۱۵ دی ۱۳۹۵ - ۱۵:۵۴
کد خبر: ۴۷۱۷۲۵
بخش بیست و هشتم؛

جنبش 9 دی

پس از گذشت سال‌ها از حوادث 88 هنوز دو پرسش مهم تلقی می‌شوند: یک اینکه آیا پدیده موسوم به «جنبش سبز» به طور ماهوی و واقعی «جنبش» بود؟ و دیگر آنکه آیا «9 دی» را نیز می‌توان به معنای درست آن «جنبش» نامید.
نومحافظه کاری 9دی

سرویس سیاسی خبرگزاری رسا با همکاری معاونت آموزش و پژوهش موسسه رسا، در قالب سلسه نوشتارهایی تحت عنوان «نومحافظه کاران» ابعاد مختلف این موضوع را مورد واکاوی و کنکاش قرار داده است که بخش بیست و هشتم این نوشته با موضوع " جنبش 9 دی" تقدیم خوانندگان گرامی می شود؛ در ضمن علاقه مندان و کاربران گرامی برای دستیابی به یادداشت های پیشین اینجا کلیک کنند.

پس از گذشت سال‌ها از حوادث 88 هنوز در برخی محافل فکری‌ای که نگارنده در آن حضور دارد دو پرسش مهم تلقی می‌شوند: یک اینکه آیا پدیده موسوم به «جنبش سبز» به طور ماهوی و واقعی «جنبش» بود؟ و دیگر آنکه آیا «9 دی» را نیز می‌توان به معنای درست آن «جنبش» نامید؟ در این باره قطعاً به لحاظ نظری و علمی اتفاق نظری وجود نخواهد داشت.

نویسنده در شش سال پیش در کتاب «شورش اشرافیت بر جمهوریت» از پدیده نخست به دلیل آنکه در تعیین اهدافش مغایر با اهداف اکثریت جامعه رفتار کرد و به مثابه «گروه فشار» تلاش داشت نظر غیرقانونی و غیرملی خود را بر حکومت تحمیل کند از آن با عنوان «رادیکالیسم سبز» یاد کرد. دکتر محمدرضا تاجیک از مشاوران میرحسین موسوی نیز در مصاحبه تلویزیونی خویش در بهمن 1388 به دلایلی شبیه دلایل فوق آن را «آنارشیسم» به معنای منفی و هرج‌ومرج‌طلبانه به کار برد.

فارغ از قضاوت مستقیم و دوباره درباره «رادیکالیسم سبز» در این نوشتار، که مجال کوتاهی دارد، مباحث را تنها به تحلیل پدیده دوم که به طور کلی آن را «جنبش 9 دی» می‌دانیم اختصاص می‌دهیم. وقتی گفته می‌شود 9 دی جنبش بود معنای روشن آن این است که نهادهای حکومتی در پیدایش آن نقش مؤثری نداشته‌اند، زیرا پدیده جنبش در وهله نخست به جامعه و جامعه مدنی تعلق دارد.

بر این اساس 9 دی جنبشی بود که به تدریج خود را از انتخابات دهم ریاست جمهوری به بعد نشان داد. یعنی حرکتی جمعی که ضمن بیان مطالبات خود در واکنش به رادیکالیسم سبز انسجام یافت. با یک تفسیر دیگر حتی می‌توان ادعا کرد که بخشی از مطالبات خود را در انتخابات 22 خرداد 88 مطرح کرد.

از مهمترین مطالبات این جنبش ضدیت با الیگارشی بیماری بود که تلاش داشت همه امور و حتی انقلاب را برای خود مصادره کند. انتخابات 88 نمادی از ستیز جنبش مردمی در مقابل الیگارشی تمامت‌خواهی بود که به طور روشن و با آرایی بالا تجلی کرد. همان جنبشی که از سال 84 مسیر خود را از سوم تیر آغاز کرد. در حقیقت با سازوکاری که جمهوری اسلامی در انتخابات دارد این جنبش توانست در مسیر قانونی کانالیزه شود و مطالبات خود را از طریق انتخابات پیگیری کند. تجربه‌ای که در سال 88 نیز تکرار شد.

