کاش صداوسیما بخش های از مستند شهبانو را منتشر میکرد
به گزارش خبرنگار خبرگزاری رسا، یعقوب توکلی در سومین نشست از سلسله همایشهای گفتمان انقلاب اسلامی که در سالن همایشهای موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) قم برگزار شد، به موضوع جریان شناسی تاریخ نگاری معاصر پرداخت و با اشاره به تاریخ پیش از انقلاب اسلامی اظهارداشت: در ایران انقلابی علیه منافع اقلیت حاکم صورت گرفت؛ شاه، اربابان بزرگ و به دنبال آن اربابان دیگر که مصداق تداوم و تکامل فرهنگ شاهنشاهی بود و لذا مردم به مقابله با آنها پرداختند.
وی گفت: دانشهای شیوه به کار بردن فشار در ایران تمرکز یافته بود، چون بالاترین روش های اطلاعاتی و امنیتی و به کاربردن فشار در ساواک، موساد و سیا بود. مردم ما علیه چنین جریانی انقلاب کردند و به پیروزی رسیدیم. اما مسئله بر نحوه نوشتن چنین تاریخی است که می خواهد نوشته شود.
عضو هیئت علمی دانشگاه معارف اسلامی با بیان اهمیت شیوه نگارش تاریخ ادامه داد: تاریخ نوشتن و ساختن انگارههای ذهنی برای مردم درباره یک شخصیت توسط کسانی به نام نویسندگان و راویان شکل میگیرد. نویسنده آنچه را که از قضایا دیده، روایت میکند. روایتی که من میخواهم بنویسم، از مسیر ذهن من عبور میکند، مثل غذایی است که ما میجویم تا بچه کوچکمان یا حیوان و پرندهای، آن را بخورد. این غذا را تغییر میدهیم یا با مصالح و مواد، غذایی درست میکنیم. ذوق هر فرد و فلسفه فکری او بر تاریخ و آنچه مینویسد، سایه میاندازد.
وی تاکید کرد: به عنوان مثال شما با همسرتان به اختلاف خوردهاید، اگر قاضی قائل به حفظ خانواده باشد، در هر صورت سعی میکند تا کار به طلاق منتهی نشود، اما اگر قاضی منفعتی داشته باشد، یعنی طرفین او را دیده باشند، یا اینکه قائل به حفظ خانواده نباشد، این ماجرا را به طلاق ختم میکند. کسی که تاریخ مینویسد، قضاوتی از مصالح و اسناد مختلف دارد و درباره وقایع اجتماعی مربوط به جامعه که عموما مدعی خصوصی ندارد، قضاوت می کند، چرا که طرف ماجرا در این رابطه مثلا احمدشاه قاجار است و او سالها از میان رفته و از خود نمیتواند دفاع کند.
مدیر گروه ارشاد و تبلیغ مرکز پژوهشهای مجلس اظهار داشت: بعضی جاها مستنداتی وجود ندارد، یعنی مثلا نوجوانی با ماشین تصادف میکند و در دادگاه ابراز پیشمانی از این یک کار مینماید، قاضی به وی میگوید که مچ شما یک بار باز شده است و قطعا چندین بار قبل از این هم رانندگی کردهای. یعنی ممکن است یک فرد هزاران بار رشوه گرفته و خطاهایی کرده ولی همین یک باری که مستنداتی هست، همین را میتوانیم اعلام کنیم و اگر زیاد باشد، همه گمانه زنی و بی سند است.
وی گفت: مورخ باید بی طرف باشد، ولی نیست. اکثر افراد به جای بی طرفی نقش وکیل را ایفا میکنند. بعد از انقلاب فضاها و جریانهای مختلف دست زدند تا به ثبت ماجرا بپردازند. لذا ده گروه بودند که شروع به تاریخ نگاری کردند. اولین گروه خود پهلوی ها بودند که به سمت ثبت قضایای تاریخی رفتند و در بین طرفداران پهلویچند رویکرد متفاوت نیز وجود داشت. البته سیدحمید روحانی هم تاریخ نوشت ولی از باب تنظیم ابتدا نام خود پهلوی هاست. در واقع از بین این ده جریان فقط یک جریان، مسلمانان هستند.
مدیر گروه شهدا در پروژه دائره المعارف دفاع مقدس به جریان اول یعنی پهلوی پرداخت و اشاره کرد: زمان رضاشاه رویکرد باستان گرایی را پیش گرفتند، به دلیل اینکه در جریان جنبش مشروطه و شکست عملی آن، روشنفکری در ایران به دنبال حذف اسلام بود. مهمترین بحث اینها حذف اسلام بود، لذا جایگزین اسلام چه بود؟ نظریه ناسیونالیسم شاهنشاهی مطرح شد و ترکیبی از زرتشتی گری و باستان گرایی به همراه عناصری از مکتب یهود در این دوره ترویج میشد. از تاریخ ایران باستان پیرنیا و ... میبینید که این نکته در حال ترویج بود.
