۲۵ مرداد ۱۳۹۵ - ۲۲:۵۴
کد خبر: ۴۴۴۳۵۸
درس خارج ولایت فقیه آیت الله نوری همدانی/ جلسه 28 و 29

برای جهاد آمادگی علمی، اطلاعاتی، تسلیحاتی، استراتژیکی، اقتصادی و روحی لازم است

حضرت آیت الله نوری همدانی در جلسه 28 و 29 درس خارج ولایت فقیه، ضمن برشمردن آداب جهاد، انواع آمادگی برای این فریضه الهی را آمادگی علمی، اطلاعاتی، تسلیحاتی، استراتژیکی، اقتصادی و روحی دانست.
آیت الله نوری همدانی

به گزارش سرویس پیشخوان  خبرگزاری رسا به نقل از پایگاه اطلاع رسانی وسائل، حضرت آیت الله حسین نوری همدانی، از مراجع تقلید، اول و دوم آذر ماه  1394 در جلسه 28 و 29درس خارج ولایت فقیه (کتاب البیع) که در مسجد اعظم قم برگزار شد، جهاد برای نهی از منکر را افضل جهادها نامید و گفت: برخی از فقها معتقدند که نهی از منکر در جائی واجب است که موجب قتل ناهی نشود؛ چون قتل ناهی مفسده است و در جائی که مفسده باشد نهی از منکر واجب نیست.

وی افزود: کلام درست نیست و امام رضوان الله علیه نیز در تحریرالوسیله در بحث امر به معروف و نهی از منکر می فرمایند اینجا جای قاعده "لاحرج" و "لاضرر" نیست. زیرا جهاد نفساً و ذاتاً توأم با ضرر و حرج و مشقت است. البته در برابر فضیلت ها و ثوابهای فراوان، اینجا باید أهم و مهم سنجیده شود، اگر منکر و یا معروف أهم باشند باید قیام کرد و حتی کشته شد که خیلی از شهداء حتی از اصحاب ائمه علیهم السلام نیز به همین صورت عمل کرده اند.

این مرجع تقلید، انواع آمادگی برای این فریضه الهی را آمادگی علمی، اطلاعاتی، تسلیحاتی، استراتژیکی، اقتصادی و روحی دانست و اذن امام را از شرایط جهاد خواند و گفت: اولین بحث بعد از کسب آمادگی های مذکور و ورود به میدان جنگ این است که "لاجهاد إلا مع امام عادل" که یکی از مختصات شیعه می باشد.

در ادامه، مهم ترین فرازهای بیانات  حضرت آیت الله نوری همدانی در این دو جلسه درس خارج فقه را مرور می کنیم.

انسان سازی؛ هدف اسلام از جهاد

بحثمان در این بود که در سیاست اسلامی حکومت اسلامی احتیاج شدید دارد به اینکه دارای لشگر و سپاه و جُندی باشد تا از حکومت و ارزش ها محافظت و نگهبانی شود. از این جهت اسلام در کادر سازی خود فرقه ای بنام مجاهدین معرفی کرده که در قران و روایات و فرهنگ ما دارای جایگاه بسیار بلندی می باشند:﴿الَّذِینَ آمَنُواْ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللّهِ وَالَّذِینَ کَفَرُواْ یُقَاتِلُونَ فِی سَبِیلِ الطَّاغُوتِ فَقَاتِلُواْ أَوْلِیَاء الشَّیْطَانِ إِنَّ کَیْدَ الشَّیْطَانِ کَانَ ضَعِیفًا﴾[1]

