۰۹ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۱۳:۰۴
کد خبر: ۴۹۴۳۱۹
حجت الاسلام رضوانی:

موضوع سیاست «قدرت» نیست، بلکه «تربیت» است

استاد علوم سیاسی مؤسسه امام خمینی(ره) بیان کرد: با مطالعه عمیق متون دینی و همچنین آثار فیلسوفان و متفکران اسلامی می‌یابیم که موضوع سیاست نه «قدرت» بلکه «تربیت» است.
رضوانی

به گزارش خبرگزاری رسا به نقل از مهر، حجت الاسلام محسن رضوانی استاد مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) در یادداشتی که در مورد موضوع سیاست نوشته است، برخلاف تصور و عقیده رایج، موضوع سیاست را نه قدرت، بلکه تربیت دانسته است.

این یادداشت را با هم می خوانیم؛

تربیت موضوع سیاست

امروزه تصور رایج بر آن است که موضوع سیاست «قدرت»است. این تصور که ریشه در اندیشه سیاسی غرب مدرن دارد «قدرت» را به عنوان موضوع سیاست و دانش سیاسی مطرح می‌کند. در این تلقی قدرت همواره بیانگر نوعی سلطه و کنترل سیاسی مردم و امور به صورت محسوس و مادی است که همانا تسلط بر ابدان و اجسام است. این در حالی است که با مطالعه عمیق متون دینی و همچنین آثار فیلسوفان و متفکران اسلامی می‌یابیم که موضوع سیاست نه «قدرت» بلکه «تربیت» است. این مسأله منحصر در متون دینی و اندیشه اسلامی نیست. در یونان باستان، متفکران بزرگی همانند سقراط و افلاطون نیز موضوع سیاست را «تربیت» می‌دانند.

«تربیت» یا مفهوم یونانی آن «پایدیا» امری بسیار محوری در فلسفه سیاسی یونانی است. افلاطون در همپرسه مردسیاسی در تلاش بر می‌آید تا تمایز میان هنر سیاسی و دیگر هنرها را بیان کند. وی پس از تبیین ویژگی‌های دیگر هنرها و موضوع محوری که هر یک از آنها به آن می‌پردازند به تبیین موضوع هنر سیاسی و وظیفه سیاستمدار راستین می‌پردازد که همانا «تربیت انسان‌های آزاد» است. هنر سیاست پاییدن و پروردن آدمیان است. مرد سیاسی راستین کسی است که از هنر سیاست به معنای هنر تربیت انسان‌های آزاد برخوردار است و مطابق آن عمل می‌کند. در این تلقی سیاست هرگز به معنای قدرت و سلطه محسوس و مادی نیست که صرفاً مربوط به ابدان و اجسام است، بلکه سیاست به معنای تربیت انسان‌های مختار و آزاد است که امری فوق‌العاده حساس و مربوط به تحول درونی و باطنی است.

در متون اسلامی همانند قرآن و روایات معصومین علیهم السلام نیز تربیت سیاسی از جایگاه ویژه‌ای برخوردار است. در اندیشه فیلسوفان و متفکران اسلامی گذشته مانند فارابی نیز تربیت سیاسی بسیار حائز اهمیت است. اما پس از ظهور مدرنیته و بویژه در دوره معاصر به دلیل آنکه سیاست استحاله معنایی یافته، عمده متفکران اسلامی معاصر نیز تحت تأثیر این رویکرد، سیاست متصور در دوره مدرنیته را مورد بحث و بررسی خویش قرار دادند. امروزه بسیاری از عالمان و نویسندگان اسلامی با غفلت از این مسأله در تلاشند سیاست را آنگونه معنا کنند که در مدرنیته جلوه‌گر شده است. اینان با مفروض و بدیهی دانستن «قدرت» به عنوان موضوع سیاست به دنبال نوعی مشروعیت قدرت صرفاً محسوس و مادی در متون دینی هستند. در حالی که آنچه در متون دینی حائز اهمیت است «تربیت» است که بسیار رابطه تنگاتنگی با مفهوم «ولایت» دارد.

اهمیت تربیت سیاسی

چرخش موضوع سیاست از «تربیت» به «قدرت» باعث شده که «قدرت سیاسی» جایگزین «تربیت سیاسی» گردد. بنابراین همانگونه که در دوره مدرن «قدرت» به عنوان موضوع محوری جایگزین «تربیت» در مباحث سیاسی شده است، «تربیت سیاسی» نیز اهمیت و جایگاه خود را از دست داده و «قدرت سیاسی» جایگزین آن شده است. به عبارت دیگر تا زمانی که «تربیت» به عنوان موضوع محوری سیاست مطرح بوده، «تربیت سیاسی» از معنا و اهمیت خاصی برخوردار بوده است، در حالی که پس از مدرنیته «تربیت سیاسی» از یک سو اهمیت گذشته خود را از دست داده است و از سوی دیگر دچار استحاله معنایی شده است.