وی ادامه داد: در نطق فروغی برای به روی کار آمدن پهلوی اول به تمام ادوار تاریخی از کوروش و داریوش اشاره میکند ولی قصه را از ساسانی یک دفعه به پهلوی اول میچسباند، گویی که اصلا دوره اسلامی وجود نداشت. این یک روند است و یک اتفاق نیست، لذا از ان زمان به بعد این ماجرا تداوم پیدا میکند تا آن جا که به جشنهای دوهزار و پانصد ساله منتهی میشود و این 2500 سال را چنان برش میزنند که درست سر سال 1320 بیفتد و بعد از سال 1320 داستان شروع میشود و در سال 1355 به طور کلی تاریخ هجری قمری را به طور کلی حذف کردند. دکتر معصومی گفت که من در مکان بررسیهای تاریخی ستاد مشترک دوران پهلوی بابت مقاله خود 18 هزار تومان پول دریافت میکردم و ما حساب کردیم که چند سال بعد فردی به قیمت هجده هزار تومان نیسان خرید.
توکلی به دومین نوع تاریخ نگاری پهلوی اشاره نمود و بیان کرد: بعد از اصلاحات ارضی وکودتای 28 مرداد کتاب های زیادی در تمجید پهلوی نوشته شد. جلال و شکوه شهبانوی ایران، نوشته رسول پرویزی، عظمت بازیافته، نوشته کمیک استریپ جذابی بود که تهیه شد، پیش به سوی دوازه های تمدن بزرگ و ماموریت برای وطنم هم از این دست کتابهایی بود که در مقام تمجید از پهلوی بود. پاسخ به تاریخ را سید حسین نصر و شفا نوشتند و لسلی بلانک کتابی را درباره فرح نوشت و برای این ادبیات تمجیدی خویش پول کلانی را دریافت نمود. تمام این ها را به عنوان ادبیات تمجیدی تقسیم بندی کردیم.
وی اظهار داشت: دوره سوم تاریخ نگاری پهلوی زمانی است که غلبه و ابهتشان در بین مردم ایران از هم شکسته شد، و تبدیل به بدنام ترین انسانهای روی زمین شدند و رد تاریخ ایران ما چنین مجازاتی را برای اشراف سیاسی ندیدیم. مینو صمیمی میگوید: هر تحولی در ایران اتفاقی افتاد، اشرافیت ساسی جای خودش ماند و لذا انقلاب اسلامی تمام الیگارشی حاکم را از بین برد و آن را حذف کرد، لذا انقلاب اسلامی علیه شاه و شاهکها بود. لذا بعد از انقلاب اینها آمدند تا برای تاریخ پاسخ بنویسند و در کتاب پاسخ به تاریخ خود را تبرئه نمایند، در این کتاب محمد رضا اصلا مردم ایران را لایق نمیداند و مخاطب کتاب اروپاییها هستند که قانع کند عملکرد بدی نداشتند. به همین خاطر میگوید انقلاب ایران به دست عوامل خارجی بوده و انگلستان و لیبی به دنبال عقده گشایی بودند.
عضو هیئت علمی دانشگاه معارف اسلامی قم در ادامه به کتاب من و برادرم اشرف پهلوی اشاره کرد و گفت: در این کتاب مشکل را آمریکاییها میداند و استدلالش این است: ما در حال پیشرفت بودیم و آمریکاییها نمیتوانستند ببینند، در ایران صادق زیباکلام و هم طیفهایشان همین نظر را قبول دارند که آمریکایی ها به مردم ما گفتند تا جلو تانک پهلوی بایستند و آمریکایی ها به منافعشان برسند و صد البته بیماری خود خربینی اینها در فضای تاریخ نگاری هم جهت پیدا کرد.
وی تاکید کرد: امثال فریدون هویدا میگوید که فساد شاه مهمترین مسئله بود و دلیل مردم برای انقلاب شخص خود شاه بود و او به اندازه کافی فاسد بود. جهانگیر تفضلی در خاطراتش میگوید که اطرافیان شاه بد بودند ولی خودش آدم خوبی بود، در کتاب معمای هویدا اثر عباس میلانی از قول هویدا میگوید که امیرعباس هویدا ذکر میکند، من مقصر نیستم و سیستم فاسد بود، قطعا هویدا دروغ میگوید. چون سالها با محمدرضا بازی کرد و حتی پدر هویدا از کسانی بود که پدر محمدرضا را معرفی و انتخاب کرد. پدر هویدا منشی عباس افندی رهبر بهائیان در عکاء فلسطین بود و روابط بسیار نزدیکی داشت.