مراد ما از مجاهد کسانی هستند که فی سبیل الله جهاد کنند و در ده جای قران درباره جهاد کلمه "فی سبیل الله" بکار برده شده است. لذا جهاد با جنگ فرق دارد، در جنگ هدف تسلط بر آب و خاک و منافع دیگران و کشور گشائی و گسترش قلمرو حکومت می باشد؛ اما در جهاد اسلامی توجه به افراد است و در واقع می خواهند افراد را اصلاح و انسان سازی کنند. از این جهت در آیه شریفه دو دسته ذکر شده اند که باید هر دو معلوم و مشخص باشند، در آیه بعدی اینطور ذکر شده:﴿أَلَمْ تَرَ إِلَى الَّذِینَ قِیلَ لَهُمْ کُفُّواْ أَیْدِیَکُمْ وَأَقِیمُواْ الصَّلاَةَ وَآتُواْ الزَّکَاةَ فَلَمَّا کُتِبَ عَلَیْهِمُ الْقِتَالُ إِذَا فَرِیقٌ مِّنْهُمْ یَخْشَوْنَ النَّاسَ کَخَشْیَةِ اللّهِ أَوْ أَشَدَّ خَشْیَةً وَقَالُواْ رَبَّنَا لِمَ کَتَبْتَ عَلَیْنَا الْقِتَالَ لَوْلا أَخَّرْتَنَا إِلَى أَجَلٍ قَرِیبٍ قُلْ مَتَاعُ الدَّنْیَا قَلِیلٌ وَالآخِرَةُ خَیْرٌ لِّمَنِ اتَّقَى وَلاَ تُظْلَمُونَ فَتِیلاً﴾[2] .

در آن سیزده سال بعد از بعثت که پیغمبر اسلام در مکه بودند فقط سعی در این داشتند که مردم را با ایمان کنند و ارزش های جاهلی را از میان بردارند و عقیده و ایمان و ارزش های اسلامی و الهی را تثبیت کنند. اما در همان موقع چونکه حضرت با کفار و مشرکین و منافقین مواجه بود خیلی ها به ایشان می گفتند اجازه بدهید ما بجنگیم. ولی حضرت می فرمودند فعلا وقتش نیست؛ دست نگه دارید. اما بعدا که به مدینه آمدند جنگ ها شروع شدند. در واقع پیغمبر خدا در کادر سازیش ابتداء با مردمی مواجه بود که کاملا پخته نشده بودند. لذا آیات جهاد نیز ترتیب دارند .

نفر برای علم و نفر برای جهاد

مطلب دیگر اینکه ما در قران دوتا "نفر" داریم، نفر یعنی خروج از خانه و حرکت و بروز و ظهور در جامعه، یک نفر مال علماء و نفر دیگر مال مجاهدین است، هم علماء و هم مجاهدین نباید ساکت باشند بلکه باید در جامعه حرکت کنند و بروز و ظهور داشته باشند. الان همین همایش ها و رزمایش هائی که واقع می شود بسیار خوب است اگر مجاهدین بخواهند فقط در پادگان ها بمانند درست نیست بلکه باید بروز و ظهور داشته باشند و خودشان را به جامعه و دنیا نشان بدهند، و اما "نفر" اول مربوط به علماء می باشد:﴿وَمَا کَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنفِرُواْ کَآفَّةً فَلَوْلاَ نَفَرَ مِن کُلِّ فِرْقَةٍ مِّنْهُمْ طَآئِفَةٌ لِّیَتَفَقَّهُواْ فِی الدِّینِ وَلِیُنذِرُواْ قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُواْ إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ﴾[3] ، تفقه در دین کلمه بسیار بزرگی می باشد. چون دین در تمام ابعاد دستور دارد و ما باید آن دستورات را عمیقاً و دقیقاً بفهمیم، در سوره توبه مطالب فراوانی در مورد "نفر" مجاهدین وجود دارد و در چند آیه "نفر" ذکر شده است؛ اول:﴿انْفِرُوا خِفافاً وَ ثِقالاً وَ جاهِدُوا بِأَمْوالِکُمْ وَ أَنْفُسِکُمْ فی‌ سَبیلِ اللَّهِ ذلِکُمْ خَیْرٌ لَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ تَعْلَمُونَ﴾[4] ، دوم:﴿إِلاَّ تَنْفِرُوا یُعَذِّبْکُمْ عَذاباً أَلیماً ﴾[5] ، سوم:﴿وَ قالُوا لا تَنْفِرُوا فِی الْحَرِّ قُلْ نارُ جَهَنَّمَ أَشَدُّ حَرًّا لَوْ کانُوا یَفْقَهُونَ﴾[6] ، واما در آیات دیگری نیز "نفر" بیان شده است:﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ خُذُواْ حِذْرَکُمْ فَانفِرُواْ ثُبَاتٍ أَوِ انفِرُواْ جَمِیعًا﴾[7] ، اینها آیات مهمی هستند که برای ما نیز تکلیف ایجاد می کند که "نفر" و کوچ و حرکت از خانه و کاشانه هم برای علماء و هم برای مجاهدین لازم می باشد.

