۰۶ مهر ۱۳۹۵ - ۱۳:۱۳
کد خبر: ۴۵۱۵۷۰
پژوهشگر حوزوی در گفت‌وگو با رسا:

چگونگی شناخت بنی‌اسرائیل از پیامبر/ در موارد متعدد یهودیان با نشانه‌هایی که از پیامبر داشتند مسلمان شدند

تاریخ گواه بر این است که همه بنی‌ اسرائیل فرمان‌های حضرت موسی(ع) را انجام نمی‌دادند. پس وقتی حضرت موسی(ع) می‌گوید که یک پیامبر خاتمی خواهد آمد، یکسری از بنی‌اسرائیل به این پیش‌بینی حضرت موسی(ع) توجهی نمی‌کنند. همان‌طور که برای خود حضرت موسی(ع) احترام قائل نیستند، برای حرف‌هایش هم احترام قائل نیستند.
مصطفی بیگ محمدی

به گزارش سرویس اندیشه خبرگزاری رسا، مصطفی بیگ محمدی از پژوهشگران حوزوی است در معرفی خود می‌گوید: دانش‌آموخته حوزه علمیه قم در سطوح عالی تحصیل می‌کنم. چند سالی است که توفیق دارم در مباحث یهودپژوهی و دشمن‌شناسی کار می‌کنم. دو عدد تألیف دارم ولی متأسفانه برای این‌ها محیطی پیدا نشده است که به چاپ برسند. یکی از آن‌ها بحث تخصصی خودمان است که شناخت اهل کتاب از پیامبر(ص) است که بحث درون دینی و برون دینی دارد. در این کتاب متون روایی و اسلامی درون دینی می‌شود و متون یهودی‌ها و کتاب یهودی‌ها و نویسنده‌های یهودی‌ها و مسیحی‌ها برون دینی می‌شود. از این دو این متن استنباط کرده‌ایم که یهودی‌ها و مسیحی‌ها پیامبر(ص) را می‌شناختند و اسمش را از قرآن کریم استنتاج و اقتباس کرده‌اند. «یعرفونهم» را ضمیرش را برداشته‌ایم و «یعرفون» شده است. در گفت‌وگو با این پژوهشگر عرصه تاریخ به بررسی چگونگی شناخت یهودیان نسبت به نبی اکرم(ص) پرداختیم که در ادامه متن بخش دوم آن را ملاحظه می‌کنید. بخش نخست پیش‌تر خدمت بزرگواران ارائه شده بود.

رسا ـ یعنی یهودیان حتی از نظر ظاهر نیز نبی اکرم(ص) را بدون دیدن می‌شناختند؟

یهودی‌ها ویژگی‌ جسمانی پیامبر(ص) را می‌‌دانند. پدران صفات روحی بچه خود را می‌دانند. یهودی‌ها هم صفات روحی پیامبرخاتم را می‌دانند. زمان، مکان، ساعت و روز تولد را می‌دانستند. این مثال بین المللی که خداوند متعال می‌فرماید «یَعْرِفُونَهُ كَمَا یَعْرِفُونَ أَبْنَاءهُمْ» هم حق مطلب را ادا کرده و هم نکرده است. خدای متعال از یک زبان بین المللی استفاده کرده است و توانسته یک مطلبی را بفهماند؛ اما نکته‌ای که وجود دارد این است که حتی این یهودی‌ها بیشتر از آنکه پدر و مادر فرزند خود را می‌شناسند، نسبت به پیامبر آخرالزمان شناخت داشتند.

یعنی علاوه بر صفات شخصی پیامبر، صفات شأنی او را هم می‌دانستند. انبیاء گذشته و شخص حضرت موسی این صفات شأنی ایشان را گفته بودند. این که اخلاق پیامبر چگونه است و اهدافش چیست و محل بعثت و هجرتش کجاست. اینکه ایشان چند سال عمر می‌کنند و بعد از ایشان چه کسی خواهد آمد را هم می‌دانستند. اوصیای پیامبر خاتم را هم می‌شناختند.

