۲۴ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۳:۵۱
کد خبر: ۴۸۷۱۵۸

ترامپ فرشته نجات فروشنده

اسکار امسال مانند جشنواره فیلم فجر خودمان در قسمت داوری‌ها و جوایز حواشی و سر و صدای زیادی داشت.
اصغر فرهادی، اسکار

به گزارش خبرگزاری رسا، بازهم ماه فوریه، بازهم جشنواره اسکار و بازهم حواشی آن. هشتاد و نهمین دوره از جشنواره سینمایی اسکار در حالی آغاز شد که وضعیت سیاسی کشور آمریکا تحت تاثیر پیروزی جمهوریخواهان و دونالد ترامپ قرار داشت.

ترامپ رئیس جمهوری که به محض ورودش به کاخ سفید دستور عدم مهاجرت و مسافرت مسلمانان را به آمریکا صادر کرد.

همین دستور ترامپ موجب شد تا عده‌ای از کارگردانان و فیلمسازان مسلمان نتوانند برای شرکت در اسکار راهی آمریکا شوند.

سرخوردگی حزب مخالف ترامپ یعنی دموکرات ها باعث شد تا اهالی سینمای جهان به ویژه هالیوود (که اعضای آن غالبا دموکرات هستند) بر علیه آن بسیج و هم صدا شده تا تیم داوری اسکار دست به انتخاب‌هایی بزنند که بر خلاف معمول است و پیامی معنار دارد برای حاکمیت آمریکا دارد.

البته این واقعیت را نباید فراموش کرد که ملاک خوب یا بد بودن یک فیلم را جایزه گرفتن یا نگرفتن آن در جشنواره‌ای مانند اسکار بدانیم. بعضی از افراد ظاهر بین گرفتن جایزه را ملاک خوب بودن و با ارزش بودن یک فیلم میدانند. کاملا پیداست که این سخن نادرستی است چراکه بر اساس این منطق کارگردانانی چون برگمان، هیچکاک، هاوارد هاکس و استنلی کوبریک که هیچ گاه موفق به گرفتن اسکار نشده‌اند را باید کارگردانانی کارنابلد و حقیر بنامیم و یا اینکه به طور مثال بهترین فیلم استنلی کوبریک یعنی 2001 یک ادیسه فضایی که شاهکاری قلمداد میشود را به دلیل نگرفتن اسکار ضعیف و کم ارزش خطاب کنیم.

اسکار امسال مانند جشنواره فیلم فجر خودمان در قسمت داوری‌ها و جوایز حواشی و سر و صدای زیادی داشت.

البته از تیم داوری که به ندرت فرد سرشناس سینمایی در بین آنها قرار می‌گیرد و اکثر آنها را افرادی گمنام تشکیل می‌دادند توقع عملکردی بهتر از این داشت.

در جشنواره اسکار امسال انتخاب بهترین‌ها بر خلاف بسیاری از پیش‌بینی‌ها صورت گرفت.

باید به دیده شک و تردید به انتخاب های اسکار نگریست چرا که نباید این احساس تقویت شود که فیلم ها فقط بر اساس شایستگیهای هنری و صنعت سینمایی ارزیابی میشوند.

در جشنواره امسال و در بخش بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان علی رغم اینکه همگان انتظار داشتند که جایزه این بخش به فیلم آلمانی- اتریشی تونی اردمان میرسد اما در کمال تعجب جایزه این قسمت را به فیلم فروشنده اصغر فرهادی از ایران دادند تا آکادمی اسکار به نوعی به ترامپ و سیاست‌هایش اعلام جنگ کند.

البته بعد از دستور ترامپ مبنی بر ممنوعیت ورود مسلمانان به آمریکا می‌شد احتمال داد که فروشنده به دلیل لجاجت اسکار با سیاست‌های ترامپ جایزه می‌گیرد؛ اما این احتمال بسیار ضعیف بود چرا که تونی اردمان از همه جهات نسبت به فروشنده بهتر و خوش ساخت تر بود.