کتابی داریم بنام "شهداء الفضیلة" تألیف علامه امینی صاحب الغدیر که 121 یک نفر از علماء را نام برده که شهید شده اند یعنی هم قهرمان میدان علم و هم قهرمان میدان جهاد بوده اند. پس علماء علاوه بر تحصیل علم باید در اجتماع نیز حضور داشته باشند ولو اینکه به کشته شدن آنها منجر شود.

نفر امام خمینی

بنده یادداشتهائی دارم از ابتداء قیام و حرکت امام رضوان الله علیه، در عصر عاشوراء سال 42 بعد از اینکه طغیان طاغوت بسیار شدید بود کار به جائی رسیده بود که از منبری ها تعهد میگرفتند که در مورد سه موضوع صحبت نکنند؛ اول اینکه نگویند اسلام در خطر است، دوم اینکه درباره اسرائیل صحبت نکنند و سوم اینکه علیه شاه صحبت نکنند، اما در عصر عاشوراء می توان گفت امام رضوان الله علیه "نفر" خودشان را شروع کردند، ایشان با اطلاع قبلی به مدرسه فیضیه آمدند و مردم نیز از شهرهای مختلف آمده بودند و خلاصه جمعیت زیادی جمع شده بودند، ایشان مطالب بسیاری را بر علیه شاه و طاغوت بیان کردند مِن جمله اینکه فرمودند شما آقایان قم ملاحظه فرمودید آن روزی که آن رفراندوم غلط و مفتضح انجام گرفت(رفراندوم شاه که مردم سلطنت را می خواهند)آن رفراندومی که چندهزار نفر بیشتر همراه نداشت و برخلاف میل ملت ایران انجام گرفت در همین کوچه های قم و در مرکز روحانیت و در جوار فاطمه معصومه افرادی از بچه ها و اراذل را راه انداختند و در کوچه ها و خیابان ها می گشتند و می گفتند مفت خوری تمام شد پلو خوری تمام شد! آقایان ملاحظه کنید این مدرسه فیضیه است ببینید علمائی که در اینجا زندگی می کنند چی دارند و شما چه سرمایه هائی داردید! آن وقتی که حاج شیخ عبدالکریم فوت شد آقازاده ها همان شب شام نداشتند حالا ما مفتخوریم، خلاصه این حرکت باعث شد که ایشان را به تهران بردند و حبس کردند، وقتی برگشتند مجددا در سال 43 درباره کاپیتلاسیون صحبت کردند و بعد به ترکیه و نجف تبعید شدند خلاصه این "نفر" امام رضوان الله علیه بود، بنابراین در قران کریم ما آیاتی درباره اینکه بایستی علماء و مجاهدین حرکت و خروج و بروز و ظهور در صحنه اجتماع داشته باشند داریم.

ارزش جهاد در قرآن

مطلب دیگر اینکه خداوند متعال می خواهد ارزش جهاد را به ما نشان بدهد لذا می فرماید:﴿أَ جَعَلْتُمْ سِقایَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ کَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ فی‌ سَبیلِ اللَّهِ لا یَسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا یَهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمینَ﴾[8] ، عباس عموی پیغمبر سقایة الحاج بود و آب آشامیدنی حجاج را فراهم می کرد و از طرفی طلحة بن شیبه نیز کلید دار خانه کعبه بود، این دو نفر یک روزی در حضور حضرت امیر علیه السلام به کار خودشان افتخار می کردند که این آیه شریفه نازل شد، در تفسیر برهان جلد 3 صفحه 381 ده روایت در مورد اینکه نزول این آیات مربوط به فضیلت علی بن أبی طالب علیهما السلام نسبت به عباس و طلحة بن شیبه می باشد نقل کرده است، استاد بزرگوار ما آیت الله طباطبائی نیز در تفسیر المیزان جلد 9 صفحه 212 مطلب خیلی عالی بیان می کند و می فرماید در اسلام آن عملی ارزش و قیمت دارد که در جامعه موج و روح و حرکت به سمت ارزش ها ایجاد کند مثل جهاد و شهادت و در این آیه نیز خداوند متعال می فرماید جهاد امیرالمومنین علیه السلام موج و حرکت ایجاد می کند.

