روحانیت نباید در چنبره بروکراسی گرفتار شود
به گزارش سرویس پیشخوان خبرگزاری رسا به نقل از روزنامه صبح نو، بحث درباره کار روحانیون چند وقت یکبار داغ میشود. اکنونکه دوباره این بحث بالاگرفته، مناسب دیدم زاویهای جدید بدان بازکنم. یکزمان، این فکر را خیلی در سر میپروراندم که چرا کتابی درباره شغل نوشته نمیشود تا در کیوسک روزنامهفروشیها مثل راهنمای شهرها و جادهها یک راهنمای مشاغل داشته باشیم. چون واقعاً بعضی مردم خیلی دیر به جایگاه شغلی مطلوب خود میرسند یا اصلاً نمیرسند. حتماً درصدی از اشکال مربوط به نشناختن انواع و اقسام شغلها و اقتضائات هر شغل و تناسب با روحیات فرد است.
یکی از دوستان روحانی و روحانی زاده میگفت در نوجوانی به همراه پدرم در تهران کنار خیابان منتظر ماشین بودیم. یکی بهقصد تکهپرانی و تعریض و به خیال خودش دلسوزی که نکند ما نیز مثل پدر بیکار بمانیم به پدر گفت سید! این بچهها را بفرست بروند دنبال کار، لااقل یک خودکار بسازند. این قضیه و امثالش که فراوان است نشان میدهد که در ذهنیت برخی افراد جامعه، هنوز تصور درستی از کار و شغل وجود ندارد؛ مثلاً خودکارسازی و مشابهاش مثل فنرسازی و سپرسازی و خلاصه ابزارسازی را کار میدانند یا لبوفروش، سیگارفروش و موبایل فروش و اقسام تجارتهای خرد و کلان را شغل میدانند ولی اگر بگوییم مملکت آیا معلم، قاضی، پلیس، مشاور خانواده، روانشناس، وکیل، هنرمند، بازیگر سینما، طراح، ناظر، معمار، نویسنده، خبرنگار، ویراستار و روزنامهنگار و مانند آنها نیز میخواهد یا نه حتماً بعد از تأملی میگوید البته میخواهد. حالا وقتش است که بگوییم گناه روحانیون چیست که برای خدمات فرهنگی خود نه نرخ و ویزیت معین میکنند و نه ساعت میشناسند و نه مسوول دفتردارند. واقعاً همین ائمه جماعات مساجد که سالها با طهارت و تقوا در سنگر مساجد مسأله میگویند و مشاوره میدهند و کدورتها را حلوفصل و برای برخی وصیتنامه تنظیم میکنند یا در دعواهای خانوادگی و محلی پادرمیانی میکنند و شر را میخوابانند و گاهی نیز از خودشان و خانوادهشان مایه میگذارند و گاه اسباب ازدواج را فراهم میکنند و مخارج فقرا و ایتام و بیماران را تأمین میکنند و برای کارشان نه حقوق ساعتی میگیرند و نه قرارداد با دستگاههای دولتی امضا کردهاند آیا اینها بیکار حساب میشوند فقط به خاطر آنکه مردم به میل و رغبت خودشان پاکتی بدانها تقدیم میکنند یعنی واقعاً به خاطر آنکه در قالب عقود و تعهدات رسمی، اجیر نشدهاند خدمات خود را بدون قید و شرطی از وظایف ذاتی روحانیون میدانند بیکار حساب میشوند و همینها اگر به خاطر نیش اینوآن بروند از دانشگاه، مدرک روانشناسی یا حقوقبگیرند یا به امتیاز وکالت دست یابند یا مترجم رسمیشوند و دارالترجمه باز کنند یا دفتر عقد و ازدواج یا ثبت و اسناد یا مشاوره کار کنند یا حقالتدریس در دانشگاهها یا دبیرستان بگیرند یا مشاور فرهنگی دانشگاهی شوند آنوقت کار درست میشود و میگویند خب الحمدلله روحانیون هم اهل کار شدند. شاید نظر برخی آقایان این باشد که روحانیون در کنار همه وظایف ذاتیشان حتماً باید رستوران بزنند تازه مدیریت نیز نکنند چون مدیریت کار نیست و حتماً باید بروند حلیم را تا صبح هم بزنند تا کار کردن صدق کند.
عجب که اگر از کسوت روحانیت بیرون باشیم و دلال اجناس و املاک گردیم فامیل باافتخار از ما یاد میکنند که تاجر کلان یا فعال اقتصادی است. حالا اگر بیاییم استاد دانشگاه یا معلم دبستان یا مشاور در بهزیستی شویم یک جنبه معنویت و قداستی نیز در شغل دیده میشود ولی اگر از جنس همین خدمات فرهنگی چیزی مجانی و مردمی و بدون ویزیت و فیش حقوقی ارائه شود و روحانیت آن را رسالت ذاتی خود بداند یکباره برای بعضیها مسأله پیچیده میشود.
