معرفت شناسی علم در کلام امام حسن مجتبی
به گزارش خبرگزاری رسا، علم و دانش آن قدر در اسلام اهميت دارد كه سرآمد و غايت تمام فضائل شمرده شده است[1]،[2] لذا بر خلاف آنچه بيخبران مىپندارند و مذهب را عامل تخدير مى شمرند مهمترين دعوت انبيا به سوى علم و دانش بوده است، و بيگانگى خود را با جهل در همه جا اعلام كردهاند، علاوه بر آيات قرآن كه از هر فرصتى براى بيان اين حقيقت استفاده مى كند تعبيراتى در روايات اسلامى ديده مى شود كه بالاتر از آن در اهميت علم تصور نمى شود.[3]
از این رو در اسلام اهميت فوق العاده اى به علم و دانش داده شده و صدها آيه قرآن از اين معنى حكايت مى كند و اين امر با توجه به محيط نزول قرآن كه كانون جهل و بى سوداى بود بسيار جالب است.[4]
تأملی در مفهوم معرفة العلم
تعبير به «معرفة العلم» به معناى آشنايى با علوم و دانش هاست[5] تحصيل معرفت نسبت به عظمت خالق و جهان و ضعف خويشتن؛ رابطه مستقيم با تواضع و تواضع رابطه مستقيم با علم و علم با معرفت دارد.[6]زیرا علم و معرفت يكى از سر چشمه هاى يقين است.[7]
معرفت و علم به اين كه خداوند مطلع بر ضمائر عالم و پنهاني هاى آن است، و مراقب اعمال بندگان است و پنهاني هاى قلب در مقابل او ظاهر است، چنانكه ظاهر بدن انسان براى مخلوقات مكشوف است، وقتى اين علم به حد يقين رسيد، و شكى در آن يافت نشد، مراقبت كه حالتى براى قلب است، حاصل مىشود كه نتيجه آن در اعضاء و جوارح با انجام اعمال صالح آشكار مى شود.[8]
علم؛ راهبرد بنیادین در حصول معرفه الله تعالی
قرآن به علوم دين و معارف الهيه؛ اهميت فوق العاده اى قائل است، و آن را از مواهب بزرگ الهيه مى شمرد، و مسلمانان را تشويق به فراگيرى هر گونه علم مفيد و نافع در زندگى مادى و معنوى مى نمايد.[9] لذا اهميت علم منحصر به علوم دينى نيست.[10]
اهميت ويژه اى كه قرآن به اين مسأله داده است نخست از اينجا حاصل مى شود كه مسأله علم در بحث معرفة الله نقش مهمى دارد، و انسان را به خدا چنان آشنا و نزديك مى كند كه او را در همه جا حاضر و ناظر مىبيند، و اصولا معرفت پروردگار بدون معرفت جوانب علم او بسيار ناقص و نارسا است.[11]
و از آنجا كه همه معارف بازتابى در اعمال و روش هاى فردى و جمعى ما دارد، و اين مسأله از رابطه عميق ايدئولوژى با جهانبينى سرچشمه مىگيرد، توجه به علم بىپايان خداوند آثار تربيتى فراوانی به همراه دارد.[12]
علم، غذای روح انسان؛ لزوم دقت در غذاهای روحی و فکری
قرآن کریم، با انواع بيانات صريح، ظاهر، و كنايى، پيروان خود را به فراگيرى علم و دانش و شناخت رازهاى هستى و اسرار عالم آفرينش دعوت مى كند.بررسى تعبيرات قرآن در اين زمينه افق تازه اى در برابر چشمان ما مى گشايد، و مسأله معرفت و شناخت را در سطحى بسيار بالا به عنوان يك وظيفه قطعى منعكس مى كند.[13]
حتی در اسلام هر كارى كه مقدمه فراگيرى علم، يا مناسبتى با آن داشته باشد، عبادت شمرده شده است[14] لیکن جاى تذكر است كه در روايات سفارش شده، دقت كنيد از چه كسى علم مى آموزيد، اين گونه روايات در موردى است كه همان علمى كه نزد فرد غيرصالح است، نزد صالح هم موجود است كه در صورت تخيير بايد صالح انتخاب شود، زيرا علم غذاى روح است و اگر از غيرصالح گرفته شود، ممكن است غذائى مسموم در ضمن غذاهاى مطلوب به خورد انسان بدهد، از اين رو اگر مملكت ما مخير شد كه از افراد و اساتيد مؤمن در داخل كشور استفاده كند، يا از افراد ملحد و كافر غرب، بايد از رفتن دانشجويان به خارج ممانعت كند، ولى اگر علمى است كه در نزد اساتيد ما نيست، يا به نحو مطلوب در نزد آنها نيست ناچاريم دانشجو به خارج بفرستيم و اين همان است كه مى فرمايد: مؤمن دانش را مى گيرد هرجا بيابد، گرچه از دهان كفار در بلاد كفر!.[15]
لذا انسان بايد نظر كند كه چه علمى را از چه منبعى دريافت مى كند، زيرا علم به منزله غذاى روح است[16]، در این زمینه امام حسن مجتبى علیه السلام فرمود: «عجبت لمن يتفكر فى ماكوله، كيف لا يتفكر فى معقوله، فيجنب بطنه ما يؤذيه، و يودع صدره ما يرديه[17]؛عجب دارم از آنها كه به غذاى جسم خود مى انديشند، اما در غذاى روح دقت نمى كنند، خوراك زيانبار را از شكم خود دور مى دارند، اما قلب را با مطالب مهلك آكنده مى كنند».[18]
در غذاى جسم سختگيرند اما ...
