کدام ظرفیت‌های مهم عزت و قدرت و پیشرفت فراهم خواهد شد./998/102/ب3

 

ارسال نظرات