واقعاً هنوز ما نتوانستیم ارزیابی درستی داشته باشیم از عظمت کارهای بهظاهر کوچکی که در روحانیت وجود دارد مثل کاری که همین روضهخوانان خانگی دارند یا طلابی که در نقاط دوردست به تبلیغ میروند و برای بقیه راه را باز میکنند. یا طلابی که در دانشگاهها تبلیغ چهره به چهره میکنند و پای درد دل جوانانی مینشینند که گوشی بدهکار حرف آنها نیست یا اهل تبلیغ تخصصی در حوزه مهدویت یا عرفانهای کاذب یا سربازان گمنام امام زمان در فضای مجازی و مدیریت فرهنگی و اردوهای جهادی خدا میداند که چه بحرانهای اجتماعی بزرگی که با مجموعه اینگونه تلاشها در کشور مهار میشود. حالا اگر همین طلبه بیادعا بگوید در ستاد بحران وزارت کشور استخدامشدهام همه میفهمند او چهکاره است ولی چون در صف مقابله با تهاجم فرهنگی بدون تشریفات و تجهیزات میکوشد که بگیرد دست غریق را، پس لابد بیکار است.
این وضعیتی که فعلاً برای ما پیداشده است و این روابط پیچیده فرهنگی و اقتصادی و اجتماعی که سبب بروز مشاغلی چون روزنامهنگاری یا وکالت یا مترجمی یا مستندسازی شده است البته در زمان پیامبر و ائمه نبوده است. حالا اگر کسی میگوید صاحبان اینگونه مشاغل جزء بیکاران در جامعه هستند که ما را با او حرفی نیست چون هنوز در اعماق تاریخ مانده است و اگر میگوید چرا روحانیون همه دولتی نمیشوند یا شرکت خصوصی نمیزنند و بدون قرارداد رسمی و عقود مدنی کار میکنند که بازهم با او حرفی نیست چون هنوز روحانیت را نشناخته است و اگر میگوید چرا روحانیون وظائف ذاتی خود را خوب انجام نمیدهند که این بحث دیگری است و بهجای خود باید بدان پرداخته شود و اگر میفرماید حجم کار روحانیت کم است و چون مثل ائمه علم غیب ندارد و باید یاد بگیرد تا چیزی یاد بدهد پس وقتش را اولاً صرف مطالعه و تحقیق کند و سپس به تبلیغ و تدریس و تألیف و مشاوره و مدیریت فرهنگی بپردازد ولی اینهمه نیم وقتش باشد و نیم دیگر را صرف مکانیکی و آشپزی و بنایی و کشاورزی کند تا نسبت به نیم دوم بگویند اهل کار است. این پیشنهاد نیز ناشی از نشناختن نیازهای جامعه و نشناختن روحانیت است.
فقط این اشکال را قبول داریم که بفرمایید روحانیت چرا نقش خودش را بیشتر و بهتر از این ایفا نمیکند مثلاً منبرها چرا غنیتر از این حد موجود نیست و در عرصه فرهنگی چرا پابهپای عناصر ضد فرهنگ عدّه و عُدّه فراهم نمیکند و به مقابله نمیایستد و حتی توقع میرود افق چند دهه بعد را نیز ببیند بلکه برای گسترش اسلام در فردای این روزگار و در سرزمینهای دور مثل آمریکای جنوبی برنامهای ندارد.
این اشکال معنایش آن است که روحانیت نباید آلوده به کارهای تجاری و اقتصادی معمول شود و در چنبره مقررات و بروکراسی اداری گرفتار شود و منتظر پاداش پایان سال یا حق بدی آبوهوا باشد، ولی البته هر طلبه باید مسأله معیشت را نادیده نگیرد چراکه امام باقر ؟ع؟ میفرماید یکی از سهپایه کمال تقدیر معیشت است یعنی برای هزینههای زندگی باید حساب درآمدی را کرده باشی. در زمان حاضر برای روحانیت تقدیر معیشت معنایش این نیست که الزام به فعالیت اقتصادی مستقل یا استخدام در دستگاههای دولتی داشته باشد بلکه هر طلبه متناسب با جایگاه خانوادگی و استعدادش میتواند راهی انتخاب کند حال اگر متمرکز بر فعالیت علمی و فرهنگی شد شکی نیست که کالاهای فرهنگی نیز مثل کالای اقتصادی ارزش و بها دارند و اموالی بهپای آنها ریخته میشود. حتماً چیزی روزی ما میشود که خلاف شأن نباشد. بله اگر طلبهای درس نمیخواند و تبلیغ نمیرود و مردم از بیان یا قلم یا فکر او هیچ بهرهای نمیبرند حتماً برود کاری پیدا کند چون واقعاً بیکار است./836/د102/ل