همانطور كه پيشواى بزرگ ما، امام حسن مجتبی علیه السلام فرموده، مردم معمولاً در غذاى جسمانى خود سخت گيرند جز در پرتو نور چراغ دست به سفره نمى برند، و جز با چشم باز لقمه بر نمى گيرند، از غذاهاى مشكوك مى پرهيزند، و بعضى هزار گونه نكات بهداشتى را در تغذيه جسم رعايت مى كنند.[19]
اما در غذاى جان، با چشم بسته، در لابه لاى ظلمت هاى بى خبرى، هرگونه غذاى فكرى مشكوكى را در درون جان خود مى ريزند، گفتار دوستان نامناسب، مطبوعات بدآموز، تبليغات مشكوك يا مسموم همه را به آسانى مى پذيرند و اين جاى بسيار شگفتى است.[20]
گفتنی است منظور از «طعام»[21]در اين روایت علم و دانشى است كه غذاى روح انسان است، بايد بنگرد كه آن را از چه كسى گرفته؟[22]آرى! انسان بايد درست بنگرد كه سر چشمه اصلى علم و دانش او كه غذاى روحانى اوست كجاست مبادا از سر چشمه آلوده اى تغذيه شود و روح و جان او را بيمار كند يا به هلاكت افكند.[23]
غذاى روح را از طريق قياس اولويت مى توان استفاده كرد، چرا كه انسان تركيبى است از روح و جسم، همانگونه كه جسم[24]او نياز به غذاى مادى دارد، روح او نيز محتاج به غذاى روحانى است.[25]
بنابراین جايى كه انسان بايد در غذاى جسمانيش دقيق شود، و سرچشمه آن را كه باران حياتبخش است بشناسد بايد در غذاى روحانى خود نيز دقت بخرج دهد كه از طريق باران وحى بر سر زمين قلب پاك پيامبر صلی الله علیه و آله نازل مى گردد، و از آنجا در سينه هاى معصومين علیهم السلام ذخيره مى شود و همچون چشمه هاى جوشانى در صفحه قلوب جارى مى گردد، و انواع ميوه هاى لذتبخش ايمان و تقوا و فضائل اخلاقى را پرورش مى دهد.[26]
ضرورت بومي سازي علوم انساني؛لزوم پالایش منابع علوم انسانی از تفکرات غربی
اینگونه است که باید کتاب های علوم انسانی پالایش و از نفوذ افکار و اندیشه های مادی گرایانۀ غربی در آن جلوگیری شود.[27]
جای بسی تأسف است طبق نوشتههای کتب علوم انسانی غربی، مذهب از میان مردمی جاهل متولد شده است؛ لذا اینگونه منابع و کتب مذهب را زایده جهالت بشر از پایه های طبیعی جامعه میدانند و با توجه به اینکه بشر در دورانی نسبت به علت بیماری ها، سیل ها و زلزله ها آگاهی نداشته پیش فرض های غلطی توسط غرب مطرح شده که تخریب های بسیاری برای جامعه اسلامی به دنبال داشته است، حال آنکه برای جلوگیری از نفوذ تفکر غرب در میان مردم باید علت بعثت انبیا، آمدن پیامبران و نزول کتاب آسمانی ، برای مردم تشریح شود.[28]
آرى دقت در غذاى جسم، و سپس در غذاى روح، هم از نظر محتوى و ساختمان، و هم از نظر طرق اكتساب، مى تواند آدمى را در مسير معرفة الله و تهذيب نفس و خودسازى پيش برد، آرى«آدمى بايد در غذايش به دقت بنگرد» و چه پر معنى است همين يك جمله كوتاه.[29]
چرا علم غیب امام حسن مجتبی علیه السلام، مانع از نوشیدن کوزۀ زهرآلود آب نشد؟
شكی نيست كه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و سلم و امامان معصوم عليهم السلام كرارا از امور پنهانى مربوط به حال يا آينده خبر داده اند، و به تعبير ديگر داراى علم غيب بودند،[30] قرآن مجيد نيز در باره حضرت مسيح مى گويد كه يكى از معجزاتش آگاهى بر غيب و امور پنهانى بود: «و أنبئكم بما تأكلون و ما تدخرون في بيوتكم»[31] «من از آنچه مى خوريد و در خانه هاى خود ذخيره مى كنيد به شما خبر مى دهم».[32]