جهاد نهی از منکر

موضوع دیگر این است که در مجمع البیان جلد 2 صفحه 325 در تفسیر آیه 21 و 22 از سوره آل عمران:﴿إِنَّ الَّذینَ یَکْفُرُونَ بِآیاتِ اللَّهِ وَ یَقْتُلُونَ النَّبِیِّینَ بِغَیْرِ حَقٍّ وَ یَقْتُلُونَ الَّذینَ یَأْمُرُونَ بِالْقِسْطِ مِنَ النَّاسِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلیمٍ(21) أُولئِکَ الَّذینَ حَبِطَتْ أَعْمالُهُمْ فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ ما لَهُمْ مِنْ ناصِرینَ(22)﴾[9] می فرماید این آیات مربوط به بنی اسرائیل است و بعد این بحث را پیش می کشد که اگر کسی بخواهد نهی از منکر کند ولی بداند که منجر به قتلش می شود نباید نهی از منکر بکند. بعد روایتی را از پیغمبر نقل می کند که فرمودند افضل جهاد آن است که انسان کلمه حقی را پیش سلطان جائر بگوید و بعد کشته شود. ایشان می گوید این کلام حضرت را باید توجیه کرد. چون قتل مفسده دارد و نهی از منکر در جائی که مفسده نباشد واجب است...

اما محدث قمی نیز در کتاب الکنی والألقاب جلد 1 صفحه 367 در حالات ابن سکیت که اهل اهواز بوده و در ادبیات فوق العاده تخصص داشته و و از خواص اصحاب امامین تقیین علیهما السلام و ثقه بوده و در زمان متوکل عباسی بوده و ائمه علیهم السلام را نیز درک کرده بوده می فرماید تربیت و آموزش دو پسر متوکل با او بوده است. روزی متوکل از ابن سکیت سوال کرد که این دو پسر من بهترند یا حسن و حسین علیهما السلام؟ ابن سکیت گفت حسن و حسین علیهما السلام که هیچ والله قنبر غلام امیرالمومنین علیه السلام از تو و از فرزندانت بالاتر و بهتر می باشد. متوکل که یک ناصبی سرسخت و قدرتمند بود دستور داد أتراک که جلاد بودند آمدند و گفت زبانش را از پشت گردنش بیرون بکشید و همین کار را کردند. محدث قمی مقام بسیار بالائی دارد ولی بعد از ذکر احوالات ابن سکیت می گوید ابن سکیت خیلی مردم را از لغزشهای زبان می ترسانده و حتی در شعری گفته انسان از لغزیدن پا کشته نمی شود اما از لغزش زبان انسان گرفتار می شود. اگر در گفتار انسان اشتباه کرد سرش از بین می رود ولیکن اگر با پایش لغزید می افتد و خوب می شود، منتهی خودش گرفتار همین لغزش شد!

ما عرض می کنیم این اشتباه بزرگی از محدث قمی اعلی الله مقامه می باشد. ابن سکیت جهاد کرده بلکه افضل الجهاد کرده یک مردی بوده که آگاهانه نهی از منکر و جهاد کرده، محدث قمی در ادامه می فرماید علامه مجلسی نیز گفته امثال اینها می توانستند تقیه کنند ولیکن گاهی به غضب می آمدند و نمی توانستند خودشان را کنترل کنند و بدون اختیار اینطور می کردند. ما عرض می کنیم این حرف هم درست نیست زیرا اینها یک افرادی بوده اند که دانسته و آگاهانه به استقبال شهادت رفته اند و این افضل جهاد است که انسان با یک جائر ظالم روبرو شود و نهی از منکر کند. بنابراین توجیهات صاحب تفسیر مجمع البیان و محدث قمی درست نیست برخلاف امام رضوان الله علیه که چنین نظری ندارند بلکه می فرمایند در فرض مذکور باید قیام و جهاد و نهی از منکر کرد.