امروزه «تربیت سیاسی» عمدتاً در محدوده معنای جامعه‌شناختی است که مبتنی بر مباحث جامعه‌پذیری سیاسی است. در این معنا شاخصه‌هایی برای تربیت سیاسی بیان می‌شود که نوعاً به معنای پذیرش ظاهری و تثبیت تدریجی اصول و قواعد سیاسی مندرج در قوانین مصوب بشری است؛ به گونه‌ای که فرد بتواند در فرایند مشارکت سیاسی نقش بیشتری ایفا نماید.

در حالی که «تربیت سیاسی» در معنای فضیلت‌مدارانه آن به معنای پرورش معنوی و باطنی انسان‌های آزاد و با اراده است که نه تنها تأثیر به سزایی در ساماندهی زندگی اجتماعی این‌جهانی او دارد، بلکه به هدفی والاتر چشم دوخته است که همانا فراهم سازی مصالح و نیل به سعادت آن‌جهانی است. بنابراین در «تربیت سیاسی» فضیلت‌مدارانه شاخصه‌هایی مورد بحث قرار می‌گیرد که بتواند رسیدن به چنین هدفی را فراهم سازد. در حالی که در دانش سیاسی رایج امروز تربیت سیاسی بدین معنا چندان جایگاهی ندارد.

ارکان تربیت سیاسی

مردم، رهبری، آزادی، خرد و دین مهم‌ترین ارکان تربیت سیاسی است. رکن اساسی در تربیت سیاسی، خود «مردم» هستند. بی‌تردید وجود ظرفیت‌های لازم در مردم زمینه هر چه بهتر تحقق تربیت سیاسی را فراهم می‌سازد. البته این بدین معنا نیست که مردم باید کمالاتشان به فعلیت رسیده باشد تا قابلیت برای تربیت سیاسی یابند، بلکه بدین معناست که زمینه‌ها و بسترهای لازم در درون آنها باید فراهم باشد که بخشی از آنها تکوینی و غیراختیاری است و بخشی دیگر ارادی و اختیاری است. به عنوان نمونه انسان‌هایی که بدنبال حقیقت و کسب فضایل هستند قابلیت بیشتری برای تربیت سیاسی دارند تا انسان‌هایی که آگاهانه و به عمد لجاجت می‌ورزند و در مقابل حقایق ایستادگی و بر شهوات و هواهای نفسانی پای‌فشاری می‌کنند. چنین انسان‌هایی نه تنها به آزادی خود لطمه می‌زنند بلکه آزادی دیگران را نیز در معرض خطر قرار می‌دهند.

«رهبری» از ارکان مهم و قوام بخش تربیت سیاسی است که در تحقق نحوه و نوع تربیت سیاسی بسیار حائز اهمیت است. از این‌رو امر رهبری را نمی‌توان به راحتی دست هر کسی سپرد، بلکه شخص ابتدا باید زمینه‌ها و شرایط لازم را برای تصدی چنین امر خطیری فراهم نماید و خود از تربیت سیاسی عالی برخوردار باشد تا بتواند زمینه را برای تربیت سیاسی دیگران به صورت مستقیم و غیر مستقیم فراهم سازد. از این‌رو است که سیره سیاسی پیامبران و ائمه معصومین علیهم السلام نشان می‌دهد که آنان از بالاترین تربیت سیاسی نسبت به آحاد جامعه برخوردار بودند و همین برخورداری و بهره‌مندی است که آنان را برای هدایت جامعه به سوی سعادت واقعی انسان، شایسته می‌سازد.

رکن اساسی دیگر در تربیت سیاسی بهره‌مندی از «آزادی» است. در اذهان عامه، تربیت سیاسی به دو قسم امکان پذیر است: یک قسم «تربیت جابرانه» است و قسم دیگر «تربیت آزادانه»؛ قسم اول از تربیت که با اجبار و زور توأم است مربوط به موجودات غیرمختار است و هنری که در آن بکار می‌رود «هنر جباری» است. در حالی که قسم دوم از تربیت مربوط به انسان‌های مختار و آزاد است و هنری که در آن بکار می‌رود «هنر سیاست» است. تربیت در هنر جباری در واقع تربیت نیست بلکه تشبه به تربیت است؛ زیرا تربیت امری درونی است که با خواست توأم با میل و رغبت انسان گره خورده است.

«خرد» نیز از ارکان مهم تربیت سیاسی است. خرد و حکمت علاوه بر آنکه خود به صورت مستقل فضیلتی برای انسان است، کنترل‌کننده دیگر فضایل نیز می‌باشد، به عنوان نمونه می‌تواند آزادی مذکور را تعدیل نماید و انسان را به سویی سوق دهد که هم از آزادی خویش به نحو مطلوب بهره‌مند باشد و هم آزادی دیگران را محترم بشمارد. تربیت توأم با خرد و حکمت، تربیتی آگاهانه است که در مقابل تربیت جاهلانه قرار می‌گیرد.