متنی را آورده‌ام که بحث درون دینی برای ما و برون دینی برای یهودیان است. در یک متن تاریخی نقل شده است که یک یهودی بعد از پیامبر خاتم وارد مدینه می‌شود و می‌پرسد که جانشین پیامبرخاتم کیست؟ مردم هم خلیفه اول را معرفی می‌کنند. یهودی پیش خلیفه اول می‌رود و می‌گوید من سه سؤال از تو می‌پرسم که اگر جواب بدهی سه سؤال دیگر می‌پرسم و اگر آن‌ها را جواب دهی یک سؤال دیگر می‌پرسم و شروع می‌کند به پرسیدن سؤال از خلیفه اول. سؤالات را که می‌پرسد، خلیفه اول نمی‌تواند به آن‌ها پاسخ بدهد. یهودی می‌گوید وصی پیامبر خاتم باید می‌توانست این سؤال‌ها را جواب دهد. پس یا او پیامبر خاتم نبوده است و یا تو وصی پیامبر خاتم نیستی.

به این فرد یهودی می‌گویند ما یک عالمی داریم که او به تمام سؤالات تو جواب می‌دهد. می‌فرستند تا حضرت علی(ع) را بیاورند. این بحث در امالی صدوق موجود است. یهودی سؤال‌ها را می‌پرسد و امیرالمؤمنین(ع) دقیق به آن‌ها جواب می‌دهد. یهودی می‌گوید آیا تو زوجه بتول هستی؟ می‌گوید بله. می‌پرسد نامت علی است؟ می‌گوید بله. حضرت می‌فرمایند که نام من در کتاب شما ایلیا است. بعد می‌پرسد که چند سال بعد از پیامبر خاتم زنده خواهی بود؟ حضرت فرمودند 30 سال.(حضرت 30 سال بعد از پیامبر زنده بودند.)

بعد می‌پرسد در نهایت چه اتفاقی برای تو می‌افتد؟ حضرت اشاره به سر و محاسن خویش می‌کنند و می‌فرمایند که این با خونی که در سرم است، خضاب خواهد شد. یهودی می‌گوید ما چنین متنی را در کتابمان داریم که قرار است چنین اتفاقی بیفتد. یهودی می‌دانست که قرار است امیرالمؤمنین(ع) شهید شوند. این‌ها حتی نحوه شهادت حضرت امیر(ع) را هم می‌دانستند.

ما روایتی داریم و یهودی‌ها هم دارند که هر آنچه بر حضرت موسی گذشته است، بر پیامبر خاتم هم خواهد گذشت. هر آنچه بر وصی حضرت موسی هم گذشته، بر وصی پیامبر خاتم هم خواهد گذشت. فکر نکنید این مباحث بدون سند و رجوع به منابع و کتب تاریخی است. تمام این صحبت‌ها و بحث‌ها و وقایع سند دارند و ریشه تاریخی دارد که اگر کسی بخواهد آن را ارائه می‌دهیم.

بعد از حضرت موسی(ع) بنی اسرائیل از حضرت یوشع برگشتند. در روایتی هست که سه خلیفه ناحق بعد از حضرت موسی وجود داشتند. بعد از پیامبر خاتم هم سه خلیفه ناحق حکومت کردند. نفر چهارم حضرت یوشع بود که حکومت کرد. همان طور که همسر حضرت موسی، صفیراء(یعنی زرد کوچک) دختر حضرت شعیب بر علیه وصی حضرت موسی(ع) خروج کرد، در متن تاریخی داریم که حمیراء یا همان عایشه بر علیه حضرت علی(ع) وصی پیامبر خاتم خروج کرد.