همان‌طور که گفته شد فروشنده فرهادی در جشنواره امسال رقیبی قدر و قدرتمندی مانند فیلم تونی اردمان به کارگردانی خانم مارن اده 29 ساله را داشت. این فیلم در سالی که گذشت بهترین فیلم اروپا لقب گرفت. کمدی درام تونی اردمان در جشنواره فیلم اروپا که در سال گذشته و در وروتسواف لهستان برگزار شد به تنهایی 5 جایزه از 13 جایزه اصلی را تصاحب کرد و بهترین فیلم اروپا نام گرفت.

بعد از این موفقیت تونی اردمان، بسیاری از کارشناسان و منتقدان و حتی سایت هالیوود ریپورتر شانس این فیلم را برای گرفتن اسکار معادل 73 درصد میدانستند و شانس فروشنده فقط 12 درصد بود و شانس بسیار کمی برای گرفتن جایزه در اسکار داشت.

در جشنواره گلدن گلوب نیز فروشنده موفقیتی را کسب نکرد و جایزه به فیلم او پل ورهوفن رسید.

محتوا و مضمون فیلم های فروشنده و او تقریبا یکسان است. رعنا در فیلم فروشنده و میشل در فیلم او زنانی هستند که مورد تجاوز واقع شده اند اما برخورد این دو شخصیت با این مسئله بسیار متفاوت است. رعنا میخواهد فرد متجاوز را ببخشد و این بخشش نه از روی گذشت که از روی انفعال است.

رعنا در فروشنده انسانی بسیار منفعل است و به همین دلیل قصد بخشش و گذشت را دارد به طوریکه شوهرش را تهدید میکند که اگر او را مجازات کند برای هیشه از او جدا میشود اما میشل در فیلم او سعی میکند از نقطه ضعف فرد متجاوز استفاده کند و بر او تسلط پیدا کند که همینگونه نیز میشود. شاید این تفاوت بازی در شخصیت ترانه علیدوستی و ایزابل هوپر است.

در فروشنده اثری از خشونت و درگیری دیده نمیشود اما سراسر فیلم چهره رعنا زخمی است و زیر چشمانش کبود است.

میشل در او پس از تجاوز به حمام میرود، خونهای بدنش را میشوید و ماجرا را به دوستان و نزدیکان خود میگوید و این دقیقا همان کاری است که رعنا انجام نمیدهد. حرفی نمیزند، بیرون نمیریزد و در نتیجه زخم های روحی اش التیام پیدا نمیکند، حتی بابک همکار او و دوست نزیک خودش و شوهرش از ماجرا بی اطلاع است و در نهایت از انجام ابتدایی ترین کارهای خود واهمه دارد به طوریکه از عماد شوهرش میخواهد کنار دیوار بایستد تا او به دستشویی برود.

فروشنده فرهادی فرد متجاوز را بسیار ضعیف و ترحم برانگیز نشان میدهد چنانکه مخاطب از خود میپرسد که واقعا چنین عملی از او بر میاید یا نه. این شاید کج سلیقه ای فرهادی در انتخاب فرید سجادی حسینی به عنوان فرد متجاوز باشد. از سوی دیگر شاید انتخاب حسینی که از نظر فیزیکی بسیار ضعیف و از نظر حالت ظاهری بسیار معصوم و مظلوم است را باید به پای هوش فرهادی گذاشت چرا که خواسته فرهادی را در مظلوم جلوه دادن متجاوز برآورده میکند و در صحنه درگیری اش با عماد، حالت دوربین به خصوص در زمانی که عماد از او میخواهد کفش خود را بیرون بیاورد طوری است که مخاطب او را بی تقصیر میپندارد و عمل عماد در تنبیه و مجازات او را اقدامی غیر انسانی تلقی میکند.

در پلان آخر نیز رعنا در حالی که دوربین در حالت لانگ شات است با چشمانی منفعل از شوهرش دور میشود اما در فیلم او میشل با در آغوش گرفتن فرزندش نگاهی سراسر امید به دوربین دارد.

نگارنده قصد مقایسه فروشنده و او را نداشته و فقط به این قصد این تفاوت ها را بیان میکند که در آخر برخورد و واکنش دو کارگردان (اصغر فرهادی و پل ورهوفن) را با مسئله ای مانند تجاوز را به نمایش بگذارد.