بنابراین وقتی از جنبش 9 دی سخن گفته می‌شود به این معنا نیست که این جنبش در 9 دی 88 شکل گرفت. بلکه وجه تسمیه این جنبش که عقبه‌ای تاریخی داشت از آن جهت است که در آن روز توانست بزرگترین تظاهرات تاریخی خود را در سراسر کشور سامان دهد.

پرسش مهم دیگر آن است که چرا بعضی تحلیل‌گران سیاسی نگاهی سطحی به جنبش 9 دی دارند و تلاش نمی‌کنند ابعاد عمیق‌تر آن را درک کنند؟ شاید پاسخ را بتوان در مناظره 13 خرداد و در نقدی که احمدی‌نژاد به موسوی داشت جست. در آنجا او به موسوی انتقاد کرد که چرا شما فکر می‌کنید فقط کسانی که در تجمعات شما شرکت می‌کنند «مردم» هستند و باقی را «مردم» نمی‌دانید؟! دقیقا مشابه همین رفتار را در تحلیل «جنبش سبز» و «جنبش 9 دی» نیز می‌توان مشاهده کرد.

این گروه از تحلیل‌گران که به طور کلی به اپوزیسیون و اصلاح‌طلبان تعلق دارند رادیکالیسم سبز را «جنبش» می‌خوانند اما از کنار پدیده بزرگ 9 دی به سادگی می‌گذرند یا به قول جلال آل‌احمد سیاست «توطئه سکوت» را در پیش می‌گیرند. آنها گرچه می‌خواهند در رقابت‌های سیاسی به این واقعیت اعتراف نکنند اما به تدریج خود را نیز دچار فریب و گمراهی کرده‌اند.

این جریان اگر به تحلیل درست 9 دی نپردازد و با نسبت دادن‌های نادرست بخواهد این حادثه بزرگ تاریخ معاصر را نادیده بگیرد خود را از شناخت جامعه ایران محروم ساخته است. حتی اگر بپذیریم رادیکالیسم سبز نیز «جنبش» بود اما این نافی پذیرش این واقعیت که در ایران جنبش بزرگتری به نام «جنبش 9 دی» وجود دارد نخواهد بود. در جامعه‌شناسی سیاسی این باوری مسلم و روشن است که یک ظرفی به نام جامعه می‌تواند در بطن و درون خود جنبش‌های متعددی داشته باشد.

لذا پذیرش یک جنبش نباید به انکار غیرعقلانی جنبش‌های دیگر بینجامد. از تبعات این تحلیل خطا این بود که آنان اولا بسیج اجتماعی در این جنبش را به نهادهای حکومتی نسبت دادند و ثانیا در پی آن برنیامدند که درباره مطالبات این جنبش مطالعه و تحقیق بکنند.

برای شناخت مطالبات و اهداف این جنبش شعارهای متعددی که در تظاهرات چندمیلیونی ایرانیان که از خرداد 68 به بعد بی‌نظیر بود بهترین منبع به شمار می‌آید؛ شعارهایی که حتی بخش مهمی از آنها توسط سیمای جمهوری اسلامی بنا بر مصلحت‌هایی پخش نشد. جنبش 9 دی را باید متعلق به جامعه ایرانی دانست و نه به جمهوری اسلامی؛ هر چند که یکی از مطالبات آن حفظ و ثبات جمهوری اسلامی بوده است. اگر این مسئله مهم برای بسیاری از تحلیل‌گران معلوم شود راه زیادی در حل مسائل ایران طی شده است. در کانون مرکزی مطالبات جنبش 9 دی دو مطالبه اساسی وجود داشت:

-حفظ و حراست از ارزش‌های دینی به نحوی که اصلا پدیده 9 دی در واکنش به حرمت‌شکنی روز عاشورای ششم دی 88 شکل گرفت،

-حفظ و حراست از جمهوری اسلامی؛ به رغم انتقادهای متعددی که توده‎‌های این جنبش به برخی نواقص و مشکلات موجود در جمهوری اسلامی دارند.

