بعد از پیامبر(ص) حب ریاست و فحشا رواج پیدا کرد/ درآمد سرشاری که مقام معظم رهبری با آن مخالفت کرد
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، حجت الاسلام و المسلمین مهدی طائب در مراسم سوگواری سرور و سالار شهیدان حضرت امام حسین(ع) که در حسینیه شهدای زنجان برگزار شد، به انحرافات مختلف مردم و جامعه، بعد از رحلت پیامبر(ص) پرداخت که مشروح آن در ادامه میآید.
در زمان پیامبر(ص) کسی برای رسیدن به پست، با دیگری درگیر نمیشد
سوالی که ما در این دهه بر روی آن تاکید کردیم این بود که چه اتفاقی بر جامعه تربیت شده پیامبر(ص) افتاد که مردم آن جامعه در چند سال بعد از وفات پیامبرشان، با نیت تقرب به خدا، اقدام به کشتن فرزند پیامبر خود کردند؟
ما در جلسات گذشته درباره ویژگیهای جامعه تربیت شده توسط پیامبر(ص) مطالبی را بیان کردیم و همچنین توضیح دادیم که خلفای بعد از پیامبر(ص) کدام یک از این ویژگیهای آن جامعه را تخریب کردند که نتیجه آن اقدامات منجر انحراف جامعه شد. پیامبر(ص) مردم و اذهان آنها را به شکلی تربیت کرد که نگاه و حرکت انسانها فقط برای خدا باشد. خدای متعال در قرآن میفرماید: «قُلْ إِنَّما أَعِظُكُمْ بِواحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنى وَ فُرادى ثُمَّ تَتَفَكَّرُوا ما بِصاحِبِكُمْ مِنْ جِنَّةٍ إِنْ هُوَ إِلاَّ نَذِيرٌ لَكُمْ بَيْنَ يَدَيْ عَذابٍ شَدِيدٍ»(سبا/46) خدای متعال در این آیه میفرماید من شما را تنها یک نصیحت میکنم و آن این است که تنها برای خدا قیام کنید.
وقتی انسان در راه خدای متعال قیام کرد، همه حرکتهای انسان در آن چهارچوب معنا پیدا میکند. بنابراین اگر این تفکر در ذهن کسی شکل بگیرد، تنها زمانی پستی را قبول میکند که میداند رضای خدای متعال در آن وجود دارد. چنین کسی برای رسیدن به قدرت به دیگران اتهام وارد نمیکند و اموال بیتالمال را در این راه هزینه نمیکند.
مرحوم امام(ره) میفرمود که حتی برای خدا هم بر سر ریاست دعوا نکنید. معنی کلام امام(ره) این است که هر زمانی که شما بر سر ریاست دعوا میکنید، در انگیزه شما خدا جایی ندارد. به خاطر همین نگاه هم در زمان پیامبر(ص) کسی برای رسیدن به یک پست، با دیگری درگیر نمیشد. چون همه به دنبال انجام دادن تکالیف الهی بودند.
در جنگ خیبر، پیامبر(ص) قصد داشت در خلال جنگ، شخصیت علی(ع) را به مردم معرفی کند. در یکی از مقاطع جنگ خیبر، نبرد به بنبست خورد و نیاز به کسی بود که خط شکنی کرده و جنگ را از بنبست گرفتارشده نجات دهد. پیامبر(ص) برای این کار ابتدا خلیفه اول را فرستاد. خلیفه اول هم بدون کسب هر گونه موفقیتی از جبهه بازگشت. در مرتبه دوم پیامبر(ص) پرچم را به دست خلیفه دوم سپرد و او زودتر از خلیفه اول به صورتی شکستخورده از میدان بازگشت.
لذا پیامبر(ص) در مرتبه سوم فرمود: «لُاعطِینَّ الرّایةَ غَدا رَجُلاً یحِبُّ اللّهَ ورَسولَهُ و یحِبُّهُ اللّهُ و رَسولُهُ، کرّارا غَیرَ فَرّارٍ، لا یرجِعُ حَتّى یفتَحَ اللّهُ عَلى یدَیهِ»(کافی/ج8/ص351) پیامبر خدا(ص) فرمود: فردا پرچم را به دست مردى مىسپارم که خدا و پیامبرش را دوست دارد و خدا و پیامبرش هم او را دوست دارند. پیاپى حملهگر است و هیچگاه از جبهه فرار نمیکند و باز نمى گردد تا این که خداوند به دست او قلعه را فتح کند. پیامبر(ص) در این روایت ویژگیهای فردی که قرار بود فردا خیبر را فتح کند، بیان کرد و این ویژگیها به صورتی بود که مردم میدانستند که صاحب این ویژگیها قطعا از اهل بهشت است. بنابراین در روز فتح خیبر همه سربازان دوست داشتند که پیامبر(ص) آنها را برای این کار انتخاب کند. یعنی هدف آنها در آن زمان رسیدن به رضای خدا و بهشت الهی بود، نه رسیدن به مقامهای دنیوی.