حمیراء به معنای سرخ کوچک است. او بر شتر گاو پلنگ یعنی زرافه سوار شد و جنگ زرافه به راه انداخت و عایشه بر شتر سوار شد و جنگ جمل را به راه انداخت. حضرت یوشع 30 سال بعد از حضرت موسی زنده بود، همان طور که امیرالمؤمنین(ع) 30 سال بعد از پیامبر(ص) زنده بودند. حضرت یوشع شب نوزدهم ماه رمضان ضربت می‌خورد و بیست و یکم به شهادت می‌رسد. ضربت هم از پشت سر به فرق سر ایشان است. همان طور که برای امام علی(ع) اتفاق افتاد. محل شهادت حضرت یوشع هم مسجد کوفه است. حضرت علی(ع) هم در مسجد کوفه ضربت خوردند. همه این‌ها را یهودیان می‌دانستند. اسامی 12 امام بعد از پیامبر خاتم که از نسل دختر پیامبر هستند را یهودیان بلد بودند و می‌دانستند که داماد پیامبر، امیرالمؤمنین(ع) است. همه این‌ها را می‌دانستند اما پایبند به آن نبودند.

در اینجا به نکته دیگری اشاره می‌کنم. یهودی‌ها نسبت به پیامبر خاتم و ویژگی‌های فیزیکی، اخلاقی و کارهایی که قرار است ایشان انجام دهد و ویژگی‌های معجزه ایشان که کتاب خداست، علم داشتند. می‌دانستند که کتابی خواهد آمد و ابتدای بعضی از سوره‌های آن حروف مقطعه است. مفهومش را می‌دانستند. این‌ها می‌دانستند ولی این دانستن را انکار کردند. خدای متعال در قرآن می‌فرماید اینها حقیقت را کتمان می‌کنند.

حال سوال این است که چرا این‌ها ایمان نیاوردند؟ این یک بحث جدی است. اول بحث به دو نکته اشاره کردیم. نکته دیگر این است که عوام یهود هم می دانستند که اگر که به پیامبر خاتم ایمان بیاورند، راحتی و عیاشی گذشته را از دست خواهند داد و در زندگی مادی دچار محدودیت خواهند شد. یعنی یک کتمان دو طرفه برای عالم و عامی وجود دارد. عالم یهودی کتمان می‌کند چون نمی‌خواهد ریاست را از دست بدهد و مردم عادی هم کتمان می‌کنند چون وظایفشان زیاد می‌شود و از کارهایی که قبلاً انجام می‌دادند باید صرف نظر کنند؛ مثل ربا و شرابخواری. مردم می‌دانند که اگر ایمان آورند با محدودیت روبه رو می‌شوند. پس هر دو گروه با هم کتمان می‌کنند.

یک کتاب در مورد شناخت یهودیان از پیامبر به نام «انیس الاعلام» وجود دارد. این کتاب شاید برای صد سال پیش باشد. کتاب 5 جلدی است و ایشان یک بحث تاریخی درون گفتمانی مسیحیت- یهودیت انجام می‌دهد. شناخت پیامبر خاتم و اوصاف ایشان را بررسی می‌کند. این فرد مستبصر بوده و شیعه شده است. کتاب محمد(ص) در تورات و انجیل هم درون گفتمانی است. کتاب دیگری که مختص یهودیت است و اوصاف و ویژگی‌های پیامبر را در کتب یهود بررسی می‌کند، کتاب اقامةالشهود فی رد الیهود نام دارد.

صاحب این کتاب مرحوم محمدرضا جدید الاسلام است. ایشان یکی از علمای بزرگ یهودی است که حدوداً 200 سال پیش و در زمان فتحعلی شاه می‌زیست و به دست ملااحمد نراقی مسلمان شده و شهادتین را می‌گوید و یکسری مناظرات با علمای یهود پیرامون پیامبر خاتم و دین اسلام انجام می‌دهد. متآسفانه از این کتاب در کشور چند نسخه بیشتر نداریم.

رسا ـ بنی اسرائیل برای شناخت پیامبر(ص) از چه ابزاری استفاده می‌کردند؟ آیا آموزش خاصی دیده بودند؟ و سؤال دیگر این که این مسائل را چگونه نسل به نسل منتقل می‌کردند و به پیامبر خاتم تطبیق می‌دادند؟

ما می‌توانیم نحوه آموزش این افراد را از دو زاویه نگاه کنیم. زاویه اول همان مباحثی است که در کتاب‌های خودشان آمده است. یعنی در تورات و دیگر کتاب‌هایی که یا مکتوم و یا معدومش کرده‌اند و یا عامدانه آن را کنار می‌گذارند.