اکثریت جامعه ایران که در جنبش 9 دی متبلور است برای ارزش‌های دینی اهمیت بسیاری قائل است و از طرفی برای جمهوری اسلامی و نظام ولایت فقیه آلترناتیو و جایگزینی نمی‌شناسد. لذا افراد و جریان‌هایی که در این مسیر قرار بگیرند مورد حمیات این جنبش هستند و جریان‌هایی که از آن زاویه می‌گیرند به عنوان «دگر» و «خصم» تلقی می‌شوند. بر این اساس شعارهایی که در روز 9 دی علیه برخی چهره‌های سیاسی و به صورت کاملا تند و عاطفی داده شد ریشه در اعماق این جنبش داشت.

اینگونه نیز می‌توان توضیح داد که جنبش 9 دی همان جنبش انقلاب اسلامی است که به دلیل پویایی این انقلاب هنوز در حیات سیاسی جامعه ایران استمرار دارد. چون پس از انقلاب و با تشکیل جمهوری اسلامی، انقلاب اسلامی همچنان با علل و انگیزه‌های مختلف ادامه یافت و به تعبیر دکتر شریعتی جنبش (موومنت) به نهاد (اینستیتو) تبدیل نشد، لذا این جنبش نیز ادامه یافت که جنبش 9 دی جلوه نوین همان جنبش قدیم است. یعنی جنبشی قدیمی که در نیمه‌های راه خود قرار دارد. جنبشی که با استقرار جمهوری اسلامی نیمی از مسیر خود را پیمود و برخی از اهداف خود را به دست آورد.

به همین دلیل است که این جنبش هم خاصیت حفاظتی – حراستی دارد. یعنی از یافته‌ها و دستاورهایش حراست می‌کند، هم خاصیت اصلاحاتی دارد، به این معنا که هر جا با اهداف اولیه مانند عدالت و آزادی ناساگار دید در پی اصلاح برمی‌آید و هم خاصیت انقلابی و فاتح طلبانه دارد تا اهداف بر زمین مانده خود را که عموما در حوزه بین الملل قرار دارد عملی سازد.

با توجه به مطلب بالا و نیز گستره وسیع تاریخی این پدیده باید گفت جنبش 9دی «جنبشی باز» با سه ویژگی اصلی حفاظتی، اصلاح‌گرانه و انقلابی است. برخلاف جنبش‌های مقطعی و بسته، جنبش‌های باز ممکن است در چهار رکن جنبش‌ها که عبارتند از: «ایدئولوژی»، «رهبری»، «سازماندهی» و «رسانه» در ادوار تاریخی مختلف دچار تغییراتی بشوند، اما با این تغییرات که لازمه به روزسانی جنبش‌هاست اصالت «جنبش‌های باز» از بین نمی‌رود و آنها با این تغییرات همچنان پویا می‌مانند.

از اين رو پوپوليسم و نخبه‌گرايي دو مفهوم متضايفین هستند كه با هم و در كنار هم معنا مي­يابند. اين رهيافت نخبه‌گرايانه است كه مفهوم پوپوليسم را توليد مي­كند و به رهبري «اقليت» نخبه سياسي بر «اكثريت» توده غير‌عقلاني اعتقاد دارد، و روشن است كه وقتي توده زبان عقل را نمي­فهمد و با زبان احساس زندگي مي­كند، از همين زبان براي كنترل و اداره آن بهره بگيرد.

به عبارت ديگر، عدم اعتقاد به نظريه­هاي نخبه‌گرايانه سياسي، چون «سالبه به انتفاع موضوع» است، به نفي پوپوليسم نيز مي­انجامد. زيرا ديگر به طور منطقي مفهومي به نام «توده» وجود نخواهد داشت كه بخواهد به پوپوليسم منجر شود، يا نشود./1325/پ203/ج

 

 

ارسال نظرات