پاورقی:

[1] نساء/سوره4، آیه76.

[2] نساء/سوره4، آیه77.

[3] توبه/سوره9، آیه122.

[4] توبه/سوره9، آیه41.

[5] توبه/سوره9، آیه39.

[6] توبه/سوره9، آیه81.

[7] نساء/سوره4، آیه71.

[8] توبه/سوره9، آیه19.

[9] آل عمران/سوره3، آیه21 و 22

 تقریر جلسه 29:

اشکال شیخ انصاری در عدم اعتقاد به ولایت فقیه

مطلب اول اینکه قبلاً کلامی داشتیم مربوط به شیخ اعظم انصاری که در اول کتاب مکاسب حدیثی از تحف العقول نقل کرده بود که ولایت والی جائر"دروس الحق کله و احیاء الباطل کله و اظهار الظلم والجور والفساد وقتل النبیین و هدم المساجد و تبدیل سنة الله وشرایعه" خلاصه شیخ این مفاسد را در اول کتاب مکاسب برای ولایت والی جائر ذکر کرده بود. اما بعد همین شیخ انصاری در بحث ولایت فقیه آن را انکار کرده است که لازمه چنین انکاری این است که همان مفاسد مذکور بوجود بیاید. چون امام حضور ندارد و فقیه نیز طبق گفته شما ولایت ندارد پس باید جائر با آن همه مفاسد ولایت داشته باشد. این اشکالی بود به شیخ اعظم انصاری در مکاسب و کسانی که مکاسب را شرح و حاشیه زده اند همگی این کلام شیخ را قبول کرده اند غیر از امام رضوان الله علیه، این مطلب مربوط به مکاسب شیخ انصاری بود.

جهاد نهی از منکر

مطلب دوم اینکه دیروز کلامی از مجمع البیان و امثاله خواندیم که فرموده بودند نهی از منکر در جائی واجب است که موجب قتل ناهی نشود؛ چون قتل ناهی مفسده است و در جائی که مفسده باشد نهی از منکر واجب نیست، عرض کردیم این کلام درست نیست و امام رضوان الله علیه نیز در تحریرالوسیله در بحث امر به معروف و نهی از منکر می فرمایند اینجا جای قاعده "لاحرج" و "لاضرر" نیست چون بعضی از کارها طبعاً و شرعاً بر اساس تحمل ضرر برپا شده و بوجود آمده است مثل جهاد که در آن کسی نمی تواند به این قواعد تمسک کند. زیرا جهاد نفساً و ذاتاً توأم با ضرر و حرج و مشقت است. البته در برابر فضیلت ها و ثوابهای فراوان، اینجا باید أهم و مهم سنجیده شود، اگر منکر و یا معروف أهم باشند باید قیام کرد و حتی کشته شد که خیلی از شهداء حتی از اصحاب ائمه علیهم السلام نیز به همین صورت عمل کرده اند.

فضیلت شهادت

مطلب سوم اینکه ما در جریان جهاد و شهادت نمی خواهیم بحث مبسوطی داشته باشیم بلکه شما خودتان باید مراجعه و مطالعه کنید، از جهت قران در سوره های بقره و آل عمران و نساء و انفال و توبه خداوند متعال درباره جهاد و شهادت مطالبی را بیان کرده است و تدریجا جریان ها و حوادث گوناگون را ریشه یابی کرده و نقاط ضعف و قوت را بیان کرده تا برای مردم درس و عبرت باشد. بهترین ترتیب برای تربیت همین است که یک حادثه ای در خارج واقع شود و ما آن را از تمام جهات بسنجیم و ریشه یابی کنیم و فقط یک امر ذهنی نباشد. قران نیز به همین صورت جهاد و شهادت را مطرح و از جمیع جهات بررسی کرده است. مثلا در سوره توبه که بیش از همه سوره ها در مورد جهاد و مجاهدین و متخلفین مطلب دارد ذکر شده که در جنگ تبوک(اسلام و روم) عده ای در بین راه گفتند ما شتر پیغمبر را رم می دهیم تا او کشته شود و اگر کارمان پیشرفت نکرد و موفق نشدیم می گوئیم شوخی می کردیم و اگر موفق شدیم که پیغمبر را کشته ایم، تمام این جریانات در سوره توبه وجود دارد.

