فقدان نظارت فرهنگی با آموزه های دینی ناسازگار است
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا به نقل از روزنامه خراسان، «کسانی که به نظارت بر فرهنگ و محصولات فرهنگی اعتقادی ندارند، تعریف درستی از انسان و ماهیت او ارائه نمیکنند. آنها ارزش حقیقی انسان را نمیشناسند.» این جملات، بخشی از پاسخهایی است که حجتالاسلام والمسلمین محمدجواد نظافت، استاد حوزه علمیه و مدیر مدارس علمیه حضرت مهدی(عج) به پرسشهای خراسان درباره ضرورت نظارت بر عرصه فرهنگ و محصولات فرهنگی داده است. استاد نظافت در این گفتوگو با اشاره به وظایف مسئولان در حکومت اسلامی نسبت به سلامت فکری و روحی جامعه، «جریان آزاد اطلاعات» را یک دروغ خواند و تأکید کرد:«حتی در کشورهایی که مدعی آزادی مطلق در جامعه هستند، همهجا خطوط قرمز وجود دارد که اگر کسی بخواهد از این خطوط قرمز بگذرد یا آنها را مخدوش کند، محدودش میکنند. حتی کسانی هم که طرفدار این فکر هستند، حاضر نمیشوند محیط خانوادگی آنها محل جریان هر نوع اطلاعاتی باشد.» آنچه در پی میآید، بخش نخست این گفتوگوست.
به عنوان نخستین پرسش بفرمایید چرا نظارت بر فرهنگ و محصولات فرهنگی، ضروری است؟
به نظر من، اهمیت موضوع نظارت بر فرهنگ و محصولات فرهنگی، به اهمیت انسان و سلامت او باز میگردد. یعنی به همان دلیلی که در ضرورت نظارت بر عرضه محصولات غذایی در جامعه، به دلیل مهم بودن بحث سلامت انسان تردیدی وجود ندارد، نظارت بر فرهنگ و محصولات فرهنگی نیز ضروری است؛ نظارتی که به مراتب مهمتر و حساستر از نظارت بر عرضه محصولات غذایی است. بر اساس آموزههای اسلامی، ما اعتقاد داریم که خلقت انسان، ترکیبی است و انسان از روح و جسم تشکیل شده است. خدای متعال در قرآن میفرماید: «فی أَیِّ صُورَةٍ ما شاءَ رَکَّبَکَ؛ [خداوند] به هر صورتی که خواست، تو را ترکیب کرد.»(انفطار-8) اگر جسم انسان و سلامت آن مهم است، به طریق اولی، سلامت روح انسان مهمتر و حساستر خواهد بود. جسم انسان پس از مدتی عوض میشود. برخی دانشمندان میگویند که تقریباً هر 8 سال یکبار، ماهیت جسمانی انسان تغییر کلی میکند، یعنی جسم کنونی شما، همان جسم 8 سال پیش نیست. آن «منِ» ثابتی که حقیقت انسان وابسته به اوست، روح است. از سوی دیگر، بسیاری از مسائلی که برای جسم مطرح است، در مورد روح هم مصداق پیدا میکند. همانطور که جسم سالم و مریض و تمیز و کثیف داریم، روح سالم و مریض و تمیز و کثیف هم داریم. همان طور که جسم ما به مراقبت و نظارت نیاز دارد، روح مانیز نیازمند مراقبت و نظارت است. بنابراین، تردیدی نیست که باید بر فرهنگ و محصولات فرهنگی که بر روح و فکر انسانها تأثیر انکارناپذیری دارند، نظارت مؤثری اعمال شود.
کسانی که به نظارت بر فرهنگ و محصولات فرهنگی اعتقادی ندارند، تعریف درستی از انسان و ماهیت او ارائه نمیکنند. آنها ارزش حقیقی انسان را نمیشناسند. این افراد، اهل دنیا هستند. امیرالمؤمنین(ع) در خطبهای از نهجالبلاغه که در آن تفاوت میان اولیای خدا و دنیاطلبان را توضیح میدهند، میفرمایند:«یَرَونَ أهلَ الدنیا یُعْظِمُونَ مَوتَ أجسادهِم، و هُم أشَدُّ إعظاما لِمَوتِ قُلوب أحیائهِم»(خطبه 230) اهل دنیا برای مرگ جسم، عظمت قائلند، در حالی که اولیای خدا، بیش از آنکه برای مرگ جسم عظمت قائل باشند، برای مرگ دل عظمت قائلند. به نظر من، افرادی که گمان میکنند نظارت بر عرصه فرهنگ نباید اعمال شود و ظاهراً مدعی طرفداری از انسان و آزادی اویند، در واقع به انسان توهین میکنند و بُعد اصلی وجود او را نادیده میگیرند. نادیده گرفتن روح انسان، ساقط کردن او و پایین آوردنش تا حد حیوانات است. امیرالمؤمنین(ع) در نهجالبلاغه میفرمایند:«أَلَا وَ إِنَّ مِنَ الْبَلَاءِ الْفَاقَةَ وَ أَشَدُّ مِنَ الْفَاقَةِ مَرَضُ الْبَدَنِ وَ أَشَدُّ مِنْ مَرَضِ الْبَدَنِ مَرَضُ الْقَلْب»(حکمت 388)؛ آگاه باشید که فقر، بلا و گرفتاری است، بدتر از فقر، بیماری جسمی و بدتر از بیماری جسمی، مرض قلب است؛ بیماری روحی است.