بعد حضرت فرمود که این شخصی که قرار است که قلعه خیبر توسط او فتح بشود، علی(ع) است. اما آن زمان چشم علی(ع) به واسطه خاکهای زیادی که در طول جنگ به چشم ایشان رفته بود، دچار مشکل شده و قادر به دیدن نبود؛ لذا حضرت از آب دهان مبارک خود، مقداری به چشم حضرت مالید و این کار باعث بهبودی چشم حضرت شد. حضرت علی(ع) بعد از بهبودی، به سمت قلعه خیبر رفت و در قلعه را کند و باعث شد که مسلمین به داخل قلعه نفوذ کرده و قلعه فتح شود.
بعد از پیامبر(ص) حب ریاست و فحشا رواج پیدا کرد
امیرالمومنین(ع) هرگز نان گندم نمیخورد و همیشه از نان جو استفاده میکرد. یک روز و در زمانی که حضرت به خلافت رسیده بود، شخصی نزد ایشان آمد و دید که ایشان قصد دارد نانی را تکه کرده و مصرف کند. نانی که حضرت میخواست آن را تکه کند، خشک و سفت شده بود و ایشان برای شکستن نان مجبور شد از زانوی خود کمک بگیرد. شخصی که در محضر ایشان بود و این صحنه را میدید از حضرت سوال کرد که آیا با همین دستان در قلعه خیبر را بلند کردی؟ حضرت در جواب او فرمود: من در خیبر را با قدرت جسمانی بلند نکردم، بلکه این کار را با قدرت رحمانی و الهی انجام دادم.
بنابراین پیامبر(ص) اذهان مردم را طوری تربیت کرده بود که عموما افراد به دنبال پست و مقام نبودند، بلکه در هر چیز رضای خدا را در نظر میگرفتند. ویژگی دوم جامعه پیامبر(ص) قناعت در امر معاش بود. طبیعتا کسی که برای رضای خدا قیام کند، به دنبال توسعه در زندگی مادی نیست. ویژگی سوم جامعه نبوی این بود که چون زندگیها عادی بود، ازدواجها آسان بود.
بعد از پیامبر(ص) این سه ویژگی جامعه نبوی را تخریب کردند. یعنی مسلمین بعد از پیامبر(ص) بر سر ریاست با هم درگیر بودند و در توسعه زندگی هم به جایی رسیدند که نمازشان در سفر تجاری قضا میشد و اهمیت نمیدادند! در مسئله ازدواج هم به دلیل تغییر در شیوه زندگی مردم، ازدواج سخت شد و در عوض آن فحشا در جامعه زیاد شد.
کار به آن جایی رسید که در داستان کربلا، یزید به سران لشگرش قول داد که در صورت کشتن حسین(ع) سیهزار دینار جایزه دریافت می کنند. یعنی جامعه اسلامی به درجهای از انحطاط رسید که برای رسیدن به دنیا حاضر بودند دست به هر کاری بزنند. و بعد چون مسلمان هستند، برای عمل خود به توجیهاتی متوسل میشوند. در همین قضیه فتنه 88 عدهای میدانستند که حق کدام است، ولی چون فتنه برایشان سود داشت، از گفتن حق خودداری میکردند و من خودم به بعضی از همین افراد در همان زمان صحبت میکردم و برایشان توضیح میدادم که تقلب در انتخابات غیرممکن است. آنها هم این مطالب را میپذیرفتند، ولی چون سودی در این فتنه داشتند، توجیهاتی میآوردند و از پذیرفتن حق سرباز میزدند. در کربلا هم افرادی که در ازای کشتن امام حسین(ع) پول گرفته بودند، برای کارهای خود توجیه شرعی میآوردند.
نکتهای را که در اینجا باید به آن توجه داشت این است که در مدل زنگی مادی که بعد از پیامبر(ص) رایج شد، نقش خدای متعال در زندگی فراموش شد. خدای متعال میفرماید: «وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجعَل لَهُ مَخرَجًا. وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا»(طلاق/2) خدای متعال میفرماید: اگر کسی در زندگی تقوای الهی پیشه کند، خدا راه او را در زندگی از تنگناها نجات میدهد و به او از جایی که فکر نمیکند روزی میرساند.