در مورد شهادت و فضیلت آن احادیث زیادی داریم اما جامع ترین حدیث در جلد 97 بحار الأنوار طبع بیروت صفحه 12 ذکر شده است.

آداب جهاد

اما کم کم می خواهیم وارد بحث آرایش نظامی بشویم که بسیار مهم می باشد، از چند جهت این بحث را شرح می دهیم:

اول اینکه:"لاجهاد إلا مع امام عادل" فرمانده کل باید امام معصوم و یا نائب مناب او باشد

دوم فرمانده و شرائط او می باشد.

سوم شرائط مربوط به خود مجاهدین و رتبه بندی آنها از نظر قرار گرفتن در میدان جنگ می باشد که فقهاء بزرگ ما مثل علامه در قواعد مطالب بسیاری را در اینجا بیان کرده اند.

چهارم کیفیت جنگ می باشد که مثلا زنان و بچه ها و پیر مردها نباید کشته شوند.

انواع آمادگی برای جهاد

اول. آمادگی علمی

اما یک مطلبی که بسیار مهم و قابل ذکر است بحث آمادگی می باشد، اول آمادگی علمی و تحقیقاتی:﴿یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُواْ خُذُواْ حِذْرَکُمْ فَانفِرُواْ ثُبَاتٍ أَوِ انفِرُواْ جَمِیعًا﴾[1] ، خب کسانی که می خواهند در جنگ شرکت کنند باید در دانشگاه های نظامی درس خوانده باشند و آمادگی علمی و تحقیقاتی و فناوری داشته باشند.

دوم. آمادگی اطلاعاتی

دوم آمادگی اطلاعاتی است یعنی باید مجاهدین از تمام جریانات دشمن از نظر موقعیت مکانی و تعداد نفرات و تجهیزات و امثال ذلک اطلاعات لازم را داشته باشند.

سوم. آمادگی تسلیحاتی

سوم آمادگی تسلیحاتی می باشد درست است که شما از جهت ایمان و معنویت در سطح بالائی هستید ولی بالاخره باید از نظر تسلیحات و تجهیزات نیز به حدی باشید که دشمن از شما بترسد.

چهارم. آمادگی استراتژیکی

چهارم آمادگی استراتژیکی می باشد که خب باید مجاهدین مدتی در رزمایش های مختلف تمرین کرده باشند زیرا بعضی از امور فقط خواندنی و آموزشی نیست بلکه تمرین عملی نیاز دارد.

 

پنجم. آمادگی اقتصادی

پنجم آمادگی اقتصادی است یعنی باید هزینه های مختلف براورد شود.

 

ششم. آمادگی روحی

ششم آمادگی روحی است که باید شهادت طلبی تقویت شود یعنی باید معنویات در عمق وجود مجاهدین نفوذ کند تا فی سبیل الله جهاد کنند، این آمادگیها باید تماماً بوجود بیایند.

اذن امام در جهاد

اما اولین بحث بعد از کسب آمادگی های مذکور و ورود به میدان جنگ این است که:"لاجهاد إلا مع امام عادل" که یکی از مختصات شیعه می باشد، اخبار مربوط به این بحث در باب 12 از ابواب جهاد العدو ذکر شده اند، خبر اول این خبر است:﴿محمد بن یعقوب، عن محمد بن یحیى، عن محمد بن الحسین، عن علی بن النعمان، عن سوید القلا، عن بشیر، عن أبی عبد الله علیه السلام قال: قلت له: إنی رأیت فی المنام أنی قلت لک إن القتال مع غیر الامام المفترض طاعته حرام مثل المیتة والدم ولحم الخنزیر، فقلت لی: نعم هو کذلک، فقال أبو عبد الله علیه السلام: هو کذلک هو کذلک﴾[2] .

سند حدیث: تا سوید القلا همگی خوب هستند ولی بشیر که همان بشیر دهان است وثاقتش ثابت نیست البته روایت مورد عمل فقهاء ما می باشد.