نحوه دیگر آموزش اینها به صورت شفاهی بوده است. این نوع آموزش به صورت کتاب نبوده، اما این آموزش نسل به نسل و سینه به سینه جلو می‌آمده و به این وسله مردم پیامبر خاتم را می‌شناختند. ما با یکسری علوم غریبه می‌توانیم یکسری حقایق و چیزهایی که مکتوم است را پیدا کنیم. مجهولات را در این علم می‌ریزند و خروجیش معلومات می‌شود. این علم رمل، جفر و استرلاب است. یهودی‌ها بر این علوم مسلط هستند.

طبق محاسبات نجومی حساب کرده بودند در چه برجی، در چه سالی، چه حادثه نجومی اتفاق خواهد افتاد و این نشان دهنده تولد یک انسان بزرگ است و آن انسان بزرگ حتماً نبی است. آن انسان نبی هم نبی خاتم است. یهودیان این علوم را داشتند. در تاریخ هم از این نمونه‌ها داریم.

رسا ـ موضع‌گیری بنی اسرائیل هنگامی که حضرت موسی پیامبر خاتم را معرفی می‌کردند،‌ چه بود؟

این‌ها عموماً دو موضع اتخاذ می‌کردند. تاریخ گواه بر این است که همه بنی‌اسرائیل فرمان‌های حضرت موسی را انجام نمی‌دادند. پس وقتی حضرت موسی(ع) می‌گوید که یک پیامبر خاتمی خواهد آمد، یکسری از بنی‌اسرائیل به این پیش‌بینی حضرت موسی(ع) توجهی نمی‌کنند. همان طور که برای خود حضرت موسی(ع) احترام قائل نیستند، برای حرف‌هایش هم احترام قائل نبودند.

اما دسته‌ای دیگر به تعالیم حضرت موسی(ع) پایبند بودند لذا برخی از یهودیان وقتی پیامبر اسلام مبعوث شد، به او ایمان آوردند. این یهودیان با استدلالاتی که پیامبر و امیرالمؤمنین و ائمه(ع) انجام می‌دادند، ایمان می‌آوردند. یعنی نشانه‌هایی را گرفته بودند. نقشه راهی را حضرت موسی و پیامبران بنی اسرائیل به این‌ها دادند تا این‌ها یک گنجی را پیدا کنند. بعضی این گنج را با وجود این که یافتند، کتمان کردند. بعضی هم وقتی به این گنج رسیدند در برابرش خاضع شدند؛ چون نقشه در دستشان بود. ما از این موارد در تاریخ زیاد داریم.

ولی متأسفانه در تاریخ گفته نشده و یا کم‌تر گفته شده است. بسیاری از یهودیان شیعه شدند، چه در زمان ائمه(ع) و چه بعد از آن‌ها. در زمان ائمه(ع) بسیار روایت داریم که کسی پیش پیامبر(ص) آمده است و چه چیز‌هایی پرسیده است. چند گروه از یهودیان دسته دسته به پیش امیرالمؤمنین(ع) آمده‌اند و سؤالاتی را پرسیده‌اند و ایشان پاسخ داده‌اند و همان جا شیعه شدند. در کتابشان آمده بوده است که شخصی که بتواند این معجزه را انجام دهد، پیامبر است.

صالح یکی از انبیاء بنی اسرائیل است. یک معجزه‌ای به نام ناقه دارد. کوه شکافته می‌شود و ناقه بیرون می‌آید. عالمان و عامیان بنی اسرائیل می‌دانستند که این معجزه برای این پیامبر است. هیچ کس نمی‌تواند این کار را انجام دهد. اما در متونشان بود که پیامبر خاتم می‌تواند این کار را انجام دهد. زمان پیامبر آمده‌اند و گفته‌اند که آیا تو می‌توانی معجزه‌ای را که صالح کرده است را انجام دهی؟ پیامبر فرمودند که می‌توانم انجام دهم، ولی آیا اگر من این معجزه را انجام بدهم، شما اسلام می‌آورید و شیعه می‌شوید؟ آن جمع پاسخ مثبت دادند.