مدیر گروه تاریخ تمدن پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی افزود: آیت الله صاحب فصول میگوید که من به دیدار با ملک عبدالغزیز پادشاه عربستان رفتم و از تخریب قبور ائمه بقیع اظهار ناراحتی کردم. پادشاه عربستان در پاسخ گفت: من مقصر نبودم، زمانی که قبرستان ابوطالب را تخریب کردند، علمای شما اعتراض نمودند و ایران نمایندهای را در پی این اعتراض فرستاد، وی در مذاکره با سران عرب تشویق میکرد که قبور ائمه بقیع را هم تخریب نمایند و نوید میداد که آخوندهای ایران غلطی نمیکنند. نماینده دولت ایران عین الملک هویدا بود و بیش از همه اصرار بر این امر داشت.
وی تاکید کرد: دوره جدیدی را پهلوی ها در تاریخ نگاری راه انداختند و این محصول کم تدبیری مسئولان فرهنگی ماست، مرحوم شهید نواب طلبه نشده بود که امام در قم درس خارج داشت و بی سوادان شبهه انداختهاند که امام شاگرد نواب صفوی بود، نواب سال 1321 تازه طلبه شد و شما هم چشم بسته تمام شبهات را میشنوید. در جریان ساخت مستند شهبانو صحنههایی به نمایش گذاشته شد که بایستی صداوسیما آنها را پخش میکرد. عباس میلانی، حمید شوکت و همه این کمونیستهای قدیمی از این فرصت استفاده میکنند، از پول پهلوی ها با هم علیه جمهوری اسلامی مینویسند. به قول مایکل اسکات که میگوید در هیچ کشوری در دنیا به اندازه ایران مورخان آن کشور آزادی عمل ندارند که بتوانند چیزی علیه آن نظام بنویسند. مهم ترین ادعایی که پهلویها دارند، میگویند ما نسل انقلاب و دفاع مقدس را تربیت کردیم، در حالی که مستند از زبان فرح می گوید که دو فرزند این ها خودکشی نمودند، این افراد که نمیتوانند فرزندان خودشان را تربیت کنند، چطور توانستند فرزندان مردم را تربیت نمایند؟
مدیر گروه ارشاد و تبلیغ مرکز پژوهشهای مجلس به کتاب سبک شناسی خویش اشاره کرد و با ذکر خاطرهای از سمیر قنطار گفت: زمانی که از وی بعد از 30 سال از زندان های رژیم صهیونسیتی آزاد شد، به دنبال ثبت خاطرات این انسان بزرگ رفتم، بعد از 50 جلسه گفتگو، وی میگفت که حرف هایی را به شما زدم که بازجو نتوانست از من اعتراف بگیرد. لذا حبیب لاجوردی از دانشگاه هاروارد پول کلانی گرفته است و از شصت نفر مصاحبه کرد، این مصاحبهها را به یک نفری دادند تا پیاده کند و حتی کلمات منقطع هم هست که پر نکرده است و جاهایی که نامفهوم است، نوشته است که نامفهوم است و کاری نکردهاند و همه نقل دهانشان کردهاند که خاطرات حبیب لاجوردی چه است.
در پایان توکلی به نوشتههای آمریکایی پرداخت و اظهار داشت: آمریکایی ها دو مدل نوشته دارند: اول سندی است که خود پهلوی ها هم از این نمونه دارند و دوم علاوه بر اسناد سفارت آمریکا به صورت علنی و خاطرات جمع آوری کردند. تجربه انگلیسیها در مشروطه این بود که با آنها همراهی کردند و بر موج جنبش مشروطه سوار شدند، لذا با دیدگاههای مشترک سفیر انگلیس و سولیوان سفیر آمریکا خاطرات سولیوان یا سایروس ونس وزیر خارجه آمریکا را میخوانید، نشان از همراهی با جریان انقلاب دارد تا بر موج ان سوار شوند و لذا اول به سمت روی کار اوردن شریف امامی و بختیار و بازرگان و ... همراه میشوند و نشست هایی که دارند و حکایت از روابطی است که در حال شکل گیری است و علاقه دارند تا با حکومت ایران کنار بیایند و این علاقه مندی در ادبیات اینها معلوم است و فکر نمیکردند که امام دست این ها را خوانده باشد. /881/ 202/ص