فرهادی در فروشنده قصد داشته انفعال یک زن و عدم اعتماد و اعتقاد او به مجری قانون را نمایش دهد اما ورهوفن در او سعی کرده تبدیل شدن نقطه ضعف به نقطه قدرت زنی را نمایش دهد که مورد تجاوز واقع شده و سعی میکند فرد متجاوز را عاقلانه و نه از روی انفعال به چالش بکشاند و مجازات کند.

سخن آخر اینکه نهایت خامی و ساده لوحی است که فکر کنیم اهدای جوایز اسکار به فیلم ها مخصوصا فیلم های ایرانی بر اساس ارزش های هنری و سینمایی بوده چراکه تماما اهداف و غرض ورزی های سیاسی در پشت این جوایز است به خصوص در این دوره که سیاست های دولت آمریکا نیز اهداف اسکار را تحت تاثیر قرار داده.

مگر فراموش کرده ایم که در سال 2013 و در هشتاد و پنجمین دوره اسکار خانم میشل اوباما از درون کاخ سفید فیلم سراسر تحریف و افتضاح آرگو را برنده جایزه بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان اعلام کرد؟

آیا انتخاب این فیلم که از لحاظ ساختاری و فیلمنامه ای بسیار ضعیف و در حد فاجعه است به دلیلی غیر از ضد ایرانی بودن آن بود؟

در این فیلم ایرانیان بسیار خشن، وحشی و فاقد عقل و احساس نمایش داده میشوند.

مگر فراموش کرده ایم که در اسکار سال 1998 فیلم بچه های آسمان مجید مجیدی در حالی که از همه نظر شایسته گرفتن جایزه بود به ناگاه از گرفتن جایزه محروم شد و فیلم ایتالیایی زندگی زیباست بنینی برنده شد آن هم فقط به این علت که در سکانس انتهایی این فیلم یک ناو دریایی آمریکایی به عنوان ناجی نمایش داده میشود.

با همه این تفاسیر حال چه شده که آکادمی اسکار به فیلمی از ایران توجه کرده که تجربه نشان داده فیلم هایی که ضد ایرانی باشند از اولویت بیشتری برای دریافت جایزه برخوردار هستند

نگاه سیاسی اسکار همیشه نسبت به نگاه هنری آن از اولویت برخوردار بوده وحتی به اعتراف خبرنگاران و فیلمسازان آمریکایی و حاضر در جشنواره، این دوره از اسکار از نظر سیاسی بودن انتخاب ها بی نظیر بود و به درستی این سخن زمانی پی میبریم که طبق اکثر پیش بینی ها قراربود جایزه بهترین فیلم اسکار به فیلم لالالند دیمن شزل برسد که از همه لحاظ شایسته این جایزه بود اما یکبار دیگر اسکار چهره زشت خود را نشان داد و این جایزه به فیلم مهتاب بری جکینز رسید. آن قدر این عمل ناشیانه و غیر حرفه ای انجام شد که جیمی کیمل مجری مراسم به هنگام اعلام نام بهترین فیلم اشتباها نام لالالند را به زبان آورد و بعد از آن که همه عوامل لالالند به روی سن آمدند با کمال بی شرمی گفت که اشتباهی پیش آمده و جایزه متعلق به فیلم مهتاب است.

در این دوره اسکار شاید بتوان تنها فیلم لالالند را مستحق 6 جایزه ای که گرفت دانست و همچنین اما استون که بازی او در لالالند تحسین برانگیز بود.

قطعا کارگردان و دست اندرکاران فروشنده باید به جای اعتراض و ابراز بیزاری از اقدام اخیر ترامپ باید از او سپاسگزار و ممنون باشند چراکه که اگر عوامل فروشنده در اسکار حضور پیدا میکردند بسیار بعید بود که بتوانند جایزه را از دستان مارن اده کارگردان تونی اردمان خارج کنند./998/د102/س

نویسنده: یاسین سرمیلی

ارسال نظرات