پیامبر دست آن‌ها را می‌گیرد و در مقابل کوهی اشاره می‌کند و کوه می‌شکافد!(این معجزات موجود است و بسیاری از آن در کتاب اثبات الهداة برای مرحوم شیخ حرعاملی آورده است، این کتاب 7 جلدی است. این معجزه در آن کتاب هست.) در آنجا پیامبر به جای 1 شتر، 7 یا 50 شتر از دل کوه بیرون می‌آورد. همین یهودی‌ها می‌دانستند که وصی پیامبر هم چنین قدرتی دارد و می‌تواند انجام دهد. لذا این گروه که مسلمان شدند، گروه دیگری در زمان امیرالمؤمنین(ع) آمدند و پرسیدند که شما وصی پیامبر خاتم هستید؟ ایشان پاسخ مثبت دادند. گفتند می‌توانی معجزه‌ای را که صالح و پیامبر خاتم انجام دادند را انجام دهی؟ ایشان می‌فرمایند اگر انجام دهم شما مسلمان و شیعه می‌شوید؟ می‌گویند بله. حضرت هم آن‌ها را به مقابل کوهی می‌برند. به کوه اشاره می‌کنند و کوه شکافته می‌شود و 50 ناقه از آن بیرون می‌آید. آن‌ها هم همان جا شهادتین را می‌گویند.

حضرت علی(ع) قرار بود مسیری را بروند که به یک شهر یا به یک مقصدی برسند. در راه با یک فرد یهودی همراه می‌شوند. در طی راه به رودخانه‌ای می‌رسند. این رودخانه مواج و پرآب بوده است. به صورتی که امکان عبور از این رودخانه وجود نداشت. یهودی می‌گوید ما تا اینجا همراه بودیم از اینجا به بعد جدا می‌شویم؛ چون تو نمی‌توانی بیایی ولی من می‌توانم. یهودی از ایشان خداحافظی می‌کند و روی آب راه می‌رود و از رودخانه عبور می‌کند. در همین حین ذکری را می‌گفته است تا رد شود. حضرت علی(ع) جمله‌ای را می‌گویند و رد می‌شوند.

عالم یهودی متعجب می‌شود که این فرد معمولی چگونه توانست از آنجا رد شود؟ حضرت از او می‌پرسند تو چطور عبور کردی؟ گفت من اسم اعظم را به کار بردم و به این طرف آمدم؛ این اسم اعظم، اسم وصی پیامبر خاتم بوده است! حضرت می‌فرمایند من کاری نکردم. من اسم خودم را گفتم و عبور کردم. آن فرد همان جا شیعه می‌شود. یهودیان نام علی(ع) را می‌گفتند و به حاجت‌هایشان می‌رسیدند. اسم ائمه(ع) را می‌دانستند و متوسل به آن می‌شدند و گره‌گشایی می‌کردند.

در سوره مبارکه بقره آیه 49 خدای متعال می‌فرماید: «إِذْ نَجَّيْنَاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ يُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ وَفِي ذَلِكُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ»(بقره/49) یا در آیه 6 سوره ابراهیم می‌فرماید: «وَإِذْ قَالَ مُوسَى لِقَوْمِهِ اذْكُرُوا نِعْمَةَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ إِذْ أَنْجَاكُمْ مِنْ آلِ فِرْعَوْنَ يَسُومُونَكُمْ سُوءَ الْعَذَابِ وَيُذَبِّحُونَ أَبْنَاءَكُمْ وَيَسْتَحْيُونَ نِسَاءَكُمْ وَفِي ذَلِكُمْ بَلَاءٌ مِنْ رَبِّكُمْ عَظِيمٌ»(ابراهیم/6). در زمان قبل از حضرت موسی(ع) طبق آیه‌ای که خوانده شد، بنی اسرائیل به بلایی عظیم گرفتار بودند و یک، برده بودند.