البته اعتقاد به علم غيب درباره آنها بر مبنای مصداق «تعلم من ذى علم»[33] يعنى آموختن از صاحب علم، (امامان از پيامبر و پيامبر از خداوند بزرگ) است، و به تعبير ديگر همان گونه كه همه چيز ما از سوى خداست، و در تمام شئون هستى خود نيازمند و وابسته به او هستيم، همچنين علم غيب پيامبر و امامان از سوى خدا و وابسته به علم اوست.[34] لذا آگاهى از اسرار غيب، بالذات مخصوص خدا است و ديگران هر چه دارند بالعرض و از طريق تعليم الهى مى باشد و به همين دليل محدود به حدودى است كه او اراده مى كند.[35]،[36]
بنابراین آنها همه امور را مى دانند اما «بالقوه» نه «بالفعل» يعنى هرگاه بخواهند و اراده كنند چيزى از اسرار غيب را بدانند خداوند به آنها الهام مى كند، و يا قواعد و اصولى نزد آنها است كه با مراجعه به آن قواعد و اصول فتح باب مى شود و مى توانند هر چيزى از اسرار غيب را بدانند، و يا كتبى نزد آنها است كه به آن مى نگرند و از اسرار غيب با خبر مى شوند، يا اينكه در هر حال كه خدا اراده كند و به اصطلاح حالت «بسط» به آنها دست دهد از اين اسرار با خبر مى شوند، و در حالى كه اين اراده برگرفته شود و به اصطلاح حالت «قبض» حاصل گردد، اين علوم موقتا پنهان مى شود.[37]
شاهد اين نظر رواياتى است كه مى گويد: امامان و پيشوايان معصوم هنگامى كه مى خواستند چيزى را بدانند مى دانستند، مرحوم كلينى در اين زمينه بابى در اصول كافى منعقد كرده تحت عنوان: «ان الائمة اذا شاؤا ان يعلموا علموا؛«امامان هرگاه اراده مى كردند چيزى را بدانند مى دانستند».[38]،[39]
و از آنجا که علم آنها نسبت به امور غيبى متكى به علم و اراده پروردگار است، و اگر خدا بخواهد آنها مى دانند هر چند مربوط به نزديكترين نقاط جهان باشد،[40] لذا می توان گفت آنها اگر مى خواستند بدانند مى دانستند، ولى آنها مى دانستند كه خداوند براى امتحان يا مصالح ديگر به آنها اجازه نداده است آگاهى پيدا كنند.[41]
در حديثى از امام صادق علیه السلام مى خوانيم كه يكى از يارانش سؤال كرد: آيا امام علم غيب مى داند؟«قال: لا، و لكن اذا اراد ان يعلم الشيء اعلمه الله ذلك؛ فرمود: نه، امام علم غيب را (ذاتا) نمى داند، ولى هنگامى كه اراده كند چيزى را بداند خدا به او تعليم مى دهد».[42] ،[43]
از سوی دیگر نیز باید دانست امامان همچون انسان هاى ديگر طبق سنن عادى انسانى زندگى مى كنند[44]و در كارهاى عادى خود تكيه بر علم عادى دارندكه از مجارى معمولى حاصل مى شود، نه علم غيب؛ همان گونه كه پيغمبر اكرم صلى الله عليه و آله نيز در مسائل مربوط به زندگى خود و يارانش تكيه بر علم حاصله از مجارى عادى داشت و از علم غيب جز در موارد استثنايى استفاده نمى فرمود.[45]
اين بيان در مورد علم پيامبران و امامان بسيارى از مشكلات را نيز حل مى كند، از جمله اينكه چرا مثلا امام حسن عليه السلام از كوزه زهرآلود آب نوشيد؟ و... .[46]
سخن آخر
خداوندا! مى دانيم بزرگترين افتخار ما همين علم و معرفت، و آگاهى هرچه بيشتر از اسما و صفات تو و عالم آفرينش يعنى افعال توست، ولى پيمودن اين راه طولانى جز به توفيق تو مسير نيست، ما را موفق و ثابت قدم بدار.[47]
پروردگارا! ما را به معارف حقيقى، و از همه بالاتر به معرفت ذات پاك و صفات والايت، آشنا گردان.[48]
بارالها! به غربت و مظلومیت امام حسن مجتبی علیه السلام، چشم قلب ما را به نور علوم و دانش ها روشن فرما! و گوشه اى از علم بى پايانت را به ما ارزانى فرما،[49] و ما را از غذاى جان پرور روحى محروم مفرما.[50]
[1] ميزان الحكمة، باب 2831، حديث 13330.