علت فرمایش حضرت این است که بنی اُمیه و بنی عباس جهاد را خراب و ضایع کرده بودند و آداب جهاد را رعایت نمی کردند آنها به سراغ مردم می رفتند و لشکر کشی می کردند و مقصودشان کشور گشایی و سلطه گری و گرفتن مالیات و خراج برای پر کردن جیب خودشان بود حتی گاهاً کفار می گفتند ما حاضریم مسلمان شویم ولی آنها می گفتند ما از شما مالیات می خواهیم بنابراین ائمه علیهم السلام اصرار داشتند که جهاد باید تحت نظر امام عادل باشد.

خبر دوم:﴿وعن علی بن إبراهیم، عن أبیه، عن ابن أبی عمیر، عن الحکم بن مسکین عن عبد الملک بن عمرو قال: قال لی أبو عبد الله علیه السلام: یا عبد الملک مالی لا أراک تخرج إلى هذه المواضع التی یخرج إلیها أهل بلادک؟ قال: قلت: وأین؟ قال: جدة وعبادان(بلدٌ علی بحر فارس قریب البصرة)والمصیصة(بلدٌ بالشام) وقزوین، فقلت: انتظارا لامرکم والاقتداء بکم، فقال: إی والله لو کان خیرا ما سبقونا إلیه، قال: قلت: له: فان الزیدیة یقولون لیس بیننا وبین جعفر خلاف إلا أنه لا یرى الجهاد، فقال: أنا لا أراه؟! بلى والله إنی لأراه ولکنی أکره أن أدع علمی إلى " على خ ل " جهلهم﴾[3] .

سند حدیث: در این خبر نیز عبدالملک بن عمرو توثیق نشده ولی خبر مورد عمل فقهاء ما می باشد.

امام صادق علیه السلام در قبال بنی عباس حرکتی نکردند چون می دانستند به نتیجه نمی رسد و پیشرفتی حاصل نمی شود لذا بعضی ها که از جریانات مطلع نبودند به حضرت اعتراض داشتند که چرا شما نشسته اید و هیچ حرکتی نمی کنید، در این بین یک فرقه ای بنام زیدیه پیدا شدند که می گفتند بعد از امام سجاد علیه السلام امام کسی است که با شمشیر قیام کند، حالا در این خبر نیز از زیدیه چنین نقل قولی شده و از آنها سوال شده و حضرت نیز آن جواب را داده اند، حتی نقل شده که شخصی از خراسان نزد امام صادق علیه السلام آمد و گفت شما نشسته اید درحالی که در خراسان دویست هزار شمشیر زن دارید پس چرا قیام نمی کنید؟ خب این حرف ها را به حضرت زد و اعتراض کرد، حضرت به جاریه ای که آنجا بود دستور داد و گفت تنور را روشن کن، سپس در همین حال ابو هارون مکی که از اصحاب امام صادق بود وارد بر حضرت شد و حضرت به او گفت وارد تنور بشو، او گفت چشم و بعد درحالی که کفشش در دستش بود وارد شعله های آتش تنور شد و نشست، امام صادق علیه السلام صحبتش را درباره خراسان با آن شخص ادامه داد و ابو هارون نیز داخل تنور بود و بعد حضرت به سراغش رفت و گفت بیرون بیا و او نیز درحالی که سالم بود بیرون آمد، حضرت به آن شخص فرمودند من در خراسان چند نفر مثل ابو هارون دارم؟ او گفت حتی یک نفر هم ندارید، حضرت فرمودند من در صورتی قیام می کنم که اشخاصی اینطور آماده باشند، خلاصه اینکه حضرت در آخر روایت می فرمایند بله زید اینطور می گوید ولی من فعلا جهاد را صلاح نمی دانم.

پاورقی:

[1] نساء/سوره4، آیه71.

[2] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج11، ص32، ابواب جهاد العدو، باب12، حدیث 1، ط الإسلامیة.

[3] وسائل الشیعة، شیخ حر عاملی، ج11، ص32، ابواب جهاد العدو، باب12، حدیث 2، ط الإسلامیة.

/836/د102/ل

ارسال نظرات