دو، ناموسشان در عیاش‌خانه‌های فرعونیان به بیگاری و بردگی جنسی کشیده می‌شد. اما از این مسئله نجات پیدا کردند. حضرت موسی و حضرت یوسف به بنی‌اسرائیل گفته بودند که اگر می‌خواهید صبح که بیرون می‌آیید به دست فرعونیان گرفتار نشوید، ده صلوات بر محمد و آلش بفرستید. صلوات، اسم پیامبر و اوصیایش بود که یهودیان را از بلایا نجات داده است. به بنی اسرائیل گفته شده بود که به دختران خود بگویید اگر می‌خواهید اسیر فرعونیان نشوید سه صلوات بفرستید. وقتی که می‌دانند نام پیامبر خاتم اینگونه گره‌گشا و چاره‌ساز است،‌ آیا این‌ها نمی‌پرسند این فرد کیست؟ اطلاعاتی در مورد او نمی‌گیرند؟‌ این‌ها همه را می‌دانند و می‌دانند که امام زمانی وجود دارد و در پرده غیبت است و ظهور خواهد کرد.

رسا ـ اگر در قرآن هم اشاره شده است که حضرت موسی چگونه پیامبر خاتم را برای مردم تبیین می‌فرمود،‌ این را هم بیان کنید.

از حضرت موسی مطلبی در این خصوص نداریم ولی از حضرت عیسی در این خصوص، مطالبی وجود دارد. خدای متعال در سوره مبارکه صف آیه 6 می‌فرماید: «وَإِذْ قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیَمَ یَا بَنِی إِسْرَائِیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیْکُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَیْنَ یَدَیَّ مِنَ التَّوْرَاةِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ یَأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَیِّنَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِینٌ»(صف/6) حضرت عیسی می‌گوید نام خودش در تورات آمده و همچنین به پیامبر آخرالزمان که نام او احمد است هم اشاره می‌کند. پسر انسانی که در رؤیای دانیال گفته شد، همین احمد است. فارقليط یا برناشا همین احمد است. در انجیل و تورات هم مشابه همین آیه، مطلبی درباره پیامبر خاتم آمده است. این مطلب در تورات و در رؤیای دانیال نبی فصل 7 آیه 13 آمده است. در انجیل موجود هم در صفر تثنیه فصل 33 اشاره شده است که پیامبری خواهد آمد.

رسا ـ سخن پایانی اگر دارید بفرمایید.

بنده دوست داشتم شما بپرسید که آیا این مطالعاتی که ما پیرامون یهود و یهودشناسی می‌کنیم، صرف مطالعه دین یهود و دین اسلام است؟ استخراج و استنباط یک مطلبی است که آن‌ها کتمان می‌کنند و ما باید اثبات کنیم؟ یا ما باید پژوهشمان را به سمت دیگری ببریم؟ متأسفانه دین‌شناسان حاضر به سراغ فلسفه دین رفته‌اند. من نمی‌گویم این ضعف است. یک وادی دیگری غیر از این وادی که باید باشد، هست. یهودشناسی برای یهودشناسی نیست. تورات‌ شناسی برای تورات شناسی نیست.

ما اگر بخواهیم یک کار بزرگی انجام دهیم باید یهودپژوهی داشته باشیم برای دشمن شناسی نه یهودپژوهی برای یهودپژوهی. ما یک دشمن بزرگ تاریخی داریم که مسلط به همه زبان‌ها و امکانات و استعدادها هست. این دشمن سراپا مسلح در هضم ما کمر بسته است اما ما اصلاً توجهی نمی‌کنیم. ما به دنبال علمی هستیم که گره تاریخی را باز کند؛ اما ما نمی‌خواهیم گره تمدنی را باز کنیم. توجه هم نداریم که ما با توجه به این علوم می‌توانیم گره تمدنی را باز کنیم. من اگر تاریخ را بخوانم برای این که تاریخ را بلد باشم، این یک اشتباه است. من اگر تاریخ را بخوانم تا از تاریخ عبرت بگیرم و دنیایی را با توجه به آن بسازم، این تمدن‌سازی می‌شود.