نکته دیگری که باید به آن اشاره کنم، این است که ما باید هر چیز را با غایتش بسنجیم. اصلاً یکی از علامتهای انسان عاقل این است که همیشه هر چیزی را با غایتش، با نتیجهاش، میسنجد. یعنی واقعاً فکر کنیم که ولنگاری فرهنگی، چه عواقبی در پی دارد و نتیجه نظارت عاقلانه چیست؟ طی 20 سال گذشته، شاهد افزایش تدریجی ولنگاری فرهنگی در جامعه بودهایم. نتیجه این روند چیست؟ واقعاً آن طور که برخی گمان میکنند، دنیای ما آباد شده است؟! میبینید که این ولنگاری دنیای ما را هم آباد نکرده است. بیایید در نتایج حاصل از ولنگاری فرهنگی تدبّر کنیم. وقتی به واسطه ولنگاری فرهنگی، جامعه ما هویت خود را از دست بدهد؛ وقتی احساس کرامت و شخصیت در آحاد جامعه نابود شود و فرهنگ که سرمایه ملی ماست، تخریب شود، حاصلش چه خواهد بود؟ وقتی اجازه دادند کتابی منتشر شود که یأس را ترویج کند و به هویت افراد آسیب بزند، باید انتظار به وجود آمدن چه شرایطی را در جامعه داشته باشیم؟ این روزها، در برخی جاها مُد شده است که جشن طلاق برگزار میکنند! با ابزار قدرتمند هنر و رسانه مفاهیمی را ترویج میکنند که هادم بنیان خانواده است. آیا اینها به صلاح جامعه ماست؟
برخی گمان میکنند که نظارت بر فرهنگ و محصولات فرهنگی، مانع «جریان آزاد اطلاعات» در جامعه میشود. این افراد به همین دلیل، با این گونه نظارت مخالفت میکنند. آیا میتوان استدلال آنها را پذیرفت؟ مسئولان جامعه اسلامی در برابر چنین استدلالهایی، باید چه رویکردی را اتخاذ کنند؟
موضوع «جریان آزاد اطلاعات»، حرف ظاهراً زیبایی است و شاید بتواند برخی را فریب دهد؛ اما واقعیت آن، دروغی بیش نیست. هیچ جای دنیا جریان آزاد اطلاعات نداریم، حتی در کشورهایی که مدعی آزادی مطلق در جامعه هستند. همهجا خطوط قرمز وجود دارد که اگر کسی بخواهد از این خطوط قرمز بگذرد یا آنها را مخدوش کند، محدودش میکنند. حتی کسانی هم که طرفدار این فکر هستند، حاضر نمیشوند محیط خانوادگی آنها محل جریان هر نوع اطلاعاتی باشد. موضوع دیگری که باید به آن اشاره کنم، غفلت از نقش تخریبی شیاطین است. شیاطین جن و انس در پی گمراه کردن انسانها هستند؛ چگونه؟ در صحیفه سجادیه میخوانیم که شیطان از دو راه سعی می کند انسان را فریب دهد: «یَتَعَرَّضُ لَنا بالشَّهَواتِ وَ یَنْصِبُ لَنا بالشُّبُهاتِ»(دعای 25) شهوتها و شبههها دو راهکار عمده شیاطین برای نابود کردن انسانهاست. شهوت، روان انسان را نشانه میگیرد و شبهه، اعتقاد و فکر او را. اگر دقت کنید، آنچه این روزها در برخی شبکههای ماهوارهای مبنای برنامهسازی است، همین است. تحت لوای جریان آزاد اطلاعات، روح و فکر انسانها را تخریب میکنند و دنیا و آخرت مردم را از بین میبرند. از سوی دیگر، اگر مسئولی به این موضوع بیتوجه یا اصلاً قائل به عدم ضرورت نظارت بر این عرصه باشد، به مسئولیتش، به عنوان یک مدیر در جامعه اسلامی واقف نیست. مسئولیت مدیران جامعه اسلامی تنها به تهیه آب، نان و مسائل جسمانی مردم خلاصه نمیشود. مدیر و مسئول در یک جامعه اسلامی، باید همانطور که به فکر جسم و امنیت مردم است، به فکر روح و آخرت آنها هم باشد.