[2] مثالهاى زيباى قرآن ؛ ج2 ؛ ص165.
[3] تفسير نمونه ؛ ج19 ؛ ص396.
[4] پيام قرآن ؛ ج8 ؛ ص382.
[5] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج13 ؛ ص195.
[6] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج1 ؛ ص152.
[7] اخلاق در قرآن ؛ ج1 ؛ ص277.
[8] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج2 ؛ ص292.
[9] همان ؛ ج10 ؛ ص256.
[10] همان ؛ ص243.
[11] همان ؛ ج4 ؛ ص92.
[12] همان.
[13] پيام قرآن ؛ ج1 ؛ ص58.
[14] پيام قرآن ؛ ج10 ؛ ص265.
[15] اخلاق اسلامى در نهج البلاغه (خطبه متقين) ؛ ج1 ؛ ص162.
[16] همان.
[17] سفينة البحار جلد 2 صفحه 84 ماده طعم.
[18] تفسير نمونه ؛ ج26 ؛ ص163.
[19] يكصد و پنجاه درس زندگى (فارسى) ؛ ص13.
[20] همان.
[21] برگزيده تفسير نمونه ؛ ج5 ؛ ص411.
[22] همان؛ ص 412.
[23] همان.
[24] تفسير نمونه ؛ ج26 ؛ ص145.
[25] همان؛ ص 146.
[26] همان.
[27] بیانات حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی در مراسم اختتامیه سومین کنگره بینالمللی علوم انسانی اسلامی ؛ مدرسه علمیه امام کاظم(ع) قم؛13294/08/13.
[28] همان.
[29] تفسير نمونه ؛ ج26 ؛ ص154.
[30] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج2 ؛ ص668.
[31] سورۀ آل عمران؛آیۀ49.
[32] پيام امام امير المومنين عليه السلام، ج2، ص: 669.
[33] نهج البلاغه؛ خطبۀ128.
[34] پيام قرآن ؛ ج7 ؛ ص237.
[35] براى توضيح بيشتر؛ر.ک؛ تفسير نمونه ؛ ج5؛ص 245 و ج 7؛ ص 46.
[36] تفسير نمونه ؛ ج9 ؛ ص79.
[37] پيام قرآن ؛ ج7 ؛ ص243.
[38] اصول كافى؛ ج 1؛ ص 258، مرآت العقول؛ ج 3؛ ص 118.
[39] يكصد و هشتاد پرسش و پاسخ، ص: 305.
[40] تفسير نمونه ؛ ج10 ؛ ص73.
[41] يكصد و هشتاد پرسش و پاسخ ؛ ص305.
[42] اصول كافى؛ جلد 1؛ ص 201؛ باب نادر فيه ذكر الغيب.
[43] تفسير نمونه ؛ ج17 ؛ ص100.
[44] پاسخ به پرسشهاى مذهبى ؛ ص227.
[45] پيام امام امير المومنين عليه السلام ؛ ج9 ؛ ص293.
[46] يكصد و هشتاد پرسش و پاسخ ؛ ص305.
[47] پيام قرآن، ج1، ص: 451.
[48] همان ؛ ص450.
[49] تفسير نمونه ؛ ج17 ؛ ص100.
[50] همان ؛ ج26 ؛ ص163.
/1323/د102/ج1