یهودی‌ها به علومی که دارند، نگاه تمدنی دارند. به علوم خودشان نگاه صرف ندارند. نگاه یهود به متونی که دارند نگاه‌ راهبردی است. اینها مدیریت‌های راهبردی از روی علوم و تجربه خودشان دارند. این‌ها می‌دانند که اگر مسلط نشوند، دیگران بر آن‌ها مسلط می‌شوند. اگر پول به دست نیاورند، پول‌هایشان را به دست می‌آورند. لذا برنامه می‌ریزند. برنامه تسلط جهانی دارند؛ چون یک زمانی را گذرانده‌اند که بر آن‌ها تسلط بوده است. این زمان برایشان سخت گذشته است. این را آویزه گوششان کرده‌اند. ما چرا این کارها را نمی‌کنیم؟ ما چرا از علومی که داریم برای مدیریت‌های راهبردی و برای تمدن‌سازی استفاده نمی‌کنیم؟ ما تاریخ را برای تاریخ خواندن می‌خوانیم.

تاریخ را نمی‌خوانیم برای شناخت دشمن و ساختن تمدن. متأسفانه قسم دوم مجهول و مطرود است. هیچ کس به آن توجه نمی‌کند، الا مقام معظم رهبری. مطالعه برای مطالعه کردن فایده‌ای ندارد. ما برای تمدن‌سازی باید از کجا شروع کنیم؟‌ ما برای تمدن‌سازی باید از تاریخ شروع کنیم. تاریخ را که بخوانیم، می‌توانیم تمدن را بسازیم. تاریخ خواندن تمدن ساختن می‌آورد. متأسفانه تاریخ محض را داریم. تاریخ محض فقط می‌تواند گره‌های کوچکی را باز کند. گره‌های بزرگ تمدنی را نمی‌توانیم باز کنیم مگر با نگاه عمیق به داشته‌های خودمان.

یهودی‌ها به علوم خودشان نگاه عمیقی دارند. ما اصلاً به این مباحث توجهی نداریم. انشاالله آرام آرام این بستر برای ما شکل می‌گیرد که بتوانیم یهودپژوهی برای دشمن‌پژوهی و مدیریت راهبردی داشته باشیم که نتیجه آن تمدن‌سازی می‌شود. تمدنی که ما می‌خواهیم بحث کنیم از چند جهت برایمان مهم است. یهودی‌ها بر اساس علومی که از سلفشان به ارث رسیده است، توانسته‌اند دنیا را مدیریت کنند. ما چقدر در مورد حوادث آخرالزمان روایت داریم؟ با توجه به این چه قدر می‌توانیم کار کنیم؟ اما به جای ما، یهودیان توانسته‌اند این احادیث را استخدام خودشان ‌کنند. یهودیان حوادث آینده را با استفاده از روایات ما پیش‌بینی و مدیریت می‌کنند. دنیا را مسخر خودشان کرده‌اند. باید علمای بزرگ ما به فکر این باشند که از متون گذشته بهترین استفاده را بکنند. ما داریم از حداقل‌ها استفاده می‌کنیم. انشاالله امام زمان(عج) به ما توفیق دهد که در این مسیر گام برداریم.

/993/702/ر

ارسال نظرات
نظرات بینندگان
سلام بربهارلو
Iran, Islamic Republic of
۰۱ ارديبهشت ۱۳۹۹ - ۲۰:۳۴
عالی بود بنظرم متن را وقتی می نویسید طوری جمله بندی کنید که افراد کم سواد هم متوجه شوند خلاصه و به زبان ساده چون ما همه عاشق پیامبرواهل بیت هستیم وقتی مانی دراین زمینه می بینیم با عشق میخوانیم بقول بنظرم انیشتین رساله را اگه به کودک نفهماندی بی فایده است تازه رساله دکتری خلاصه
0
0