امیرالمؤمنین(ع) در خطبه 34 نهجالبلاغه، به این موضوع اشاره میکنند و در تبیین حقی که مردم بر گردن حاکم دارند، میفرمایند:«فَأَمَّا حَقُّکُمْ عَلَیَّ فَالنَّصِیحَةُ لَکُمْ وَ تَوْفِیرُ فَیْئِکُمْ عَلَیْکُمْ وَ تَعْلِیمُکُمْ کَیْلَا تَجْهَلُوا وَ تَأْدیبُکُمْ کَیْمَا تَعْلَمُوا»؛ حق شما بر من این است که خیرخواه شما باشم، مراقب بیتالمال شما باشم، معلم شما باشم تا نادان نمانید و شما را ادب کنم تا علم واقعی را فراگیرید. امام(ع) این را وظیفه حاکم میداند. روز قیامت، مردم یقه حاکم را میگیرند و از او بازخواست میکنند که چرا به فکر علم، فرهنگ و تربیت ما نبودی؟ این جزو وظایف مسئولان ماست و گرنه ما با سایر کشورها چه فرقی داریم؟ در تمام کشورها، مسئولان دستکم مدعی هستند که آب، نان و امنیت مردم را تأمین میکنند و در پی آباد کردن دنیای آنها هستند. مسئولان کشور اسلامی باید هم دنیای مردم را تأمین کنند و هم آخرتشان را. دعای مسئولان ما باید این باشد که «رَبَّنا آتِنا فِی الدُّنْیا حَسَنَةً وَ فِی الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَ قِنا عَذابَ النَّارِ»(بقره-201)؛ رویکرد تمام مسئولان ما در تصمیمگیریها و برنامهریزیها باید تحقق این دعای قرآنی باشد.
در ابتدای نامه 53 نهجالبلاغه که فرمان امیرالمؤمنین(ع) به مالک اشتر است، یکی از وظایفی که امام(ع) برای فرماندارشان تعریف میکنند، این است که او باید در پی استصلاح مردم باشد:«اسْتِصْلَاحَ أَهْلِهَا»؛ حضرت میفرمایند که ای مالک! تو باید در فکر صالح شدن مردم مصر باشی.
بنابراین، یک مسئول در حکومت اسلامی نمیتواند بگوید که این مسائل به من مربوط نیست یا اهمیتی ندارد. او نمیتواند بگوید این فقط مسئولیت حوزههای علمیه و نخبگان جامعه است. وظیفه مسئولان است که هم خود وارد عرصه نظارت، به شکل مؤثر، بشوند و هم از حوزهها و نخبهها راهکار و کمک بخواهند. مسئولانی که اینگونه نباشند، به تعبیر امیرالمؤمنین(ع)، محبوب خدا نیستند. امام(ع) در خطبه 87 نهجالبلاغه، مشخصات محبوبترین بندگان خدا را تشریح میکنند و ضمن آن میفرمایند:«صَارَ مِنْ مَفَاتِیحِ أَبْوَاب الْهُدَی وَ مَغَالِیقِ أَبْوَاب الرَّدَی»؛ محبوبترین افراد نزد خداوند، کسانی هستند که کلید دروازه هدایت میشوند و در گمراهی و سقوط را قفل میکنند. پس، ما نباید در جهنم را به روی مردم باز کنیم. مسئولیت ما این است که بهشت رفتن را آسان کنیم؛ یعنی زمینه بهشتی شدن مردم را به وجود بیاوریم و صد البته، زمینه انتخاب آگاهانه را هم فراهم کنیم. یکی از صفات مهم امامان(ع)، این است که «عَیشُ العِلمِ و مَوتُ الجَهلِ» هستند؛ یعنی مایه زنده بودن علم و آگاهیاند و مرگ جهل و نادانی را رقم میزنند. بنابراین، مسئولان جامعه اسلامی باید بکوشند تا پیش از هر چیز، زمینه آگاهی و علم مردم را فراهم کنند و مانع از ضلال و گمراهی مردم شوند. لذا، از کسانی که گمان میکنند لازم نیست بر عرصه فرهنگ نظارتی شود، باید پرسید که آیا شما از اضلال متنفرید یانه؟ آیا شما دوست دارید سبب گمراهی دیگران شوید؟ بدیهی است که بسیاری از ما حاضر نیستیم در اضلال دیگران نقشی داشتهباشیم. این را هم بدانید، کسی که از اضلال متنفر باشد، به طریق اولی، از ضلال و عامل آن هم متنفر است و برعکس، کسی که از اضلال دیگران متنفر نیست، از ضلال نیز گریزان نخواهد بود. پس باید در کلامی که به زبان میآوریم و روشی که بر میگزینیم، بیش از اینها تدبّر کنیم./998/102/ب3