یکی دیگر از ارکان اساسی تربیت سیاسی «دین» است. دین از آن جهت حائز اهمیت است که انسان‌ها با بهره‌مندی از خرد تنها نمی‌توانند تمام مصادیق تربیت سیاسی که با سعادت واقعی انسان‌ها گره خورده است را بیابند. از این رو دین به تبیین جزییات اموری می‌پردازد که خرد انسانی کلیات آن را درک کرده است. بنابراین، «مردم»، «رهبری»، «آزادی»، «خرد» و «دین» از ارکان ذاتی و ضروری تربیت سیاسی هستند، به گونه‌ای که بدون وجود هریک از این امور، تربیت سیاسی مطلوب تحقق نخواهد یافت.

عوامل تربیت سیاسی

علاوه بر ارکان ضروری در تربیت سیاسی، عوامل مؤثر دیگری نیز در تربیت سیاسی نقش آفرین هستند. عوامل متعددی همانند خصلت‌های فردی، خانواده، همسالان، محیط اجتماعی، وضع اقتصادی، سواد و آگاهی در تحقق بهتر تربیت سیاسی متصور است. «خصلت‌های فردی» بدان معناست که همه افراد از خصلت‌های برابر و یکسان برخوردار نیستند، بلکه به لحاظ روان‌شناختی گونه‌های مختلفی از خصلت‌های رفتاری وجود دارد که شناخت هر یک تأثیر بسزایی در برنامه‌ریزی تربیت سیاسی افراد دارد. به عنوان نمونه، برخی از افراد به لحاظ خصلت‌های فردی ذاتاً انزواطلب و اجتماع‌گریزند و برخی دیگر اجتماعی و پرتحرکند. بنابراین، در تربیت سیاسی نمی‌توان یک الگوی ثابت برای همه مردم در نظر داشت، بلکه متناسب با خصلت‌های فردی باید گونه‌های مختلفی از تربیت سیاسی را تعریف کرد.

نقش «خانواده» نیز در تربیت سیاسی بسیار حائز اهمیت است؛ زیرا بسیاری از مفاهیم و آموزه‌های سیاسی از دوران کودکی در درون خانواده نقش می‌بندد. بنابراین نوع نگاه والدین و میزان درک آنان تأثیر بسزایی در تربیت سیاسی نسل بعدی دارد. پس از خانواده، «همسالان» در نحوه انتقال، تمرین و تثبیت اصول تربیت سیاسی بسیار نقش دارند. «محیط اجتماعی» فراتر از همسالان است که شامل مدرسه، حوزه، دانشگاه، اداره، شرکت و دیگر حوزه‌های کاری است. بینش‌دهی و برنامه‌ریزی غیرمستقیم در هریک از محیط‌های مذکور می‌تواند در نحوه تربیت سیاسی بسیار مؤثر باشند. «وضع اقتصادی» نیز بدین معناست که هرچه مردم به لحاظ اقتصادی در وضعیت مطلوب و باثباتی قرار داشته باشند، تربیت سیاسی آنان نیز آسان‌تر و سریع‌تر انجام می‌پذیرد. میزان «سواد و آگاهی» مردم نیز از مهم‌ترین عوامل مؤثر در تربیت سیاسی است. جامعه‌ای که مردمان آن از آگاهی‌های لازم برخوردار باشند به تناسب مؤلفه‌های تربیت سیاسی سریع‌تر و آسان‌تر تحقق می‌پذیرد.

نتایج تربیت سیاسی

پرورش انسان‌های فضیلت‌مدار؛ پرورش انسان‌های آشنای به زمانه؛ نهادینه شدن مشارکت سیاسی آگاهانه مردم؛ کاهش افراد بی‌تفاوت در جامعه؛ تحمل مشکلات و دشواری‌ها در شرایط بحرانی؛ از جمله آثار و نتایج مطلوبی است که تربیت سیاسی و به ویژه تربیت سیاسی فضیلت‌مدارانه در جامعه ایجاد خواهد کرد. مهم‌تر آنکه تربیت سیاسی عاملی برای اجرای درست احکام اسلامی است. از آنجا که عمده احکام اسلامی از بعد اجتماعی و سیاسی برخوردار است و اساساً دین اسلام بر خلاف مسیحیت دینی اجتماعی و سیاسی است، بنابراین تربیت سیاسی از جایگاه ویژه‌ای در پذیرش و اجرای درست احکام اسلامی برخوردار است. حتی در دین اسلام دسته‌ای از احکام وجود دارد که زمینه را برای تربیت سیاسی افراد جامعه فراهم می‌کند. این دسته از احکام عمدتاً در مباحث اخلاقی جای دارند که همواره بدنبال سلامت و امنیت اجتماعی و سیاسی جامعه است./۱۳۲۵//۱۰۲/خ

ارسال نظرات