دستور العملی که مرحوم نخودکی به حضرت امام(ره) آموزش داد
نقل است که مرحوم امام(ره) روزی با مرحوم نخودکی اصفهانی برخورد میکند و از ایشان میخواهد که اگر علم کیمیا را میداند به ایشان هم یاد بدهد. مرحوم نخودکی به امام(ره) میگوید که آیا قول میدهی که اگر من این علم را به تو یاد بدهم و اگر روزی قصد داشتی به قدرت برسی، در راه رسیدن به قدرت از آن استفاده نکنی؟ حضرت امام(ره) مجتهد بود و به فتوای خود عمل میکرد و ممکن بود زمانی فتوای ایشان این باشد که امروز باید از علم کیمیا برای مصلحتی استفاده کند. بنابراین این قول را نداد.
مرحوم نخودکی هم به ایشان گفت که چون تو در کلام خود صداقت داشتی، من هم چیزی به تو یاد میدهم که از کیمیا بالاتر است. بعد مرحوم نخودکی اصفهانی فرمود که بعد از نمازهای واجب، آیةالکرسی را تا وهو العلی العظیم بخوان. بعد از آن تسبیحات حضرت زهرا(س) را بفرست و بعد سه بار سوره توحید را بخوان و بعد از آن سه بار صلوات بفرست و در آخر هم این آیات را بخوان: «وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجعَل لَهُ مَخرَجًا. وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا»
مرحوم امام(ره) فرمود که من به این دستورات عمل کردم و به هر کجا رسیدم از این دستور رسیدم. مرحوم امام(ره) عارف و فیلسوف بود. مرحوم نخودکی با این دستور نقطه انتهایی همه عرفانها و فلسفهها را که رسیدن به خدا است را نشان داد. یعنی انسان بداند که در این عالم کسی جز خدا کارهای نیست و برای رسیدن به رضای او هم باید تقوا پیشه کرد.
این نگاه به خدای متعال، بعد از وفات پیامبر(ص) تغییر کرد و باعث به وجود آمدن حادثه کربلا شد. یعنی خیلی از مردم دیگر به اینکه تنها خدای متعال در این عالم روزیدهنده است، باور نداشتند و خیال میکردند که روزی آنها در دست مردم است. نقل است که شخصی در بعد از حادثه کربلا دید که یک مرد در اطراف دارالعماره ابن زیاد میگردد و بر روی دست خود میزند و میگوید که چه کسی از من زیانکارتر است. ناقل داستان میگوید که به او نزدیک شدم و علت بیتابیاش را جویا شدم و او هم جواب داد که ابن زیاد قول داد که به هر کسی که به نبرد با حسین(ع) برود، پول میدهد، ولی حالا که دارالعماره مراجعه کردهام، به من فقط سه درهم دادهاند.
این کار امثال این مرد به خاطر این بود که: «وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجعَل لَهُ مَخرَجًا. وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَ مَنْ يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ» فراموش شده بود. ما باید به این مسئله ایمان داشته باشیم که اگر کسی تقوا پیشه کند، خدای متعال راه را برای او باز میکند. در جنگ هشت ساله، صدام به خاطر اینکه تقوا نداشت، همه جا را میزد و برای پیروزی در جنگ به هر عملی متوسل شد. ولی از آن طرف مرحوم امام(ره) تقوا پیشه کرد و اجازه خیلی از امور را در جنگ نداد و در نهایت هم خدای متعال به ایشان گشایش عنایت کرد.
درآمد سرشاری که مقام معظم رهبری با آن مخالفت کرد
میدانید که تجارت مواد مخدر یکی از پرسودترین تجارتهای دنیا است و ایران هم در مسیر ترانزیت این مواد مخدر از سوی افغانستان که بزرگترین تولید کننده مواد مخدر در جهان است، به سوی اروپا قرار دارد. در یک زمانی عدهای به ایران پیشنهاد دادند که به ما اجازه بدهید که این مواد را از ایران عبورداده و به اروپا ببریم. ما هم در عوض قول میدهیم که هیچ موادی در ایران باقی نگذاریم و در ازای آن مثلا مبلغ صد میلیون دلار حق ترانزیت این مواد را به شما بدهیم. عدهای با این پیشنهاد وسوسه شدند و پیش خود گفتند که مبلغ بالایی از این راه عاید ما میشود و اروپاییها هم که کافر هستند و مصرف مواد آنها به ما مربوط نیست. بعد خبر به مقام معظم رهبری رسید و ایشان فرمود: این فکرهای شیطانی چیست که به سر شما میزند؟ مگر ما مبعوث نشدهایم که دین را برای دنیا تبلیغ کنیم. وقتی ما مواد را به اروپا و آمریکا بفرستیم، مردم آنجا چطور به حرف شما در تبلیغ دین گوش میدهند؟ بنابراین وقتی انسان برای رضای خدا و به خاطر او قیام کند، تقوا پیشه میکند و برای رسیدن به هدف دست به هر کاری نمیزند.
975/.../ر